روزنامه خراسان نوشت: پس از آن که دیروز یادداشتی با عنوان «کلاهبرداریهای خطرناک ادامه دارد، درنگ جایز نیست» در همین صفحه چاپ شد، چند تن از شهروندان در تماس با خبرنگار خراسان به شرح ماجرای کلاهبرداریهای چوپانهای دروغگو پرداختند که این کلاهبرداران چندین میلیون تومان پول آنها را گرفته و مشتی سکه تقلبی برنزی تحویل آنها دادهاند.
«آقا سلام علیکم، ببخشید من سید مراد بختیاری از اراک روستای مومن آباد هستم، گوسفند و گاو داریم، چادرنشین هستیم، میخواهم درباره روزی حلالی که خدا به من داده با شما صحبت کنم، چند روز پیش عمویم با گوسفندان پایین تپه مقداری وسیله طلا داخل کوزه پیدا کرد، دو تا مجسمه با ۱۸۱۲سکه، مادر من سید است. شماره شما را به قرآن استخاره کردیم خوب آمد من هم چون آشنایی در شهر ندارم از ناچاری پیام دادم حالا شما هم در حق ما برادری بکن کاری برایمان بکن اما تو را به امام حسین به کسی چیزی نگویید من چون به قرآن پناه برده ام کارم درست می شود، انشاءا... خدا برای شما بسازد.» این دقیقا متن پیامکی بود که برای یکی از شهروندان تهرانی به نام «ش» که مردی میانسال است ارسال شده بود، این مرد یادداشت صفحه ۱۳روزنامه خراسان دیروز را روی یکی از سایتها مطالعه کرده بود، وی که در یکی از خبرگزاریها دستاندرکار است ماجرای این کلاهبرداری را چنین بازگو کرد.
شکستی دیگر برای جبران شکست مالی!
شکست مالی سنگینی در زندگیام خورده بودم، برای خرید منزل در تهران ثبت نام کرده بودم اما تا امروز منزلی در کار نیست، پولم را دادهام و درحالی که دخترم دانشجو و دم بخت است و خواستگاران در خانهام را میزنند و پسرم نیز تازه ازدواج کرده است، همیشه فکر و خیالم تهیه جهیزیه برای دخترم وسامان دادن به زندگی خودم و دخترم بود، تا این که هفته پیش همان پیامک لعنتی برایم ارسال شد و من هنگامی که متن پیامک را خواندم با توجه به عباراتی که در آن به کاررفته بود با خود گفتم این بندگان خدا آدمهای صاف و پاک روستایی هستند که این همه به ائمه ارادت دارند و باید با آنها تماس بگیرم تا هر دو به نان و نوایی برسیم، با آنها تماس گرفتم. یکی از آنها گفت: ما کپرنشین هستیم و مدام در حال کوچ میباشیم. شما در فلان روز بیا دورود، جلوی پمپ بنزین توقف کن کاپوت خودروات را بالا بزن، این کار را کردم، خبری نشد اما تلفن زدند که ۵کیلومتر بالاتر از پمپ بنزین بیا و آن جا کاپوت را بالا بزن، دوباره همین کار را کردم، گفتند ما کنار خط آهن هستیم، چند قدمی رفتم تا به آنها رسیدم. دو جوان ۲۴ و ۲۵ ساله بودند، یکی صورتش را کاملا پوشیده بود و دیگری به طور عادی جلو آمد، آن جوانی که صورتش را پوشیده بود، جلو آمد دستم را بوسید و گفت خواهرم مریض است برای پول درمان او به هر دری زدیم ولی پول تهیه نشد، تا این که سکهها پیدا شد و خدا برای ما درست کرد دیگری نیز با من روبوسی کرد، دو مجسمه شبیه اهرام ثلاثه مصر به من نشان دادند و سپس ۵ سکه قدیمی آوردند. یکی شان را به من دادند و گفتند برو امتحان کن اگر سکه ها تقلبی نبودند بعد بیا تا معامله کنیم، همین کار را کردم یک سکه از آنها گرفتم به کمک برادرم که دوست طلافروشی داشت آن را به طلافروش نشان دادیم، طلا فروش گفت سکه قدیمی است و عیارش ۲۴است، بدجوری وسوسه شدم، برادرم از یکی از دوستانش ۴۰میلیون پول برایم قرض کرد چکهای مسافرتی را برداشتیم و با خوشحالی به محل قرارمان در شهرستان دورود رفتیم، اما وقتی به دورود رسیدیم و با آنها تماس گرفتیم گفتند ما چون چوپان هستیم به سمت بروجرد با گوسفندان رفتیم و شما ۵ کیلومتر بعد از دورود بیایید، به محلی که آدرس داده بودند رفتیم، یک تابلوی مزرعه پرورش مرغ و طیور در کنار جاده بود همان جا توقف کردیم.
با تلفن همراهم تماس گرفتند، گفتند بیایید جلوتر، ۵دقیقه بعد در یک مزرعه ذرت قرار ملاقات گذاشتیم برادرم کنار خودرو بود و به اصطلاح هوا را داشت و من به داخل مزرعه ذرت رفتم. احساس ترس عجیبی داشتم، چون این آدم ها این دفعه حالت تهاجمی و ترسناکی به خود گرفته بودند، گفتم سکهها را بدهید، پاسخ دادند پولها را اول بده، سکهها داخل این کیسه است، ۴۰میلیون ایران چک دادم، ولی سکهها را به من ندادند و گفتند ما خودمان میآوریم و داخل صندوق عقب خودروتان میگذاریم، سکهها را داخل صندوق عقب گذاشتند و غیبشان زد.
من و برادرم سرکیسه را باز کردیم، نگاهی به سکهها انداختیم، دیدیم شبیه همان سکه قبلی است که برای آزمایش به تهران برده بودیم، با خوشحالی به سمت تهران حرکت کردیم، یک راست به طلافروشی بردیم تا از اصل بودن سکهها اطمینان حاصل کنیم اما در کمال تعجب طلافروش گفت همه این ۲۲۰۰سکه تقلبی است! چشمانم تیره و تار شد، قلبم گرفت! آخر میشود انسانهایی با چنین ظاهر صاف و سادهای و با چنان اعتقادی که از آن دم میزدند، کلاهبردار باشند، بیوجدانها سکههای برنز را با دستگاه مخصوص همانند سکههای قدیمی ضرب کرده بودند و روی آنها تصاویری همانند سربازان اسکندر درج شده بود، به ناچار برای پیگیری موضوع به آگاهی تهران مراجعه کردیم اما آنها گفتند باید به آگاهی شهرستانی که از شما کلاهبرداری شده، مراجعه و طرح شکایت کنید، اظهارات این شهروند تهرانی درحالی است که تاکنون پیگیریها و شکایات برخی مالباختگان نیز به جایی نرسیده است.
معاملهای که انجام نشد
یک شهروند مشهدی نیز دیروز گفت: دقیقا همانند پیامکی که در یادداشت ذکر کرده بودید برای من هم ارسال شد و من نیز برای معامله به ازنا رفتم، آنها یک سکه را به عنوان نمونه به من دادند تا آن را برای آزمایش به مشهد بیاورم، سکه را به طلافروشی بردم و گفتند طلای اصل است و حدود ۸۰هزار تومان قیمت دارد.ولی من برای معامله به ازنا نرفتم، چند بار هم آنها با پیامک و تلفن از من خواستند که برای خرید بقیه سکهها مراجعه کنم ولی از آن جا که احتمال کلاهبرداری از جانب چوپانهای دروغگو را میدادم، اصلا به تماسهای آنان پاسخی ندادم و اکنون پس از مطالعه مطالب روزنامه خراسان، خدا را شکر میکنم که وسوسه نشدم و تحت تاثیر چرب زبانیها و نقش بازی کردنهای این کلاهبرداران قرار نگرفتم.
سلام سیدرضا موسوی هستم ازاطراف شهراراک شهرازنا عشایرم به خداقسم قصدمزاهمت یاسرکاری ندارم به قران قسم شماره شماراشانسی نوشتم چندباراستخاره قران زدم خوب اومدبهت پیام دادم چند روز پیش پسرعموم باگوسفندا حدود 1013تا سکه طلا با دو تا مجسمه پیدا کرده اشنامورداطمینان نداریم اگه میتونی بفروشی نصف براشمانصف برامابه امام حسین قسم حقیقت داره زنگ بزن
خودش گفت مال عهد هخامنشی است ولی تو اینترنت سرچ کردم مال دوران ساسانیه که احتمالا خودشون ضرب کردند
البته تموم فایل صوتی و لحن صحبتش که یک چوپان ساده لوح است را توسط موبایلم ظبط کردم
خودش گفت مال عهد هخامنشی است ولی تو اینترنت سرچ کردم مال دوران ساسانیه که احتمالا خودشون ضرب کردند
البته تموم فایل صوتی و لحن صحبتش که یک چوپان ساده لوح است را توسط موبایلم ظبط کردم