آفتابنیوز : آفتاب- محمود عزیزی: مدیر عامل اسبق استقلال که در سالهای جوانی عضو شاخه دانشجویی حزب جمهوری اسلامی بود، سال 74 عضو حزب موتلفه اسلامی شد و 8 سال بعد به عضویت شورای مرکزی این حزب درآمد. با این حال خودش میگوید هیچگاه از امتیازات حزبی بودن برای رسیدن به پست و مقامی استفاده نکرده است. به روایت خودش حتی درانتخابات شورای شهر از سوی هم حزبیهایش معرفی نشد و خود به صورت مستقل به دلیل تخصصش وارد عرصه شد. معاون وزیر صنایع و معادن در سازمان شهرکهای صنعتی و رئیس فدارسیون دوچرخهسواری از دیگر سمتهای واعظ آشتیانی است.
او که در دوران مدیرتش در استقلال یک مدیر با دیسیپلین خاص بود، در میانه گفتوگوی سیاسی با خبرآنلاین، گاهی از پاسخ صریح به سوالات فرار میکند تا نشان دهد در حوزه سیاسی هم به فنون سیاستمدارن آشنا است. روایت عضو شورای شهر دوم تهران از شهردار شدن احمدینژاد از بخشهای خواندنی این گفتوگو است.
*** شما و دوستانتان در انتخابات شورای شهر دوم جزو لیست آبادگران بودید. ولی این مجموعه از مجلس هفتم به بعد تحرکی در در فضای سیاسی ندارد. دلیلش چیست؟ آبادگران یک تشکیلات نبود، یک تابلو بود. دوستانی با نگاههای سیاسی متفاوت که در عین حال در اصول مشترک بودند، دور هم جمع شدند، منتها برخی میخواستند از آن سوءاستفاده سیاسی کنند. این موضوع هم از آنجا نشات گرفت که دوستان گفتند میخواهیم تهران را آباد کنیم.
از آن جمع شما با تابلوی آبادگران وارد شورای شهر دوم تهران شدید. هنوز هم بحث چگونگی شهردار شدن آقای احمدینژاد هر از چند گاهی در رسانهها مطرح میشود. بیشترین کسی که در انتخاب شدن ایشان نقش داشت، چه کسی بود؟ شخص خاصی نقش نداشت. خود اعضای شورای دوم به این نتیجه رسیدند و هیچ دستور تشکیلاتی نبود. شاید برخی دوستان که از تشکیلاتهای مختلف وارد شورای شهر شده بودند با اعضای مجموعهشان در این زمینه صحبت میکردند، ولی اینطور نبود که تکلیف کنند که فلانی باید شهردار شود. به هیچوجه این طور نبود.
ظاهراً در پروسه نهایی 4 نفر مطرح بودند؟ نه، ببینید از آنجا که انتخاب شهردار بعد از انتخاب اعضای شورای شهر، اولین دستور کار شورا بود؛ وقتی نتیجه انتخابات مشخص شد اولین کاری که اعضا کردند تعیین فاکتورهایی برای انتخاب شهردار بود. هرعضو شورا 4 تا 5 نفر را اعلام کرد و در نهایت چیزی حدود 70 نفر مطرح شدند.
آقای احمدینژاد را شخص خاصی پیشنهاد کرد؟ 11 اسفند 81 بعد از اینکه خبر رسید استقبال از لیست آبادگران در تهران خوب بوده به پیشنهاد بنده همراه جمعی از دوستان به سمت یکی از شعب اخذ رای در شهر ری رفتیم. در راه به دوستان گفتم اگر انشاءالله انتخاب شدیم من یک شهردار خوب سراغ دارم که اگر انتخاب شود، خوب است. آنجا فیالبداهه و بدون اینکه از قبل با کسی هماهنگ کرده باشم گفتم «به نظرم خوب است آقای دکتر احمدینژاد شهردار شود».
روز بعد حدود ساعت 8:30 صبح وقتی به دفتر ستاد آبادگران در خیابان فاطمی رفتیم، آقای احمدینژاد در دفترش بود. بعد از احوالپرسی رایآوردن لیست را تبریک گفت. البته ناگفته نماند که ایشان تنها کسی بود که فکر میکرد ما رای میآوریم. بقیه دوستان نظرشان این بود که اگر 4 تا 5 نفر هم از لیست آبادگران انتخاب شوند، یک موفقیت است.
ظاهراً کارهای اجرایی آبادگران را در تهران آقای احمدینژاد انجام میداد. پایهگذار اقدامات اصولگرایان در آن انتخابات چه کسی بود؟
استراتژی اولیه با آقای ناطقنوری، عسگراولادی و باهنر بود که گروههای مختلف اصولگرا را دور هم جمع کردند و در نهایت به لیست آبادگران منجر شد. استراتژی این بود که از فضای دولت اصلاحات بازگشت به قدرت شروع شود. بنابراین این ماموریت را به آقای احمدینژاد و نبیزاده که الان سفیر ایران در هندوستان هستند، دادند. این دو نفر ماموریت جمع کردن نیروهای اصولگرا را بر عهده گرفتند.
آقای زریبافان هم نقش اساسی در انتخاب افراد داشت و هماهنگی کارها را انجام میداد. وقتی من آقای احمدینژاد را دیدم به ایشان گفتم شما آمادگی دارید شهردار بشوید. ایشان نگاهی به من کرد و گفت «حالا ببینیم قسمت چی هست». از اتاق ایشان هم که بیرون آمدم آقای زریبافان را دیدم و همین حرف را به ایشان زدم. ایشان هم تائید کرد. خانم سلطانخواه و آقای دانشجو هم تائید کردند و گفتند کار خوبی است.
این پیشنهاد زمانی بود که آن 70 نفر انتخاب شده بودند یا قبل از آن؟
قبل از آن. من حتی به یکی از دوستان گفتم نیرویی مثل آقای احمدینژاد برای مجلس هم خوب است. این ماجرا گذشت تا 9 اسفند که ما برای اولین بار خدمت مقام معظم رهبری رسیدیم.
جلسه خصوصی بود؟ همه اعضای انتخاب شده شورای شهر دوم بودند، آقای احمدینژاد و نبیزاده هم به عنوان مجری کار، گزارشی را از نحوه حضور کارهای انجام شده دادند. بعد مقام معظم رهبری در زمینه انتخاب شهردار صحبتهای داشتند و نصیحتی داشتند که اگر میخواهید شهر را خوب اداره کنید، به گذشته برنگردید، به آینده فکر کنید. حتی اشاره کردند که برای حل مشکلات به شاخهها نپردازید بلکه سعی کنید ریشهها را پیدا و حل کنید.
با این صحبتهای شما، این روایت که گفته میشود آقای احمدینژاد پیشنهاد سردار احمدیمقدم برای شهرداری بوده، درست نیست؟ اصلاً.
این تلقی که آقای احمدینژاد به پاس اینکه مدیریت اجرایی آبادگران را برعهده داشتند، به شهرداری رسیدند، چقدر درست است؟ ببینید! خود من تصور میکردم افراد دیگری انتخاب شوند، ولی فضای موجود بین اعضای شورای شهر، فضای دموکراتی بود. هیچ طیفی از اصولگرایان تحمیل نکرد که چه کسی به عنوان شهردار انتخاب شود. در حالی که کار تشکیلاتی اقتضا میکرد هر گروهی افرادی را پیشنهاد کند. اعتراف میکنم که خانواده بزرگ اصولگرایی در موضوع انتخاب شهردار تهران هیچ دخالتی نکرد و یک دموکراسی واقعی بین اعضای شورای شهر ایجاد شد.
ملاک شما برای انتخاب ایشان سابقه استانداریشان بود؟ صرفاً این موضوع نبود. رشته تحصیل ایشان هم موثر بود. ضمن اینکه استاندار که فقط نماینده سیاسی دولت نیست. مگر زمانی که آقای کرباسچی شهردار تهران شد، چه کاره بود؟ استاندار اصفهان. مهم مدیریت یک فرد است.
آقای احمدینژاد وقتی تصمیم به حضور در انتخابات ریاستجمهوری گرفتند، اعضای شورا را از این تصمیم مطلع کردند؟ نه، خود من هم شخصاً فکر نمیکردم آقای احمدینژاد رئیس جمهور شود.
تقریباً هیچ چهره سیاسیای این پیش بینی را نداشت. ولی جالب است به شما بگویم خود آقای احمدینژاد میدانست رئیسجمهور میشود. دو ماه قبل از انتخابات ریاستجمهوری یک بار ایشان را دیدم و گفتم شما برای ریاستجمهوی رای میآورید؟ گفت:«من {رئیسجمهور} میشوم» خیلی هم سفت گفت.
خیلی از مردمی که در انتخابات ریاستجمهوری نهم به آقای احمدینژاد رای دادند به دلیل شعارها و حرفهای ایشان چنین رایی دادند. ولی در دولت دهم، نقدها به دولت و حلقه اطرافیان ایشان بیشتر شده است. این خاصیت قدرت است که حامیان رئیسجمهور را به منتقد او تبدیل کرده یا اینکه فکر میکنید آقای احمدینژاد از ابتدا هم همین رویه را داشته است؟ آقای احمدینژاد آدمهای موثر حلقه اولش را که با ایشان رفاقتی داشتند، در دولت دهم فراموش کرد.
منظورتان چه کسانی است؟ حالا نام نبریم. بالاخره فاصله گرفتن ایشان باعث شد الان در اطراف آقای احمدینژاد، حلقه انگشتشماری از حلقه اول ایشان حضور داشته باشد.
ایشان از شهرداری که به پاستور آمدند تیم خودشان را در سمتهای استاندار، معاون رئیسجمهور و مشاور گماردند. تنها چهرهای که بعد از مدتی در سفر های استانی ایشان دیده نشد، مهندس چمران بود که ترجیح داد در شورای شهر بماند. منظورتان این است که چه کسانی کنار گذاشته شدند؟ نه اینکه کنار گذاشتند، فاصله گرفتند. فاصه گرفتن با کنار گذاشتن فرق میکند.
قبول دارید ممکن است اقتضای مدیریت در سطح اول اجرایی کشور فرق کند. شاید ایشان شرایط دولت دهم را متمایز از دولت نهم دیدند. ولی در عین حال تصور میکنم آقای احمدینژاد هنوز آن روحیه تلاش برای کار را از دست نداده است، ولی یک دست صدا ندارد. زمانی یک چرخ دنده خوب کار میکند که تمام چرخ دندهها بدون کندشدن به کار خود ادامه بدهد. وقتی یک نفر بدود و بقیه کند حرکت کنند، نمیتواند اثر بخشی لازم را داشته باشد.
فرمایش شما به این معناست که جدایی آقای احمدینژاد از برخی یاران اولیهاش، به دلیل کند بودن همکارانش و طبیعی بوده است؟ یک بخشش این است. ولی هیچ بعید نیست که افرادی بودند که دنبال منفعت خودشان بودند. آقای احمدینژاد تاب و تحمل این افراد را ندارد و این قابل تقدیر است. ولی در مواردی هم خود ایشان فاصله غیرمعمول از حلقه اطرافیانش گرفت و باعث شد که خلاءای ایجاد شود که در آن خلاء افرادی بیایند و به هر آنچه که آقای احمدینژاد میپسندد، عمل کنند.
این حلقه کنونی که کنار رئیسجمهور هستند از کدام تیپ هستند؟ عملکرد آدمها نشان میدهد که چه کسی دنبال باندبازی است، چه کسی دنبال خدمت است. در هر صورت عملکرد نشان میدهد.
بعد از خانهنشینی دهروزه رئیسجمهور خیلی از سیاسیون اصولگرا در مجلس فکر میکنند محبوبیت ایشان بین مردم کم شده است. این تلقی چقدر به واقعیت نزدیک است؟ آقای احمدینژاد نباید آن کار را میکرد که کرد.
فکر میکنید برای این اقدام زمینهچینی شده بود یا یک اتفاق بود؟ اتفاق بود. منتها ایشان قاعدتاً به یک تلقی رسیده بود. به هر حال هر کسی یک جور امتحان پس میدهد. ما تا زمانی که در آن جایگاه قرار نگیریم و آن اتفاقات برای ما پیش نیاید، امتحان خودمان را خوب پس نمیدهیم چون جاهایی خاص است که عیار افراد مشخص میشود. اگر انسان خودمحوریهایش را کنار بگذارد و مسائل کلان مملکت را درست تجزیه و تحلیل بکند میتواند یک تصمیم عقلایی بگیرد.
تصمیم ایشان را در ماحصل نظر شخصی ایشان میدانید یا نگاه مشاورانشان را هم در این تصمیم موثر میدانید؟ هیچ بعید نیست حلقهها در موضوع تغییر وزیر اطلاعات تاثیر داشته باشند. شاید هم خود ایشان تصمیم گرفته است.
تا قبل از خانهنشینی آقای احمدینژاد، در موضوع انتخابات مجلس، سیاسیون اصولگرا به اینکه باید سهمی را برای حامیان دولت درنظر گرفت، مشترک بودند ولی از بعد از آن ماجرا، همه از تکاپو افتادند. فکر میکنید آن خانهنشینی در انتخابات مجلس نهم اثر گذار باشد؟ ما در این جامعه زندگی میکنیم. مردم را میبینیم و قضاوت آنها نسبت به آن اتفاقات را هم میبینیم.
قضاوت مردم چیست؟ مردمی که ما با آنها سر وکار داریم، قضاوت خوبی نسبت به آن اتفاق ندارند. اینکه مردم میتوانند از این اتفاق بگذرند، با خود مردم است.
الان بعید میدانم تحت شعار «حمایت از دولت» کسی بخواهد مجلس را بگیرد. این خیلی بد است که فکر کنیم با پول و قدرت میتوانیم قدرت جدید به دست بیاوریم.
فکر میکنم ذائقه سیاسی مردم روی اصولگرایی است و آن را میپذیرند. منتها برداشتم این است که اگر گروهی بخواهند با آرم آقای احمدینژاد بیایند، بعید است برنامهریزیشان محقق نشود. شاید به برخی از آنچه میخواهند برسند، ولی رسیدن به 150 کرسی مجلس بعید است!
در آستانه انتخابات، یکی از موضوعات روز اصولگرایان شروطی است که جبهه پایداری برای حضور در کمیته وحدت مطرح کرده است. چه میزان از این شروط را طبیعی میدانید؟ ببینید! سهمخواهی توسط هر گروهی که باشد، سم است. کمیته 8+7 یک مجموعه منطقی است و باید به کارش ادامه دهد.
اما اعضای این جبهه نوظهور معتقدند که برخی در این کمیته 15 نفره، مرزبندی جدی با فتنه نداشتند. واقعاً جای تعجب دارد که برخی از افراد و گروهها تا زمانی که منفعتشان پابرجا است طرفدار و حمایتکننده آن گروه کلان هستند، ولی همین که منفعتشان بهخطر میافتد، ساز جدایی میزنند. سهمخواهی خودزنی است و اگر ادامه پیدا بکند، مطمئن باشید آرا اصولگرایان متفرق میشود. وقتی رای پخش شود، رقبا رای میآورند.
آقای بادامچیان اخیراً در اظهارنظری اعلام کردندجبهه پایداری وزن قابلتوجهی در میان اصولگرایان ندارند. اما خود اعضای این تشکل معتقدند پایگاه اجتماعی قوی در میان مردم دارند. تحلیل شما چیست؟ افراد در برخی موارد پیرامون خودشان را که نگاه میکنند فکر میکنند این پیرامون یعنی کل جامعه و بعد برداشتها اینگونهایی دارند. گاهی اوقات هم افرادی که برای اینها گزارش میآورند، آن را با آب و تاب بیان میکنند و این باورها را تلقین و اعلام میکنند که اگر ما را در این کمیته راه ندهید، میرویم و لیست جدا میدهیم و رای میآوریم.
یعنی اگر به فرض جبهه پایداری از کمیته وحدت اصولگرایان جدا شود و لیست جدا بدهد، فکر نمیکنید آراء مردم پخش شود؟ فکر میکنم مردم از نظر نهایی جامعتین حمایت میکنند.
فکر نمیکنید مرجعیتهای اجتماعی کمی تغییر کرده است؟ من چنین تصوری ندارم.
این سوال را از این جهت پرسیدم که برخی در چند سال گذشته اعلام میکردند دوران ریشسفیدی به پایان رسیده است. در حالی که الان اصولگرایان دوباره به همان چارچوب تحت هدایت ریشسفیدان انقلاب بازگشتهاند.
جامعتین چون خود را به روز کرده، اثربخشی دارد و شما بدانید که مردم علاقمند به اصولگرایی در این مملکت کم نیستند. باید بپذیریم که لیست جدا دادن باعث پخش شدن آرا میشود و این صدمه به اصولگرایی است.
پیشبینیتان از آینده سیاسی آقای احمدینژاد چیست. فکر میکنید ایشان به استمرار قدرت خود بعد از دوران ریاستجمهوری هم فکر میکند؟ به هر حال آقای احمدینژاد یک نیروی جوان سیاسی است و بعد از ریاستجمهوریاش نمیتواند آدم تمامشدهای باشد. به نظر من ایشان بعد از ریاستجمهوریش، لیدر یک جریان فکری میشود. شاید آقای احمدینژاد علاقمند باشد برای یک تشکلاتی تئورسین باشد. چون ایشان با همین شکل خودش یک حزب دارد. نمیتواند بگوید حزب ندارد. کسی که تئوری دارد و یکسری آدمها را دور خودش جمع کرده، تشکیلات دارد. آیا ایشان اگر پست هم نگیرد میخواهد خاطرات بنویسد؟ نه. میخواهد استاد دانشگاه باشد؟ نه. الان که استاد دانشگاه هست. بخواهیم یا نخواهیم تفکر آقای احمدینژاد یک جریان فکری است. وقتی آقای جوانفکر میگوید آقای احمدینژاد از خانواده اصولگراها نیست. معنیاش چیست؟
شاید این سخن تا قبل از خانهنشینی ایشان درست بود، ولی فکر نمیکنید بعد از آن، این موضوع تغییر کرده است؟ بله، بعد از خانهنشینی فضا تغییر کرده است ولی ایشان همچنان یک جریان فکری است. حالا دلیل ندارد که آحاد ملت پشت سر ایشان باشند. حامیان ایشان چنین ادعایی نمیتواننند داشته باشند، ولی به هر حال عقبهای از آقای احمدینژاد بعد از ریاست جمهوریاش میماند.
یعنی سعی میکنند قدرت خود را استمرار دهند؟ به هر حال اگر در قدرت هم نمانند تشکیلات سیاسی راهاندازی میکنند و جریان فکری میشوند. مثل خیلی از آقایانی که امروز جریان فکری هستند. منتها این وسط کسی موفق است که تشکلش سازماندهی شده و ساختارمند باشد.
ولی ایشان به مناسبهای مختلف اعلام کرده که قائل به سیستم حزبی نیست. نظر آقای احمدینژاد محترم است، اما خود آقای احمدینژاد جزو جامعه اسلامی مهندسین و ایثاگران بوده است. خوب اگر آقای احمدینژاد از خانواده بزرگ اصولگرایان نبود، آیا شورای شهر به ایشان رای میداد؟ همان مردمی که به آقای احمدینژاد دور اول ریاست جمهوری رای دادند در مرحله دوم با حمایت اصولگرایان از ایشان، بار دیگر رای دادند.
واقعبینانه که نگاه کنیم میبینیم که اصولگرایان در انتخابات ریاستجمهوری دهم از آقای احمدینژاد حمایت کردند و در انتخابات ریاستجمهوی نهم، حمایت گستردهای از ایشان نکردند. آن سال اصولگرایان تعدد کاندیدا داشتند و رایها پخش شد که آقای احمدینژاد توانست به دور دوم بیاید. اگر اصولگریان یک کاندیدا داشتند در دور اول رئیسجمهور مشخص میشد.