کد خبر: ۱۳۳۹۰۴
تاریخ انتشار : ۱۲ شهريور ۱۳۹۰ - ۱۷:۰۵

راهبرد امریکا در خلیج‌فارس

آفتاب‌‌نیوز : آفتاب- سرویس بین‌الملل: امروزه آنچه سیاست خارجی امریکا را تعیین می‌کند، تعامل معنادار میان سه‌مولفه ارزش‌ها‌، مقاصد و ابزارها
است که دومولفه نخست پایدار و عنصر سوم همواره متغییر است. به تعبیری دیگر در ایالات متحده اهداف و ارزش‌های پایدار از طریق تاکتیک‌های ناپایدار پی‌گیری می‌شوند. 

اما در حالی‌که از یک سو بسیاری از کانون‌های حساس منطقه‌ای مانند خلیج‌فارس دستخوش تنش‌های فراگیر سیاسی شده و از سوی دیگر شهروندان امریکایی با تمرکز بر سیاست داخلی و مسائل اقتصادی نسبت به سیاست خارجی دارای حساسیت‌های بالایی هستند، سیاست خارجی این کشور، با نوعی دوگانگی کنشی رو به‌رو شده است. پیچیدگی معادلات قدرت و امنیت در چنین فضایی کاملاً قابل تامل است. به واقع معضل اساسی ایالات متحده را می‌توان در چگونگی تعامل، مدیریت و بالانس قدرت و البته انتقال آن در فضای جدید منطقه‌ای دانست. 

آمریکا و چگونگی مواجهه با چالش‌های پیش‌رو 

در حال حاضر ایالات متحده با وضعیت سیاسی پیچیده‌ای در حوزه جنوب خلیج‌فارس روبه‌رو شده است. موج گسترده ناآرامی‌های سیاسی در خاورمیانه عربی بر سیاست و برنامه‌های این کشور در منطقه خلیج‌فارس تاثیرگذار بوده است. فقدان ساختار نظام سیاسی مبتنی بر دولت – ملت و وجود رژیم‌های اقتدارگرا و انحصار و عدم چرخش آزادانه قدرت در جامعه، سبب‌ساز تعمیق شکاف میان جامعه و حکومت و نهایتاً شکل‌گیری بحران‌های دامنه‌دار سیاسی در این کشورها شده است. 

اگر چه آمریکایی‌ها تلاش کرده‌اند تا به نوعی از طریق ترغیب رهبران این کشورها برای در پیش گرفتن یک‌سری اقدامات اصلاحی روند بحران در این منطقه را کنترل نمایند، اما تا کنون روش مصالحه و مذاکره در کشورهای یاد شده به نتیجه مثمرثمری منتج نشده است.
 
به واقع، رهبران سیاسی و ماهیت نظام سنتی قبیله‌ای در این کشورها از ظرفیت و قابلیت‌های لازم برای پذیرش تساهل سیاسی و محدودسازی قدرت از طریق مشارکت سایر گروه‌ها برخوردار نیست. در چنین شرایطی، آمریکایی‌ها نیازمند ایجاد نوعی توازن رفتاری در روابط خود با این دسته از کشورها در منطقه خلیج‌فارس هستند. 

واشنگتن دریافته است که جابه‌جایی قدرت در منطقه امری بدیهی و اجتناب‌ناپذیر است، لذا آنچه که برای آمریکایی‌ها حایز اهمیت است، برقرای توازن قدرت و مهار صحنه می‌باشد. 

اما نکته‌ای که در این میان قابل توجه است، پیچیدگی معادلات کنونی منطقه برای امریکایی‌ها است. این پیچیدگی سبب سردرگمی و تاخیر در روند تصمیم‌سازی شده است. درخصوص تحولات حوزه خلیج فارس، آمریکایی‌ها تلاش می‌کردند تا سناریوهای شمال افریقا در این کشورها مجددا تکرار نشود و در حال حاضر با ترغیب حکومت‌ها برای اعمال یک‌سری اصلاحات سیاسی و اجتماعی درون ساختاری، برآنند تا از بروز تغییرات بنیادین نظام سیاسی در این منطقه جلوگیری کنند. 

نتیجه‌گیری 

آنچه که امریکایی‌ها با آن روبه‌رو هستند، عبارت است از؛ افت توان و ظرفیت پیش‌بینی صحنه و مدیریت جریان انتقال قدرت. اگر چه رويكرد آمريكا در ارتباط با تحولات منطقه‌اي بر اساس جلوه‌هايی از مديريت بحران شكل گرفته و واشنگتن تلاش می‌کند تا با حمايت از شكل‌گيری دولت‌های سكولار‌، ليبرال و غير هويت‌گرا‌، از انتقال قدرت به عناصری که در تعارض آشکار با اهداف و منافع امریکا در منطقه قرار دارند، جلوگیری کند. امروزه تعارضات میان جامعه و حکومت در کشورهای حوزه خلیج‌فارس به یکی از چالش‌های عمده امریکایی‌ها در روند تصمیم‌سازی و مدیریت ناآرامی‌های منطقه مبدل شده است.
 
دولت اوباما که با شعار بهبود وجهه امریکا در عرصه جهانی به روی کار آمده بود، در شرایط کنونی با پارادوکس حمایت از حرکت‌های آزادی‌طلبانه سیاسی- اجتماعی در جوامع عربی و یا پشتیبانی از حکومت‌های اقتدارگرا مواجه است. از این‌رو دولت اوباما سعی می‌کند تا با خودداری از شتاب‌زدگی و اقدامات تاخیری و اتخاذ نوعی رفتار متوازن، اولاً ضعف خود در پیش‌بینی تحولات را پوشش دهد و ثانیاً از این طریق، مسیر این تحولات را در راستای منافع کلان ایالات متحده جهت‌دهی نماید.
بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین