کد خبر: ۱۲۹۸۸۶
تاریخ انتشار : ۰۷ تير ۱۳۹۰ - ۰۹:۴۱

به یاد شهید بهشتی و آینده‌نگریش

محمدحسن اصغرنیا
آفتاب‌‌نیوز : آفتاب-محمدحسن اصغرنیا*: پس از سی و یک سال دست‌خط مبارک‌تان را که در تاریخ روز جمعه 22/12/1359 به استادتان، بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران نوشته بودید، دیدم و خواندم و از صراحت و صداقت و صفا و صمیمیّت و ایقان و اخلاق و ادب انسانی شما همچون دوران تدریس که با صلابت و راست قامتی می‌ایستادید و سخن می‌گفتید و با قلم عقل و درایت از مرکّب سرخ با خونابه دل بر صفحه عشق می‌نگاشتید و فقط حضرت دوست را حاضر و ناظر می‌دانستید و گفته بودید که: «هر لحظه منتظرم دیواری بر سرم خراب شود و یا تیری بر قلبم بنشیند» که بالاخره در پنجاه‌ و سومین سال بهار زندگیتان در معبد عارفان دعایتان مستجاب شد (وثبت لی قدم صدق) را در دفتر استاد دانشگاه جانبازی نگاشتید و با یاورانی به عدد شهدای کربلا 72 تن شدید و کربلایی دیگر را تداعی نمودید.

در اینجا خلاصه‌ای از نامه‌ای را که پس از حادثه 14 اسفند 1359 که در دانشگاه تهران رخ داده بود نوشته‌اید می‌آورم تا دوستانی که آن روزها را درک کرده‌اند، قدری بخوانند و بیندیشند و آن کسانی که نبوده‌اند عجولانه قضاوت نکنند!!

بسم‌الله الرحمن الرحیم
[تهران ـ جمعه 22/12/1359
استاد و رهبر بزرگوار
سنگینی وظیفه، فرزندتان را برآن داشت که این نامه را به حضورتان بنویسد و حقایقی را به عرضتان برساند. دوگانگی موجود میان مدیران کشور، بیش از آن که جنبه شخصی داشته باشد به اختلاف دو بینش مربوط می شود....
بینش اول در برابر بیگانگان و هجوم تبلیغاتی و سیاسی و اقتصادی و نظامی آنها، سخت به توکل به خدا و اعتماد به نفس و تکیه بر توان امّت اسلامی و پرهیز از گرفتار شدن در دام داوری‌ها یا دلسوزی‌های بیگانگان، معتقد و ملتزم.
و بینش دیگر، هرجند دلش همین را می‌خواهد و زبانش همین را می‌گوید و قلمش همین را می‌نویسد، اما چون همه مختصات لازم برای پیمودن این راه دشوار را ندارد، در عمل لرزان است و لغزان ....]


مربی بزرگوار، امروز که به ظاهر شما حضور ندارید آینده‌نگری شما را لمس می‌کنم و نگرانی که داشتید که مبادا از جنبش و حرکت و راستی و بی‌تحرّکی و کژی بگراییم و بی‌خاصیت و بی‌تفاوت و بی‌رمق شویم را حسّ می‌کنم و اشعاری این چنین تسلی‌بخش من می‌شود:

این خط شریف از آن بنان است
وین نقل حدیث از آن زبان است
ایـن بـوی عبـیر آشـنـایـی
از سـاحـت یـار مهـربـان اسـت
مُـهر از سـر نـامه برگرفتـم
گـویـی که سـر گلاب‌دان اسـت
این خود چه عبارت لطیف است
وین خود چه کفایـت بیان اسـت
معلوم شد این حدیـث شیریـن
کـز منـطق آن شکرفـشان اسـت

هفتم تیر 1390 مصادف است با سی‌امین سالگرد شهادت شما و 72 ستاره‌ای که هر کدام گلی بودند از بوستانی از همه ایران دکتر حسن عضدی و دکتر عبدالکریمی از خطّه گیلان، دکتر شمس‌الدین حسینی از نایین، دکتر غلامرضا آشتیانی آن عالم عامل دینی از تفرش و آشتیان که دخترش شهیده محبوبه دانش در روز جمعه سیاه 17 شهریور 1357 در میدان ژاله تهران به شهادت رسید و سیدمحمد کاظم دانش از شوش و اندیمشک و حجت‌الاسلام غلامحسین حقّانی از بندرعباس و محمدعلی حیدری از نهاوند و حیدری از بوشهر و استکی از شهرکرد و عزیزانی که اگر یکایک آنها را فقط نام ببرم جزوة مفصلی می‌شود و دکتر لواسانی‌ها و دکتر قندی‌ها و طباطبائی‌نژادها و منتظری‌ها و مهندس کلانتری‌ها و دکتر فیاض‌بخش‌ها و حبیب مالکی‌ها و دکتر عبدالحمید دیالمه‌ها و آیت‌الله شهید سیدمحمد حسینی بهشتی‌ها که یا قاضی‌بودند و یا نمایندگان مردم و یا استاد دانشگاه و خادم خلق‌الله.

در همین حال و هوا بودم که دعوت‌نامه‌ای به دستم رسید که در اولّین همایش شهدای بصیرت یادواره شهید دیالمه‌ها در 30/30/1390 در محلّ پارلمان سابق مجلس شورای اسلامی با نشانی سایت WWW-ESHARAT.IR شرکت کنم. متأسفانه توفیق شرکت در محفل رفیق قدیمی‌ام و همسفر سی سال پیش‌ام به دست نیامد چون به مسجد قبا واقع در خیابان دکتر شریعتی جنب حسینیه ارشاد رفته بودم تا مجلس ذکری از کلّیه شهدای هفتم تیر و هم‌چنین دو تن از جانبازان حجت‌الاسلام فردوسی‌پور و مهندس علیزاده در ان محلّ تشکیل دهیم که از تاریخ 24 خرداد 1390 تاکنون جواب نامه مکتوب آقای دکتر سیدجعفر لواسانی و اینجانب را نداده‌اند که با دو ساعت جلسه ذکر و فاتحه‌خوانی موافقت می‌کنند یا نه؟

به پیشنماز مسجد گفتم که سخنران مجلس می‌توانید خود شما باشید یا آقای سید رضا اکرمی که پدر شهید هم هستند و فعلاً نماینده مجلس خلاصه همچنان منتظریم، ولی خوشحال از اینکه برادران سایت اشارت توانستند بهترین ساختمان کشور را که روزی شهید مدرّس بر سر ظالمان فریاد می‌کشید به راحتی در اختیار گرفته‌اند.

پی‌گیر مطالب مطرح شده در اولّین همایش ملی شهدای بصیرت بودم که در صفحه اول و سوّم روزنامه‌ای در سه‌شنبه 31/3/1390 مطابق با 18 رجب و 21 ژوئن 2011 سال هفتادم شماره 19955 دیدم !! که در یکصد و هشتاد سطری که نقدی و جلیلی صحبت کرد نامی از محور اصلی راست قامتان هفتم تیر که ملت او را سیدالشهدای انقلاب اسلامی نامیده‌اند و دشمنانش او را نابغه سازمان‌دهی قرن خوانده‌اند و بنیانگذار جمهوری اسلامی بارها گفته‌ بود که بیش از بیست سال است او را می‌شناسم یعنی شهید آیت‌الله دکتر محمد حسینی بهشتی ذکری از او نرفت که چگونه است شهید دکتر عبدالحمید دیالمه آگاهانه وارد میدان مینی شده بودند که می‌دانستند هر لحظه ممکن است شهد شهادت بنوشند.

بالاخره از اینگونه برخوردها دل هر آدمی می‌گیرد که تا چه مقدار واژه‌ها را خرج می‌کینم و واقعیت‌ها را نمی‌بینیم!!!

زدیده‌ام گل خون جوش می‌زند گویی که قتلگاه شهیدان کربلا اینجاست.

از حاشیه بگذرم و به متن برسم و کلماتی از سیّد مظلومان زمان و مغضوبین زمین که شخصاً شنیده و خوانده‌ام می‌نویسم تا شاید خداوند بر ما رحم کند و دعای ما را مستجاب کند که (قل ربّ زدنی علما) الها آگاهیم بخش و علم و عمل و فکر و فهم صدق و صفا، ایمان و اخلاص و ادب عنایت فرما و امّا سخنان آیت‌الله دکتر بهشتی:

1- با خدا یک پیمان بستم که اگر یک مسئولیتی در جمهوری اسلامی به عهده من گذاشته شد، به حق و نه ناحق قلمم برای توصیه روی کاغذ نرود.
2- یکی از اخطارات اساسی در جمهوری اسلامی این است که دستگاه قضائی دقیق و مدافع حق باشد.
3- هر کس خط دارد، دشمن دارد.
4- جاذبه در حد اعلا و دافعه در حداقّل ضرورت.
5- من برخورد تلخ صادقانه را، بر برخورد شیرین منافقانه ترجیح می‌دهم.
6- در زمینه رعایت معیارهای اسلا می، سازش مصلحت جویانه را حرام می‌دانم.
7- کسانی را انتخاب کنید که تشنهقدرت نباشند، تشنگان قدرت حق حکومت کردن ندارند.
8- تشکّل انحصارطلب و انحصار اندیش از جانب هر فرد و هر گروه و هر جمع که باشد، شیطانی از آب در می‌آید.
9- یکایک شما برادردها و خواهرها، باید حسابرس و حساب‌کش خودتان و جامعه‌تان و حکومتتان باشید.
10- اسلام به ما آموخته است که نسبت به دشمنان دروغ نگوئیم، تهمت و افتراء نزنیم و فحش ندهیم.
11- انسان با عمل صالح ساخته می‌شود و ایمان با عمل صالح محکم‌تر می‌گردد.
12- یک ملت انقلابی، معمولاً حرف آخر خود را همان اول می‌زند.
13- انسان آزاد است، اما در چهارچوب الله و در چهارچوب قوانین الهی.
14- بگذاریند مردم، در برابر هر چیزی که برخلاف موازین اسلامی می‌بینند، حسّاس بمانند.
15- تردید، بزرگترین آفت انقلاب است.
16- پیروزی اصیل، حرکت در راه حق است.
17- انسان به دنبال ساختن خود می‌تواند، محیط اجتماعی خویش را بسازد.
18- هر شهیدی که می‌رود خود سعید است و خانواده‌اش سعادتمند.
19- ما یک جان بیشتر نداریم، که این باید در راه خدا باشد، شما مرا از مرگ نترسانید.
20- ای انسان، که سازنده تاریخ و آینده هستی، تو قیامت را هم خودت می‌سازی، حتی بهشت و دوزخ به دست تو ساخته می‌شود.
21- من بایستی، مثل حضرت محمد (ص) بردبار باشم، پیغمبر هم در مقابل این همه توطئه، این همه شکنجه این همه ناراحتی‌ها و تهمت‌های ناروائی که به او زدند، صبور بود.
22- من درد دلم را با خدا می‌کنم، خدا خودش درست می‌کند همه این کارها را.
23- من هر لحظه منتظرم، که تیری بر قلبم بنشیند و یا دیواری بر سرم خراب شود.
24- بهای استقلال را می‌پردازیم و شهادت ما، بهای استقلال ماست.
25- به خدا قسم، بهشتی و امثال بهشتی، همیشه آماده شهادتند.
26- حافظان استقلال باید بهای آن را بپردازند.
27- بهشت را به بها دهند، نه به بهانه.
28- سؤالاتی که بعد مکتبی را نشان دهد، تفتیش عقاید نیست.
29- اگر شما به حال مردم شودمند وئاقع شوید، ماندنی خواهید بود.
30- ما پیروان حسین، مرگ خونین را بر زندگی باز با یزیدیان ترجیح می‌دهیم.


*مسئول بنیاد جانبازان هفتم تیر (جهت)
بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین