آفتابنیوز : آفتاب: مژگان جمشیدی، روزنامه نگار، در وبلاگ خود، دیدهبان محیط زیست ایران، نوشت:
اینکه عدهای مقام مسئول تصمیم میگیرند بعد از گذشت بیش از ۲۷ روز از بحران آلودگی هوای تهران، حالا کلانشهر تهران را از ارتفاعات شمیران تا شهر ری، با ۵ تا هواپیمای آبپاش، آب پاشی کنند تا مشکل هوای آلوده را حل کنند، واقعا خنده دار و البته تاسفآور است.
خنده دار از این جهت که آقایان انگار هنوز وسعت تهران ۱۰ تا ۱۲ میلیونی را باورندارند و انگار اصلا تا حالا رنگ و روی پایتخت را نه دیده اند و نه حتی شنیده اند ! و تاسف آور اینکه سلامت من و تو و ۱۰ میلیون شهروند دیگر امروز در دست چنین مدیرانی قرار داده شده است!
جالب است که همیشه از گذشته تا امروز کارشناسان متخصص آلودگی هوا بارها اعلام کردهاند که تهران در چنین شرایطی که مواقع بحران تجمع آلاینده ها درهوا است، بیش از هر چیز به جارو (باد )نیاز دارد تا آب (باران ). اما باز هم عدهای میپندارند حالا که باران نمیبارد پس خودمان به شیوه ایرانی باران به سر ملت می بارانیم تا آلودگی ۲۷ روزه را در محدودهای به وسعت ۸۰۰ کیلومتر مربع از بین ببریم!
راستی ما اگه اینقدر هواپیمای آب پاش داریم که بهسر تهران و ۱۰ میلیون تهرانی آب پاشیم و توهم بارش باران مصنوعی را القا کنیم، چرا از این هواپیما برای خاموش کردن برگهای کف جنگلهای استان گلستان که الان ۲۳ روز است در آتش میسوزند استفاده نمیکنیم؟!
مگه نه اینکه مسئولان محترم متولی و غیرمتولی اذعان میدارند که آنچه میسوزد فقط مشتی برگ است؟ آخه یک مشت برگ خشک اون هم در محدودهای به وسعت چند ده هکتار که این همه دست دست کردن نداره؟!!
وا اسفا که همه هست و نیست ما ایرانیان و بخشی از موزه زنده تنوع زیستی ایران در استان گلستان ۲۳ روز است که در آتش دارد میسوزد و هنوز هم مهار نشده آنوقت مسئولان محترم به جای چاره اندیشی برای حل مشکل حریق در گلستان که راهکار عملی و اجرایی دارد، به فکر آب پاشی تهران و تهویه هوای آسمان دانشگاه تهران هستند!!
هفته گذشته که برای بازدید از جنگلهای گلستان به علیآباد رفته بودم، دلم میخواست فریاد بزنم. فریاد بزنم از این همه سادهانگاری و ساده بینی مسئولان که آتش ۲۳ روزه گلستان را سطحی و کم براورد میکنند در حالیکه از بهشهر به سمت گرگان که میروی دیگر دود و غبار همه جا را فرا گرفته ! انگار کل استان گلستان در دود و غبار گم شده. آسمان گرگان و علیآباد درست مثل آسمان تهران در غبار و دود گم شده بود و سه هلی کوپتری هم که در کمپ اطفای حریق علیآباد بودند به دلیل نبود میدان دید، قادر به پرواز نبودند.
اونروز داشتم با خودم فکر میکردم کاش می شد ۲۰ تا هواپیما و بالگرد فراهم کرد تا بر سر جنگلهای گلستان آب بپاشند تا اونهایی که دارند می سوزند قدری خاموش شوند و آونهایی هم که روزهاست در انتظار باران بهسر میبرند و خشک شدند، خیس شوند تالاقل دیگر آتش نتواند به آنها آسیب برساند. بعد با خودم فکر کردم چه فکر کودکانهای دارم!
کاش واقعا میشد رویاهای احمقانه من به حقیقت تبدیل بشه و جنگلهای گلستان را نجات بده! اما نمیدونستم وقتی به تهران بر میگردم مشابه رویای توخالی و کوته فکرانه من میشود مصوبه کمیته اضطرار! اون هم نه برای خاموش کردن جنگل گلستان بلکه برای تمیز کردن هوای تهران، آلودهترین شهر جهان!!