آفتابنیوز : آفتاب: دولت اسپانیا بعد از شروع به کنکاش برای یافتن جسدِ فدریکو گارسیا لورکا، شاعر نامدار اسپانیایی این روزها باستانشناسان را بسیج کرده تا بازماندهٔ استخوانهای سروانتس، بزرگترین ادیب تاریخش را بیابند.
به گزارش رویترز، باستانشناسان این روزها از شهرداری مادرید مجوز گرفتهاند تا با کشف جسد میگل دو سروانتس چهرهٔ او را بازسازی کنند. شواهد و اسناد حاکی از این است که جسدِ سروانتس پای دیوارهای یک صومعه در مرکز شهر مادرید به خاک سپرده شده است.
خبر بازسازیِ چهرهٔ سروانتس در حالی مطرح شده که تنها تصویر موجود از او یک نقاشی است، نقاشیای که خوان دو خارگویی ۲۰ سال پس از درگذشتِ نویسنده کشیده است.
خوان کارلوس، پادشاه اسپانیا، یکی از کسانی است که از پیگیری برای یافتن اجساد سروانتس و لورکا بهشدت استقبال کرده است. پیدا شدن این استخوانها میتواند دلیل مرگِ نویسندهٔ پرآوازه را نیز مشخص کند.
دانستههای کنونی این است که او بر اثر مصرف زیاد الکل دچار بیماری سیروز کبدی شد و مُرد. اریخنویسانِ اسپانیایی معتقدند او در روزهای آخر زندگی و در واقع از زمانی که نوشتن «دن کیشوت» را آغاز کرد بهشدت بیمار بود، اما با این حال تا آخرین روزهای زندگیاش مینوشت.
لوچیانو ایمز یکی از باستان شناسانی که در این پروژه حاضر است، میگوید: «اگر این دیوار را درست تشخیص داده باشیم، باقیِ ماجرا چندان دشوار نیست و میتوانیم استخوانهای او را بهآسانی تشخیص دهیم. بر اساسِ اسناد تنِ او پر از زخمهایی از جنگ سال ۱۵۷۱ است و چند استخوان شکسته هم دارد.»
سروانتس در این جنگ از ناحیهٔ سینه و دست مجروح شد و یکی از دستهایش تا پایان عمر از کار افتاد. او سال ۱۶۱۶، تنها ده روز پیش از شکسپیر، درگذشت و در صومعهای نزدیک خانهاش دفن شد. جسد سروانتس سال ۱۶۷۳ بعد از تکمیل بنای این صومعه، گم شد. اسناد میگویند بازماندهٔ جسد او به جای دیگری منتقل شده و کمی بعد دوباره جسد به این صومعه برگردانده شده است.
پیشبینی باستانشناسان این است که باید تا پنج متر زیرِ دیوارهای صومعه خالی شود و احتمالاً این پروژه تا سال ۲۰۱۶ طول خواهد کشید. قرار است در این سال بزرگداشتِ مشترکِ عظیمی برای سروانتس و شکسپیر در مادرید برگزار شود.
«دن کیشوت» قدیمیترین رمان در زبانهای نوینِ اروپایی است و بسیاری آن را بهترین کتاب نوشتهشده به زبان اسپانیایی میدانند. سروانتس بخشِ اولِ «دن کیشوت» را در زندان نوشت. این بخش در سال ۱۶۰۵ در مادرید و بخش دومش، ده سال بعد به چاپ رسید. رمان روایتِ زندگیِ مردی سلحشور اما نیمه مجنون است که بهرغم دیوانگی آرمانگرا و عدالتجوست و چون مفاهیمی مانند سلحشوری و ایمان با زمانهاش سازگار نیست، سلحشوریهایش مایه سخرهٔ دیگران میشوند.
به سروانتس لقب شاهزادهٔ نبوغ دادهاند. پدرش که پزشک بود، در سال ۱۵۵۱ به همراه خانواده به وایادولید مهاجرت کرد اما میگل در سال ۱۵۵۶ به کوردوبا رفت. اطلاعات دربارهٔ تحصیلات ابتدایی او مبهم است، اما بدون شک تحصیلاتِ عالیه نداشته است.
سروانتس در سال ۱۵۶۹ در مادرید مستقر شد و در سال ۱۵۵۶ بهدستور فلیپهٔ دوم، پادشاه وقت اسپانیا، برای شرکت در جنگ به ایتالیا سفر کرد. آنجا بسیاری آثارِ ادبیِ مهم و مشهور را خواند و تحت تأثیرِ هنرِ ایتالیا قرار گرفت. سروانتس در جنگ لپانتو شرکت کرد و دست چپش در این جنگ بهدلیل صدمهٔ اعصاب دستش از کار افتاد. سروانتس همیشه از حضورش در این جنگ با افتخار یاد میکرد.