آفتابنیوز : آفتاب: دکتر سید محمد صدر معاون عربى و آفریقایى وزارت امور خارجه در دوران اصلاحات در گفتوگوى اختصاصی با دیپلماسی ایرانی میگوید که مذاکرات ما در بحث اتمى در شرایط فعلى چندان هدف مشخصی ندارد. او معتقد است هدف ما در مذاکرات باید این باشد که اولا تلاش شود مذاکره در جهتی صورت گیرد که قطعنامه جدید علیه ایران صادر نشود. ثانیا مذاکره باید در راستای حل مشکل و توقف و سپس لغو قطعنامههای گذشته علیه کشورمان باشد تا مملکت از این انزوای اقتصادی، سیاسی و بین المللی که متاسفانه در در ۶،۷ سال گذشته به آن مبتلا شده نجات پیدا کند.
متن کامل این گفتوگو پیش روی شماست:
آقای دکتر به نظر شما تا چه حد مذاکرات کنونى ایران و ۱+۵ از اهمیت برخوردار است؟ مذاکره همیشه مهم است به شرطى که هدف مشخصى را دنبال کند. ممکن است برای دستیابی به آن هدف ۲ سال مذاکره شود؛ ولى به هر حال مذاکره باید هدف دار باشد. اگر مذاکرات هدفدار باشد مفید است ولى اگر مذاکرات بى هدف باشد یا اهداف موهوم داشته باشد طبیعی است که مذاکرات به نتیجه ای نمىرسد.
به نظر من مذاکرات ما در بحث اتمى در شرایط فعلى چندان هدف مشخصی ندارد. در گذشته هدف ما در مذاکرات این بود که نگذاریم جمهوری اسلامی ایران تحت تحریم بین المللی قرار گیرد و قطعنامههای بین المللی در مورد ایران صادر نشود؛ که متاسفانه این اتفاق افتاد و تحریمها بلایی به جان اقتصاد کشور شده است.
در حال حاضر هدف ما در مذاکرات باید این باشد که اولا تلاش شود مذاکره در جهتی صورت گیرد که قطعنامه جدید علیه ایران صادر نشود. ثانیا مذاکره باید در راستای حل مشکل و توقف و سپس لغو قطعنامههای گذشته علیه کشورمان باشد تا مملکت از این انزوای اقتصادی، سیاسی و بین المللی که متاسفانه در در ۶،۷ سال گذشته به آن مبتلا شده نجات پیدا کند. اگر مذاکرات با این هدف باشد نه تنها مذاکرات آینده در ترکیه که کلیه مذاکرات مطلوب و موثر خواهد بود.
آیا اساسا با توجه به شرایط کنونی و اختلافات ایران و ۱+۵، امکان دستیابی به تفاهم و توافق وجود دارد؟ علیرغم این که در چند سال گذشته در سیاست خارجی بد عمل شده است، دستیابی به این هدف چندان دشوار نیست. ما میگوییم ما میخواهیم از تکنولوژی صلح آمیز هستهای بهره مند باشیم. غربیها حد اقل در ظاهر بیان میکنند که با این خواسته مخالف نیستند. از سوی دیگر ما اعلام میکنیم ما به هیچ وجه به دنبال ساخت سلاح هستهای نیستیم. غرب میگوید گزارش ها این موضوع را تایید نمیکند. وقتی ما بیان میکنیم که به دنبال تسلیحات هستهای نیستیم چرا نمیتوانیم آن را ثابت کنیم؟ اینکه ما نتوانسته ایم آن را ثابت کنیم به این معناست که مذاکرات موفق آمیزی در چند سال گذشته نداشته ایم و این باعث شده که کشور ما روز به روز بیشتر تحت تحریم قرار گیرد و مملکت دچار مشکلات جدی شود. تنها راه حل مشکل هم همین مذاکرات است و باید در چارچوب حل اختلاف فکر و مذاکره کرد. این که ما در مذاکرات از مدیریت جهانی صحبت کنیم و از این جنس سخنان، غیر از این که شعارهای نامعقولی سر داده ایم که مصرف داخلی و تبلیغاتی کوتاه مدت دارد، منافع کشور را تامین نمیکند.
متاسفانه یکى از بزرگترین اشتباهات سیاست خارجی آقای احمدى نژاد این بوده که سیاست خارجى را فدای مسائل سیاسی داخلی و مسائل جنجالی و تبلیغاتی کرده است و نتیجه آن همین است که دیده میشود. این رویکرد باید عوض شود که ما به خاطر تبلیغات و جنجال حرفهایى بزنیم که هیچ منافعی برای کشور ندارد.
به هر حال در این چند سال قطعنامهها و مصوباتی علیه ایران به تصویب و اعمال شده است. در صورت دستیابی به توافق آیا عملا امکان توقف و تعلیق این قطعنامهها وجود دارد؟ بله ممکن است، ولى به این گونه که عقل و درایت برکل سیاست خارجى دولت حاکم شود. آن روزى که آقای احمدى نژاد هولوکاست را مطرح کرد من گفتم کشورى که خودش معضلی مثل مسئله اتمى دارد نباید یک معضل بسیار بزرگ دیگر براى خود درست کند. چون آمریکا که در مورد مسئله اتمی ایران بسیار حساسیت دارد، از سلاح اتمى ایران نمىترسد. بلکه همه حرف آمریکا این است که خطر اول سلاح هستهاى ایران متوجه اسرائیل است. و طرح آن بحث حساسیتها را بیشتر میکند. یعنی نتیجه آن سیاستهاى تبلیغاتی تند همین مىشود که الان میبینیم. همان موقع من گفتم هولوکاست چه ربطی به مسئله ایران دارد؟ دعوایى بوده که بین اروپاییان و یهودیان اروپایی و بعد اسرائیل و… مربوط است. ورود ایران به این دعوا معنایی ندارد. این سیاستهای جنجالی همین نتایج را هم به دنبال میآورد. در سیاست خارجى باید به دنبال منافع ملى بود. منافع ملى حکم نمىکند که وقتی کشور دچارمشکلی است با موضعگیرىهاى تند و تبلیغاتى مشکل چند برابر شود. به نحوی که اگر تا پیش از این بحث برنامه هستهای ایران بود، الان بحث اسرائیل و دیگر موضوعات هم افزوده شود و با تمام وجود و توان برای مقابله با ایران بسیج شوند. آنها مطرح میکنند که اساسا این دولت با این موضع گیرىها یک دولت قابل پیش بینی نیست. دولتی هم که قابل پیش بینی نیست بالقوه برای منطقه خطرناک است و باید با این خطر مقابله کرد.
به هر حال با این شرایط پیشبینی صریح شما از مذاکرات کنونى ایران و۱+۵ چیست؟ آیا هیچ امکانی برای مذاکره وجود دارد؟ این بستگی به هدف و نوع مذاکره دارد. اگر هدف را تعیین کنند، منافع ملی را در نظر بگیرند و سیاستهای جنجالی و تبلیغاتی را کنار بگذارند طبیعتا به نتایجی میرسد. ولی اگر همانند گذشته باشد، امکان توافق چندان وجود ندارد. همین الان اعلام شده که ما بسته ای داریم و میخواهیم در مورد مدیریت جهانی صحبت کنیم. هرچند مشخص نیست که آن چه که اعلام میشود با آنچه که عمل میشود یکسان است یا خیر ولی به هر حال به نظر میرسد همان بحثها ادامه دارد.
وضعیت گروه ۱+۵ چگونه است؟ آیا بین آمریکا و اروپا موضع یکسانی وجود دارد؟ متاسفانه باید گفت یکی دیگر از لطمههایی که سیاست خارجی آقای احمدی نژاد ایجاد کرد این بود که به واسطه برخی موضع گیریها، موضع اروپا تند تر شد. در گذشته، آمریکا مواضع تندی علیه ایران درباره تحریم یا حمله نظامیمطرح میکرد و اروپا موضع معتدل تری اتخاذ میکرد. الان شرایط به گونه ای شده که حداقل در بحث تحریم ایران، اروپا تندتر از آمریکا برخورد میکند. این نتیجه سیاست خارجی دولت آقای احمدینژاد است که کشورهایی که در گذشته حداقل نسبت به آمریکا معتدلتر بودند تندتر شدهاند. این وضعیت بسیار خطرناک است؛ چرا که الان که اروپا در موضوع تحریم ایران به این گونه تند شده است ممکن است در آینده در مورد اقدامات دیگر نیز نظرش تغییر کند.
اخیرا اسرائیل و به نوعی آمریکا اعلام کردهاند که ایران تا دست یابی به سلاح هستهای چند سال فاصله دارد. به نظر شما چرا اسرائیل و آمریکا که همواره پرچمدار جنگ با ایران بودند، این موضوع را مطرح میکند؟ اینها به این نتیجه رسیده اند که تحریمها موثر واقع خواهد شد و به علاوه در مورد تحریم ایران، کل جامعه بین الملل با همدیگر به توافق رسیده اند. اما در مورد حمله به ایران، چنین توافق جامع و کاملی که الان در مورد ایران وجود دارد، وجود نخواهد داشت. بنابراین معتقدند تحریمهای فعلی و تحریمهایی که در تدارک آن هستند، ایران را تحت فشار قرار خواهد داد و فکرمیکنند شاید این تحریمها موجب شود که اساسا نیازی به حمله نظامی نباشد. میتوان این اخبار را در این چارچوب تحلیل کرد.
در روزهای اخیر دولت لبنان سقوط کرد. به نظر شما ریشه بحران کنونی در لبنان چیست؟ سیاست آمریکا در لبنان طبیعتاً تحت فشار قرار دادن حزب الله و مقاومت است. یعنی همان سیاست قدیمی که هرکارى بتواند بکند که منافع اسرائیل را تأمین کند. همانطور که شاهد بودیم بعد از طرح پرونده تروررفیق حریرى، سوریه و عربستان وارد قضیه شدند و خواستند به سمت حل مسئله پیش بروند که مشکل جدیدى براى لبنان به وجود نیاید. آنها مدتی باهم مذاکره کردند و در حال دستیابی به نتایجی بودند که به گونهاى عوارض اعلان کیفرخواست دادگاه بین المللی را از بین ببرند. این مذاکرات در حال پیشرفت بود ولی در آخرین مراحل آمریکا مانع از آن شد و مخالفت خود را به سعد حریرى اعلام کردند. سعد حریری هم به عربستان اطلاع داد و عربستان هم سوریه را در جریان قرار داد و تمام فعالیتهای دیپلماتیک دو سه سال اخیر با شکست مواجه کرد.
این که به طور غیر قابل انتظاری بشاراسد و ملک عبدالله با هم به بیروت سفر کردند این پیام را داشت که دو کشوری که به نوعی حامیدو طرف دعوا در لبنان هستند یعنی عربستان به عنوان حامی۱۴ مارس و سوریه به عنوان حامى حزب الله و مقاومت با هم به توافق رسیده اند و این منجر به آرام شدن فضا در لبنان شد.
بنابراین با مخالفت آمریکا، در آستانه اعلام کیفر خواست، تمام توافقات به هم خورد. طبیعتا آمریکا از دولت حریرى مىخواست که آنچه را که دادگاه میخواهد اجرا کند و این منجر به سقوط دولت شد.
به نظر من این دادگاه بسیار مشکوک است. این دادگاه در دوسال اول تمام مطالبى که منتشر میکرد بر این اساس بود که سوریه را متهم اول میدانست. بعد از ۵ سال مشاهده میکنیم که این به طور کلی تغییر کرده است و حزب الله و کشورهای دیگر مورد اتهام قرار میگیرند.
پیشبینی شما در مورد آینده این بحران چیست؟ پیشبینىها سخت است ولی اگر آمریکا همین خطاى فعلی را ادامه بدهد به این معناست که بحران در لبنان ادامه دارد. البته باید اشاره کرد درست است که آمریکا قدرت دارد ولی به این معنی نیست که هرکارى میخواهد میتواند در لبنان بکند. آمریکا با محدودیتهایی مواجه است و اگر تصمیمیدر مورد حزب الله گرفت توانایی آن را ندارد که آن را در لبنان به اجرا در آورد. یعنی اگر بخواهد به طور جدی وارد شود شرایط بحرانی ایجاد میشود و اول لبنان در بحران کامل فرو میرود و سپس کل منطقه به هم مىریزد. بنابراین آمریکا و مخصوصا اوباما که پیام مثبتى در ابتداى حکومت خود براى جهان اسلام فرستاد، باید استراتژى دیگرى را اتخاذ کنند و استراتژی بحران زایی در لبنان را کنار بگذارد.
پس از چند ماه کشمکش بالاخره در عراق دولت تشکیل شد. به نظر شما میتوانیم خوش بین باشیم که دولت در عراق باثبات باشد و نیروهای آمریکایی از عراق خارج شوند؟ روند سیاسى عراق یک روند مثبت و پیش رونده است. آقای مالکى هم خوب عمل کرده و ائتلافى که از گروه هاى مختلف چه شیعه، چه سنی و چه کرد ایجاد کرد باعث شد که بعد از چندین ماه دولت تشکیل شود. این نشان مىدهد که در آنجا عاقلانه عمل مىشود ودر شرایط حاضر وضعیت عراق به طرف آرامش و پایایی پیش میرود و وقتی چینین اتفاقی رخ دهد طبیعتاً با توجه به خواسته کل عراقىها و با توجه به اعلانی که آمریکا کرده است زمینههاى خروج آمریکا از عراق فراهم میشود مگر این که اتفاق غیرقابل پیش بینی بیفتد که فعلا متصور نیست.
رابطه ایران و عراق در دولت جدید نوری مالکی را چگونه ارزیابی میکنید؟ رابطه ایران با آقای مالکى خوب است چرا که مجموعه جریان شیعه که در ابتدا با نخست وزیری نوری مالکی موافق نبودند با حمایت ایران این گروه ها دور هم جمع شدند و مالکی را تایید کردند. به ویژه حمایت مقتدى صدرو گروهش از نخست وزیری مالکی حائز اهمیت بود و الان هم به طرف هماهنگى بیشتر و وحدت پیش مىروند و به طور طبیعی روابط عراق با ایران هم مستحکم تر خواهد شد.