آفتابنیوز : آفتاب: فاجعهای كه هفتهٔ پیش اتفاق افتاد، طی چند سال اخیر و شاید هم در كل بیسابقه یا حداقل بسیار كم سابقه بوده است. دو كودک طی یک هفته به دلیل سه مجموعه ماورائی ماه رمضان دست به خودكشی زدند و جالب اینجاست كه كارگردان پنج كیلومتر تا بهشت نسبت به مرگ محمد مهدی ۱۲ ساله، گفت: سریال در مذمت خودكشی بوده و ما مسئول نیستیم.
این كارگردان درست میگوید، چون مسئول معاونین و رئیس صدا و سیما هستند كه با سیاست گذاری كلانشان بستر ساخت این قسم سریالها با مشاورینی كه اكثراً مهندس هستند را فراهم میكنند. در مملكتی كه معروفترین حوزههای علمیه و شاخصترین مراجع و روحانیون را دارد، چرا باید مشاورین مذهبی این قسم مجموعهها روحانیون و كسانی كه شبانه روز در حال مباحثه و تعلیم و تعلم كلیات و جزئیات و مسائل سطحی و عمیق اسلام بودهاند نباشند؟ اصلاً كه گفته اجنه و شیاطین تا بیخ گلوی ما بیایند و بعد ما از راه به در شویم؟
در زیر نكاتی در مورد معایب برجسته این مجموعهها ذكر میشود:
۱- مینا خودكشی كرده و قطعاً روحش حتی در عالم برزخ با روح یک مؤمن هم نشین و محشور نمیشود. گذشته از این رها بودن و در بند نبودن شخصی كه خودكشی كرده نیز در عالم برزخ غیرممكن است. برزخ شخصی كه خودكشی كرده، ولو اگر در اغما به سر ببرد، با مؤمنی كه در سلامت ایمان وارد عالم برزخ شده، از زمین تا آسمان تفاوت دارد.
۲- عالم برزخ تصویر شده در فیلم چیزی است شبیه رابطههای نوجوانانه (تینیجری) در دنیای غرب. رابطهای كه در آن دختر و پسر با یكدیگر دوست هستند، ولی رابطهٔ جنسی ندارند (به قول خودشان Just Friend). روابطی كه در اسلام مردود تلقی میشود و مهر بطلان بر آن خورده است. تصور كنید عالم برزخی را كه عالم ارواح است، به محیطی شبیه دبیرستانها و دانشگاههای كشورهای غربی بدل گردد. اینكه در دیدگاه فیلمنامه نویس و كارگردان این مجموعه، خداوند چگونه چنین عالمی را برای ارواح در نظر گرفته نیز بسیار سؤال برانگیز است. معاذ الله، استغفر الله خداوند فیلمنامه نویس یا كارگردان این فیلمها مانند دولت نهم و دهم در مسائل فرهنگی اهل تساهل و تسامح است و سخت گیری نمیكند!!!
۳- اوج انحراف فیلم نامهها و محتوای مجموعههای مناسبتی ماه رمضان طی ۵ سال اخیر در اینجاست كه فیلم سازان در ظاهر با دیدگاهی اسلامی وارد قضایا شدهاند و با پردازش غیر اسلامی و خروجی غیر اسلامیتر این مجموعهها را در ساعات پرمخاطب ماه مبارك رمضان وارد خانههای مردم كردهاند. برای مثال در ۵ كیلومتر تا بهشت، مینا با وجود اینكه خودكشی كرده بود، با چادر سفید و نورانی در بخش آخر ظاهر شد و گفته شد باید تا قیامت منتظر تكلیفش بماند. البته همین سكانس باعث شد برخی تصور كنند او به بهشت رفته است. كسی كه خودكشی میكند، بر اساس تعالیم كدام دین ابراهیمی وارد بهشت میشود؟! اگر بخواهیم مسیر بیبازگشتی را تصور كنیم كه هیچ توبهای برای نجات از آن كارساز نباشد، آن مسیر مبادرت به خودكشی است. با این وجود كدام عقل سلیم میپذیرد مینای بیاعتقادی كه خودكشی كرده و تا اواخر فیلم به اسلام اعتقاد ندارد و معاد را منكر میشود، با یك توبه مورد بخشایش الهی قرار میگیرد؟ آن هم توبه در شرایطی كه فرد اختیار و ارادهای در دنیا ندارد و آن هم در حالتی كه آن شخص به عالم غیب متصل شده و هرآنچه را دیگران با دل و ایمانشان پذیرفتهاند، او با چشم میبیند و درک میكند. در چنین حالتی چگونه ممكن است كسی نپذیرد كه اشتباه كرده و باید توبه كند. پس بر این اساس همه جنایتكاران توبه میكنند و وارد بهشت میشوند!
آیا با جملاتی مانند من قبول كردم كه آن دنیا هست و رفتم دیدم و پشیمان شدم و قانع شدم میتوان مجموعه را با یک پایان خوش (Happy Ending) ختم كرد؟ هنگامی كه یك شركت تبلیغات پفك نمكی میسازد هم سعی میكنند مسیری منطقی را طی كنند تا مخاطب را قانع كنند آن محصول را خریداری نماید و یا حداقل نظرش جلب شود. آنگاه در شرایطی كه تمام اعضای خانواده پای تلویزیون نشستهاند و آمادهاند تا مجموعهای معنوی را مشاهده كنند و حداقل از جهت دینی و اسلامی با محصولی فراتر از حد سواد خود مواجه شوند، با بدعتهایی برخورد میكنند كه در مخیله هیچ فرد عامی و نیز هیچ اهل فنی نمیگنجد.
بسیار مایهٔ تأسف است كه از هول فارسی ۱ بیفتیم در دیگ دختر بازی و پسربازی روحها و عالم برزخ را هم آلوده به این گونه روابط كنیم تا بلكه بر سیل مخاطبین افزوده شود.
از طرف دیگر در سریال سقوط یك فرشته هم كه شاهد دنیایی هستیم كه شیاطین در آن هر كاری میخواهند میكنند و عملاً گویی خداوند به شیاطین اجازه داده تا اگر خواستند به طور مادی وارد دنیای انسانها شوند، تجسم پیدا كنند و به چهرهٔ جوانی در آیند و حتی تا تخت خواب انسانها نیز قدم بگذارند تا بتوانند آنها را منحرف كنند. مثلاً در صحنهای حاج حبیب به دنبال دزد قرآن به بازار میرود و با پیرمرد صحافی مواجه میشود كه او فاطمه را به عنوان كسی كه قرآن را نزدش آورده معرفی میكند. بعد كاشف به عمل میآید كه این پیرمرد هم شیطان بوده است. آیا این خلاف عدل الهی نیست كه شیطان در كالبد و به شكل انسان، به انسانها دروغ بگوید و آنها را اغفال كند و بعد ما آن انسان را سرزنش كنیم؟ آیا شیطان كاری جز وسوسه میتواند بكند؟ شیطان عملاً ما را بر غفلتهای خود ارجاع میدهد و ما را وسوسه میكند، ولی قطعاً نمیتواند بیاید به من بگوید فلانی بیا با هم قراردادی امضا كنیم و بعد معلوم شود كه سر بنده را آن شیطان كلاه گذاشته است. این مثال بعید نیست در مجموعههای بعدی ماه رمضان به واقعیت بدل شود.
با این اوصاف دور نیست آن روزی كه برداشت صدا و سیما و مردم از جن و شیطان به سبک جریان موسوم به انحرافی شود. به نحوی كه فرضاً برای حل فلان مشكلمان برویم سراغ جنی به نام مثلاً «جزقیل» و سپس او برایمان از بانك وام بگیرد. صدا و سیما را جدیداً میتوان یار دوازدهم جریان انحرافی نامید كه بیشتر طیفهای سیاسی، مذهبی، عوام و خواص از آن ناراضیاند؛ اصولگرایان به نحوی، اصلاحطلبان به سبكی، مذهبیها به نوعی، عوام از جهتی، خواص از سویی خلاصه همه و همه سیما را نابسامان میدانند.