کد خبر: ۱۳۲۹۰۰
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار : ۲۸ مرداد ۱۳۹۰ - ۲۲:۴۵

خاطرات یک آزاده/ تجاوز 11 عراقی به دختر 10 ساله

آفتاب‌‌نیوز : آفتاب: سیدحسن خاموشی یکی از هزاران اسوه صبر و ایثار است. وی پس از چند ماه حضور در جبهه به اسارت دشمن درآمد. خاموشی بعد از 10 سال اسارت روز سوم شهریورماه 69 قدم به خاک میهن اسلامی گذاشت. در اردوگاه‌های «الانبار،«موصل» و «تکریت» روزهای سختی گذرانده و در یکی از روزها در تلاش برای یافتن چهار لغت انگلیسی از یک دیکشنری،90 ضربه کابل مأموران بعثی عراق را تحمل کرده و قد خمیده‌اش حکایت همان 90 ضربه کابل است. نفر اول کنکور کارشناسی ارشد بوده و در حال حاضر کارشناس ارشد گفتاردرمانی است.

وی از اوایل جنگ و خاطره تلخ از تجاوز 10 عراقی به دختر 10 ساله چنین می گوید: در روزهای اول جنگ تحمیلی در شهر «کرند غرب» سر جاده می‌ایستادیم تا به رزمنده‌ها کمک کنیم. در یکی از این روزها دیدیم مرد میانسالی به ما نزدیک می‌شود. از دور چیزی شبیه به چوب در آغوشش بود. تشنه و گرشنه و خاک‌آلود بود. از یکی از روستاهای قصرشیرین می‌آمد. اما چیزی که در آغوشش بود نه چوب، بلکه جنازه دخترش بود که 9 یا 10 ساله می‌آمد. پیشانی دخترش سوراخ بود. تا پرسیدیم کجا می‌روی؟ گفت: قبرستان کجاست؟ می‌خواهم دخترم را دفن کنم.

وضعیت روحی و جسمی مناسبی نداشت و به نوعی عصبانی به نظر می‌رسید. نمی‌شد از او سوالی کرد. بعد از دفن دخترش و پذیرایی به خودم جرأت کردم و پرسیدم چه اتفاقی افتاده است؟، گفت: این دخترم است. خودم کشته‌ام. نیروهای عراقی وقتی وارد روستای‌مان شدند مرا به درختی بستند و 11 نفرشان در مقابل چشمانم به دخترم تجاوز کردند. هرچقدر التماس کردم توجه نکردند. به یکی از فرماندهان عراقی گفتم یک اسلحه به من بدهید. خندیدند و پرسیدند اسلحه برای چه؟ خیلی التماس کردم. فرمانده عراقی گفت: یک اسلحه به او بدهید. نمی‌دانستند چه کار می‌خواهم بکنم. در حالی که چند نفرشان مواظب بودند تا به طرف‌شان شلیک نکنم پیشانی دخترم را نشانه گرفتم و او را کشتم. با خودم گفتم اگر دخترم زنده بماند با این وضعیت چه آینده‌ای در انتظارش خواهد بود؟

شب آن روز از شدت ناراحتی خوابم نبرد. از فردا هرکسی از نیروهای سپاه و ارتش را می‌دیدم التماس می‌کردم یک اسلحه بدهند تا جلوی دشمن بایستیم. گفتند نداریم و واقعاً هم نداشتند.
بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
انتشار یافته: ۱
ناشناس
|
Germany
|
۲۳:۰۵ - ۱۳۹۰/۰۵/۲۸
0
12
الان همین عراقی ها برادر هستن جالب نیست
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۰:۵۶ - ۱۳۹۰/۰۵/۳۰
0
3
درد داشت...
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۹:۲۴ - ۱۳۹۰/۰۵/۳۰
2
5
یعنی باباهه کار خوبی کرد؟؟؟؟؟ واقعا که. کی گفته قتل در این شرایط خوبه؟؟ خجالت داره واقعا
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۱:۵۹ - ۱۳۹۰/۰۵/۳۰
3
5
این پدر نادان باید به جرم قتل محاکمه و مجازات شود. کشتن یک انسان به خاطر خودخواهی پذیرفتنی نیست.
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۱:۱۳ - ۱۳۹۴/۱۰/۲۳
0
0
آخر مردانگی یک کرد رو انجام داد.خدا رحمت کنه دخترش رو لعنت کنه اون سربازان عراقی رو.
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین