آفتابنیوز : آفتاب: جلسه علنی مجلس شورای اسلامی در روز 30 خرداد 1360 جلسه ای جنجالی بود.
در این جلسه برخی از نمایندگان نزدیک و وابسته به نهضت آزادی در مخالفت با عدم کفایت سیاسی ابوالحسن بنی صدر سخنرانی کردند.
از جمله این نمایندگان مرحوم عزت الله سحابی بود که تلاش کرد منتقدان رئیس جمهور وقت را به کارشکتی متهم کند.
وی در بخشی از سخنانش گفت:
بنده که بعنوان مخالف این طرح ، اسمنویسی کردهام قبل از اینکه دلیل مخالفتم راعرض کنم، توضیحی میدهم بر اینکه دراین مخالفت نشانهای و حاکی از آن نیست که من با همه اعمال آقای بنی صدر موافق باشم.
کسانی که در سال گذشته در شورای انقلاب تشریف داشتند بموجب ایام انتخابات ریاست جمهوری و همچنین قبل از آن و بعد از آن ، آقایان اختلاف نظر بنده را با آقای بنی صدر شاهد بودند. ولی از آن روزی که ایشان به ریاست جمهوری انتخاب شد، من با خودم اینجور گفتم که ایشان از این به بعد رئیس جمهور و اولین رئیس جمهور جمهوری اسلامی است. ما بدلیل تعهد ودلبستگی و عشقی که به جمهوری اسلامی وانقلاب اسلامی داریم موظف هستیم که اگر اختلاف نظری ، اختلاف دید، اختلاف بینش، تحلیل، هر چه هست. یا حتی اگراشکالاتی به خصوصیات وخصلتهاداریم، اینها را به زمین بگذاریم که دست بدست هم بدهیم که این جمهوری واین نهال جوان بیاری خدا ریشه دار شود.
...این توضیح را برای این میدهم که این سوء تفاهم از اذهان خارج شود که اگر من بنام مخالف[عدم کفایت رئیس جمهور] صحبت میکنم، نه به دلیل این است که بگویم که آقای بنی صدر خالی از عیب و نقص است. ولی مخالفت من بر چه مبنا است؟ بر این مبنا است که آنچه که در اعلام این طرح آنچه که دراین روندهایی که امروز به اینجا کشیده و در این مجلس، امروز مطرح است ومسالهای تاریخی وحساس وسرنوشت ساز است برای این امت واین انقلاب ، اینها روندهای سالمی نبوده است. من صریحا عرض میکنم شاید از یکسال ودوماه پیش در شورای انقلاب این اختلافات مطرح بود. بین آقای بنی صدر یک طرف و برادرانی که سران ورهبران حزب جمهوری اسلامی هستند از طرف دیگر. این اختلافات مطرح بود و گاه در روزنامهها، سخنرانیها ونطقها وخطابه ها بروز میکرد. سرانجام به ما اطلاع دادند که امام بسیار رنجیده وناراحت هستند وایامی هم بود که به تازگی از مریضی برخاسته بودند و از بیمارستان به منزل آمده بودند. دوران نقاهتشان بود، وایشان ما را احضار کردند و ما همه به آنجا رفتیم وایشان ناراحتی شدیدخودشان را ابراز کردند. آقای خامنه ای و آقای هاشمی شاید در آنجا تشریف داشتند و ایشان صریحا امر کردند که بروید، اختلافاتتان را حل کنید و به اصطلاح اعلامیه رفع اختلاف را هم بدهید. ولی همین رفع اختلاف واین اعلامیه، حدود شاید یکماه ونیم طول کشید و در آنجا ما شاهد بحثها وگفتگوهایی بودیم ، گواینکه ما تا حدودی در دعوایی که بین آقای بنی صدر و سران حزب جمهوری بود و در شورا بیشتر مطرح بود ما تا حدودی کنار و بیطرف بودیم ولی خوب، ناظر و شاهد بودیم.
از آن زمان یکی از حرفهای آقای بنی صدر این بود که یک حرکاتی، روندهایی. یا به تعبیر خودشان توطئه هایی علیه من در جریان است ...آن روندهایی را که ایشان آنروز ابراز واظهار میکرد واز آن شکایت داشت ودر آن نوارها منعکس بود. آن روندها همچنان به عملکرد خود ادامه دادند ولحظه به لحظه در برهههای مختلفی که دراین فاصله یکسال و خرده ای پیدا شد آقای بنی صدر را به مواضعی کشاند که برای حفظ خود، یا برای دفاع از خود ویا حیثیت وحق خود، کارهایی بکند، حرفهایی بزند، سخنانی بگوید یا احتمالا مصاحبههایی بکند.
من عرض میکنم که آن روندها امروز دارد میوه اش را میدهد. من به پیدایش این میوه، به ریشههای تکوین این میوه، به این طرحی که امروز در این مجلس تهیه شده است، به این معترضم، من میگویم این روند، روند سالمی نبود، بنی صدر عیبش این بود یا هست که حرف زیاد میزند، پردهدری میکند، خیلی جاها هم از حدود احساس مسؤولیت خارج میشود، و یکی از ایرادات من همین است... اما این ظاهر بیان است. او در اینجا مقصر، خیلی خوب، ولی طرف مقابل هم عمل میکرد. آرام در تمام سطوح عمل میکردو پیشرفت میکرد...
بنابراین ، اگر تقصیری هست ، تقصیر دو طرف است. یکطرف نیست.
جناب آقای خامنه ای در روز قبل در سخنرانی خطبه نماز جمعه فرمودند که ارتش اگر چنین است، تقصیر بنی صدر است، روزی که عراق به ایران حمله کردو ارتش آمادگی نداشت، تقصیر با بنی صدر است. اقتصاد اگر خراب است، تقصیر بنی صدر است. خیلی خوب، ما همه چیزها را میتوانیم بگوییم تقصیر دیگری است، ولی من میگویم جناب آقای خامنه ای برادر عزیز، جنابعالی از تیر یا مرداد سال ۱۳۵۸ دروزارت دفاع تشریف داشتید معاون وزارت دفاع بودید، نماینده امام بودید، مورد اعتماد ایشان بودید، همه جور حمایت از شما وجود داشت ، قدرت شما در وزارت دفاع به تصدیق همه کسانی که در آن ایام در شورای انقلاب ، یا در مصادر امور بودند، از وزیر دفاع بسیار بالاتر بود. خودشما چه کردهاید؟ اگر عدم آمادگی ارتش در روز حمله عراق به ایران، به خاک وطن ما، تقصیر بنی صدر است، خوب، بنی صدر عملا از فروردین سال ۱۳۵۹ یا اواخر اسفند ماه ۱۳۵۹ وارد مسؤولیت فرماندهی کل قوا شد، ولی جنابعالی از هشت ماه، نه ماه قبل از آن تشریف داشتید و بعداز آن هم همیشه تشریف داشتید. بعد از آن هم شما عضو شورای عالی دفاع بودید. و شما حضور در مناطق جنگی داشتید، اگر تقصیری هست، اگر اشکالی ونقصی درامور جنگی ، یا در ارتش ، یا در قوای دفاعی کشور وجوددارد، شما هم دراین سهیم هستید. آیا شما کاری خواستید بکنید، برنامه ای برای پیشرفت، برنامه ای برای اصلاح تجدید سازمان ارتش ،آمادگی ارتش داشتید وارائه کردید و بنی صدر مخالفت کرد و جلویش را گرفت؟
پاسخ آیت الله خامنه ای
اظهارات سحابی با اعتراض عده ای از تمایندگان مواجه شد و آنها خواستار پاسخ دادن از سوی آیت الله خامنه ای شدند.
هاشمی رفسنجانی رئیس مجلس نیز اظهار داشت: طبق ماده ۶۶ آئین نامه اگر نماینده ای در ضمن صحبتش نسبتی به نماینده دیگری بدهد ،آن نسبت ناصحیحی و یا چیزی که موهن باشد یا حرفش را عوض بکند آن نماینده تا یکربع ساعت حق دارد در همان جلسه وقت بگیرد و دفاع بکند. آقای مهندس سحابی به آقای خامنه ای در مورد وزارت دفاع و حضورشان آنجا اعتراضاتی داشتند که در جواب حرفهای دیروز آقای خامنه ای[در خطبه نماز جمعه] بود ، آقای خامنهای میخواهند از این حق استفاده کنند ولیکن خواهش من این است که احتیاجی هم نیست که از تمام یکربعشان استفاده کنند، سعی کنید این جوابتان را کوتاهتر بدهید که وقتمان را زیاد نگیرد.
سپس آیت الله سیدعلی خامنه ای مطالب زیر را مطرح کرد:
البته من از آقای مهندس سحابی تعجب نمی کنم که تشریف بیاورند اینجا و در پوشش مخالفت با این طرح یک سری مسائلی را مطرح کنندکه بین ما وایشان همواره آن مسائل وجود داشته است. یعنی با شیوه ای که ما از آقای مهندس سحابی سراغ داریم اینکار می ساخت و خود این روش ایشان نشان دهنده میزان صحت این ادعایی است که ایشان کرده اند وگفته اند که در شورای انقلاب یکطرف قضیه سران حزب جمهوری بودند و آقای بنی صدر در طرف دیگر قضیه قرار داشت و ما (یعنی ایشان وبعضی دیگر از دوستانشان) داخل در دعوا نبودیم.
نوع عمل ایشان نشان می دهد که چقدر این حرف میتواند درست باشد ، خیر ، ایشان ودوستانشان هم در منازعات شرکت داشتند یعنی اگر این چنین که ایشان گفتند بین ایشان و آقای بنی صدر اختلافات زیادی بود، اما در یک نقطه با هم مشترک بودند و آن نقطه مخالفت با حزب جمهوری اسلامی نبود مخالفت با عناصری در شورای انقلاب بود که [هدف]آنها دفاع از یک خط خاصی بود، حالا آن خط را ما خودمان خط اسلام فقاهت میدانیم، خط اسلام مبتنی بر کتاب و سنت میدانیم، ایشان می توانند اسم دیگری برایش بگذارند .در آن جمعی که در مقابل آقایان در شورای انقلاب قرار داشتند افراد حزب جمهوری اسلامی نبودندکسانی هم بودند که عضو حزب جمهوری اسلامی مطلقا قرار نداشتند...
بودن بنده در وزارت دفاع را که ایشان مطرح کردند برای من واقعا مایه تعجب شد برای خاطر اینکه آقای مهندس سحابی بایستی توجه می کردند که وزارت دفاع طبق هیچ قانونی، نه قانون جمهوری اسلامی ، و نه رویه ای که قبل از تنظیم قانون وجود داشت و نه در قوانین قبلی ، حاکم بر سرنوشت ارتش نبوده است و الان هم نیست . یعنی وزیر دفاع به قول خود نظامیها در چانل فرماندهی در ارتش مطلقا قرار ندارد. نه وزیر دفاع و نه هیچیک از عناصر وزارت دفاع. وزارت دفاع صرفا یک واحد پشتیبانی کننده از ارتش است یعنی تولیدات ارتش را وزارت دفاع عهدهدار است .مسائل سیاسی و قراردادهای گوناگونی را که ارتش احتیاج دارد یا خارج از کشور بگذارد یا با واحدهای تولیدی داخل کشور، تمام آنها را وزارت دفاع انجام می دهد. رابط ارتش و قوه مقننه و دولت هم وزارت دفاع است.
بنده در وزارت دفاع ،اول یک چندماهی بعنوان معاون وزیر دفاع بودم وبعد که دولت [موقت] سقوط کرد، بعنوان نماینده شورای انقلاب در وزارت دفاع.در آن ایام ماالبته در مورد واحدهایی که مربوط به وزارت دفاع بود مثل اتکا و سازمان صنایع ملی و غیرذلک تلاشهای زیادی کردیم که خوشبختانه به نتایج خوبی هم رسید.
علاوه بر این با اینکه بنده بطور قانونی در ارتش هیچگونه دخالتی نمیتوانستم داشته باشم با استفاده از علاقمندی و ایمان عناصر نظامی که به من بعنوان یک فرد مومن به انقلاب اظهار علاقه میکردندو گزارشهایی می دادند با استفاده از این ایمان وعلاقه آنها خیلی کارهای مثبت هم توانستیم در ارتش انجام بدهیم که اگر آن کارها انجام نمیگرفت بعد معلوم می شد کمااینکه یک مقداری هم معلوم شد که خلاء حضور یک فرد وابسته به انقلاب در آن تشکیلات چگونه خساراتی را ببار میآورد.
لکن ازاین که بگذریم (یعنی از آن ارتباطات شخصی که بین بنده و بعضی از عناصر نظامی بود) مطلقا رابطه قانونی وجود نداشت واختیاری وجود نداشت حدود اوایل اسفند ماه بود (شاید هم چند روزی جلوتر ویا عقب تر) آقای بنی صدر فرمانده کل قوا شدند .یعنی نماینده امام و نماینده فرمانده کل قوا شدند وبه این نام نامیده می شدندو آمدند .بنده دیدم که دیگر بودن من در وزارت دفاع یا ضرورت ندارد ویا امکان ندارد .برای خاطر اینکه آقای بنی صدر اجازه فعالیت بما نمی دادند، هم چنانی که در شورای عالی دفاع هم بعد از آنکه حالا خواهم گفت اجازه فعالیت و تلاش را به ما مطلقا ایشان نمی داد. لذا این بود که من با دوستانم مشورتی کردم واستعفایی نوشتم وآقای بنی صدر هم از اینکه من استعفا کردم خیلی استقبال کرد و من حدود اول اسفند ۱۳۵۸ (یعنی اول یا دوم اسفند ماه) بود که از وزارت دفاع و از همان سمتی که بود خارج شدم.
به مجردی که بنده بیرون آمدم ... پانزده روز حدودا بعد از خروج من طبق تحقیقاتی که بعدا از کودتاچیان بعمل آمد اولین جلسه توطئه برای کودتا تا حدودا پانزدهم اسفند تشکیل شد. در حدود اردیبهشت ماه اولین حرکات (یا اواخر فروردین) اولین تحریکات ضد انقلاب در ارتش آغاز شد وبالاخره در بیستم یا هیجدهم تیرماه بود که تمام مقدمات کودتا آماده شده بود و قرار بود که کودتا انجام بگیرد .یعنی حدودا در ظرف ۴ ماه که حضور نماینده امام در ارتش در حقیقت وجودنداشت اینهمه حوادث پیش آمد.
از اینجا میتوان فهمید که حضور نماینده امام بقول شما ونماینده شورای انقلاب آنچنان که بود حتی در وزارت دفاع چه اثری در ارتش می توانست بگذارد. بنده مفتخرم که در مدت بودن در وزارت دفاع با آنکه مستقیما در ارتش هیچگونه دخالتی نکردم اما کمترین کاری که انجام گرفت این بود که این حضور خودمیتوانست، حضور انقلاب درارتش تلقی بشود .حالا اقداماتی که ما در آنجا کردیم اقداماتی بود که متناسب با من بود. یعنی من بعنوان یک روحانی عضو شورای انقلاب در آنجا و نه بعنوان یک فرمانده میتوانستم سازمان سیاسی ایدئولوژیک را تشکیل بدهم واینکار را کردم. میتوانستم انجمنهای اسلامی را در ارتش بوجود بیاورم و اینکار را کردم وبوجود آوردم. میتوانستم در یگانها بعنوان یک فرد روحانی حضور پیدا کنم و سخنرانی کنم و فرماندهان را گرم کنم. میتوانستم برای فرماندهان سطح بالا جلسات توجیهی داشته باشم واینکارها را کرده ام.
حالا من در آن جا چه کردهام خیلی نمیخواهم به این پاسخ بدهم من میخواهم مقایسه ای که این برادر محترم مان در اینجا کردند آشکار بشود که چقدر میتواند این مقایسه منصفانه باشد. آقای بنی صدر از اول اسفندماه فرمانده کل قوا شدند یعنی تمام مسؤولیتها آمد زیر دست ایشان . بعد به اختیار و به تمایل ایشان فرماندهان و رئیس ستاد انتخاب شدند .از آنجا به پایین همه چیز دراختیار ایشان است .یعنی همه فرماندهانی که انتخاب شده اند و همه کسانی که به کار گماشته شدهاند وهمه عملکردها از پائین به بالا میرود در راس مخروط ومسؤولیتش متمرکز میشود .این خاصیت فرماندهی است. وقتی کسی قبول کرد که فرماندهی این است ، مسؤولیت هم همه در آنجا متمرکز میشود.
من سوال میکنم که چرا بایستی کودتا انجام بگیرد؟ آنچه که دیروز من خیلی روی آن تکیه نکردم این مساله بود (در نماز جمعه) که کودتا چرا باید انجام بگیرد؟ آقای بنی صدر مثل اینکه حضورش به معنای امنیت برای کسانی بود که میتوانستند این فکر را درارتش در ذهنشان بگذرانند .بعد ازآن که یکسال و خردهای (یکسال و یک ماه ) تقریبا از انقلاب میگذشت واین فکر در ذهنشان حتی بصورت عملی خطور نکرده بود.
این در مورد مساله ارتش ،البته بعد از آن بنده دیگر در ارتش نبودم. البته در اردیبهشت ماه امام ، بنده و آقای دکتر چمران را بعنوان نماینده خودشان در شورای عالی دفاع انتخاب کردند ما تلاشهای زیادی کردیم آقای بنی صدر جلسه شورای عالی دفاع را تشکیل ندادند .از روزی که ما به عنوان نماینده امام در شورای عالی دفاع منصوب شدیم تا شروع جنگ، گمانم جلسات شورای عالی دفاع حداکثر دو جلسه تشکیل شده بود .یعنی از اردیبهشت تا سی و یکم شهریور ماه . من به امام مراجعه کردم و گفتم که ایشان تشکیل نمیدهند .امام ایشان را مورد مؤاخذه قرار دادند.