آفتابنیوز : آفتاب: یکی از دوستان نزدیک ارنست همینگوی فاش کرد این نویسنده از ترس پلیس فدرال آمریکا و ادگار جی. هوور رئیس آن اقدام به خودکشی کرد.
نیم قرن است روزنامهنگاران، روانشناسان و زندگینامهنویسان در تلاش هستند از دلیل اقدام به خودکشی ارنست همینگوی سردربیاورند، این نویسنده دوم ژوئیه 1961 با شلیک گلوله در خانهاش در آیداهو درحالیکه مری، همسرش خواب بود به زندگی خود خاتمه داد.
برخی دلیل این کار را افسردگی نویسنده اعلام کردند که روزگار اوجش به سر آمده بود و برخی میگویند او دچار اختلال شخصیتی شده بود.
حالا دوست صمیمی همینگوی و همکار او در 13 سال آخر زندگیاش توضیح میدهد عاملی دیگر نیز در این کار دخیل بوده است، عاملی که پیشتر به بهانه توهم پارانویای این نویسنده برنده نوبل ادبیات نادیده گرفته شده بود.
اِی. ای. هاچر در مقالهای که برای پنجاهمین سالمرگ همینگوی در نشریه «نیویورک تایمز» نوشته ادعا کرده نویسنده «پیرمرد و دریا» از شنود خانهاش توسط پلیس فدرال آمریکا (افبیآی) آگاه بوده و همین مسأله او را به سمت خودکشی سوق داده است. پلیس فدرال فکر میکرد او با انقلابیون کوبا در ارتباط است.
هاچر نویسنده دو کتاب «بابا همینگوی» و «همینگوی و دنیایش» است، او معتقد است استراق سمع پلیس فدرال «به شکلی قابل توجه در اضطراب و خودکشی او سهم داشت، متاسف هستم که از ترس دوستم از این سازمان، سوءبرداشت کردم.»
این پشیمانی به این دلیل است که درواقع اولین بار پس از چاپ «بابا همینگوی» بود که ترس همینگوی از شنود خانهاش و تعقیب او از سوی پلیس فدرال به دنیای بیرون درز کرد. صحبتهای هاچر نوری تازه بر چند ماه آخر زندگی نویسنده و دو حادثه مهم میاندازد.
او مینویسد نوامبر سال 1960 به دیدن همینگوی و مری در کچام، آیداهو رفته بود تا به سنت هر سال به شکار بروند. رفتار همینگوی عجیب بود و هاچر آن را چنین به یاد میآورد: «وقتی ارنست و دوست مشترکمان دوک مکمولن رسیدن قطار من به ایستگاه را دیدند و من پیاده شدم مثل همیشه به کافه روبروی ایستگاه نرفتیم چون ارنست هول و ولا داشت. گفتم چرا و جواب داد:
«فدرالیها».
«چی؟»
«تمام راه دنبالمان بودند، از دوک بپرس.»
«خب...از هِیلی به بعد یک ماشین پشت سرمان بود.»
«چرا پلیس فدرال دنبله توست؟»
«زندگیام جهنم شده. یه جهنم واقعی. همه جا شنود گذاشتند. برای همین با ماشین دوک آمدیم. در ماشین من شنود گذاشتند. همه جا شنود گذاشتند. از تلفن نمیتوانم استفاده کنم، نامههایم را چک میکنند.» هاچر در ادامه مینویسد:
«چند کیلومتر سواری کردیم. به کچام که رسیدیم، ارنست خیلی آرام گفت: «دوک بزن کنار، چراغهات را خاموش کن.» به دقت به آن سمت خیابان و بانک چشم دوخت. دو نفر آنجا کار میکردند. ارنست گفت: «پلیس فدرال فرستاده حسابهای من را بررسی کنند.» «از کجا میدانی؟»
«پس چرا دو نفر این موقع شب دارند کار میکنند؟ حتما حساب من را چک میکنند.» در این دیدار نویسنده «وداع با اسلحه» فقط همین یک بار به شنود و تعقیب پلیس فدرال آمریکا اشاره نمیکند. آخرین روز سفر هاچر، هنگامیکه همراه ارنست و مری شام میخوردند، نویسنده به دو نفر اشاره میکند و میگوید آنها مامور فدرال هستند.
این دو اتفاق مدت کوتاهی پیش از بستری شدن همینگوی در کلینیک مایو در مینهسوتا رخ داده است. در مدت این بستری او تحت درمان با شوک الکتریکی قرار گرفت و چند بار اقدام نافرجام به خودکشی کرد و درنهایت مرخص شد. بسیاری معتقد هستند تمام این ماموران افبیآی توهمی بیش نبودهاند.
اما در دهه 1980 پس از فعالیتهای جفری مایرز، یکی از اساتید دانشگاه کلورادو برای «آزادی اطلاعات» پرونده همینگوی به همراه پروندههای دیگر در سازمان پلیس فدرال آمریکا منتشر شد. پرونده نشان میداد این سازمان علاقه شدیدی به نویسنده، بهویژه به فعالیتهای دوران جنگ او که قصد داشته سازمان جاسوسی ضدفاشیستی به نام «کارخانه کروک» تاسیس کند داشته و این علاقه تا بستری شدن او در سال 1960 ادامه پیدا میکند.
حتی در یکی از گزارشهای ژانویه سال 1961 مامور ویژهای که از سوی هوور نویسنده را زیرنظر داشت، نوشته است «او از نظر جسمی و روحی بیمار است.»
این پرونده بیش از 120 صفحه است و 15 صفحه آن به دلایل امنیتی سیاه شدهاند، این پرونده نشان میدهد هوور شخصا علاقه شدیدی به پرونده همینگوی داشته است.
این پرونده دلیل اصلی پشیمانی هاچر است که زمانی فکر میکرد دوست عزیزش به دلیل بیماری روحی دچار توهم شده، اما توهمهای این نویسنده بزرگ رنگ و بوی واقعی داشتند.
گاردین / 3 ژوئیه / ترجمه: حسین عیدیزاده