آفتابنیوز : آفتاب: مهندس بازرگان پیش از فرار بنی صدر و پناه بردنش به منافقین به او پیشنهادهایی کرد تا از خودش دفاع کند.
ماهنامه نسیم بیداری» در شماره خردادماه خود گفت وگوی مفصلی با هاشم صباغیان، وزیر کشور دولت موقت انجام داده است.
در بخشی از این مصاحبه آمده است:
مهندس بازرگان از مسعود رجوی حمایتی نکرده است. مهندس بازرگان در آن زمان صحبتی کرد که اگر به حرف او توجه و عمل میشد جامعه این سرنوشت را پیدا نمیکرد و به تدریج به این وضع نمیافتاد.
اعلامیه مهندس بازرگان هست میتوانید به آن رجوع کنید، باید توجه کنید، شرایط آن زمان به نحوی بود که این گروه با شعارهای دهانپرکنی که میداد، آزادیهایی که برای آنها قائل بود، میتینگهایی که برگزار میکرد عدهای از جوانان را به خود جلب کرده بودند.
بازرگان در آن شرایط گفت: «این جوانان، جوانان پرشور هستند نگذارید کار این جوانان به مبارزه مسلحانه کشیده شود». او به دنبال این بود که آرامش حاکم شود؛ «اگر مسعود رجوی کاندیدا بشود که اتفاقی نمیافتد، اگر تنها یک نفر از این افراد وارد مجلس شود، تنها یک رأی دارد اما در قبالش این گروه را خلع سلاح کردهایم».
این فکر اگر آن زمان خوب شکافته و بررسی میشد و با بصیرت حساب شدهای به آن میپراختند هرگز حوادث بعدی رخ نمیداد.
ممکن بود آنها گوش شنوا نداشته باشند، اما حربه را از دست آنان میگرفتیم. وگرنه، آقای بازرگان هیچ موقع شخصاً از رجوی حمایت نکرد و با افکار آنها کاملاً مخالف بوده است آنها جدا شده از نهضت آزادی بودند و حلقه اولیه این گروه همچون، حنیف نژاد و ولی زادگان، این افراد، مسلمانان با ایمانی بودند؛ پس از مدتی این گروه در زندان تغییر اعتقادی پیدا کردند و آمدند از نهضت جدا شدند.
آقای بازرگان به دلیل مسائل اعتقادی آنها که التقاطی بود و با آنان بسیار مخالف بود و بار دیگر میگویم هیچ جا از شخص مسعود رجوی حمایت نکردهاند اما جمله ای که این برداشت از آن میشود این است که بازرگان در سخنان خود میگوید «این جوانان پارهای از تن این ملتاند» که پس از حوادثی که اتفاق میافتد در روزنامه ها و در حملاتی که به بازرگان میشود میگویند «اینها پاره تن بازرگان بودهاند».
بنیصدر با نهضت آزادی و اعضای دولت موقت در دوران دولت موقت خوب نبود و بحثش هم این بود که او در ابتدا برنامه ریاست جمهوری را برای خود چیده بود و احساس میکرد مهندس بازرگان رقیبش است. درست هم فکر میکرد؛ اگر مهندس بازرگان، کاندیدا میشد، آرای بنی صدر به گرد پای آرای بازرگان نمیرسید.
روزنامه انقلاب اسلامی بنیصدر را نگاه کنید در آن علیه بازرگان و دولت موقت مطالب بسیاری نوشته شده است همانطور که چپیها مینوشتند این روزنامه هم به این صورت مینوشت. با همه اینها بنیصدر با بسیاری از اعضای نهضت آزادی هم زندان بود و با هم فعالیت مبارزاتی انجام میدادند.
یکی از اعضای هیأت تحریریه روزنامه انقلاب اسلامی میگفت روزی که مهندس بازرگان اعلام کرد من در انتخابات ریاست جمهوری کاندیدا نمیشوم (چون دستور آیتالله خمینی بود که در ریاست جمهوری کاندیدا نشوید)، بنیصدر وارد تحریریه روزنامه میشود و میگوید آتش بس. از آن پس در روزنامه انقلاب اسلامی هیچ مطلبی علیه بازرگان نوشته نشد.
وقتی انتخابات مجلس به پایان رسید طبیعی بود که بنی صدر بیشتر با ملیگراها و اعضای نهضت آزادی کنار بیاید چون با این گروهها هم فکرتر بود؛ البته ما به او توصیههایی میکردیم ، که او به این توصیهها عمل نکرد و در دام مجاهدین افتاد.
یادم میآید در چندین جلسهای که در ساختمان نخستوزیری داشتیم به او گفتیم: "بیا و در مجلس سخنرانی کن و حرفت را بزن". چون به میزان زمانیکه مخالفین صحبت میکنند. رئیس جمهور حق صحبت و دفاع دارد. اما در پاسخ گفت:"اگر بیایم دستگیر میشوم". بازرگان گفت:"خب دستگیرت کنند." بنی صدر گفت:" دستگیرم کنند، اعدامم میکنند، بازرگان جواب داد: "اگر حرفهایت را باور داری و در حال مبارزه هستی؛ نباید از چیزی بترسی. اگر معتقدی پایان زندگی دست خداست و اگر پایان زندگیت در اوین باشد، باید تسلیم باشی؛ به این شکل اسطوره انقلاب میشوی." اما بنی صدر به این حرفها توجهی نکرد و به دامان مجاهدین پناه برد و به آن شکل افتضاح از ایران خارج شد و هیچ سرنوشت خوبی نصیبش نشد.
من از مجریان نخستین انتخابات پس از انقلاب اسلامی بودم و به آن افتخار میکنم؛ و من معتقدم انتخابات مجلس خبرگان قانون اساسی آزادترین، سالمترین و بهترین انتخابات نظام جمهوری اسلامی ایران بود ...در آن مقطع اولین مسأله مهم قانون انتخابات بود چون ما تا آن زمان انتخاباتی برگزار نکردهبودیم پس باید این قانون تهیه میشد و در این دوره شورای انقلاب، نقش مجلس را ایفا میکرد و برای تهیه این قانون شورای انقلاب هیأتی را تعیین کرد که متشکل از آقایان آیتالله موسوی اردبیلی، دکتر باهنر و من بود که من از سوی دولت موقت در این هیأت حضور داشتم، به ما سه نفر اختیار دادهشد قانون انتخابات را تهیه کنیم؛ و آنچه که تهیه میکردیم قانونی برای برگزاری انتخابات اول میشد.
ما سه نفر که موظف به تهیه قانون انتخابات بودیم جلسات بسیاری در این زمینه تشکیل دادیم اما به دلیل مشغله کاری فراوان، این جلسات بعد از ساعت 10 شب برای تدوین قانون انتخابات برگزار میشد و تا ساعات 11 و 12 ادامه می یافت. این هم مهم است در تاریخ بیاید. من در آن زمان پیشنهادی داشتم برای جلوگیری از تقلب در انتخابات و در این زمینه با کارشناسان خبره و معتقد به جمهوری اسلامی که در وزارت کشور بودند مشورت هم کردم.
در آن دوره مشکل اساسی در انتخابات، بیسوادی مردم بود. ... من برای این معضل پیشنهاد کردم که تمبر انتخابات تهیه کنند که در برخی کشورها نیز این عمل صورت میگرفته است و شرایط را برای رأیدهندگان آسانتر میکند حتی اگر شخص را نشناسند حداقل در انتخاب نوع ظاهر آنان میتوانند بر اساس این تمبرها تصمیم بگیرند ...در این زمینه با اداره پست هم صحبت کرده بودم که تمبر تهیه کنند... این عمل محاسنی داشت و تا حدودی مانع از تقلب در انتخابات میشد و درباره کسانیکه مثلاً به تعداد کمتر از 15 یا 12 نفر رأی میدادند، نمیشد به جای آنان تعداد اسامی افراد را در تعرفه اضافه نمود.
اواخر جلسه بود و آقایان بیان کردند که این پیشنهاد خوبی است اما تصویب آن را برای جلسه بعدی میگذاریم؛ من هرچه اصرار کردم که در همین جلسه مصوب شود؛ نپذیرفتند، حدس آن را میزدم که اگر در این جلسه مصوب نشود دیگر کاری از پیش نخواهم برد؛ چون آقایان عضو هسته مرکزی حزب جمهوری بودند و این مسأله، موضوعی استراتژیک محسوب میشد؛ آنها میخواستند در ابتدا در جلساتشان مطرح و بررسی شود که پس از این و در جلسه بعدی این پیشنهاد تصویب نشد.