آفتاب- محمدصادق جنان صفت-کیوان مهرگان: داستان صنعت نفت ایران در دوران شش ساله ریاستجمهوری محمود احمدینژاد ویترین دست به نقدی است برای محک زدن شعارهایی که پابرهنهها را به هیجان درآورد تا به شهردار گمنام تهران کلید کاخ پاستور را بدهند. احمدینژاد که از روز نخست پاگذاشتن در رقابتهای انتخاباتی از مافیای نفتی سخن میگفت، اکنون که دوره دوم ریاستجمهوریاش از نیمه گذشته با وجود تغییر 6 وزیر نفت و به تعبیری شخم زدن وزارتخانه هنوز اطلاعات به درد بخوری از مافیای موهوم اعلام نکرده است. مافیای وجود نداشتهای که نزدیک به 300 مدیر ارشد نفتی را به حاشیه برد، تولید نفت ایران را به میزان 300 هزار بشکه در روز کاهش داد و...
به فهرست ناکامیهای وزارت نفت خیلی مسایل دیگر میتوان افزود که البته اگر از دید مردمی که سودای پول نفت در سفرههاشان آنها را مشتاق سخنان احمدینژاد کرده بود، پنهان مانده است اما از زیر ذرهبین کارشناسان این حوزه پنهان نیست.
میزگرد این ماه به مشکلات صنعت نفت ایران اختصاص یافته است. مهمانان این ماه آقایان دکترهادی نژادحسینیان، از باسابقهترین مدیران ارشد وزارت نفت است. مهندس غلامحسین نوذری که به مدت یکسالونیم در دولت احمدینژاد مسئولیت وزارت نفت را به عهده داشت و غلامحسین حسنتاش که یکی از کارشناسان خبره حوزه نفت و انرژی است.
وقتی نحوه تصمیمگیری آقای احمدینژاد در حوزه مدیریتی نفت را مرور میکنیم، احساس میشود نوعی بدبینی یا به تعبیری نوعی بدگمانی در وی به این حوزه وجود دارد. دو گزینه نخست ایشان در دولت قبلی نتوانستند همراهی مجلس اصولگرا را جلب کنند. از طرف دیگر در شش سال گذشته 6 وزیر در این وزارتخانه مهم و استراتیک تغییر کردهاند. با بیان این مقدمه از سه مهمان عزیز درخواست میکنم تصویری که از وضعیت مدیریتی و سیاستگذاری حوزه نفت در ذهن دارند بیان کنند تا در ادامه میزگرد پرسشها را به مرور مطرح کنم. در ابتدا از آقای دکتر نژاد حسینیان که سابقه طولانی در حوزه نفت دارند میخواهم که آغازگر بحث باشند؟
هادی نژاد حسینیان: برای من هم واقعا تعجب آور است که چرا رییس جمهور که بالاترین مقام اجرایی کشور است چنین بدبینی نسبت به کارمندان و متخصصان وزارت نفت دارد. ممکن است عدهای؛ قبل از این که پست ریاستجمهوری را به عهده بگیرند تصوراتی برایشان ایجاد کردهاند، ولی عجیب است کسی در این سمت این قدر به کارشناسان یک کشور بدبین شد، شاید بدترین حالات و بدترین نحوه ارائه این مطلب همان بود که گفتند صنعت نفت را شخم میزنیم. این صریحترین بیانی بود که میشد در مورد پاکسازی صنعت نفت به کار برد، البته نتیجه چنین دیدگاهی کاملا روشن است. صنعت نفت قبل از آمدن احمدینژاد نیاز به نیروی متخصص داشت و با کمبود نیرو مواجه بود، حالا همان نیرویهایی هم که بودهاند اخراج شدهاند مضراتش همین کاهش تولید یا توقف و کاهش سرعت اجرای پروژههای صنعت نفت است، به تازگی یک گزارشی به مقام معظم رهبری ارائه کردهاند و گفتهاند در دوران وزارت آقای زنگنه حدود 40 میلیارد دلار در صنعت نفت سرمایهگذاری شده، اما در زمان آقای احمدینژاد به حدود 130 میلیارد دلار رسیده است، حالا اعداد ممکن است دقیق نباشد اما اختلاف مسلما فاحش است، واقعا آنهایی که دستاندرکار هستند میدانند که چنین چیزی اصلا امکان پذیر نیست. یک تفاوتی که الان با گذشته دارد این است که زمانی که ما مشغول پروژهها بودیم شرکتهایی که با ما کار میکردند مخالف تحریم بودند و کوشش میکردند که این تحریمها برطرف شود اما الان خود شرکتهایی که کار میکنند دیگر تمایلی به برگشتن و کار ندارند، من فکر میکنم عاملی پشت این بدبینی ایشان هست که من اطلاع ندارم، اما نتیجه این بدبینی یک ضربه بزرگ به صنعت نفت کشور است و جبرانش را هم من نمیدانم که کی اتفاق خواهد افتاد.
آقای مهندس نوذری، شما مدتی کمتر از دو سال وزیر نفت دولت آقای احمدینژاد بودهاید. شما در این باره چگونه میاندیشید؟
نوذری: وزارت نفت، وزارتخانه وسیعی است، هر کدام از کسانی که وارد این وزارتخانه شدهاند با نگاههای متفاوتی داشتهاند و به دنبال آمدن هر کسی هم، ریزشهایی در وزارت نفت ایجاد شده است. این نگاه متفاوت به نفت به نظرم بخشی از برمیگردد به قبل از انقلاب و تصوری که از کارکنان شرکت نفت بود، یعنی مردم به دلیل دریافت متفاوتی که نسبت به سایر سازمانها داشتتند، نگاه شان به مجموعه وزارت نفت متفاوت بود. به نظر من این برخورد هم از همین موضوع ناشی میشود. آقای احمدینژاد باورش این بود که یک جریان سیاسی خاصی در نفت وجود دارد و نگاه ایشان بیشتر ناظر بر همان باور بود. البته این بیشتر در حوزه مدیریتی بود و نسبت به توده کارکنان مجموعه وزارت نفت نگاه متفاوتی نداشتهاند اما در مورد مدیران این نبود و این را هم مطرح میکردند و ابایی هم از بیان آن نداشتند. مساله دیگر اینکه در بسیاری از مجموعهها خارج از مجموعه وزارت نفت کسی اصلا وارد یا خارج نشده است. اگر جابجایی تا پیش از این دو سال بوده در داخل مجموعه وزارت نفت اتفاق افتاده، بیشترین تغییر افراد در این دوره اخیر دوساله رخ داد و تاثیرش را هم آقای نژادحسینیان اشاره کردند که کاهش تولید و مانند آن بوده است؛ لذا من فکر میکنم انتقاد دوستان بیش از همه نسبت به این دو سال اخیر است که انسجام مدیریت در این دوران وجود نداشت چون در دوره وزارت بنده و آقای وزیری گاه مورد نقد هم بودیم که چرا تغییرات در صنعت نفت ایجاد نشده است.
آقای نوذری! شما معتقد هستید که بیشترین تغییرات در این دو ساله وجود داشته و قبل از آن بهویژه در دوران مدیریتی شما و آقای وزیری تغییر خاصی ایجاد نشده است؟
نوذری: ببینید این واضح است. عرض هم کردم که از ابتدا یکی از نقدها بر ما این بود که چرا تغییر ایجاد نمیکنیم. ما اگر تغییراتی هم انجام دادیم در مجموعه خود بچههای نفت بود. البته در مورد شرکت ملی گاز این طور نیست، کسانی که وارد شدهاند گازی نبودهاند، تغییراتی که در پالایش و پخش ایجاد شد و مدیری که آمد از ابتدا در بخش پالایش بود و سایر مدیران هم اغلب تغییرشان به همین شکل بود، مثلا در پتروشیمی، آقای نژادحسینیان 30 سال در پتروشیمی کار کرده بود.
آقای حسن تاش شما به عنوان یکی از کارشناسان نفت کشور تا چه اندازه با فضای ترسیم شده، موافقید؟
حسن تاش: من خیلی با این حرف آقای نوذری که میگوید بدبینی از قبل از انقلاب بود موافق نیستم. به نظر من در دولتهای فعلی بدبینی نسبت به کل مدیرانی که در دولتهای اصلاحات و سازندگی کار میکردند وجود داشت، یعنی نگاه این است؛ هر کسی که در آن دو دولت سابقه دارد باید حذف شود. حتی شاید مثلاً مدیرانی را که در این دولت برکنار شده بودند ترجیح میدادند به آنهایی که با این دولتها کار کرده بودند، من نمیدانم ریشه این بدبینی چه بوده به هر حال حداقل به عنوان پرسنل صنعت نفت میتوانم شهادت دهم که صنعت نفت سیاسی نبود و اگر هم افرادی بودهاند که مشی سیاسی داشتهاند این را وارد کار نمیکردند کارکنان و مدیران صنعت نفت کشور تعصبی که به صنعت نفت داشتهاند، نسبت به جهتگیریهای سیاسیشان اولویت داشته است بنابراین فکر میکنم این برخوردها به صنعت نفت ضربه زد، البته آقای نوذری هم اشاره کردند که دورههای قبلی هم یک سری تغییرات داده شده ولی چندبار؟ به هر حال آقای آقازاده مثلا 10 یا 12 سال یا بیشتر وزیر بودند، بعد در دولت آقای خاتمی، مهندس زنگنه کل دولت را وزیر بوده، ولی در دوره آقای احمدینژاد ما چند تا وزیر داشتهایم؟ آقای تسلطی بود که رای نیاورد و 4 ماه وزارتخانه بلاتکلیف بود آقای وزیری کمتر از دو سال، آقایهامانه کمتر ا ز دو سال، آقای میرکاظمی که فقط ماموریتش این بود که وزارتخانه را شخم بزند و کاری غیر از تغییرات نکرد. شمارش من این است که بیش از 300 نفر تغییر داده شدند، بعد از آقای میرکاظمی باز علیآبادی سرپرست شد و حالا هم آقای رستم قاسمی وزیر است. این سیستم دگرگونی جهان سومی ما و حتی انتظار این تحولات هم میتواند در فعالیتهای وزارتخانه رکورد ایجاد کند. در شرایطی که ما به اندازه کافی مشکلات بینالمللی داشتهایم، مشکلات مدیریتی بر صنعت نفت بیش از همه جای دیگر موثر است، من تصور میکنم جهتگیریهای تحریمها در برابر ایران وضعیت متفاوتی نسبت به تحریمهای دیگر کشورها دارد. یعنی تحریمها سرمایهگذاری را هدف گرفته است. البته یک سری تفاوتهایی بود، در آنجا از طریق سازمان ملل بود در اینجا از طریق بانک جهانی است و بنابراین صنعت نفت دارد بیشترین ضربه را از تحریمهای جهانی میبیند و باید بیشتر از هر صنعتی هم منسجم باشد بنابراین شاید ما این حق را بدهیم که مدیر جدید که آمده با جهتگیریهای سیاسی جدید یک سری مدیران را تغییر دهد ولی شاید نتوانیم این حق را بدهیم که در صنعت نفت کشور که به تعبیری گاو شیرده این مملکت است، این همه تغییرات مستمر اتفاق بیفتد و متوسط عمر وزرا در آن کم تر از دو سال باشد. اگر آن تغییرات را هم بتوانیم توضیح دهیم این وضعیت را نمیتوانیم توجیه کنیم، این یکی نشاندهنده بیبرنامگی دولت برای صنعت نفت است، اگر یک دولت برنامه مشخصی برای یک دستگاه داشت حتی اگر میخواست یک تغییرات عمده هم داشته باشد باید در همان ابتدا و طبق یک برنامه تغییراتی عمده ایجاد میکرد و این همه تغییرات مستمر را ایجاد نمیکرد، نکته آخر هم این که در بحثهای تئوریک در مورد انقلاب و اصلاح، همیشه یکی از بحثهای منفی انقلاب بههمریختگی نظام اداری است، ولی ما از این خوشمان آمد و فکر کردیم که دائما باید این را انجام دهیم، این چیزی است که در مورد ما بعد از انقلاب اتفاق افتاده است، نکته دیگر این که دولت نهم وعدههایی در مورد جوانگرایی داده بود و افراد جوان و کم تجریه و جویای نام هم آمدند وقتی که ساختارهای مشخص باشد نیروها یک مسیری را طی میکنند اگر بخواهند به مدارج بالا برسند باید یک مسیر درست را طی کنند، این مسیر تجربهاندوزی بوده یا چیز دیگر؟ من فکر میکنم در این مورد یک مسیر منطقی طی نشده و آنقدر تغییرات را سرعت دادهاند که بالاخره یک روزی نوبت به آنها هم برسد.
جنانصفت: من یادم هست آقای احمدینژاد در جریان انتخابات سال 84 در قم گفتند ما انقلاب سوم خواهیم کرد و این را یکی دوبار هم بعد از انتخاب گفتند، با توجه به صحبتهای آقای نوذری، در ابتدا ما انقلاب کرده بودیم یعنی همه مدیران نفتی رژیم گذشته یا رفته بودند یا ما آنها را نمیخواستیم اما 28 سال پس از انقلاب مدیران نفتی دیگر تربیت شدههای همین نظام بودهاند و آدم احساس میکند که یک جوری تشابه دیده میشود بین این که گفتند من انقلاب سوم میکنم و تمام مدیران نفتی را کنار گذاشتند، حالا در ادامه بحث اگر لازم باشد من راجع به این که به هر حال این تغییر مدیران گسترده به صورت کوتاه تغییراتی بر کیفیت سیاستهای گذاشته چه بوده است اشاره میکنم. من از دوستان میخواهم که تاثیر این تغییرات بر سیاستگذاریها را بیان کنند؟
نژادحسینیان: اثر این تغییرات در شرکت نفت همین است که کارها متوقف و کارآییها کم شده است. اصولا نفت صنعتی است که نیاز به سرمایهگذاری خارجی دارد و این سرمایهگذاران خارجی به هیچ چیز نمیتوانند اعتماد کنند، به این که این آقا تا کی هست و از کی نیست؟ قبلا شرکتی بود که در ایران موضوع قراردادهای خارج را پیگیری میکرد و اگر مشکلی پیش میآمد آنها را بر طرف میکرد، اینها میگفتند که کار کردن با این سیستم جدید راحتتر است چون بسیاری از مسائلی که ما با مدیران قبلی به چالش میخوردیم این مدیران جدید اصلا آنها را نمیفهمند و در نتیجه ما مشکلی از این جهت نداریم اما ما نگران این سیستم هستیم که منابع خودش را از دست میدهد یعنی کسانی سر کار آمدهاند که سادهترین اصول مدیریت را هم نمیدانند، در مورد یک یادداشت تفاهمی مثلا پیش آمد که یک بند در این یادداشت بود که ال پی جی این شرکت توسط یک شرکت خارجی دیگر کنترل کیفی شود از نظر کیفی، مدتها سر این موضوع بحث بود طرف قرارداد میگفت که اگر من این را بپذیریم یعنی خودم شرکت معتبر نیستم و نیاز به تایید یک شرکت دیگرهست، اما بالاخره امضا کرد، چون ما میگفتیم که شما تجربه کار ندارید و بالاخره این را قبول کردند، موقع امضای قرارداد اینها با آن شرکت خارجی با هم در جلسات شرکت میکردند بعد یکی از مدیران به آن شرکت خارجی که شرکت اروپایی ناظر بر کار آن بود گفته بود که این شرکت اروپایی نباید در مذاکرات همراه شما باشد، چون آن شرکت اروپایی بسیار وارد بود، بعد با آن مدیران که صحبت شد گفتند این شرکت خارجی وارد نیست ما سر اینها را راحت تر میتوانیم کلاه بگذاریم اما آن شرکت اروپایی کاملا به کار آشنا است، بنابراین ما میخواهیم که مذاکرات جداگانه انجام شود، همینها سر پروژه دیگری که قرار بود یک زمین را از مین پاک کنند و بعد بروند آنجا کار را آغاز کنند مشکل داشتند، سر اختلافات داخلی، نه این که تجهیزات نبود بلکه به خاطر اختلافات داخلی این جمعآوری مین انجام نشد، حالا در این مورد مدیران ما میگفتند که همان شرکت خارجی خودش پاکسازی را انجام دهد، خارجیها هم میگفتند که شما که داخلی هستید نتوانستهاید این کار را انجام دهید من چه طور پاکسازی کنم؟ یعنی چنین فضا و چنین تفکری حاکم شد و نتیجه اش این است که به نوعی در وزارت نفت جنگ داخلی به جود آمد، حضور این افراد جدید و کم تجربه باعث شد که ما به مشکل بربخوریم و شرکتهای خارجی از ما در مقابل دولتهایشان دفاع نکنند در صورتی که قبلا این شرکتها طرف ما را میگرفتند. قرارداد پارس جنوبی 2 و3 را که بستیم، کشورهایی دنبال تحریم بودند اما اروپا زیر بار نرفت، یعنی قرارداد را که توتال امضا کرد فرانسه از آن حمایت کرد و عملا تحریمها بیاثر شد اینها البته همه یک جنبه از قضیه است جنبههای مختلف دیگری هم دارد.
نوذری: بببینید نهتنها در دولتها بلکه در مجلسها هم این نگاه متفاوت به نفت وجود دارد. این نظام هماهنگی که داشت پیگیری میشد میتوانست این موضوع را کم رنگ کند، نفت بالاخره تعداد زیادی شهید داد اینها وقتی اعتصاب کردند دولت پهلوی خوابید. در جنگ هر واحد پالایش یک جبهه بود. وزیری هم داشتیم که میگفت حالا که جنگ تمام شده مدیران نفتی زمان جنگ هم باید کنار بروند. حالا این نظام هماهنگ اگر اجرا شود، قطعا میتواند در مورد این نگاه موثر باشد. در امور جایگزینیها اگر جایگزنیها منجربه اصلاح نشود، انجام نشود بهتر است، قاعدتا باید جایگزینی منجر به کار بهتر شود، اتفاقاتی که در دو سال گذشته افتاده یک درهم پاشیدگی درونی بود که اثرات درونی آن خیلی بیشتر از اثرات خارجی آن بود. من اعتقادم این است که توسعه را نیروی انسانی ایجاد میکند، اما در این شرایط شما میبیند که آدمهایی در جاهایی قرار گرفتهاند و تصمیمگیری میکنند که اطلاع ندارند و این بود که منجر به کاهش تولید شد، تولید اینطور نیست که شما هر وقت خواستید تولید را افزایش دهید، امروز با این قیمت نفت، باید بدانید آسیب سوء مدیریتها بیش از این اختلاسهایی است که این روزها مطرح است و امروز من نمونههایش را میبینم.
حسنتاش: من اگر بخواهم دقیقتر صحبت کنم در مورد نفت یک بخش بالا دستی وجود دارد که الان بیشترین مشکل را در آن داریم، الان بیش از دومیلیون بشکه از تولید ما از 6 میدان است و بیش از دو میلیون از 12 میدان دیگر. همه از میادین بزرگ قدیمیاند که در نقطه نزولی تولید هستند یعنی حتی برای حفظ روند تولید هم نیاز به چاههای جدید و تعمیرات و مانند آن داریم اگر بخواهیم روند را تغییر دهیم باید اکتشافات جدید صورت بگیرد، میادین جدید پیدا کنیم، در مورد میدانهای قدیمی هم باید تزریق صورت بگیرد که بتوانیم سطح تولید را حفظ کنیم، صنعت نفت ما با چنین وضعی روبهرو است. در بخش گاز صنعت ما جوانتر است و نیاز به سرمایهگذاری متفاوت و بیشتری دارد، بنابراین این که این تغییرات باعث چه چیزی شد طبیعی است از طرفی بیثباتی در تصمیمگیریها و از طرف دیگر فشارهای بینالمللی باعث شده است که روند تولید ما نزولی شود من فکر میکنم که سرعت افت تولید ما خیلی زیاد خواهد بود اگر همین روند را طی کنیم و شعارها را کنار نگذاریم. از آن طرف تقاضا برای انرژی هم در حال افزایش است و اگر همین روند طی شود عملا چیزی برای صادرات باقی نخواهد ماند. حالا من خودم همیشه این ادعا را داشتهام که ما طرح جامع برای توسعه میادین نداشتهایم اما با توجه به ظرفیتها اگر بخواهیم یک برنامه قابل تحقق داشته باشیم آن میادین مشترک بوده است، یعنی ما اگر بخواهیم واقعی نگاه کنیم تا سالها اولویتی به غیر از میادین مشترک نداریم، در پارس جنوبی قطر حدود 11 سال زودتر از ما شروع کرده، الان هم اگر نگویم دو برابر ولی 70 یا 80 درصد بیشتر از ما تولید میکند و به صورت تجمعی شاید دو یا سه برابر بیشتر از ما تولید کردهاند، اگر ما بتوانیم فازهای مختلف پارسجنوبی را توسعه دهیم طبیعتا گاز کافی برای تزریق به میادینمان خواهیم داشت. مهمترین نیازهای میادین ما گاز است، هیچ وقت گاز کافی نداشتهایم چون همیشه تولید ما نسبت به مصرف ما جلو بوده، لولهکشیها و گازرسانیها را که پیمانکار داخلی انجام میدهد و خیلی هم ارز بری ندارد خوب و سریع انجام میشود، همه چیز هم داخل ساخته میشد و نمایندههای مجلس هم پشتت هستند ولی متناسب با این بخش بالادستی پیش نمیرود آن طرف تکنولوژی و سرمایه میخواهد که نیست، اگر ما گاز یک شهر یا روستا را قطع کنیم یکی دادش در میآید ولی میدان نفتی که زبان ندارد به قطع کردن گازش اعتراض کند. عده معدودی از کارشناسان ما هستند که اگر جرات کنند گاهی دلشان میسوزد و دادشان در میآید، بنابراین میادین مشترک اولویت اول ما هستند و پارس جنوبی اولویت ویژه، فکر نمیکنم کسی در همین جمع یا هر جمع دیگر در این مورد با این موضوع مخالف باشد حالا اگر ما در یک شرایط ایدهآل بودیم و همه شرکتهای اروپایی و آمریکایی به سمت ما هجوم آوردند و خواستند با ما همکاری کنند، توانستیم بیش از این حرف بزنیم آن وقت میرویم سراغ اولویت بعدی، ما حالا که سر آن توافق هست میتوانیم برویم روی این موضوع میادین مشترک کار کنیم، ببینم که در این میادین وضعیت چگونه است چه حجمی برداشت شده چه حجمی دارد و در چه حجمی کار میکند. موضوعی را هم بدون اغراق بگویم حالا لایه گازی پارس جنوبی را همه ما میدانیم اما لایه نفتی، قطریها 450 هزار تا بشکه در روز تولید میکنند میدان الشاهین 450 هزار تا بشکه در روز تولید میکند و تا 2012 هم به 550 هزار بشکه در روز میرسد و پیشرفتهترین تکنولوژیهای دنیا در آن جا به کار رفته و طولانیترین چاه افقی دنیا در آنجا حفر شده، بیش از 200 چاه در آنجا حفر شده بیش از 50 درصد تولید قطر فقط از این میدان است و به نظر میرسد قطر دارد از مشکلات ما استفاده میکند که میدان را تخلیه کند و روزی که ما به قطر برسیم دیگر نفتی نمانده باشد. حالا از نظر فنی که ما عقب هستیم، در مورد شرکتی که قرار بود بهرهبرداری از میدان را آغاز کند هنوز واگذاریاش معلوم نیست و اینها همه مسائلی است که به صنعت لطمه زده، ما در اغلب قریب به اتفاق میادین مشترک عقب هستیم در هنگام هم عقب هستیم تنها میادینی که خیلی عقب نبودیم میادین مشترک با عراق بوده که از الان آن طرف دارند طرحهای توسعهشان را جلو میبرند و ما هنوز گرفتار هستم بنابراین اینها قابل ارزیابی و محاسبه است که چقدر به این دلیل ما متحمل ضررشدهایم.
وقتی به وضعیت نفت نگاه میکنیم بر ما روشن است که این تغییرات مدیریتی تاثیرات شگرفی در حوزههای مختلف گذاشته است. از بحث کاهش 300 هزار بشکهای در روز تا قطع قراردادهای سواپ در بخش فنی وتکنیکی اوضاع را چگونه میبینید؟
نژادحسینیان: در مورد هنگام مثلا با رقیب مذاکرات مفصل داشتهایم که این میدان را به صورت مشترک توسعه دهیم درمرحله اول سهم ایران 80 و عمان 20 درصد باشد بعد از شروع کار سهم را دقیق مشخص کنیم، همان موقع کارشناسان رفتند نامه نوشتند به وزیر گفتند که در میدانی که 80 درصد مال ما است چه لزومی دارد که با خارجیها شریک شویم؟ وزیر هم دستور لغو قرارداد را داده بود 5 سال بعد عمانیها چندین چاه زدهاند و ما هنوز یک چاه هم نزدهایم و منجر شد به این که شرکت پتروایران برود یک سری کارهایی را انجام دهد، اصل قضیه این بود که آیا ما قبول داریم که باید یک کار مشترک را انجام بدهیم یا نه؟ خود باور به این قضیه مشکل است، در مورد عراق اینها از 3-2 سال دیگر با قراردادهایی که بستهاند تولیدشان تا 11 و نیم میلیون بشکه در روز میرسد. ما مذاکراتی با عراق داشتیم مبنی بر این که پیمانکارخارجی که میآید به جای این که روی حوزه عراق کار کند روی کل حوزه کار کند این برای پیمانکارهم بهتر بود، چون پروژه بزرگتری گیرش میآید. اگر هر طرف بخواهد برای خودش کار کند بهرهبرداری بهینه به عمل نمیآید اگر بیاییم در میدان مشترک با شرکت مشترک کار کنیم صیانت از میدان هم صورت میگیرد، اما اینجا کسی در این مورد جوابگو نیست، ما گذاشتهایم که عراق 11 میلیون بشکه تولید کند و ما هیچی، سر میدانی که با آذربایجان مشترک داریم، مذاکره کردم که اینها بیایند اکتشاف را انجام دهند اگر به نفت نرسیدیم که ادعایی نداریم اگر باشد هم تا آن موقع در مورد خزر به تفاهم رسیده بودیم که استخراج میکنیم اگر نه هم که هرکدام از اینها به اندازه سرمایه خودشان از آن بهرهبرداری میکنند. اینها سیاستهایی میخواهد که راه را باز کند، هر مدیری هم که میآید تا وقتی نتواند این تصمیمگیریها را داشته باشد دچار مشکل میشود، با کویت وضع همین است الدوره یک میدان مشترک است با ایران. خود کویتیها پیشنهاد دادند که بیاییم یک شرکت مشترک تشکیل دهیم و استخراج کنیم. من آن موقع موافقت هیات مدیره را گرفتم برای این امر ولی آنها به یک تفاهمی رسیده بودند که کار بهتری انجام دهند، اگر ما بتوانیم این شرکتهای مشترک را ساماندهی کنیم این به روابط ما در منطقه هم کمک میکند اما اگر نه این همیشه یک استخوان لای زخم است و همیشه باعث دعوا و گرفتاری است.
نوذری: فکر میکنم هر برنامه توسعهای به نتیجه نمیرسد اگرما موانع را ببینیم میفهمیم که این به این راحتی نیست الان با تحریمهای مالی مواجه هستیم که واردات کالاهای مورد نیاز ما را دچار مشکل میکند. این چیزهایی را که دوستان میگویند من قبول ندارم حالا درمورد پارسجنوبی بحث چیز دیگری است اما در مورد این یازده میلیون عراق من قبول ندارم. این بیشتر یک شعار است، در حال حاضر وضعیت ما مشابه عراق است، الان عربستان با داشتن حدود260 میلیارد بشکه ذخایر نفتی تمام تلاشش را کرد که به 12 میلیون تولید برسد اما تمام شواهد ما این را نشان میدهد که به 12 میلیون نرسیده است، چه طور ما میتوانیم بر اساس گزارش یک روزنامه یا خبرگزاری بگوییم عراقی که الان در حدود 120 میلیارد بشکه نفت ذخیره دارد یک برنامه ریزی 11 میلیونی را در دست اقدام دارد؟
در همین جریان اخیر اپک که عربستان در پایان جلسه اعلام کرد که من مستقلا میروم و افزایش تولید میدهم، باز شواهد در بازار نشان میدهد که نتوانسته است این کار را انجام دهد، شما میبینید که کشورهای غربی وارد شدهاند و ذخایر استراتژیک خودشان را وارد کردهاند تا بازار را پوشش دهند، لذا من فکر میکنم درست است که عربستان به دنبال افزایش تولید است اما باز به دلیل نوع مخازن نمیتواند آن افزایش تولید را اجرایی کند. البته این نکته را هم بگوییم که به نظر میرسد در حال حاضر عربستان تمام سعی خودش را میکند که همین سطح تولید فعلی را حفظ کند، یعنی میدان جدیدی کشف نکرده است، یا به تعبیری در دنیا بعد از میدان آزادگان در حدود 20 سالی هست که هنوز میدان جدی و مهم دیگری کشف نشده در خاورمیانه، لذا من فکر میکنم اگر ما امروز یک نگاه این طوری داشته باشیم به مجموعه دولتهای بعد از انقلاب که یا گرفتار جنگ بودهایم یا در مجموع یک فضایی وجود داشته است که در بحث سرمایهگذاری دچار مشکل بودهایم ولی در بخش عمدهای از این مدت، یعنی در مجموع در حدود 32 سال ما با بحث تحریمها مواجه بودهایم اگر امروز هم حدود 4 میلیون تولید میکنیم این محصول ما نیست ولی در شرایط سختی که داشتهایم حفظ همین 4 میلیون هم کار سختی بوده است. در مورد پارس جنوبی من فکر میکنم که تا امروز ما 10 فاز را به ثمر رساندهایم و برای بقیه هم قراردادها بسته شده است، در مورد تامین مالی این یک سوال جدی است که چه کسی قراردادها را تامین میکند اما من فکر میکنم که با یک مقدار اصلاح ساختارها و عبور از موانعی که ناخواسته سر راه ما قرار گرفته است میتوانیم به اهدافمان در میانهای مشترک برسیم. درست است که در مورد گاز و فرار گاز مسائلی مطرح است اما من تصور میکنم که اگر توسعههای قبلی را هم در مرزهای مشترک انجام میدادیم بخشی از مسائلی که امروز در پارس جنوبی داریم، کاهش پیدا میکرد، حالا یک سری جابهجاییهایی اتفاق افتاد و منجر شد که این مسائلی که امروز در پارس جنوبی داریم ایجاد شود، درباره همین پارس جنوبی من فکر میکنم که ما یک سری مذاکرات با عراق و قطر هم داشتهایم حتی یک سری قراردادهایی را هم مطرح کردهایم، ولی وقتی بحث میدانهای جدید مطرح شد جریان متفاوت شد. در مورد میدانهای جدید ما تلاشهایمان را کردیم ولی بعد خیلی واضح به ما گفتند که ما به ادامه همکاریها علاقه نداریم و مشخص بود که در این جریان یک سری فشارهای خارجی دخیل است. مثلا من یک بار گله کردم از آقای شاهرودی که آقا شما با دوستان عراقی مراوادتی دارید. اینها چرا عقب نشستهاند. گفتم ما با هم تفاهم کردهایم که با هم میادین را توسعه دهیم، اما عقب نشستند. یکبار که آقای شهرستانی وزیر نفت عراق به ایران آمد با هم نزد آقای شاهرودی رفتیم و من همان جا گلایه خودم را از عهدشکنی عراقیها مطرح کردم. حتی با چند شرکت هم مذاکره کردیم برخی اعلام آمادگی کرده بودند که وارد شوند این جا دیگر این نبود که دولت نخواهد، ما حتی برای آوردن نفت اینها به پالایشگاههای خودمان خط لوله هم طراحی کردیم اما عراق عقبنشینی کرد و این دیگر یک بحث داخلی نبود، همه این مسائل را نباید به داخل برگرداند، اگر بخواهیم بحث کنیم باید بدانیم که بحث یک دولت نیست، بحث کل عملکردها است بالاخره موقعی که پارس جنوبی کشف شد یک نفر میتوانست بگوید ممکن است ما آنجا گاز داشته باشیم، این سوال مطرح است که چرا 11 سال بعد باید کار حفاری را آغاز میکردیم؟ بهرغم این که من اعتقادم بر این است که وزرای مختلف در شرایط خودشان کارهای خودشان را کردهاند اما سیاستی واحد و یکپارچه وجود نداشته است مثلا درمورد همین میدان هنگام من خودم یک سری مذاکرات در جریان آن کردهام اینها میگفتند که نفت را ببریم به یک کشور همسایه دیگر، فکر میکنم قرار بود برویم امارات با آنها مذاکره کردیم آنها قبول نکردند یعنی شرایطی گذاشتند که کار را سخت میکرد، نکتهای که در مورد پارس جنوبی باید بگوییم این است که این میدان میدانی است که از نظر دارا بودن ذخایر گازی یک میدان ویژه است، یعنی این که شما با هر فاز پارس جنوبی 40 هزار بشکه به ظرفیتهایت اضافه میشود، شما کدام میدان را توسعه بدهید که مشابه این میدان به ظرفیتهای ما اضافه کند؟ بنابراین برداشت از پارس جنوبی باید در اولویت باشد. فکر میکنم که الان مشکلات مشخص و نوع توسعه مشخص است. باید دست به کاری زد باید یک فعالیت ویژه کرد، نگاه قانونگذار باید در این بخش تغییر کند این بحثی که الان در مورد تصویب اساس نامه وجود دارد باید نگاهی که در مجلس ما برای این جریان وجود دارد، نگاهی که قبلا در این مورد وجود داشت نگاهی بود که شاید اگر اتفاق میافتاد دست و پای ما برای کار از این هم بسته تر میشد، کل مجموعه مدیران ما در شرکت نفت به اندازه یک نفر مدیر پتروناس مالزی از خودش اختیار ندارد، زمانی که کار و مسوولیت تعریف میشود باید متناسب با آنها اختیار هم تعریف شود اما میبینیم که این اختیارات نیست، الان در مورد قراردادهای جمع وجور و کوچک که بسته شدن یا به دلیل نوع نگاه دستگاههای نظارتی با مشکل مواجه شدهاند، نوع نگاه دستگاههای نظارتی به گونهای است که همه چیز را زیر سوال برد.
آسیبهای ما در حوزه مدیریت فقط مربوط به جا به جایی مدیران یا بحث تحریمها نیست ما حق انتخاب و عمل را از مدیران خودمان گرفتهایم و آنها را محدود کردهایم. اینها همه عواملی است که توسعه را مختل میکند، هر چه من گفتم فرادولتی است یعنی به یک دولت ختم نمیشود ما باید ببینیم در مجموعه این بحث سرمایهگذاریها در مجموع چقدر قوه قضاییه ورود پیدا کرده است؟ در مورد همین سرمایهگذاریهای داخلی یا اگر سرمایهگذار خارجی پیدا شود بعضی جاها واقعا یک فضا سیاسی را ایجاد میکنند. همین الان چند تا از مدیران وزارت نفت را مدام میبرند و میآورند که درباره شرکت کرسنت. به اینها اتهام میزنند. درحالی که من شاهدم اینها گناهی نداشتهاند. این دامن باقی مدیران نفت را هم خواهد گرفت. ما باید اول بتوانیم مسائل داخلی خودمان را حل کنیم. این تحریم را میشود دور زد ما خودمان باید خودمان را اصلاح کنیم.
حسنتاش: آقای نوذری در مورد عراق هشدارهای کارشناسان را به گزارش رسانهها مستند کردند ولی استناد ما به گزارش نشریات نیست، این جریان 12 و نیم میلیون که عراق قرار است تولید کند، این بحث بر اساس تکمیل قراردادهایی است که عراق قبلا بسته است البته من کاملا با شما هم عقیدهام که این عملی نیست من سال گذشته روی گزارشی کار میکردم که مک کنزی نوشته بود در آن توضیح میداد که نوع تشویقهایی که عراق قائل شده است برای پیمانکارها آنها را تشویق میکند که ظرفیتها را غیرواقعی اعلام کنند، در حالی که در آن حد جریمه نخواهند شد بعد مک کنزی رسیده بود به این که از این پیشبینی حدود 7 میلیون قابل دسترسی است، من با نقدی که بر کار او کردم به این تحلیل رسیدم که چیزی حدود 5تا 5. 5 میلیون قابل تحقق است از مجموع قراردادهایی که عراق بسته است، ولی به هر حال این در حال اتفاق افتادن است، از مجموع قراردادهایی که اغلب میدانهای اصلی که میادین مشترک با ما هستند هم میادینی هستند که در آنها قرارداد بسته شده است و من فکر میکنم که اگر در این مورد ورود پیدا نکنیم قطعا با مشکل مواجه میشویم. یک نکته دیگر هم که بد نیست به آن اشاره کنیم در مورد افت تولید که گفتید، ما الان مشکلمان فقط زمین و مسائلی که قبلا اشاره کردهام، نیست ما مشکل دیگری هم پیدا کردهایم و آن این که ما در رژیم گذشته برنامهای که برای استخراج گذاشته بودیم که باعث شده بود تا 5 میلیون بشکه هم محقق شود، با وجود لطمههایی که در طول جنگ به این زیر ساختها خورده بود باز هم در مجموع تا تولید 4 میلیون بشکه را میتوانستیم انجام دهیم ولی الان ما یواش یواش داریم دچار فرسودگی زیرساختها میشویم و اگر در آنجا هم فکری نکنیم ما مشکل پیدا خواهیم کرد، آخرین جمله، با توجه به آنچه آقای نوذری گفتند باز من اشاره کنم به این که من در تمام دورهها منتقد بودهام و فکر میکنم عملکرد گذشته هم انتقادهایی به آن هست و بعضی شرکتسازیهای بیمطالعه که در واقع همین الان هم مشکل پیدا کرده صورت گرفته است، کار پیمانکاری در صنعت نفت تنها کاری بوده است که از گذشته به بیرون صنعت نفت واگذار میشود. دلیلی نداشت که ما این همه شرکت درست کنیم برای پیمانکاری و بعد هم اینها الان نظام تصمیمگیری را هم دچار مشکل کردهاند. حتی من معتقدم که شرکتی مثل شرکت مپ بیش از این که مثمر ثمر باشد در کار اخلال ایجاد کرده است، یعنی تداخلهایی بین حاکمیت و پیمانکاری به وجود آمده خودش حالامشکل ایجاد کرده است، حالا مثال دیگری هم هست که من از ابتدای صحبتهایم به آنها اشاره کردهام، تحریم هم وجود داشته مشکلات زیادی را هم برای ما ایجاد کرده است، اما از وقتی که ما با آمریکا دچار مشکل شدهایم این تحریمها وجود داشته است. البته در دورهای شرکتهای آمریکایی به رهبری آقای دیک چنی جمع شده بودند دولت آمریکا را تحت فشار گذاشته بودند که تحریمها را بردارند برای این که منافعاشان به خطر میافتد، دنیا دچار یک رکود اقتصادی بزرگ و طبیعتا در این شرایط شرکتها دنبال راهی هستند که با شکستن یا دور زدن تحریمها بازارهای جدید برای خودشان فراهم کنند، الان به طریق اولی در این رکود باید این اتفاق بیفتد اما آن ادعایی که من دارم این است که شرکتهای بزرگ نفتی قبلا در ایران سابقه داشتهاند، شرکت BP اصلا در ایران متولد شده است و اینها روانشناسی ما را میدانند در جاهای دیگر دنیا هم کار کردهاند در کشورهای درحال توسعه و توسعه یافته همه جا هستند و خوب هم بر شرایط آگاهی دارند، حالا فرض کنید که اینها بخواهند گروه فشار هم درست کنند و تحریمها را به نفع ما وخودشان سوراخ کنند خوب یک نگاه میکنند ببینند حالا ما اگر بخواهیم کاری هم بکنیم آیا در آن طرف کسی هست که ما بتوانیم با او وارد مذاکره بشویم و حرف بزنیم و قرارداد ببندیم؟ آیا در این طرف چنین ارادهای وجود دارد؟ اگر این عزم و اراده را در این طرف ببینند که اگر ورود پیدا کنند منافعشان محقق میشود آن وقت اگر در مقابل ضررهای شکستن تحریم جواب میداد خوب آن وقت این کار را میکردند. شما یادتان نرود همین قراردادهای سی ویها یا فاز یک و دو پارس جنوبی زمانی بسته شد که کنتو امده بود قرارداد بسته بود بعد کلینتون گفت شما نباید قرارداد میبستید و با ایران نباید کار کرد و اگر کسان دیگر هم بخواهند کار کنند ما با آنها برخورد خواهیم کرد، فراموش نکنیم که توتال وقتی وارد ایران شد با رغبت قرارداد بست، بعضیها بعدا آمدند گفتن توتال را ما آوردیم و ما امتیاز دادیم و از این صحبتها در صورتی که من یادم هست توتال وقتی آمد با رغبت آمد، و بعد هم وقتی آن شرکت رفت با رغبت اعلام کرد که من هستم و اساسا شما اگر تاریخ صنایع نفتی را نگاه کنید هر جا که هفت خواهران آمریکایی عقب کشیدهاند ایتالیا یا فرانسه وارد شدهاند ولی اگر این شرکتها آمدند و دیدند برای یک وزراتخانه چهار تا آدم معرفی شد و رای اعتماد نیاورند، دولت دید منسجم راجع به این ندارد و به قول معروف دولت گیوههایش را برای این صنعتور نکشیده نمیداند با کی طرف هستند میگویند که ما از آن طرف برویم تلاش کنیم که این فشارهای بینالمللی را کاهش دهیم از آن طرف نمیدانیم در اینجا با چه کسی طرف هستیم و معلوم نیست که بتوانیم کاری را پیش ببریم، در نتیجه به قرارداد نمیرسیم بنابراین ول میکنند و میروند، دوستان میدانند که تمام این شرکتها یک دفتر و یک آب باریکه را اینجا حفظ کردهاند و صراحتا هم میگویند اینها مثل ما نیستند، استراتژیهای بلند مدت 30، 40 و 50 ساله دارند و ایران در این استراژیها هست اگر نبود که همان دفتری را که اینجا برایش خرج میکنند را هم جمع میکردند و میرفتند بنابراین من میخواهم این را بگویم که اگر ما این همه نوسان نداشتیم در مورد این شرکتها راحت به نتیجه میرسیدیم، نکته دوم هم در مورد میدانهای مشترک، من خودم را میگذارم جای طرف قطری یک وقت هست که میبینم ایران با چنان برنامههای منسجم و منظمی دارد حرکت میکند که به زودی به من خواهد رسید و از من هم ممکن است که جلو بزند و تاخیر تاریخی را هم جبران کند، در این شرایط اگر باشد، میگوید بیایید با هم همکاری کنیم که میدان را هم تخریب نکنیم و تولید را با هم پیش ببریم، مذاکره میکنیم، اما وقتی میبینیم که اینها به برنامههایی که میگویند هم عمل نمیکنند در آینده هم تکلیف حرکتشان معلوم نیست، تا اینها بخواهند جمع وجور کنند من میدان را تخلیه کردهام و رفتهام. نیازی هم به مذاکره نیست، چرا باید حاضر باشند بیایند مذاکره کنند؟ حالا بگذریم از این که دیپلماسی انرژی هم نداریم، این هم خیلی موثر است که چقدر این توانایی را در ما ببیند و اگر بدانند که ما در فلان تاریخ مشخص به این حجم مشخص از تولید میرسیم، وارد مذاکره هم میشوند، بنابراین به نظر من قطعا تحریم برای ما مشکل ایجاد کرده ولی ما به نوعی رفتار کردهایم که تحریمها را علیه خودمان تشدید کردهایم. اتفاقا باید فکر کنیم که وقتی ما دچار تحریم هستیم باید یک سیستم و سیاست بلندمدت و پایداری داشته باشیم که بتوانیم تحریمها را دور بزنیم و با رقبا به طور جدیتری برخورد کنیم.
با این توضیحات باید چه کرد؟ راه برون رفت از این وضعیت پیش آمده چیست؟چه راه حل عملی برای برون رفت از این وضعیت وجود دارد. و آیا اساسا راه حل عملیاتی که صنعت نفت را از این وضع خارج کند وجود دارد. اگر وجود دارد کدام است؟
نژادحسینیان: من فکر میکنم در صنعت نفت مشکلی وجود دارد و آن این که مردم ومجلس آن اعتماد لازم را به مدیران نفتی ندارند، مثلا در مورد تزریق گاز به میادین مثلا آقا سلیمی برای چندین سال میآمد در انتقاد در مورد این موضوع صحبت میکرد و این باعث شده بود که برای مردم این شائبه ایجاد شود که بالاخره کدام روش درست است؟ در مجلس و بیرون وقتی نگاه میکردید میدیدید که معیار و دستگاهی وجود نداشت که بیاید بگوید کدام حرف درست است و کدام درست نیست، به نظر من در مورد سیاستگذاری بهترین کاری که صورت گرفته کاری است که نروژیها کردهاند، نروژ به نسبت ما مدت کمی است که در این صنعت وارد شده ولی کارها و فعالیتش بسیار منطقی پیش رفته است. آنها یک گروه کارشناسی دارند که توسط دولت به مجلس معرفی میشوند و در حقیقت بالاترین سیستم قضاوتی هستند یعنی قراردادها به تایید آنها میرسد و آنها مسوول حفظ منابع و منافع ملی هستند، اینها البته گزارشهایی که به مجلس میدهند از طریق وزیر نفت است، وزیر نفت در جریان هست، در مورد بهرهبرداری و توسعه میادین باز روشی که اینها انتخاب کردهاند بهترین کار است یعنی پیمانکار میآید در مناقصه میدان را میگیرد بعد هر چه میخواهد هزینه میکند و در نهایت 75 درصد سود متعلق به دولت است حالا اگر همین کار را بخواهیم در ایران اجرا کنیم شاید از نظر منطقی کسی مشکلی نداشته باشد اما در عمل کسی زیر بار آن نمیرود، در مورد بقیه کارها هم همین طور بنابراین من فکر می کنم که باید یک مرجع مشخص وجود داشته باشد که دولت و مجلس به آن رجوع کنند، این را البته در اساسنامه جدید دیدهاند اما متاسفانه دولتی دیدهاند، یعنی دوباره نماینده وزیر نفت و نماینده قوه قضاییه و مانند آن خواهد بود که اصلاً جوابگو نیست.
نکته بعد این که ما باید راه حل را متناسب با پروژه و موقعیت زمانی مشخص کنیم یعنی این طور نیست که یک راه حل برای تمام مشکلها وجود داشته باشد، مثلا من در یکی از پروژههایی که خودم درگیر بودم میگویم یک موافقتنامهای با یک شرکت چینی بستیم که یک میدان را به آنها بدهیم آنها توسعه دهند و انرژی تولید کنند و بفروشند در بازار خودشان بعد یک درصدی را هم به ایران بدهند که ما هم در بازار انرژی حاضر باشیم، به نظر من این نهایت کاری بود که میشد انجام داد و بهترین روشی بود که میشد انتخاب کرد، ما مشکل قطعات و واحدهای پیشرفته داریم حالا اگر این قرارداد شروع و آن شرکت وارد میشد اما بعد نمیتوانست تولید کند ما هیچ تعهدی نسبت به برگرداندن زیر ساختها و تجهیزات نداشتیم و آن شرکت هم این را قبول کرده بود، در شرایط فعلی این بهترین روش توسعه میدان است اما مساله قیمت گاز مطرح شد که در نهایت ایران پروژه را به هم ریخت. این که چنین پروژهای بر سر یک اختلاف کوچک مالی به هم بریزد مطلوب نیست، یعنی باید افرادی در سیستم باشند که جرات تصمیمگیریهای این چنینی را داشته باشند، آن گروه سیاستگذار و کنترل کننده که گفتم آنها این مشکل را برطرف میکنند و به نظرم این یک راه حل عملی است که این مشکل را حل کند اگر نه یک قانون و قرارداد کلی راهگشا نیست.
نوذری: زمانی از من پرسیدند راه حل شما برای ازدواج جوانان چیست. گفتم اگر ما مشکل اشتغال جوانان را حل کنیم آنها خودشان مشکل ازدواج را حل میکنند. اگر بخواهم از همین مثال بهره بگیرم میگویم اگر به جای مدیران فرصتطلب، مدیران شایسته در وزارت نفت وجود داشته باشند، آنها براساس شایستگی که دارند راههای برونرفت از این وضعیت را پیدا خواهند کرد. بنابراین راه درست ترمیم وضع موجود استفاده از مدیران شایسته در وزارت نفت است. علاوه براین به نظر من اصلاح قوانین باید متناسب باشد با نوع فعالیت در صنعت نفت، یعنی با نگاه به رقبا و مسائل بینالمللی این اساس نامه تدوین، تهیه و مصوب شود که بتواند دست مدیران را در تصمیمگیری باز کند، نکته بعدی این که ما زمانی آمدهایم یک سری شرکتها را ایجاد کردهایم برای توانمندی بیشتر، حالا در شرایطی هستیم که باید شرکتهایی را ادغام کنیم که بتوانیم از همه توانایی آنها استفاده کنیم، اصل 44 به نظرم بخش مهمی است که هنوز به غیر از حفاری شمال به آن صورت اجرایی نشده است به خصوص در مورد حفاریها و شرکتهای نفت و پالایشگاهها، به نظر من دادن اینها به بخش خصوصی میتوانست تحول ایجاد کند. پروژه توسعه پالایشگاه اصفهان قطعا میتوانست در این چارچوب باشد، منظورم البته واگذاری به معنی واقعی است، به نظر من واگذاری به هر مجموعهای که قدرت اداره آن صنعت را نداشته باشد کار را با مشکل مواجه خواهد کرد، شما خیلی از صنایع دیگر را میبیند که به عنوان بدهیهای دولت به تامین اجتماعی یا جاهای دیگر انجام شده است که این ما را دچار مشکلات بعدی خواهد کرد لذا اجرای واقعی اصل 44 یک ضرورت است و کوچک کردن این و پرداختن به مسائل اصلی صنعت نفت مثل بازیابی نفت یا مساله بالادستی صنعت نفت اینها مسائل جدی این صنعت است که امروز به آن توجه نمیشود. در مجموع در مورد تامین منابع مالی هم یکی از مشکلات امروز صنعت نفت است، به هر حال قبلا اتفاق افتاده زمان آقای وزیری آغاز شد و بعدها من ادامه دادم بخشی از ذخایر بانکی ما در کشورهای دیگر با سودی بسیار پایین سرمایهگذاری شده است و قابل دسترسی نیست، ما توانستیم البته بخش خیلی کوچکی از اینها را از طریق «نیکو» برگردانیم، و وارد بخش سرمایهگذاری نفت کردیم. امروز شاید ضرورت این بیشتر باشد که ذخایرمان را در جایی بگذاریم که سود بهتری داشته باشد فکر نمیکنم در تمام صنایع صنعتی مانند نفت ضرورت سرمایهگذاری داشته باشد البته من فکر میکنم فضایی که الان به وجود آمده یک فضای کلی همدلی است و امید ایجاد شده که اگر آسیب نبیند کمک میکند به مسائلی که وجود دارد.
حسنتاش: من فکر میکنم قبل از هر چیز مدیران و دولتهای ما باید به این نتیجه برسند که در صنعت نفت بحران وجود دارد و به اندازه کافی هم مشکلات داریم به این نتیجه میرسیم که برای حل آن باید تواناترین آدمی را با بیشترین تجربیات سر کار گذاریم، من این را نمیفهمم که چه معیاری وجود دارد که نشان دهد یک نفر آقای از من دلسوزتر هست یا از من دلسوزتر نیست این عینکهایی را که نسبت به هم داریم باید برداریم اگر ما فرض کنیم که همه چیز خوب است و مشکلی وجود ندارد، کاری هم نمیکنیم اما آن چیزهایی هم که دوستان در مورد ساختارها گفتند به هرحال مطالعاتی هم شده و باید اعتماد کرد و نتایجش را میتوان دید، الان دو یا سه سال است که وضعیت واگذاری پتروایران معلوم نیست و این به پروژههایی که در دست این شرکت است لطمه میزند، همه پروژههایی که دستش بوده پروژههای میادین مشترک است همه چیز الان متوقف است، اینها باید تصمیمگیری شود نکتهای که من اضافه میکنم این است که صنعت نفت طی 100 سال اخیر نتوانسته است یک رابطه با سایر صنایع کشور پیدا کند. صنعت نفت اگر به یک سری برنامههای چارچوب دار و منسجم برسد واینها را آنالیز کند به اقلام و کالاها. این حرف را من درابتدای مطرح شدن پروژه پارس جنوبی هم گفتم. این نشان میدهد که اگر ما برنامه درستی چیده بودیم که این اقلام و خدمات را مشخص کنیم و برای سایر صنایع کشور تقاضا میگذاشتیم و صنعت ما میدانست که مثلا 30 سال باید بسل تولید کند یا هر چیز دیگری بعد هم میگفتیم که اعتماد به تو نداریم اول این شرکتها را با خارج لینک میکردیم بعد یواش یواش انتقال دانش فنی و خود کفایی هم صورت میگرفت اما متاسفانه این برنامهها وجود نداشت که اگر بود میتوانست موتور محرک توسعه سایر بخشها باشد، باید واقعگرا نگاه میکردیم و نگوییم که صنعت را دور میزنیم و از خارج وارد میکنیم، باید صنعت را لینک و درگیر میکردیم که صنعت در فرآیند واردات به انتقال تکنولوژی برسد باید ببینیم که ما چقدر چاه میخواهیم و چقدر تجهیزات لازم داریم، اینها عدد کوچکی نیست، ما محاسبه کردیم که در سطح خیلی محدود پارس جنوبی به اندازه کل صنعت نفت ما از ابتدا تا به حال است از نظر تولید، ما این هزینهها را داریم میکنیم اما اینها در صنعت ما رسوب نمیکند. اگر ما در قبل از این، این کارها را کرده بودیم الان از خارجیها بینیاز شده بودیم، البته ماهی را هر وقت از آب بگیریم تازه است. ما در مجموعه ذخایر هیدروکربنی اولین یا دومین هستیم و هر جای دنیا این را داشتند این گونه با آن برخورد نمیکردند. ما در 1308 اولین چاه نفت را در ایران کشف کردیم، نروژ و مالزی در دهده 70 نفتی شدهاند بعد پتروناس باید بیاید این جا برای ما ناز کند، این باعث تاسف است ما نتوانستهایم صنعت را تبدیل به موتور محرک صنعت کشور کنیم.