آفتابنیوز : آفتاب: حجتالاسلاموالمسلمین محمدرضا شمسآبادی یکی از فضلای جوان حوزه است که توانسته با برقراری ارتباط صمیمی با جوانان قمی، به فردی موفق در امر تبلیغ مبدل گردد.
آنچه در پی میآید، گفتوگوی خبرنگار مرکز خبر حوزه، با این مبلغ موفق درباره فعالیتها، خاطرات و نحوه ارتباط او با جوانان است که امیدواریم طلاب جوان بتوانند همانند او در عرصه فرهنگی و اعتقادی فعالیت اثرگذاری داشته باشند و جوانان را بیمه معنوی نمایند.
ورود به حوزه و آغاز فعالیت تبلیغی سال 1376 وارد حوزه شدم و از سال 84 فعالیت خود را با کمک یکی از دوستانم در شهر مقدس قم شروع کردیم. شروع کارهای ما از یک مدرسه و مسجد بود، در این مکانها به دنبال جذب جوانان رفتیم و برای آنها کلاسهایی چون احکام، معارف، پاسخ به سوالات و شبهات و .... را برپا نمودیم و در ادامه نیز با کمک تعدادی از طلاب دلسوز در عرصههای فرهنگی و اعتقادی به فعالیت خود ادامه دادیم و برای جوانان در مساجد و هیئات مذهبی شهر قم برنامه حلقههای معرفت را برگزار کردیم و بحمدلله روز به روز تأثیرات چشمگیر آن را در منطقه مشاهده و هماکنون نزدیک به 19 دبیرستان و 45 هیأت مذهبی را اداره مینماییم.
طرحی ابداعی برای جوانان حلقههای معرفتی که برای جوانان برگزار میکنیم، با حلقههای معرفتی که معروف است و در حرم امام رضا(ع) و... اجرا میشود، متفاوت است؛ به طوری که ما در مساجد و هیأت گوناگون قم این حلقهها را برای جوانان تشکیل میدهیم و برنامههای هفتگی برای آنان داریم. این حلقه یک طرح ابداعی است و مربیان ما به خانه این افراد میروند و با والدین آنها ارتباط دارند؛ در این راستا دارالقرآن سازمان تبلیغات اسلامی قم نیز کمکهای شایانی به ما کرده و برنامههایمان با همکاری این نهاد برگزار میشود.
بازتاب حلقههای معرفت در قم طرح حلقههای معرفت بازتاب خوبی در قم داشته و تا الان شبکه استانی قم نیز این برنامهها را پوشش داده و پخش کرده است.
افرادی که وضو بلد نبودند، اما الان حافظ قرآناند ما در حال حاضر نزدیک به 1200 عضو حلقههای معرفتی در اختیار داریم که در میان این افراد، کسانی بودند که حتی وضوگرفتن را هم بلد نبودند؛ ولی الان به لطف خدا و عنایت امام زمان(عج)، حافظ چهار یا پنج جزء از قرآن کریم هستند و فعالیت میکنند.
اولین قدمی که در این راه برداشتیم، برگزاری کلاس برای مربیهایمان بود که به آنها شیوههای جذب جوانان را آموزش دادیم و آنها را با این فنون آشنا کردیم.
مراحل کار با جوانان اولین مرحله از کار ما با جوانان، ایجاد محبت مربی در دل جوانان و نوجوانان است که منتهی به رفاقت میشود و این رفاقت اثرات زیادی را در این افراد بر جای میگذارد.
فعالیت بعدی ما برگزاری اردوهای سیاحتی و زیارتی است؛ به طوری که اردوهایی را نظیر اردو محلات کاشان، تخته فولاد اصفهان، مشهد مقدس و .... برای آنها برگزار و میتوانیم اهدافی را که داریم، اجرا کنیم.
سختیهای راه ... ما در این راه با سختیها، تحقیرها، تهمتها و مخالفتهای زیادی روبرو شدیم؛ اما دست از کار برنداشتیم و با جذب بانی و کمکهای مردمی توانستیم بودجههای خود را تأمین کنیم و به فعالیتها ادامه دهیم. در این راستا دارالقرآن سازمان تبلیغات اسلامی نیز کمکهای زیادی از قبیل تهیه جوایز به ما نمود.
تحول درونی«اسی خُلهها و صمد ملخها» یکی از راههای جذب جوان شخصیتسازی برای آنان است. افرادی را داشتیم که غذای روزانه آنها همراه با شراب بود؛ اما الان به جایی رسیدهاند که بعضی از آنها در حلقههای معرفتی شاگرد هم دارند و در این عرصه فعالیت میکنند. به طور نمونه فردی معروف به «صمد ملخ» که بر روی یکی از پلکهای چشم خود عبارت «شب» و بر روی پلک دیگر عبارت «بخیر» را خالکوبی کرده بود بعد از جذب در حلقههای معرفتی، خالکوبیها را سوزانده و با توبه از اعمال گذشته، به فردی سالم با گرایشهای معنوی بالا تبدیل گردید که الان او را حاج صمد صدا میکنند. همچنین افرادی هم بودند که آنان را به نامهای عجیب و غریبی چون «اسی خُله»، «بهادر دیوونه» و... صدا میکردند؛ اما الان این نامها از آنها برداشته شده و جوانان آنان را با نامهای زیبایی مانند حاجاسماعیل و.. صدا میکنند.
جلساتی با فروشندگان موادمخدر ما با کسانی جلسه داشتیم که درآمد آنها از راه فروش موادمخدر به دست میآمد و حتی در بعضی مواقع آنها به ما تعارف مواد نیز میکردند؛ اما امروز همین افراد موادفروش تبدیل به حافظان قرآن کریم شدند و فعالیتهای خوبی دارند. همچنین با اشخاصی سروکار داشتیم که اصلا مباحثی چون ولایت فقیه یا ... را قبول نداشتند؛ اما امروز از حامیان سرسخت نظام و ولایت فقیه هستند.
خاطرهای از رئیس کلانتری 30 شیخآباد در جلسهای رئیس کلانتری 30 شیخآباد قم را دیدم، ایشان در پایان جلسه به من گفت: این آقای شمسآبادی معروف شمایید؟ پاسخ دادم: بله؛ بنده هستم. به من گفت: شما با این اراذل و اوباش چه کار کردید که هر موقعی از شب آنها را میگیریم و از آنها سوال میکنیم که کجا میروید؟ با یک لحن خاصی جواب میدهند: میریم خونه آقا شمسآبادی. رئیس کلانتری ادامه داد: ما هر لاتی را در این منطقه میگیریم شما را آشنای خود معرفی میکنند و میگویند آشنای ما آقای شمسآبادیست.
تمام داستانهای لاتهای توبهکرده را بلد هستم یکی از توفیقاتی که خداوند متعال به بنده داده این است که تمام داستانهای افراد لات توبهکرده را بلد هستم و در جلسات خود با جوانان این داستانها را برای آنها تعریف میکنم؛ این داستانها تأثیرات فوقالعادهای دارد. اکثر لاتهایی که توبه کردند، با شرکت در روضه امام حسین(ع) بود و اگر این امام همام نبود، کار ما با مشکل روبرو میشد. اگر منابر و احادیث امامان معصوم(ع) بیست درصد در آنها تأثیر داشته باشد، روضه امام حسین(ع) هشتاد درصد تأثیر دارد و آنها را به راه راست هدایت میکند.
روضه امام حسین(ع)، کارخانه آدمسازی روضه امام حسین(ع) کارخانه آدمسازی است و ما مدام بر روی این عزیزان کار میکنیم؛ اگر فعالیتهای ما استمرار داشته باشد، آنها را پخته میکند و چیزی که پخته شد، خام نمیشود.
ما در حال حاضر 23 مربی داریم و هر عزیزی بخواهد در جمع ما عضو شود، با پرکردن فرم و دادن دو قطعه عکس، عضوی از این جمع میگردد و میتواند در برنامهها و حلقههای معرفت شرکت کند.
خانواده، یکی از دلائل انحراف جوانان! یکی از دلائلی که جوانان را به سمت کارهای خلاف میکشاند، خانواده بد است. ما کسانی را داریم که حتی پدر و مادر آنها نماز نمیخوانند و پدر پول دزدی را سر سفره میآورد. خانواده نقش مهم و مؤثری بر روی فرزندان دارند. خانوادههایی را داریم که برای کیف، کفش و لباس بچه پولهای زیادی را خرج میکنند؛ اما حاضر نیستند برای فرزند خود کتابی بخرند که او را از انحراف دربیاورد و یا به کلاسی بفرستند که این فرزند بتواند در راه راست قدم بردارد.
افسوس بر برنامههای تلویزیون! از دیگر عوامل انحراف جوانان، رسانه ملی، اینترنت و ماهواره است. در تلویزیون برنامههایی پخش میشود که واقعا جای تأسف دارد و متأسفانه در اکثر خانهها نیز ماهواره وجود دارد و جوان توسط این دستگاه میتوانند به هزاران شبکه مبتذل دسترسی داشته باشند و برنامههایی را که باعث انحراف میشود را ببیند. همچنین نبود مربی نیز از دیگر عوامل انحراف جوانان ماست. نداشتن استاد و مربی در زندگی تأثیرات منفی بر روی زندگی انسان دارد و میتواند بشر را به انحراف بکشاند.
رفاقت، راز موفقیت یک طلبه راز موفقیت یک طلبه، رفاقت او با جوانان و نوجوانان است. ما اگر نتوانیم با کسی رفیق شویم، او نمیتواند حرف ما را بفهمد. ما باید، قلب جوانان رسوخ کنیم. جوان از واژه «باید» خوشش نمیآید؛ اما وقتی به او میگوییم اگر دوست داشتی در برنامههای ما شرکت کن، با کمال میل قبول میکند و حتی چند رفیق خود را نیز همراهش میآورد.
شرکت در کلاسهای متعدد روانشناسی بنده برای اینکه بتوانم جوانان را جذب کنم، در کلاسهای زیادی شرکت کرده و اصول روانشناسی را یاد گرفتم تا بتوانم آنان را جذب کنم. از نحوه لباسپوشیدن گرفته تا راهرفتن و صحبتکردن. همه این کارها تأثیر دارد و بنده حتی روانشناسی رنگها را نیز یاد گرفتم تا بتوانم با سوال درباره رنگها از جوانان به شخصیت آنها پی ببرم.
درخواست از مسئولان
خواسته ما از مسئولان، تأمین امکانات است، ما در این زمینه با کمبودهای امکانات زیادی روبرو هستیم و با مشکلات فراوانی دست و پنجه نرم میکنیم. اگر بخواهیم جوانی را به اردو ببریم، باید به او سرویس رایگان بدهیم تا بتوانیم او را جذب کرده و همراه خود داشته باشیم؛ این برنامهها نیازمند بودجه است؛ البته جا دارد از همین رسانه از همه مسئولان، دوستان و بانیانی که در این راه به ما کمک کردند، صمیمانه تشکر کنم.
ضربهای که باعث شد این بانوی ۵۶ ساله که برای بودن بر بالین پدر در روزهای آخر عمر او، از زندان به مرخصی آمده بود خیلی زود به پدر مرحومش بپیوندد. شوک این خبر آنقدر سنگین بود که هنوز هم وجدان عمومی ایرانیها از زیر بار آن کمر صاف نکرده است. اما ماجرا به همینجا ختم نشد. ساعتها خانواده عزادار و داغدار سحابی زیر شدیدترین فشارهای ... قرار گرفتند تا رضایت دهند هاله سحابی شبانه و در کنار پدرش در لواسان دفن شود.
داغداری پدر، پهلوی شکسته، و دفن شبانه. این ماجرا برای بچههای انقلاب آشناست و مشابه آن را بارها در کتابهای دینی خود خواندهاند. ما فکر میکردیم این اتفاق یک بار در صدر اسلام افتاده و قرار نیست دیگر تکرار شود ...