آفتابنیوز : آفتاب: وزارت امور خارجه ایران پس از کنارهگیری رضا شاه پهلوی از سلطنت و اشغال کشور توسط قوای متفقین، گزارشی درباره شبیخون شهریورماه ۱۳۲۰ منتشر کرد و شرحی از اعلام بیطرفی ایران در جنگ دوم جهانی و زمینههای حمله متفقین ارائه داد که سایت «تاریخ ایرانی» بنابر اهمیت آن و نیز آگاهی از اطلاعات واصله به وزارت خارجه ایران پیش از حمله سوم شهریور و موضع رسمی تهران در قبال تحولات پیش آمده، برای اولین بار متن کامل این گزارش را منتشر کرد که در پی میآید:
پس از کناره گرفتن آلمان هیتلری از سازمان ملل متحد (۲۱ اکتبر ۱۹۳۳) دولت آلمان نازی، آزاد از هر قید و بندی از نظامات و مقررات بینالمللی به تجاوز و اقدامات نظامی به قرار زیر متوسل گردید:
۱- در ۱۳ ژانویه ۱۹۳۵ ناحیه سار را اشغال کرد.
۲- در ۱۶ مارس ۱۹۳۵ نظام اجباری را در سراسر کشور برقرار نمود.
۳- در ۷ مارس ۱۹۳۶ معاهده لوکارنو را انکار و ناحیه رنانی را برخلاف معاهده مزبور را مجددا نظامی کرد.
۴- در ۱۴ نوامبر ۱۹۳۶ به مفاد مربوط به کشتیرانی در رودخانهها منظور در معاهده ورسای پشت پا زد.
۵- در ۳۰ ژانویه ۱۹۳۷ مفاد طرح داوسDawes) ) مربوط به نظام و مقررات راهآهن و رایش بانک را مطرود شناخت.
۶- در ۱۳ مارس ۱۹۳۸ خاک اطریش و اراضی سورت را به موجب موافقتنامه مونیخ (۲۹ سپتامبر) اشغال و ضمیمه آلمان نمود.
۷- در ۱۵ مارس ۱۹۳۹ ارتش آلمان چکاسلواکی و در ۲۲ مارس ناحیه ممل و در ۲۳ اوت دانتزیگ (مقدمه حمله به لهستان در اول سپتامبر) را اشغال کرد.
۸- در ۲۸ آوریل اعلامیه آلمان و پولونی در ۱۸ ژوئن موافقتنامه دریایی انگلیس و آلمان را ملغی ساخت.
در تمام این جریانات دولتهای معظم مانند انگلیس و فرانسه و اتحاد جماهیر شوروی و سایر دولتهای اروپایی ناظر این جریانات بودند و برای جلوگیری و خودداری از هرگونه مناقشه و جنگی علیه تعدیات و تجاوزات حکومت نازی جز از راههای دیپلوماسی اقدامی نمیکردند ولی سیاستمداران مدبر میدانستند که تمام این عملیات مقدمه طوفان هولناکی در اروپا و شاید در سراسر جهان باشد. بنابراین دست به یک سلسله اقدامات دیپلوماسی زده درصدد برآمدند به وسیله عقد معاهدات و قراردادهایی به یکدیگر نزدیک شوند تا در صورت بروز جنگ آماده باشند از جمله در آوریل سال ۱۳۱۸ نمایندگان سه دولت فرانسه و انگلیس و اتحاد شوروی در مسکو برای عقد قرارداد نظامی اجتماع کردند. دولت ایران نگران از اوضاع به فکر افتاد به وسایل سکنه وقایع و حوادثی را که در صحنه سیاست بینالمللی در جریان است مورد دقت و مطالعه قرار دهند، پس از استحضار از مقصود این اجتماع نگرانی خود را به وسیله سفرا و نمایندگان سیاسی خود نزد دولتهای مزبور، اظهار کرد و به اقدامات دیپلوماسی متوسل گردید.
گزارش وزارت امور خارجه به دفتر مخصوص شاهنشاهی: ریاست دفتر مخصوص شاهنشاهی پیرو نامه ۱۹۳۶ مورخ ۱۸/۵/۱۱ مینگارند که طبق اوامر حضوری به سفارت کبرای شاهنشاهی در مسکو و سفارتهای شاهنشاهی در لندن و پاریس تلگرافا دستور داده شد با مقامات مربوطه مذاکره خاطرنشان نمایند که موضوع تضمین دولت شوروی از حمله مستقیم و غیرمستقیم بدون ذکر اسامی دول موجب نگرانی دولت شاهنشاهی گردیده باید رفع این ابهام و نگرانی را بنمایند والا علاوه بر اینکه این تغییرات هیچگونه وزنی برای ما ندارد ناچاریم علنا هم جدا اعتراض نموده خاطر عموم را از کیفیت مستحضر داریم.
سند دیگر: لندن به تاریخ ۱۳۱۸/۵/۱۹ نمره ۷۸۱ – به طوری که قرار بود اظهار داشتهاند که به وزارت امور خارجه اطمینان بدهید که نگرانی آنها مورد ندارد ناحیه که در اطراف آن قرارداد بسته میشود به طور تحقیق معین شده و متن قرارداد تایید میکند که دایره عمل بودن قرارداد به اروپا محدود است.
سند دیگر: تلگراف رمز به سفارت کبرای شاهنشاهی در مسکو... طبق جواب واصله از پاریس وزارت خارجه فرانسه جواب داده است که این قرارداد اصلا مربوط به اروپا و دول بالت است و در قرارداد مصرح خواهد بود که تصمیمات راجع به حمله مستقیم و غیرمستقیم مربوط به دول همسایه اروپا شوروی میباشد. آسیا خارج است... به دولت خودتان صریحا این اظهار را بنمایید. ضیاءالدین قریب – نجم – حسین دلپاک محمدعلی همایونجاه.
"مسکو به تاریخ ۱۸/۵/۲۴ نمره ۷۸۶ – با اینکه به واسطه تماسهای مستقیم با سفراء انگلیس و فرانسه دائما جریان مذاکرات را تعقیب میکردم و از طرف هر دو سفیر اطمینان داده شده بود که تمام مذاکرات مربوط به دول همسایه اروپایی شوروی میباشد برحسب دستور امروز بیست و سوم خرداد ساعت پنج بعدازظهر کمیسر خارجه را ملاقات و مذاکره نموده مشارالیه رسما جواب داد که قراردادی که در نظر است بسته شود به هیچ وجه مربوط به دول همسایه آسیایی شوروی نیست و در تمام مذاکرات و تبادل نظرها هم اسمی از آنها برده نشده و به طور قطع میتوانید اطمینان حاصل نمایید..." نمره ۱۷۷ – ساعد.
این پیشبینیها با تجاوز آلمان به پولونی (لهستان) در اول سپتامبر ۱۹۳۹ به حقیقت پیوست و طولی نکشید که با پشتیبانی فرانسه و انگلیس از تعددی و تجاوزی که به لهستان شده بود آتش جنگ جهانی زبانه کشید که در اندک مدتی شعلههای آن بیشتر قارههای دیگر جهان را در خود فرو برد. دو جبهه متخاصم به نام متفق و متحد در شرق و غرب و شمال و جنوب روی زمین در برابر یکدیگر قرار گرفتند و مدت پنج سال سراسر جهان را به خاک و خون کشیدند. هر یک از دولتها یا در صف متفقین درآمدند و یا همداستان و یار متحدین شدند و بسیاری از دولتها به فکر افتادند بلکه بتوانند با اعلام بیطرفی خود را از معرکه کارزار برکنار نمایند.
از جمله کشورهایی که صلاح خود را در بیطرفی دید دولت شاهنشاهی ایران بود. اعلیحضرت رضاشاه کبیر که به احیای مبانی اقتصادی و سیاسی و نظامی و فرهنگی سرزمین باستانی همت گماشته و به هیچ وجه نمیخواستند شاهد انحطاط دوره پیش باشد با احساس اولین آثار جنگ جهانی دوم درصدد برآمدند، ایران را بیطرف اعلام کرده از معرکه کارزار برکنار نگاه دارند، بنابراین به دولت دستور اکید صادر فرمودند که در این خصوص مطالعاتی انجام دهد. دولت هم به وسیله وزارت امور خارجه از سفارت دول متحده آمریکا تقاضا کرده کلیه قوانین و تصویبنامهها و آییننامههای مربوط به حالت بیطرفی وعدم تجاوز را ارسال دارد تا تصمیم مقتضی اتخاذ نماید.
پس از مطالعه و مراجعه به قوانین و مقررات موضوعه بینالمللی راجع به بیطرفی و عدم تجاوز، اعلیحضرت همایونی در مراسم گشایش دوازدهمین دوره قانونگزاری مجلس شورای ملی اعلام فرمودند «دولت ایران بیطرفی کامل را پیروی مینماید و آرزومند است در نزدیکترین وقت آرامش برقرار شود. زیرا که ادامه جنگ لطمه به اوضاع مالی و اقتصادی کلیه امم وارد خواهد آورد و مدنیت دنیا را تهدید میکند.»
سپس دولت در ۱۲ شهریور ۱۳۱۸ اعلامیهای به این شرح صادر کرد: «بیانیه در این موقع که متاسفانه نائره جنگ در اروپا مشتعل گردیده است دولت شاهنشاهی ایران به موجب این بیانیه تصمیم خود را به اطلاع عموم میرساند که در این کارزار بیطرف مانده و بیطرفی خود را محفوظ خواهد داشت. نخستوزیر – جم»
سفیران و نمایندگان ایران در خارج ماموریت یافتند که موضوع بیطرفی ایران را به اطلاع دولتهای مربوطه برسانند.
موضوع بیطرفی در مطبوعات و جراید سراسر جهان انعکاس یافت و با اهمیت بسیار تلقی شد.
بر اثر توسعه دامن جنگ و پیشرفت سریع و برقآسای ارتش آلمان در سراسر خاک اروپا و نقض معاهده عدم تعرض آلمان با اتحاد جماهیر شوروی با حمله آن کشور به خاک اتحاد جماهیر شوروی سرانجام این کشور را وادار کرده که به جرگه متفقین بپیوندد.
پیوستن اتحاد جماهیر شوروی به متفقین و تعرض و پیشرفت دامنهدار ارتش آلمان در خاک اتحاد جماهیر شوروی از یک طرف و پیشرفت آلمانها در شمال آفریقا و تهدید کشورهای خاور نزدیک ناچار موضوع کشورهای خاورمیانه از جمله ایران را مورد نظر سران متفقین قرار داد. بنابراین با وجود اعلام بیطرفی ایران که حتی مورد تصدیق و استقبال متفقین قرار گرفته بود، دولتین انگلیس و اتحاد شوروی را بر آن داشت با عذر و بهانههای فراوان از جمله اخراج آلمانهایی که از مدتها پیش به سمت مشاور و متخصص در قسمتهای صنعتی و کشاورزی و سایر امور ایران در خدمت دولت ایران درآمده بودند، بیطرفی ایران را نقض نموده از این راه به مقصود خویش نائل آیند. نطق ایدن وزیر امور خارجه انگلیس در تاریخ ۶ آوریل ۱۹۴۱ شاهد بر این مدعی است «... اینک اوضاع خاورمیانه را از مدنظر میگذرانیم و اظهارات نمایندگان محترم را در مورد هدف صلح و جنگ مورد تفسیر و تاویل قرار میدهیم. به کرات و دفعات اعلام نمودهایم که این کشور هیچ نوع چشمداشت ارضی ندارد. ما بدین منظور وارد جنگ نشدهایم که کشور خودمان را توسعه دهیم. ما بدین سبب داخل در جنگ شدهایم که نازیها زندگی اروپا و حیات و آزادی ما را به همان نحوی که امروز صلح جهان را در خطر انداختهاند طرف تهدید قرار دادهاند... ما تنها یک سیاست را نسبت به تمام مللی که بین کانال سوئز (از طرف باختر) و مرز هندوستان (از طرف خاور) به سر میبرند یعنی همان مناطقی که خاورمیانه نامیده میشود، میتوانیم تعقیب نماییم. و این موضوع را وجهه همت خود قرار خواهیم داد که آن کشورهایی را که در خاورمیانه واقع شدهاند یاری کنیم که از مزایای زندگی آزاد و مستقلی برخوردار شوند ضمنا نیروهای ما چه از حیث افراد و چه از جهت تسلیحات برای تقویت قوای خاورمیانه به میدان روانه میشوند که در نبردی که در پیش است شرکت کنند....
این کشورها برای تامین این منظور که فرصتی به آلمان بدهند که مزاحمتی ایجاد نموده و موجبات اغتشاش، طغیان و آشوب را برای اجرای نیات و مقاصد خود فراهم کنند، میبایستی که با هم همکاری نمایند.
«برای توجه مطلب به ذکر مثالی مبادرت میورزم. ایران: امروز در ایران عده بیشماری آلمانی وجود دارند، تجربیات در بسیاری کشورها نشان داده که این مهاجرین آلمانی یا هر طوری که میخواهید اسمشان را بگذارید... بیاندازه برای کشوری که در آنجا اقامت دارند در مواقع بحران، خطرناک میباشند. روی همین اصل هم هست که ما نظر و توجه جدی دولت ایران را نسبت به خطری که در نتیجه ادامه اجازه اقامت عده بیشماری آلمانی در آن کشور ایجاد شده است و به ضرر خود آن کشور تمام میشود، جلب نمودهایم. امیدوارم که دولت ایران از بذل توجه نسبت به این اخطارها که از روی کمال دوستی و نهایت صمیمیت داده شده دریغ نخواهد کرد و همین حالا اقدامات لازمه را برای مقابله با این وضعیت به عمل خواهد آورد.»
در تعقیب این اخطار وزیر امور خارجه، نمایندگان سیاسی انگلیس در ایران به یک سلسله اقدامات دست زده به طرق مختلف موضوع اخراج آلمانها را از ایران خاطرنشان اولیای امور دولت میکردند.
روسها به نوبه خود بیکار ننشستند به وسایل مختلف از جمله ملاقاتهای سیاسی و ارسال یادداشتها و پخش اعلامیهها موضوع خطرات آلمانهای نازی را گوشزد دولت و ملت ایران میکردند.
موضوع تقاضای دولتین انگلیس و اتحاد جماهیر شوروی راجع به اخراج آلمانها از ایران انعکاس شدیدی در جراید و انتشارات دنیا به خصوص کشورهای خاور نزدیک و خاورمیانه کرد و روزنامهها در اطراف این مساله سیاسی قلمفرسایی کردند.
دولت ایران در برابر تهدید و توقع متفقین بیکار ننشسته و برای رفع سوءتفاهم و اینکه وجود آلمانها در ایران جنبه سیاسی نداشته و استخدام آنان صرفا به منظور استفاده اقتصادی و صنعتی برای پیشرفته کشور بوده است به اقدامات احتیاطی متوسل گردید و به کار تعدادی از آلمانها خاتمه داد.
عمل دولت ایران در روزنامههای خارجی نیز منعکس گردید و ضمنا با خاتمه دادن به استخدام بسیاری از آلمانها از پاسخ دادن به اعتراضات و یادداشتهای دولتین انگلیس و اتحاد شوروی کوتاهی نکرد. اقدامات دولت ایران برای انجام دادن منظور متفقین به راستی صمیمانه و از روی نهایت صداقت بود: تلگراف رمز به سفارت کبرای شاهنشاهی، «چنانکه آگهی دارند و ضمن دستورهای سابق کرارا خاطرنشان شده است رویه و سیاست دولت از ابتدای بروز جنگ رعایت بیطرفی کامل و حفظ و تحکیم روابط دوستی با کشورهای دولت و همسایه میباشد و مخصوصا نسبت به دولت شوروی که دولت ایران همواره ساعی بوده است روابط دوستی و همسایگی فیمابین بسط و توسعه یافته، سوءتفاهماتی که درباره مسایل جزیی و بیاهمیت مرتفع و اعتماد و اطمینان کاملی بین طرفین حکمفرما شود و به همین لحاظ دولت شاهنشاهی از هیچگونه مساعدت و همراهی نسبت به کارهای مشروع دولت شوروی مضایقه و کوتاهی نکرده است...»
ولی متفقین به بهانه اینکه اقدام دولت ایران برای اخراج کافی نیست به یک سلسله اقدامات تهدیدآمیز در مرزها و آبهای ایران مبادرت ورزیدند که کاملا منافی با سیاست بیطرفی ایران بود.
اعلیحضرت رضا شاه کبیر چون ملاحظه فرمودند که به هیچ وسیله نمیتوانند رفع سوءتفاهم از متفقین کرده و آنها را وادار به حفظ بیطرفی ایران بفرمایند، برای دفاع از خاک مقدس میهن و جلوگیری از هرگونه بروز خطری درصد برآمدند خود را آماده پیشامدها بنمایند.
پیشروی برقآسای آلمانها در اتحاد جماهیر شوروی تا استالینگراد از طرفی و شمال آفریقا تا ...(؟) از طرف دیگر و لزوم رسانیدن اسلحه و مهمات و خواربار، ارتش محاصره شده اتحاد شوروی در استالینگراد و جلوگیری از پیشرفت آلمانها به سوی جنوب، متفقین را به فکر و چاره انداخت. بهترین راه رسانیدن کمک به ارتش اتحاد شوروی سمت ایران بود. موضوع را از زبان وینستون چرچیل نخستوزیر زمان جنگ انگلیس که در تاریخ ۹ سپتامبر ۱۹۴۱ در پارلمان این کشور ایراد کرده بشنویم: «... نظر خود را به جانب صحنهای بسیار وسیع معطوف میدارم. مقاومت دلیرانه ارتش روسیه و مهارت در اینکه جبهه عریض خود را در برابر هجوم نازیها به عقب کشیدهاند به ما اطمینان میدهد که امیدهای هیتلر به زودی در روسیه مبدل به یاس خواهد شد. از هم اکنون ملاحظه میکنیم که آلمان در مدت سه ماه بیش از تمام مدت جنگ از آغاز آن تاکنون تلفات داده، خون سربازان خود را ریخته است... مدت ۸۰ روز است که روسیه مورد تهاجم قرار گرفته. ما درصدد برآمدیم به هر وسیلهای که ممکن باشد و به اسرع اوقات به یاری متفقین جدید و برای رسانیدن مهمات و احتیاجات جنگی آن بشتابیم. من در اینجا نمیخواهم طرحها و نقشههای نظامی را مورد بحث قرار دهم زیرا مطمئنا برای امور جنگی افشای این طرحها و نقشهها مضر خواهد بود و البته نمایندگان محترم هم چنین تقاضایی نخواهند داشت. اما آنجا را که به موضوع ارسال مواد و مهمات جنگی ارتباط دارد میزان مورد بحث قرار داد. من با پرزیدنت روزولت در مورد اینکه پیامی به نخستوزیر استالین بفرستیم به موافقت کامل رسیدیم. موضوع این پیام تاکنون به اطلاع عامه نرسیده است. احتیاجات روسها فوری و از نظر مقدار شایان اهمیت است. قسمت اعظم صنایع جنگی اتحاد شوروی و وسایل تولید صنایع آهن و فولاد و آن به دست دشمن افتاده است ولی در مقابل اتحاد شوروی ۱۰ تا ۱۲ میلیون سرباز مجهز و مسلح در اختیار دارد.
کمک برای تهیه ضروریات جنگی این توده عظیم و آماده کردن آنها برای فرستادن به میدان جنگ مدتی طولانی وقت و فرصت کافی لازم دارد. این همان موضوعاتی است که باید مورد بحث کنفرانس سه جانبه انگلیس و روسیه و آمریکا قرار بگیرد: «بسیاری دیگر از عوامل وجود دارد که ما را محدود میکند. من از زمان و فاصله و وضع جغرافیایی گفتوگو میکنم، اینها عواملی هستند که برای رفع مشکل آنها کاری از دست ما ساخته نیست... از نظر ظرفیت کشتیها و وسایل حمل و نقل بسیار در مضیقه هستیم، در این زمان فقط سه راه به روی ما باز است و امکان استفاده از آنها را داریم.» جاده قطبی از راه آرخانگلسک که اغلب به واسطه زمستانهای طولانی و یخبندان بسته است. دوم راه شرق دور از راه ولادی وستک که این راه هم از نظر ژاپنیها که به ما با نظر سوءظن مینگرند، دارای اشکلاتی است. مسافت این جاده بیش از یازده هزار کیلومتر بوسیله راهآهن است و بالاخره راه ایران از طریق خلیج فارس که تا دریای خزر فقط هشتصد کیلومتر فاصله دارد و این همان دریایی است که نیروی دریایی روسها در آن متمرکز شده به حوزه رود ولگا یعنی قلب روسیه، راه دارد.
«مدت زمانی است که آلمانها به ایران رخنه کرده به عناوین متداول خود یعنی، جهانگرد، متخصص و دیپلمات ستون پنجم را تشکیل دادهاند و نقشه کشیدهاند که نه تنها چاههای نفت را که دارای اهمیت بسیار زیادی است اشغال و یا خراب نمایند که در این صورت نتایج بسیار وخیمی را برای ما به بار خواهد آورد، بلکه راه بسیار مطمئن و نزدیک به روسیه را به روی ما ببندند. بنابراین تشخیص دادیم که برای ما بسیار ضروری و لازم است که این اقدامات را خنثی نماییم، در نتیجه از دولت ایران تقاضا کردیم که به قید فوریت میهمانان توتونی (آلمانی) را از خاک خود تبعید نماید و چون فشار نمایندگان دشمن بر دولت ایران مانع انجام تقاضای ما شد. نیروی ارتش بریتانیا و روس با قوای کافی و حتی نیرومند، از سمت شمال و جنوب وارد خاک ایران گردیدند.
پس از مقاومتی که به نظر دولت ایران لازم به نظر میآمد تقاضای صلح شد و ما هم از دولت مزبور خواستیم که تمام آلمانها و ایتالیاییهایی که در خاک ایران بودند به ما تسلیم نمایند. نمایندگان سیاسی آلمانی و ایتالیایی که از مزایای دیپلماسی برخوردار هستند و ما هم طبیعتا بدانها احترام قائلیم از خاک ایران تبعید شدند. تمام وسایل حمل و نقل و راههای ارتباطی در سراسر کشور از آبهای گرم بندر بصره تا دریای خزر تحت کنترل و اختیار ما درآمد و از همین طریق است که میتوانیم تمام تجهیزات و محمولات آمریکایی و انگلیسی را به مقادیر زیاد تا قلب روسیه حمل کنیم. طبیعی است که سعی و کوشش خواهیم کرد که وضع موجود راهآهن را که فاصله ریلهای آن به اندازه فاصله ریلهای راهآهن انگلیس است و به تازگی ساختمان آن به اتمام رسیده مرمت و تعمیر نماییم. هم اکنون برای ما کافی است که تعدادی لوکوموتیو و واگن برای رفع احتیاجات ضروری حمل و نقل تهیه و آماده نماییم. تردیدی ندارم اقداماتی که به عمل آمده مورد تصدیق پارلمان قرار خواهند گرفت. اشغال ایران به ما اجازه خواهد داد که به کمک ارتشی که در جبهههای جنوبی روسیه در حال جنگ هستند، بشتابیم و از راه زمین و هوا وی را یاری نماییم. در ضمن بنا به مصالح و منافع کاملا انگلیسی راه پیشرفت آلمانها را به طرف جنوب سد کنیم....»
به طوری که از استدلال نخستوزیر انگلیس مستفاد میشود حمله قطعی به خاک ایران حتمی و غیرقابل اجتناب بود، این امر در نیم شب دوم شهریور ۱۳۲۰ (۲۳ اوت ۱۹۴۱) به حقیقت پیوست. در این ساعت سفیران اتحاد شوروی و انگلیس در تهران به دیدار علی منصور نخستوزیر وقت رفتند و طی یادداشتهای مشابهی به دولت ایران اعلام نمودند که نیروهای ارتشی آن دو دولت به زودی از مرزهای ایران خواهند گذشت.
همان زمان با این اقدام، مولوتوف وزیر امور خارجه شوروی در یک بعد از نصب شب سوم شهریور ساعد سفیر کبیر ایران را در شوروی احضار نمود و ورود ارتش را به خاک ایران اعلام نمود. گزارش ساعد سفیر کبیر ایران به این قرار است: «وزارت امور خارجه چنانکه تلگرافا گزارش شده ساعت یک بعد از نصف شب سوم شهریور از طرف آقای مولوتوف به عمارت ییلاقی سفارت کبرای تلفن و اینجانب را برای مذاکراتی به مسکو دعوت نمود. آقای مولوتوف مراجعت و از اینکه در اینکه در این وقت بیموقع مرا از ییلاق به شهر آورده است معذرت خواسته اظهار داشت نظر به اینکه عده بسیاری از عمال آلمانی به عناوین مختلفه در ایران بر علیه دولت شوروی و متحدش انگلستان مشغول دسیسه و تحریکات میباشند و دولت ایران به یادداشتهای دوستانه انگلیس و شوروی وقعی نگذاشته و چنانکه تقاضا شده بود اقدامی در اخراج آنان از خاک ایران به عمل نیاورده بلکه رویه خصمانه هم نسبت به ما و انگلیسها اتخاذ نموده است دولت شوروی طبق ماده شش قرارداد مودت ۱۹۲۱ به ارتش سرخ امر داده است که وارد خاک ایران شوند... جواب دادم به عنوان سفیر کبیر دولت شاهنشاهی به نام دولت ایران و ثانیا به عنوان یک فرد ایرانی به نام ملت ایران بر علیه این اقدام شوروی و نقض مصونیت ایران جدا اعتراض میکنم. دوم علتی که برای این اقدام غیرمحقانه خود ایراد کردید باعث تعجب است زیرا چنانکه میدانند دولت شاهنشاهی از همان روز اول شروع این مذاکرات خواهش دولتین شوروی و انگلیس را حسن استقبال نمود وعده معتنابهی از آلمانها را در همان روزها اول از ایران اعزام داشت. سوم موجب نهایت تاسف است که ماده شش قرارداد مودت را دستآویز قشونکشی به ایران مینمایند البته میدانید این ماده موقعی نوشته شده که ارتش انگلیس ایران را تصرف نموده و به قفقازیه هم آمده بود و به اصطلاح این ماده علیه تجاوز قشون انگلیس به ایران در عهدنامه گنجانده شده و حقیقتا موجب بسی حیرت است که دولت شوروی مادهای را که به عنوان حمایت تمامیت و حاکمیت استقلال ایران در عهدنامه گنجانده بود امروز برعلیه تمامیت و حاکمیت و استقلال ایران مینماید... به همین جهت هیچ دلیلی این اقدام دولت شوروی را نمیتواند تبرئه نماید لذا جدا خواهش میکنم فورا اقدام بفرمایید که از ورود قشون به ایران جلوگیری شود تا بتوانم تمام اقدامات لازمه را برای تامین نظرات شما به عمل آورم...»
اعتراضات دولت ایران به جایی منجر نشد و متفقین به شدت هر چه تمامتر به انجام مقاصد خود در ایران پرداختند. در اوایل امر به بمباران شهرهای بیدفاع و غرق کردن کشتیها و اشغال شهرها پرداختند و سپس برای اشغال پایتخت به جانب تهران روان شدند. تحت این شرایط و با در نظر گرفتن صلاح کشور اعلیحضرت رضا شاه کبیر سردار بزرگ تاریخ ایران زمین مصلحت دیدند از سلطنت کنارهگیری فرمایند و در همان روز به نفع ولیعهد ایران که یگانه امید و ملجاء وطنپرستان بودند، از سلطنت استعفا فرمودند و به همراه مشتی از خاک پاک میهن ایرانی را که مدت بیست سال در راه اعتلای آن از بذل هیچگونه سعی و کوشش و مجاهدت دریغ نکرد بودند، ترک گفتند و دولت ایران با متفقین مجبور به صلح شد.
در روز ۱۷ سپتامبر سال ۱۹۴۱ نیروهای اتحاد شوروی و انگلیس پایتخت را اشغال و کلیه تاسیسات نظامی و به ویژه راهآهن را متصرف شدند. آنگاه با استفاده از راهآهن سراسری و راههای شوسه حمل اسلحه و مهمات و سایر لوازم جنگی را آغاز کردند و تا ماه سپتامبر ۱۹۴۴ قریب به پنج میلیون تن اسلحه و مواد غذایی از طریق ایران به شوروی حمل کردند.
ملت ایران که در مدت بیست سال تحت رهبری آن را رادمرد بزرگ تاریخ از آسایش و امنیت و پیشرفت اقتصادی و اجتماعی و سیاسی برخوردار شده بود، بار دیگر شاهد اشغال اندوهناک و غمافزای کشور و سرزمین عزیز خود گردید.
با این یورش غافلگیر کننده و ناجوانمردانه در تمام کشور امنیت رخت بربست و نیروی بیگانه مداخله در تمام شئون کشور را حق مسلم خود دانست.
در این غوغای سخت چشم امید مردم ایران از شاه جوانبخت فروغ میگرفت و به حق این فرزند شایسته آن نابغه بزرگ رسالت راستین خویش را در اعتلای این سرزمین کهن با مهارتی شگرفی به انجام رسانیده با سیاست مدبرانه ایران را به سوی تمدن بزرگ سوق دادند.