کد خبر: ۱۲۹۳
تاریخ انتشار : ۲۶ بهمن ۱۳۸۳ - ۱۲:۰۰
بازشناسي منازعه تاريخي واشنگتن

تصاعد چالش هسته‌اي در شرق آسيا

آفتاب‌‌نیوز : از سوي ديگر در حالي كه آمريكايي‌ها تهديد به ارسال پرونده كره‌شمالي به شوراي امنيت و اعمال تحريم‌هاي اقتصادي عليه پيونگ يانگ كرده اند، ژاپن متحد كليدي آمريكا در شرق آسيا به شدت مخالف تحريم اقتصادي عليه كره شمالي است و اعمال تحريم را به معناي شكست كامل مذاكرات شش‌جانبه مي‌داند.

كره‌شمالي اعلام كرده كه خواهان تضمين امنيتي از آمريكا است و به آمريكا اعتماد ندارد، اگرچه رايس وزيرخارجه جديد آمريكا نيز اعلام كرده كه آمريكا راه‌حل ديپلماتيك را ترجيح مي‌دهد و قصد حمله به كره‌شمالي را ندارد.

اكنون در حالي كه قرار است رايس روز دوشنبه به ديدار همتاي خود در كره‌جنوبي برود و وزراي خارجه و دفاع ژاپن نيز هفته آينده به آمريكا خواهند رفت، يك تنش هسته‌اي غيرقابل كنترل بر شرق آسيا سايه افكنده است؟

دوسال مذاكرات بي‌حاصل شش‌جانبه
سال 2003 را بايد سال مذاكرات سه‌جانبه و سپس شش‌جانبه، سال 2004 را سال توقف مذاكرات و سال 2005 را سال از سرگيري و تشديد بحران بين آمريكا و كره‌شمالي به‌شمار آورد.

مذاكراتي كه در فوريه 2003 يعني اواسط زمستان 1381 با شركت نمايندگان آمريكا، كره‌شمالي و چين شروع شد و در سراسر سال 2003 در چارچوب دو دور مذاكرات شش‌جانبه و با اضافه شدن كره‌جنوبي، ژاپن و روسيه ادامه يافت ولي اكنون كره‌شمالي نه تنها اعلام كرده كه به مذاكرات شش‌جانبه بر نمي‌گردد، بلكه اعلام كرده كه داراي سلاح هسته‌اي است.

در اواخر سال 2002 نمايندگان سه كشور آمريكا، چين و كره‌شمالي مذاكرات سه‌جانبه‌اي را با هدف دستيابي به يك توافق مشترك بر سر نحوه توقف برنامه‌هاي هسته‌اي كره‌شمالي شروع كردند كه ميزباني آن با چين بود.

اجلاس فوق نتيجه مشخص و روشني درپي نداشت و فقط طرفين موافقت كردند كه در اگوست 2003 مرداد 82 در يك اجلاس گسترده‌تر و باحضور كره‌جنوبي، ژاپن و روسيه بار ديگر كنار ميز مذاكره حاضر شوند. 

به همين دليل اولين دور مذاكرات شش‌جانبه را بايد اگوست 2003 دانست در اين مذاكرات كه بار ديگر به ميزباني چين برگزار شد، وجود سطح گسترده‌اي از اختلافات بين آمريكا و كره‌شمالي مانع از نتيجه‌گيري نشست شد، فقط طرفين موافقت كردند كه در فرصت ديگري گردهم آيند.

بوش رئيس جمهور آمريكا يك ماه بعد در ديداري كه با روموهيون رئيس جمهور كره‌جنوبي داشت آمادگي كشورش را براي اعطاي تضميني امنيتي مبتني بر عدم حمله به كره‌شمالي اعلام كرد تا بحران هسته‌اي كره‌شمالي به شيوه‌اي مسالمت‌آميز حل شود.

در دسامبر 2002، پيونگ يانگ اعلام كرد كه ايالات متحده همزمان با توقف برنامه‌هاي هسته‌اي كره‌شمالي، بايد نام اين كشور را از فهرست محور شرارت و حامي تروريسم خارج سازد و مجازات‌هاي سياسي، نظامي، اقتصادي را نيز عليه پيونگ يانگ لغو كند و علاوه بر اينها كمك‌هاي اقتصادي به ويژه در حوزه انرژي از سوي آمريكا و ساير كشورها به كر‌ه‌شمالي از سرگرفته شود.

سرانجام با اصرار و پيگيري چيني‌ها، دور دوم مذاكرات شش جانبه در فوريه 2003 اسفند 82 در پكن پايتخت چين برگزار شد كه سه روز به‌طول انجاميد.

در پايان اجلاس، در شرايطي كه بيانيه مشتركي صادر نشد، هر يك از كشورها ديدگاه‌ها و برداشت‌هاي خود را دراختيار رسانه‌ها و افكارعمومي قرار دادند.

پاول وزيرخارجه آمريكا پيشرفت مذاكرات را خوب توصيف كرد اما جزئياتي از آن را مطرح نكرد. پاول پذيرفت كه موانع پيشين مرتفع نگرديده است، اما آمادگي پذيرش تعليق فعاليت هسته‌اي توسط كره‌شمالي را يك پيشرفت دانست. تشكيل گروه كاري و توافق بر سر ادامه مذاكرات، از ديدگاه پاول، پيشرفت‌هاي ديگر مذاكرات بود پاول اعلام كرد كه همه اعضاي اجلاس پذيرفته‌اند كه اگر كره‌شمالي برنامه هاي هسته‌اي خود را متوقف كند، خواهد توانست به جامعه پاسيفيك شمالي بپيوندد.

با وجود اظهارات ديپلماتيك فوق، اخبار منتشره از اجلاس نشان داد كه ايالات متحده از طرف‌هاي مذاكره خواسته است كه از كره‌شمالي بخواهند فعاليت‌هاي هسته‌اي خود را متوقف كند ولي در عمل اين كشورها موفق به قانع كردن كره‌شمالي براي اين اقدام نشده‌اند.

وزارت‌خارجه كره‌شمالي برداشت متفاوتي از نتايج مذاكرات ارائه كرد. كره‌شمالي در بيانيه وزارت خارجه‌اش پس از پايان اجلاس عنوان كرد كه آمريكا مسؤول بي‌نتيجه ماندن مذاكرات بوده است. پيونگ يانگ در اين بيانيه آمريكا را متهم كرد كه تغيير راهبرد آمريكا، گفت‌وگوهاي شش‌جانبه را به شكست كشاند، زيرا آمريكا تمايل بسيار كمي براي رفتار صلح‌آميز با ما و پيونگ يانگ نشان داد و بر مواضع سختگيرانه خود در مقابل ما اصرار ورزيد.

كره‌شمالي‌ها مدعي بودند كه طي مذاكرات، چين و روسيه طرح ارائه شده از سوي كره‌شمالي مبني‌بر توقف برنامه‌هاي هسته‌اي در قبال حذف نام اين كشور از فهرست كشورهاي حامي تروريسم و محور شرارت و لغو تحريم‌هاي اقتصادي آمريكا را پذيرفته‌اند اما اصرار آمريكا بر توقف برنامه‌هاي هسته‌اي كره‌شمالي بدون هيچ اقدام متقابلي مذاكرات را به شكست كشانيد. پيونگ يانگ آمريكا را متهم كرد كه روشي بسيار نااميدانه و به‌دور از صداقت برگزيده است و تا هنگامي كه آمريكا به اين شيوه متوسل شود، بحران هسته‌اي شبه جزيره كره حل نخواهد شد كره‌اي‌ها در پايان بيانيه خود شرط ادامه يافتن مذاكرات را تغيير روش آمريكايي ها عنوان كردند.

برخلاف كره‌شمالي، هيأت كره‌جنوبي، بر موضع مشترك سه‌كشور كره‌جنوبي، ژاپن و آمريكا تأكيد و اعلام كرد كه موضع اساسي اين سه كشور، ضرورت توقف كامل برنامه‌هاي هسته‌اي كره‌شمالي بوده است.

لي‌سوهيوك سرپرست هيأت كره‌جنوبي گفت كه كشورش طرح سه ماده‌اي را براي پيشرفت در مذاكرات ارائه نموده است. طبق اين طرح كره‌جنوبي پيشنهاد كرده بود كه در مرحله اول كره‌شمالي اراده خود را براي توقف برنامه‌ها و فعاليت‌هاي هسته‌اي به صورت كتبي اعلام كند و آمريكا نيز اراده خود را براي امضاي موافقتنامه امنيتي با كره‌شمالي به صورت كتبي اعلام نمايد. در مرحله دوم پيشنهاد شده بود كه به‌طور همزمان برنامه‌هاي هسته‌اي كره‌شمالي متوقف و پس از تأييد بازرسان مبني‌بر توقف تمامي فعاليت‌هاي هسته‌اي كره‌شمالي، نئو مجازات‌هاي اقتصادي و ارسال سوخت و اعطاي انرژي به كره‌شمالي شروع شود.

علي‌رغم پيشنهاد كره‌جنوبي، روسيه و چين ديدگاه‌هاي خود را در اجلاس شش جانبه با تكيه بر معادلات بين‌المللي خود با آمريكا و نيز معادلات امنيتي شرق و شمال‌شرقي آسيا مطرح كردند. چيني‌ها كه ظرف سال‌هاي اخير موفق شده‌اند به عنوان يك حلقه وصل بين كره‌شمالي و مجموعه كره‌جنوبي، ژاپن و آمريكا مطرح شوند، همراه با روسيه استدلال مي‌كردند كه طرفين مذاكرات بايد براي حل بحران، مسؤوليت‌پذيري و صداقت خود را نشان دهند.

اگرچه الكساندر لوكاشنكو رئيس هيأت نمايندگي روسيه در اين اجلاس از موضع كره‌شمالي براي به تعليق درآوردن فعاليت‌هاي هسته‌اي خود به عنوان يكي از مراحل پيشرفت مذاكرات استقبال كرد. وانگ‌ايي مشاور وزيرخارجه چين و رئيس هيأت نمايندگي اين كشور نيز در پايان اجلاس تأييد كرد كه اختلافات و نقيض‌گويي‌هاي جدي طرفين همچنان باقي مانده و يك حس عدم اعتماد گسترده در پشت اختلافات وجود دارد. به اعتقاد وي اختلافات بين كره شمالي و آمريكا وسيع‌تر از آن است كه بحران هسته‌اي در يك يا دو جلسه خاتمه پيدا كند. حتي رايزني‌هاي متعدد چين بين آمريكا و كره‌شمالي باعث كاهش اين اختلافات نشد، زيرا اختلافات آمريكا و كره به حدود نيم قرن بي‌اعتمادي بر مي‌گردد.

تاريخچه يك بي‌اعتمادي

پس از رفع اشغال شبه‌جزيره كره توسط ژاپن در پايان جنگ جهاني دوم و تقسيم شبه جزيره به دو كشور كره شمالي و جنوبي، آمريكا مهمترين حامي كره‌جنوبي رقيب كره‌شمالي بوده است.

هنگامي كه در سال 1952 سربازان كره‌شمالي به سوي سئول پيشروي كردند، اين نيروهاي آمريكايي بودند كه با رهبري نيروهاي بين‌المللي سربازان كره‌شمالي را عقب راندند و سرانجام طرفين در حالي كه چيني‌ها به نفع كره‌شمالي وارد معركه شده بودند، در سال 1953 و در حاشيه روستاي مرزي پان‌مون جم به ترك مخاصمه، رضايت دادند، اگرچه ژنرال مك‌آرتور سرفرمانده نيروهاي آمريكا در شرق دور معتقد بود كه براي اعمال فشار بر كره‌شمالي، آمريكا بايد تهديد كند كه مسكو را بمباران اتمي خواهد كرد تا حمايت روس‌ها از كره‌شمالي قطع شود.

وجود دو رژيم سياسي متفاوت در شمال و جنوب شبه جزيره كره باعث شد تا حمايت چين و روس‌ها از كره‌شمالي و حمايت ژاپن و تايوان و آمريكا از كره‌جنوبي يك چالش امنيتي بين بازيگران اصلي سيستم و نظام امنيتي در شمال اقيانوس آرام به‌وجود آيد، منازعه‌اي كه از تنگه تايوان شروع و تا شمال شبه جزيره كره و محدوده شبه جزيره ساخالين ادامه مي‌يافت و منازعه روسيه و ژاپن برسر جزاير كوريل را نيز دربر مي‌گرفت و شامل مي‌شد.

تا زماني كه رقابت شوروي و آمريكا در اقيانوس آرام ادامه داشت و ناوگان‌هاي طرفين همديگر را نظاره و كنترل مي‌كردند، هيچ زمينه اي براي مذاكرات در كره‌ وجود نداشت و نه تنها مذاكرات شش‌جانبه بلكه حتي مذاكرات محدودتر نيز وجود نداشت و جنايت‌هاي تسليحاتي آمريكا و شوروي از دو كره، چالش آنها را گسترده‌تر مي‌كرد.

سال بعد از پايان جنگ كره، آمريكايي‌ها در دوره رياست جمهوري آيزنهاور جمهوريخواه در چارچوب سياست «سدنفوذ» استقرار سلاح‌هاي اتمي در كره جنوبي را آغاز كردند. استقرار كلاهك‌هاي اتمي آمريكا در كره‌جنوبي نه تنها به‌عنوان يك اهرم بازدارنده در برابر خطر هجوم ارتش بزرگ و ميليوني كره‌شمالي كمونيست بلكه به‌عنوان يك اهرم تهديد عليه شرق اتحاد شوروي نگريسته مي‌شد. طبق استراتژي و دكترين «سدنفوذ» جمهوريخواهان حاكم بر آمريكا استدلال مي‌كردند كه براي جلوگيري از گسترش و نفوذ كمونيسم در سراسر جهان، ايالات متحده بايد زنجيره‌اي از حكومت هاي طرفدار غرب در حاشيه مرزهاي اتحاد شوروي به وجود آورد.

زنجيره مذكور از اسكانديناوي شروع مي‌شد و پس از عبور از يونان، تركيه، ايران و پاكستان و پس از عبور از چين به كره جنوبي مي‌رسيد و در شمال شرقي آسيا به پايان مي‌رسيد. آمريكايي‌هاي جمهوريخواه به رهبري آيزنهاور پس از آنكه در اوايل دهه ششم قرن 20 به كاخ سفيد راه يافتند، در اين چارچوب بلافاصله از طرح كودتاي آماده اجراي انگليسي‌ها در ايران حمايت كردند و دولت محمد مصدق با حمايت آمريكا و سيا ساقط گرديد، زيرا جمهوريخواهان آمريكا در چارچوب سياست سدنفوذ نگران قدرتمندي حزب توده و عوامل شوروي در ايران بودند.

در همين چارچوب آمريكايي‌ها از كودتاي نظامي‌ها «تركيه، كودتاي 1954 گواتمالا، به قدرت رسيدن نظاميان در پاكستان و نيز افزايش حوزه قدرت نظاميان در كره‌جنوبي حمايت كردند. در اواخر دهه 70 ميلادي حكومت كيم ايل سونگ در پيونگ تحت‌فشار روس‌ها كه در چارچوب پيمان سالت يك و توافقنامه هلسينكي، به نوعي مكانيزم همكاري با آمريكا در امور اتمي رسيده بودند، مجبور شد كه موافقتنامه‌اي را با آژانس بين‌المللي انرژي اتمي امضا كند.

در سال 1979 كه روس‌ها به افغانستان حمله كردند، دولت جيمي كارتر احساس كرد كه روس‌ها در حال شكستن زنجيره سد نفوذ و نزديك شدن به منابع نفت خليج فارس هستند، لذا براساس دكترين كارتر كه حمايت از رژيم‌هاي متحد آمريكا جزيي از منافع حياتي آمريكا اعلام شد، حمايت آمريكا از كره‌جنوبي تشديد شد و اساس رشد و توسعه اقتصادي كره‌جنوبي در همين سال بنيان گذاشته شد. آمريكا كه به كشورهاي جهان سوم و عقب‌مانده اجازه رشد اقتصادي مستقل را نمي‌داد، مجبور شد براي مقابله با گسترش كمونيسم كه يكي از دلايل آن فقر اقتصادي تلقي مي‌گرديد، اجازه دهد كه كره‌جنوبي به رشد و توسعه اقتصادي خود ادامه دهد و حتي با حمايت واشنگتن توانست از صندوق بين‌المللي پول و بانك جهاني وام‌هاي مناسبي دريافت كند. از طرف ديگر در چارچوب مقابله با كره‌شمالي و شوروي، آمريكا به حكومت نظاميان در كره‌جنوبي چراغ سبز نشان داد و نظاميان حتي به اغماض آمريكا به كشتار دانشجويان پرداختند.

در سال 1985 كه گورباچف در شوروي به قدت رسيد، علاوه بر اجراي دو سياست «پروسترويكا» (بازسازي اقتصادي) و «گلاسنوست» (فضاي باز سياسي) در داخل كشور در عرصه سياست خارجي نيز به سمت «تنش‌زدايي» با آمريكا و ايدئولوژي‌زدايي از سياست خارجي اتحاد شوروي گام برداشت و در همين چارچوب شوروي تلاش كرد تا چالش‌هاي دوجانبه حاصل از جنگ سرد با آمريكا را حل و فصل كند لذا همانگونه كه در آنگولا با آمريكا به توافق رسيد، به كره شمالي نيز توصيه شد كه پيمان منع تكثير سلاح‌هاي هسته‌اي NPT را امضا كند. پيونگ يانگ نيز پس از امضاي پيمان، ظرف چند ماه مذاكرات مربوط به توافقنامه‌هاي پادمان و حفاظت هسته‌اي را با آژانس بين‌المللي انرژي اتمي انجام داد و اين موافقتنامه‌ها امضا شدند.

در اواخر دهه 80 در پي مذاكرات ادوارد شواردنادزه وزيرخارجه وقت شوروي و جيمز بيكر همتاي آمريكايي وي، برنامه‌هاي هسته‌اي كره‌شمالي از سوي واشنگتن با فشار مضاعفي روبه‌رو شد و روس‌ها كه در حال حل و فصل تمامي مشكلات و چالش‌هاي بين‌المللي خود با آمريكايي‌ها بودند، به پيونگ يانگ فشار وارد كردند كه همكاري بيشتري با آژانس بين‌المللي انرژي اتمي انجام دهند.

تغييرات راهبردي محيط بحران شبه جزيره كره پس از فروپاشي شوروي

سه سال بعد كه اتحاد شوروي در سال 1991 دچار فروپاشي شد، سران كره‌شمالي متوجه گرديدند كه نه حامي هسته‌اي سابق در حوزه تكنولوژيك وجود دارد و نه روس‌ها تحت رهبري بوريس يلتسين در صدد ادامه حمايت‌هاي سابق از پيونگ يانگ هستند. يلتسين و وزيرخارجه‌اش آندري كوزيرف كه تا سال 1994، نگاه به غرب در سياست‌خارجي را پيگيري مي‌كردند. ضمن قطع حمايت‌هاي سابق از پيونگ‌يانگ، روابط جديدي را با كره‌جنوبي و حتي ژاپن، تايوان و آمريكا شروع كردند. ناوگان عظيم دريايي اتحاد شوروي در اقيانوس آرام ديگر وجود خارجي نداشت و كره‌شمالي به تدريج ترجيح داد تا با نزديكي بيشتر به چين خلاء فروپاشي اتحاد شوروي و از دست دادن متحد استراتژيك خود را جبران كند.

از همين دوران، چين نقش ويژه‌اي در مناسبات منطقه‌اي و بين‌المللي كره شمالي پيدا كرد كه تاكنون نيز ادامه دارد.

نكته مهمتردر بحران هسته‌اي شبه جزيره كره و چالش هسته‌اي آمريكا و كره‌شمالي، شروع دوره‌اي از نابساماني اقتصادي و كمبود مواد غذايي در كره‌شمالي بود كه پيونگ يانگ را به‌سوي پيوند دادن كمك‌هاي اقتصادي و مسائل هسته‌اي و نوعي باج‌گيري هسته‌اي سوق داد. بروز خشكسالي باعث تشديد اين وضعيت و تحريك‌پذيري بيشتر مسؤولان كره‌شمالي شد.

بحران آن 1994 نيروگاه يونگ بيون
در مي 1994 موضوع نيروگاه يونگ بيون، افزايش چالش بين آمريكا و كره‌شمالي را درپي داشت. كره‌شمالي تصميم گرفت كه بدون نظارت بازرسان آژانس بين‌المللي انرژي اتمي، لوله هاي سوخت اين نيروگاه را تعويض كند و درپي بالا گرفتن تنش، تهديد كرد كه از NPT و حتي آژانس بين‌المللي انرژي اتمي خارج خواهد شد.

تلاش آمريكا براي اعمال مجازات‌هاي اقتصادي عليه كره‌شمالي نيز به دليل عدم همراهي و مخالفت مسكو و پكن ناكام ماند و اين زماني بود كه روس‌ها با نتيجه نگرفتن از سه‌سال سياست خارجي نگاه به غرب، در حال انتقال سكان‌داري سياست خارجي خود از آندري كوزيرف به يوگني پريماكف ديپلمات با سابقه‌اي بودند كه علاوه بر سابقه عضويت در ك.گ.ب، طرفدار سياست نگاه به شرق بود. بازگشت روس‌ها به حوزه چالش‌ها در شرق آسيا با آمريكا، باعث شد كه ژاپني‌ها نيز براي اعمال فشار بر كره‌شمالي از آمريكا حمايت كنند، زيرا روس‌ها نيز با سرسختي حاضر به عودت مالكيت و حاكميت مجمع‌الجزاير كوريل به ژاپني‌ها نبودند و حتي پريماكف خواهان ايجاد يك اتحاد استراتژيك بين روسيه، چين و هند گرديد اگرچه چيني‌ها در چارچوب سياست هميشگي خود يعني عدم ورود به دسته‌بندي‌ها و بلوك‌بندي‌هاي سياسي – امنيتي و نظامي، به‌طور محترمانه تقاضاي پريماكف را رد كردند.

 
بحران مذكور كه در دوره اول رياست جمهوري بيل كلينتون دموكرات به وقوع پيوسته بود، با ميانجي‌گري جيمي كارتر رئيس جمهور اسبق آمريكا فروكش كرد و دولت كلينتون سياست مذاكرات مستقيم با كره شمالي را پيشنهاد كرد. براساس اين سياست، كه معمار آن جيمي كارتر بود، كارتر پس از ملاقات با رهبر كره‌شمالي به وي پيشنهاد كرد كه مذاكرات مستقيم بين سران دو كره نيز انجام شود و كره‌اي‌ها در قبال دريافت راكتور آب سبك از آمريكا و نيز كمك‌هاي اقتصادي، برنامه‌هاي اتمي خود را به حالت تعليق درآورند واكنش كره‌شمالي در قبال اين دو پيشنهاد، محتاطانه بود. پيونگ يانگ توافقنامه‌اي محدود با آمريكايي‌ها امضا كرد كه طبق آن كره‌شمالي، گسترش برنامه توليد سلاح‌هاي هسته‌اي را متوقف مي‌كرد، به بازرسان آژانس اجازه مي‌داد تا از تأسيسات اتمي اين كشور به ويژه نيروگاه يونگ بيون بازديد كنند و به‌جاي توليد برق در اين نيروگاه اتمي، از طريق يك كنسرسيوم مشترك ژاپن و كره‌جنوبي سوخت و انرژي تحويل گيرد. اين كنسرسيوم كه تحت عنوان «سازمان توسعه‌انرژي كره» شكل گرفت، مأموريت داشت تا انرژي مورد نياز كره‌شمالي را تأمين كند.

سرمايه اين كنسرسيوم از طريق يك شبكه اروپايي، آسيايي و آمريكايي تأمين مي‌شد بيشترين اعتبار پرداختي براي راه‌اندازي اين كنسرسيوم 3 ميليارد دلار بود كه از طرف دولت كره‌جنوبي پرداخت مي‌گرديد، اتحاديه اروپا نزديك به يك ميليارد دلار و ژاپن يك ميليارد دلار تعهد كردند و آمريكا نيز متعهد شد كه سالانه دهها هزار تن نفت در اختيار پيونگ يانگ قراردهد و چندين ميليون دلار در سال نيز به سازمان فوق كمك كند. محور اين توافقنامه دست برداشتن كره‌شمالي از فعاليت نيروگاه اتمي آب سنگين يونگ بيون و تأمين سوخت خود از طريق راكتورهاي آب سبك بود.

راهكار فوق حدود چندسال، موفق عمل كرد و باعث كنترل و مديريت چالش‌هاي آمريكا و كره‌جنوبي با كره‌شمالي گرديد در اواخر دهه 90 قرن 20، درپي پيشرفت برنامه‌هاي موشكي كره‌شمالي و قرارگرفتن كره‌شمالي همراه با ايران، سوريه، سودان و ليبي و عراق در چارچوب كشورهاي ياغي از سوي كلينتون، بار ديگر چالش، مسير تصاعدي پيدا كرد، كره‌اي‌ها موشك‌هاي پيشرفته خود را به‌طور علني مورد آزمايش قراردادند و پس از شليك موشك «تاتپه دونگ يك» كه هنگام آزمايش از فراز خاك ژاپن عبور كرد، كره‌اي‌ها اعلام كردند كه آماده آزمايش «تاتپه دونگ دو» هستند. واكنش ژاپني‌ها قطع ارسال مواد غذايي به كره‌شمالي و نزديكي هرچه بيشتر به آمريكايي‌ها در چارچوب طرح دفاع موشكي بود. اگر چه آمريكايي‌ها در مذاكرات بعدي پذيرفتند كه به از سرگيري كمك‌هاي اقتصادي اقدام كنند و كره شمالي نيز از آزمايش موشك جديد خود منصرف شود اما اوضاع نگران‌كننده و فضاي شديد بي‌اعتمادي تا اواخر بهار بعد كه ديدار سران دو كره انجام شد، ادامه يافت ديدار سران دو كره كه جزيي از پيشنهادات دوگانه جيمي كارتر به سران كره در مذاكرات گذشته بود، سرانجام در اواخر دوره كلينتون مذاكره محقق شد و پس از آن مادلين آلبرايت وزيرخارجه دولت كلينتون در آخرين ماه‌هاي حكومت دموكرات‌ها بر كاخ سفيد با كيم‌جونگ ايل رهبر جديد كره شمالي كه بعداز مرگ پدرش كيم‌ايل سونگ به قدرت رسيده بود، ديدار و مذاكره كرد. سفر آلبرايت به پيونگ يانگ از آن جهت كه پس از دهه‌هاي متوالي جنگ سرد، نخستين سفر رسمي يك مقام ارشد آمريكا به كره‌شمالي بود، در محافل بين‌المللي اين انتظار را به‌وجود آورد كه چالش هسته‌اي در شبه جزيره كره پس از دهها كشمكش و تنش حل و فصل گردد.
پيروزي بوش و تغيير سياست آمريكا
با وجود اين، پيروزي جمهوريخواهان در انتخابات نوامبر 2000 و بيرون رفتن دموكرات‌ها از كاخ سفيد، آغازگر دوران جديدي از چالش‌ بين آمريكا و كره‌شمالي بود دولت جديد آمريكا كه نومحافظه‌كاران بر آن تسلط داشتند، طرح NMD يا دفاع موشكي در شرق آسيا را در سرلوحه كار خود قرارداد و چالش شديدي را با چين آغاز كرد و به قطع مذاكرات مستقيم با كره‌شمالي رأي داد.

در سال اول حضور نومحافظه‌كاران در كاخ سفيد، حادثه 11 سپتامبر هم معادلات بين‌المللي را دچار تحول كرد و هم شرايط حاكم بر بحران هسته اي شبه جزيره كره‌شمالي را آمريكا، در كنار ايران و عراق، كره شمالي را نيز در چارچوب محور شيطاني قرارداد و با حمله به افغانستان باعث شد كه سران كره‌شمالي براي مقابله با فشارهاي آمريكا، بر سرعت برنامه‌هاي نظامي به‌ويژه هسته‌اي و موشكي خويش افزودند.

در همين دوره آمريكا با همكاري استراليا، ژاپن و كره‌جنوبي و تايوان، سياست كنترل و بازرسي در درياها براي مقابله با صدور فناوري هسته‌اي و موشكي از سوي كره‌شمالي را اندك‌اندك شروع كرد و از سوي ديگر افزايش چالش‌هاي چين و تايوان و انتخابات تايوان كه استقلال‌طلبان در آن به پيروزي رسيدند، باعث گسترش حضور نظامي آمريكا در محدوده تنگه تايوان و بدبيني بيشتر چيني‌ها به آمريكايي‌ها شد.

در اكتبر 2002 كه آمريكا به تدريج خود را براي حمله به عراق آماده مي‌كرد، كره‌شمالي اعلام كرد كه برنامه محرمانه غني‌سازي اورانيوم خود را ادامه مي‌دهد.

در همان مقطع پيونگ يانگ به‌طور رسمي از NPT خارج شد و بازرسي بازرسان آژانس از تأسيسات هسته‌اي اين كشور به‌طور رسمي متوقف گرديد و دوربين‌هايي نيز كه بر تأسيسات اتمي كره از جمله نيروگاه جنجالي يونگ بيون نظارت مي‌كردند، جمع‌آوري شدند و آمريكايي‌ها نيز كه در حال آماده شدن براي حمله به عراق بودند، تنها به تهديد لفظي كره‌اي‌ها و قطع ارسال سوخت به اين كشور اكتفا كردند، زيرا تحليلگران نظامي – دفاعي آمريكا معتقد بودند كه آمريكا همزمان با درگير بودن در جنگ افغانستان و آماده شدن براي حمله به عراق، توانايي افزايش تنش و درگيري احتمالي با كره شمالي را ندارد به همين دليل در فوريه 2003 يعني همزمان با حمله آمريكا به عراق، آمريكايي‌ها پيشنهاد مذاكره با كره‌شمالي را پذيرفتند و مذاكرات سه‌جانبه‌اي با شركت آمريكا، كره‌شمالي و چين آغاز شد كه به‌عنوان مذاكرات مادر و پايه براي مذاكرات شش‌جانبه بعدي تلقي مي‌شد كه در اگوست 2003 در پكن برگزار شد.

در پايان سال 2002 و در اوايل سال 2003، نتايج حاصل از دو دور مذاكرات شش‌جانبه، اگرچه به حل و فصل بحران هسته‌اي شبه جزيره كره نينجاميد اما به كنترل و مديريت محدود بحران منجر شد. طرفين در انتهاي سال 2002، ضمن توافق براي ادامه مذاكره، راهبردهاي هسته‌اي، سياسي، دفاعي و نظامي متفاوت و متضاد خود را ادامه دادند.

در تمام سال‌هاي 2003 و 2004 نيز كره‌شمالي كه با تندروهاي نومحافظه‌كاران آمريكايي روبه‌رو بود، از يك‌سو تلاش مي كرد تا از توانايي نظامي و از جمله توانايي موشكي و هسته‌اي به عنوان تنها برگ برنده و اهرم فشار خويش در برابر آمريكا، كره‌جنوبي و ژاپن بهره گيرد و از طرف ديگر تلاش مي‌كرد تا همزمان با ادامه روابط راهبردي با چين، حكومت ولاديمير پوتين در روسيه را وادار سازد، كه نزديكي بيشتري با كره‌شمالي داشته باشد.

در مقابل، آمريكايي‌ها كه باتوجه به درگير بودن در عراق و افغانستان سعي در رفتار كژدار و مريز با كره‌شمالي داشتند، محوريت تلاش‌هاي خود را بر توقف برنامه‌هاي هسته‌اي كره‌شمالي و جلوگيري از تكثير تكنولوژي موشكي و هسته‌اي پيونگ يانگ قراردادند. آمريكا ضمن آنكه خواهان جنگ با كره‌شمالي نبود، حاضر به باج‌دادن به كره‌شمالي نيز نبود لذا آمريكا هم تلاش مي‌كرد تا گروه‌متحدي را با همراهي ژاپن و كره‌جنوبي عليه كره‌شمالي شكل دهد و هم چين را به فشار بيشتر بر پيونگ يانگ وادار سازد.

اما اكنون با اعلام دستيابي كره‌شمالي به بمب اتمي و عدم پيگيري مذاكرات شش‌جانبه، آمريكايي‌ها اعلام كرده‌اند كه مذاكرات مستقيم با كره‌شمالي را نخواهند پذيرفت و به سياست دوره كلينتون و آلبرايت برنخواهند گشت. معناي اين چالش، افزايش تنش بين كره‌شمالي و آمريكا خواهد بود. اما سؤال اساسي اين است كه آيا آمريكا همزمان با درگير بودن در عراق و افغانستان و اوضاع خاص فلسطين، آيا توانايي و تحمل تصاعد بحران با كره‌شمالي را دارد يا خير؟



بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین