آفتابنیوز : آفتاب- محمود مولایی(خبرآنلاین): وضعیت جسمانی ناصر حجازی خوب است.
اسطوره استقلال که به دلیل عفونت ریه 15 ماه تحت درمان بوده، خبر میدهد که تنها 3 ماه دیگر از مدت درمانش باقی مانده است. میگوید بعد از طول درمان امیدوار هستم که به سلامتی کامل دست یابم و اینکه... «میخواهم تا آخر عمر در استقلال بمانم.» استقلال برای حجازی یادآور تاج است؛ جایی که خاطرات بسیاری برایش رقم زد و همچنان برای حجازی زمینهساز خاطره است. او اما به سالهای دور میرود، به روزهای اول حضورش در تاج و صفحات اندک روزنامه و مجلههایی را یادآور میشود که خاطراتش را زنده نگه داشتند. حجازی همان است که روزی جانشین عزیز اصلی درون دروازه تیم ملی شد و در مقایسه با اصلی «جوجه» لقب گرفت...
*چرا جوجه، با آن اندام کشیده و بلند؟ (خنده) نه، اتفاقا جوان که بودم، خیلی لاغر و نحیف بودم و خیلیها نمیتوانستند باور کنند که بازیکن جوانی مثل من به جای عزیز توی دروازه ایستادم. عزیز خیلی دروازهبان بزرگی بود و من تازه به تیم ملی دعوت شده بودم. خب، دیگر سن که بالا میرود فوتبالیست هم کم کم از دنیای بازی فوتبال خارج میشود.
*چه کسی لقب جوجه را به شما داد؟ کاپیتان تیم ملی مدام به من میگفت جوجه. بازی تیم ملی با شوروی بود و من تازه به تیم ملی رسیده بودم و توی گل ایستادم. مهاجمان حریف مدام توپ میفرستادند روی دروازه ما و من گل میخوردم. همان موقع به کاپیتان تیم ملی گفت که جوجه هستی و نمیدانم شاید فکر میکرد که باید مثل عزیز اصلی دروازهبانی کنم.
*ظاهرا خیلی به شما برخورده بود و به یکی از مجلات آن دوران گفته بودید که شاید از فوتبال کنارهگیری کنید. خب، صحیح نبود. دلخور شده بودم و دوست نداشتم که در اوایل بازی فوتبال حرفهایم اینجوری اسم در کنم. هنوز مشهور نشده بودم و نمیخواستم مردم پشت سرم از این حرفها بزنند. هنوز هم دوست ندارم از این بازیکن نام ببرم و به طور کلی خیلی از آن سالها گذشته است. ولی رایکوف به من اعتقاد داشت و اطمینانش باعث شد که بتوانم توی تیم ملی دوام بیاورم.
*آن سالها که مشهور شده بودید و در دنیایی که نامه نگاری مسئلهای جدی بود، با طرفدارانتان مکاتبه میکردید. جواب نامهای که در دنیای ورزش چاپ شده بود، برایم جالب بود. اینکه به مخاطبی نوشته بودید: «حالا ما که نون و بوقلمون نداریم ولی در سفرمان نون و پنیر پیدا میشود...» نکته این بود که شما با آن هوادار قرار گذاشته بودید که سفرهای را در دفتر مجله پهن شود و به اتفاق آن فرد و تحریریه مجله دور هم بنشید و از نان و پنیر لذت ببرید. چطور این اتفاق میافتاد؟ قدیمیها به اینگونه رفتار عادت داشتند. یعنی صمیمی بودند و فرقی نمیکرد که من حجازی با یک هوادار معمولی چنین مناسباتی داشته باشم. سعی میکردم رفتار خوبی با طرفداران فوتبال داشته باشم و به آنها احترام بگذارم.
*در آن دوران در سال چقدر نامه از سوی دوستدارانتان داشتید؟ خیلی زیاد. نمیتوانم بگویم که دقیقا چقدر. یادم است که گاهی نمیرسیدم به تمامی نامهها جواب بدهم. به خواهرم میگفتم که اینقدر حجم نامهها زیاد است که نمیتوانم پاسخ برخی نامهها را بدهم، خسته میشوم و صد تا دویست تا نامه زیاد است. خواهرم میگفت که اگر جواب ندهی، کار خوبی نمیکنی و خیلی وقتها خودش این کار را میکرد.
*معمولا چه کسانی نامه میزدند و بیشتر محتوای آن چه بود؟ معمولا دخترخانمها نامه میزدند. تعداد نامههای دخترخانمها خیلی زیاد بود.
*خانمتان نسبت به این موضوع حساس نمیشد و با این قضیه چطور کنار میآمدید؟ قبل از ازدواج این اتفاقها زیاد میافتاد و مثلا میخواستند من را ببیند و از این چیزها. وقتی ازدواج کردم، این نامهها کمتر شد. البته خانمم حساس میشد و مگر میشود که خانمها به این مسائل حساس نشوند؟ اما کاریاش نمیشد کرد و البته مشکل خاصی هم نبود. الان خیلیها به من زنگ میزنند و اصلا نمیدانم شماره موبایلم را از کجا آوردهاند.
*ظاهرا اولین بار که برای تیم ملی بازی کردید، دوستانتان کوچه را چراغانی کرده و برایتان جشن گرفته بودند. این در حالی بود که مادرتان از این موضوع خبر نداشت و وقتی مادرتان وارد کوچه شد، دوستانتان به شوخی گفته بودند که عروسی ناصر است. و مادرتان از این موضوع خیلی عصبانی شده بود؟ دقیقا همین طور است. خدابیامرز نمیدانست که ماجرا چیست و البته مخالف ازدواج من بود. میگفت نباید زود ازدواج کنی و من هم آن موقع فکر کنم 20 ساله بودم.
*در زندگی سنتی آن دوران این موضوع عجیب نبود؟ چرا. ولی مادرم دوست داشت که به بلوغ کامل برسم و بعد ازدواج کنم. میگفت ماشین و خانه هم باید داشته باشی. البته من آن موقع یک پیکان داشتم و دانشجوی رشته مترجمی زبان انگلیسی هم بودم.
*چطور همه این کارها را با هم انجام میدادید، در حالی فوتبالیستهای امروزی سخت است که همدرس بخوانند و هم بازی کنند؟ آن موقع تعداد فوتبالیستهای تحصیلکرده و دکتر و مهندس تیم ملی زیاد بود. مسئله تحصیل برایشان مهم بود و من هم در چنین شرایط درس میخواندم. الان تعداد فوتبالیستهای تحصیلکرده متاسفانه کم شده است؛ یا اینکه بیشتر بازیکنان تربیت بدنی میخوانند و مدرک تربیت بدنی دارند. با اینکه الان تعداد دانشگاهها زیاد شده و یک جوان به راحتی میتواند به دانشگاه برود، متاسفانه فوتبالیستهای بیسواد زیادی داریم.
*قبل از اینکه اولین فرزندتان به دنیا بیاید، مدام مصاحبه میکردید و میگفتید که فرزندتان پسر است. با امکانات آن موقع چطور پیش بینی کرده بودید؟ خیلی دوست داشتم این اتفاق بیفتد. یعنی آن موقع همه دوست داشتند که پسر داشته باشند تا نامی در آینده از خودشان به جای بگذارند. من هم دوست داشتم نام حجازی پایدار بماند و خوشحالم که آتیلا به دنیا آمد. از اتیلا راضی هستم و روز به روز بهتر هم میشود. اتفاقا تازه صاحب فرزند دختر شده است.
*البته نوه پسری از سعید رمضانی و آتوسا حجازی دارید و از اینکه نوه پسریتان فامیلیاش حجازی نیست، ناراحت نیستید؟ دیگر فرقی نمیکند. وقتی بمیرم، دیگر برای ناصر حجازی چه اهمیتی دارد؟
*یکی از کسانی بودید که مخالف حضور کرش در تیم ملی بودید و آیا دلیل خاصی هم دارید؟ مخالف کرش نیستم. مطمئن هستم که اگر به ایران بیاید، موفق نمیشود. مخالف ساختاری هستم که بر فوتبال ما حاکم است و نمیشود کاری هم کرد. فوتبال ایران دولتی است و تا زمانی که دولتی باشد، فوتبال ما به جایی نمیرسد. در اینجا مدیر باشگاه نمیتواند خودش تصمیم بگیرد، چون برایش تصمیم میگیرند و او هم نمیتواند تبعیت نکند. میگویم فوتبال ما باید به بخش خصوصی واگذار شود و موافق خصوصی هستم؛ وگرنه مخالف کروش نیستم.
*بعید است فوتبال ایران به این زودیها به این ایدهالها برسد... همین مدیران باشگاه استقلال و پرسپولیس الان به راحتی کار میکنند، چون هیات مدیره ندارند ولی به محض اینکه آدمهای دولتی وارد هیات مدیره شوند، معلوم نیست تصمیمگیری دز این 2 باشگاه به کدام سمت خواهد رفت.
*الان در استقلال چه مشکلی وجود دارد، از عملکرد کادرفنی راضی هستید؟ به نظر من، مظلومی ارنج خود را بد میچیند. تغییرات زمانی داده میشود که تیم بد بازی کند. ولی وقتی تیم خوب نتیجه میگیرد، نباید به ترکیب دست زد. در بارسلونا معمولا بازیکنانی در ترکیب اصلی قرار میگیرند که همه انتظار دارند. در آرسنال هم همین طور است و ما باید از آنها یاد بگیریم.
*مثل اینکه طرفدار بارسلونا هستید؟ طرفدار این تیم نیستم ولی بازی بارسلونا را میپسندم. از ونگر هم خوشم میآید که به جوانها بها میدهد و سعی میکند جوانهای بااستعداد را بازی دهد. رایکوف هم همین طور بود و من همیشه از این کارش لذت میبردم. در فوتبال امروز ایران هم باید چنین وضعیتی وجود داشته باشد. *درباره مصاحبه مجتبی جباری علیه استقلال و تصمیمی که باشگاه در مورد این بازیکن گرفت، چه نظری دارید؟ هیچ نظری ندارم و نمیخواهم هیچ صحبتی کنم.
*اگر بخواهید تیم ایدهآل خود را انتخاب کنید، چه کسانی را در ترکیب قرار میدهید؟ من سیستم 3-3-4 را برای تیم خودم در نظر میگیرم. منصور رشیدی دروازبان است. دفاع راست حسن نظری و دفاع چپ شاهرودی یا میناوند خواهد بود. اکبر کارگرجم و یحیی گلمحمدی دفاع میانی خواهند بود. 3 هافبک تیم علی جباری، علی پروین و محمد صادقی هستند. همایون بهزادی، علی دایی و حسن روشن را هم سه فوروارد تیمم خواهند بود. بعد از انقلاب خیلی از بازیکنان به اروپا رفتند و آنجا بازی کردند، اما بهترینهای من همینها هستند که نام بردم.
*در ایام عید چه برنامهای دارید؟ توی سرما نمیتوانم جایی بروم و برای سلامتیام ضرر دارد، وگرنه میرفتم شمال. انشاءالله هوا که گرم شد، به وین مسافرت میکنم.