آفتاب: اگرچه به رغم اظهارات متفاوت سیاسیون اصولگرا هنوز وحدت حداکثری در دل این جریان ظهور نکرده است و همچنان تعامل و رایزنیها برای ارائه یک لیست واحد از سوی جبهه متحد اصولگرایان و جبهه پایداری انقلاب اسلامی وجود دارد. جبهه پایداری که چند ماه از اعلام موجودیت آن میگذرد، خواستههایی از جمله حذف نمایندگان آقای قالیباف و لاریجانی از کمیته اجرایی و هشت نفره شورای مرکزی جبهه متحد اصولگرایان را مطرح میکند.
در گفتوگوی «جوان» با حجت الاسلام حمیدرسایی، نماینده تهران و عضو ارشد جبهه پایداری انقلاب اسلامی به مباحثی با این محوریت پرداخته شده است که بخشهایی از آن را در ادامه میخوانید:
*در طول این سالها ما همواره طبق مشی رهبری حرکت میکردیم و البته به آن افتخار میکنیم. تلاش رسانهای جریان فتنه و مردودین حوادث سال ۸۸ همین بود که بگوید دفاع ما از احمدینژاد، دفاع از فرد است در حالی که دفاع ما از مبانی بود و البته از شخص فقط هم دفاع نمیکردیم بلکه انتقاد هم میکردیم. در بسیاری از مواقع علاوه بر انتقادات عمومی، به صورت خصوصی ما انتقادات خودمان را اعلام میکردیم و سعی میکردیم همانطور که حضرت آقا فرمودند جای اصل را با فرع عوض نکنیم. ...مثلاً در موضوع وزارت کشوری آقای کردان. خب ما جار و جنجال نمیکردیم ولی دنبال تغییر آن وضعیت بودیم چون این شیوه را مؤثرتر میدانستیم. یا درخصوص معاون اولی آقای مشایی وقتی احمدینژاد کمی در پاسخ به نامه رهبری تعلل کرد یادم هست که بنده، آقای زارعی و کوثری و یکی دو نفر دیگر از نمایندگان رفتیم نهاد ریاستجمهوری. بحث در این باره خیلی داغ شد و کار رسید به جایی که اعلام کردیم اگر تا روز شنبه احمدینژاد نامه رهبری درخصوص تغییر مشایی را عملی نکند، پرچم مخالفت با احمدینژاد و حتی سؤال از او را ما در صحن علنی بلند میکنیم نه امثال علی مطهری و کاتوزیان و برخی افراد دیگر. خب البته نامه روز جمعه منتشر شد و شنبه هم مشایی استعفا داد و از جایگاه معاون اولی کنار رفت. ما نه قبلاً و نه الان به صورت مطلق موافق یا مخالف دولت نیستیم. مخالفتهای پنهانی و آشکار یا حمایتهای علنی و پنهان ما همیشه بوده و خواهد بود ولی به نسبت تطبیق رفتار دولت و به میزان درصد خطایی که از رئیس دولت و اطرافیان او دیدهایم این مواضع را اتخاذ کردهایم. بله ما نسبت به خانهنشینی ۱۱ روزه آقای احمدینژاد نمیتوانیم بیتفاوت باشیم و از آن به راحتی عبور کنیم. حتی اگر او فهمیده باشد که اشتباه کرده. بزرگی این اشتباه آن قدر هست که به راحتی نمیشود از کنارش گذشت.
*...همین آقایان مدعی اصولگرایی در زمانی شمشیر خودشان را از رو برای احمدینژاد بستند که رهبری انقلاب نه فقط به عنوان ولیامر و رهبر بلکه به عنوان یک کارشناس منصف و مطلع به دلیل برخورداری احمدینژاد از شاخصههای اصلی انقلاب از او حمایت ویژه داشتند. اینها زمانی با استفاده از رسانهها و موقعیتهای قانونی خود در کار دولت اخلال میکردند که رهبری انقلاب حدود ۶۰ صفت برای دولت نهم و شخص احمدینژاد ذکر کرده بودند و بارها و بارها از همه به ویژه مجلس خواستند تا با دولت همراهی کنند و تلاش آن را مورد حمایت قرار بدهند.
* شعار علیه مشایی توسط برخی از این آقایان سوءاستفاده سیاسی یا همان تجارت سیاسی است که آقای لاریجانی اصطلاحش را جعل کردند. جریان انحرافی امروز به دنبال آن است که از برخی معاندین استفاده کند تا رأی آنها را در سبد خود بیاورد، خب آقای لاریجانی هم که سال ۸۴ رفت به این سمت و سو و حاضر شد شیرین عبادی معاند را بیاورد در فیلم انتخاباتی خود تا به قول خودش آرای آن طیف را هم جذب کند. تازه من معتقدم که کجرفتاریهای دولت و احمدینژاد به دلیل رقابتی است که میخواهند با همین افراد داشته
جبهه پایداری یک جریان فکری است که هرکس آن را قبول داشته باشد، عضوش است. این جبهه یک تشکیلات مردمی و فکری دارد نه تشکیلات اداری. واقعیت این است این کار منطبق بر مدلهای رایج کارهای تشکیلاتی در کشور نیست برای همین برای برخی سخت جلوه میکند. جبهه پایداری یک حرکت دسته جمعی است که در دل جریان اصولگرایی به دنبال پافشاری بیشتر روی اصول و معامله نکردن و فراموش نکردن آنهاست.
* جبهه پایداری که یک مجموعه فکری است، نظارت علمایی مانند آیتالله مصباح، آیتالله خوشوقت، آیتالله یزدی و آیتالله جنتی را پذیرفته. این علما هم از آن دسته شخصیتهایی نیستند که فقط پنج متر جلوتر از خودشان را ببینند بلکه مهمترین شاخصه عمار بودن را در خود دارند یعنی صراحت و بصیرت را دارند. اعضای جبهه پایداری در مواقع لازم موضع گرفتهاند، خود من اولین بار بعد از موضوع دوستی با مردم اسرائیل که مشایی مطرح کرد، درباره این موضوع در نطقم به احمدینژاد تذکر دادم و حتی وقتی موضوع مکتب ایرانی مطرح شد، در صدا و سیما در برابر جوانفکر برای مناظره درخصوص رفتارهای مشایی حاضر شدم. آن وقت ما با جریان انحرافی تبانی میکنیم ؟! این اتهام بیشتر یک جوک سیاسی است.
*چون میخواستند به طوری خودشان را از این مخمصه نجات دهند به سمت جعل اصطلاح رفتهاند و در روزهای اخیر واژههایی مانند ساکتین انحراف و ساکتین اختلاس را به کرات در رسانههای خودشان بکار میبرند تا به نوعی انتقام بگیرند در حالی که اینطور نیست که هر جعل اصطلاحی در جامعه با مقبولیت مواجه شود. آقای لاریجانی فکر میکند که با جعل اصطلاح «تجارت سیاسی» و اینکه برخی با فتنه ۸۸ تجارت سیاسی میکنند، میتواند دهان منتقدانش را ببندد. یا مثلاً برخی از روزنامهها و افراد در این چند هفته روزی صد بار گفتهاند ساکتین انحراف یا ساکتین اختلاس. ببینید برخی از این اصطلاحات نسبت به جمعی فحش سیاسی است ولی برخی از آنها واقعیتهای سیاسی جامعه است. ساکتین فتنه یا خواص مردود یک فحش سیاسی نیست که ما آن را جعل و خلق کرده باشیم، اینها یک واقعیات سیاسی بود که قبل از ما توسط یک منبع مورد اعتماد مردم وضع شد و در دهانها افتاد. این اصطلاحات را رهبری بکار بردند و برخی از همین سیاسیون را با آن نواختند، یعنی این سیاسیون با رفتاری که داشتند شدند مصداق سخن رهبری. برای همین هم در جامعه گرفت و هنوز هم دامن برخی را رها نکرده. ولی اصطلاحاتی مثل ساکتین انحراف واقعیت سیاسی نیست بلکه فحش سیاسی است.
*در همان روزهای اولی که خبر اختلاس در جامعه منتشر شد، در یکی از جلسات مشورتی جبهه پایداری موضوع اختلاس مورد بحث قرار گرفت اما به دلیل اینکه ابهاماتی وجود داشت قرار شد تا شفافیت موضوع بیانیه صادر نشود ولی دوستان درخصوص کلیت این فساد و لزوم برخورد قاطعانه و سریع دستگاه قضایی مصاحبه کنند و هرجا دیدند که در مسیر رسیدگی پرونده هم اعمال فشاری صورت میگیرد، وارد شوند ... در مرحله رسیدگی اگر ببینیم در اجرای عدالت مقاومتی هست بدیهی است که از تمام ظرفیتها باید استفاده شود تا اعتماد لطمه دیده مردم برگردانده شود. ولی انتقاد ما از برخی افراد و اصولگرایان این است که چرا وقتی رهبری از شما فریاد خواست، سکوت کردید و چرا وقتی رهبری سیاست و جهتگیریشان مبتنی بر آرامش است، شما فریاد میزنید؟ خب در انتخابات دهم و فتنه ۸۸ و حوادث پس از آن رهبری جهتگیری را معلوم کردند بعد فریاد زدند و اعلام کردند که سکوت و عدم اعلام موضع خیانت است ولی ما دیدیم که برخی از آقایان سکوت کردند، برخی همراهی کردند، برخی تبریک گفتند و طرف دعوا را جسور کردند، برخی حتی برای حضور در فیلم انتخاباتی موسوی اعلام آمادگی کردند، برخی رفتند به اسم اصولگرایی ستاد زدند. مگر غیر از این است که رسانههای وابسته به شهرداری هر روز در بوق اختلاس دمیدند، تیتر زدند، گزارش تهیه کردند، مصاحبه گرفتند و حرفها و ادعاهای ثابت نشده به خورد مردم دادند و آنها را ناامید کردند و ما را هم ساکتین اختلاس نامیدند، در حالی که هنوز ابعاد قضیه برای خود دستگاه قضایی مشخص نبود! همین افراد و رسانهها بعد از فرمایشات چند روز قبل رهبری درباره لزوم آرامش و عدم فضاسازی در رسیدگی به این پرونده خود را زدند به نشنیدن! انگارنهانگار خطاب رهبری روزنامهها و سایتهای آنها بوده.
*اگر قرار است آقای لاریجانی چون ۱۵۰ نماینده از او حمایت کردهاند و آقای قالیباف هم ـ آن طور که آقای تقوی میگوید ـ چون امکانات و سرمایه دارد، در این ترکیب نماینده داشته باشند، من معتقدم که آقای جاسبی از هر دوی آنها سزاوارتر است چون ۲۲۰ نماینده مجلس در همین مجلس هشتم از او حمایت کردند و حتی بسیاری از نمایندگان ادوار حامی او هستند. همین آقای جاسبی قطعاً بیش از قالیباف سرمایه و امکانات در سراسر کشور در اختیار دارد، ولی واقعاً این منطق اصولگرایی است؟ در حقیقت منطق حاکم بر روند فعلی، نوعی معاملهگرایی برای ساکت کردن مدعیان است تا ساکت شوند و نروند مجدداً لیست جداگانه بدهند. ما معتقدیم که طیف گسترده حامیان جریان اصولگرایی نسبت به این ترکیب و شیوه و ساز و کار آن انتقاد جدی دارد. امروز یوم الحساب جریانات سیاسی است و آنها باید نسبت به عملکردشان در کودتای ۸۸ پاسخگو باشند.
*مواضع آقای لاریجانی بیشتر به یک تاکتیک انتخاباتی شبیه است. امثال آقای لاریجانی در طول چهار سال مجلس هشتم تا توانستند به اصلاحطلبان مجلس باج دادند و با آنها تعامل کردند، اصلاً آقای لاریجانی در لباس رئیس مجلس و رئیس فراکسیون اصولگرایان حساسیتها را نسبت به آنها کم کرد در حالی که این اصلاحطلبان در فتنه ۸۸ نقش حمایتی خود را حفظ کردند و هنوز هم همان نقش را دارند. چطور این آقایان در مجلس با هم وحدت میکنند ولی در بیرون مجلس و وقت انتخابات آنها را تبدیل میکنند به لولویی تا از ترس آنها مردم بیایند به اینها رأی بدهند؟! یکی از مهمترین نقدهای وارد به آقای لاریجانی این است که در طول عملکردش در مجلس هشتم عملاً فراکسیون اصولگرایان را ذبح کرد و برای باقی ماندن در قدرت ریاست مجلس برای به دست آوردن رأی اقلیت، به آنها باج داد و معامله کرد. آقای تابش رسماً اعلام کرد که ما با طیفی از اصولگرایان مجلس به ائتلاف نانوشته رسیدهایم. دلایل بهتر از اینکه سخنگوی اصلاحطلبان دو ماه مانده به انتخابات هیئت رئیسه مجلس اعلام میکند که کاندیدای آنها لاریجانی است؟ حتی قبل از انتخابات رئیس فراکسیون
آقایان مدعی اصولگرایی در زمانی شمشیر خودشان را از رو برای احمدینژاد بستند که رهبری انقلاب نه فقط به عنوان ولی امر و رهبر بلکه به عنوان یک کارشناس منصف و مطلع به دلیل برخورداری احمدینژاد از شاخصههای اصلی انقلاب از او حمایت ویژه داشتند. هم آنها اعلام کردند که بهترین گزینه برای آنها در راس فراکسیون اصولگرایان آقای لاریجانی است. وقتی آقای باهنر در انتخابات فراکسیون رأی کمتری میآورد ولی در صحن علنی بیشترین آرا را نسبت به صدر و ابوترابی میآورد یعنی چی؟
*اصلاحطلبان در حال حاضر به نظرم بیشتر در حال رصد کردن اوضاع هستند. خب آنها میدانند که درکودتای سال ۸۸ اشتباه بزرگی مرتکب شدند و طبیعی است که نظام اسلامی برخورد تنبیهی با این کودتاگران خواهد داشت. بنابراین تلاش میکنند با چهرهای ناشناخته ولی همراه وارد مجلس شوند. منتهی میدانند که چنین افرادی به درد آنها نمیخورند همانطور که فراکسیون اقلیت در مجلس هشتم نتوانست کاری بکند واگر آبی برای اصلاحطلبان گرم شد از آتشی بود که امثال علی مطهری و کاتوزیان و اکرمی و دیگر همراهان آقای لاریجانی گرم کردند. بنابراین بیشترین امیدشان این است که افراد مؤثر و اصلی جریان مردودین یا همان نواصلاحطلبان وارد مجلس شوند. حتی اعلام آمادگی هم کردهاند که آنها را در لیست خود قرار دهند. جریان انحرافی بیشترین سرمایهگذاری را در شهرهای کوچک میکند، یعنی مناطقی که اساساً تصمیمات ۸+۷ در آن نقشی و تأثیری ندارد ولی در شهرهای بزرگ و به ویژه تهران، جریان انحرافی به دنبال سرمایه گذاری نیست. بنابراین آنها برایشان تعدد نمایندگان شهرستانی و گمنام اهمیت دارد نه لیدرها و چهرهای نافذ و تأثیرگذار. جریان انحرافی در شهرهای بزرگ مهمترین مانع در برابر خودش را جبهه پایداری میداند. به دلیل اینکه جبهه پایداری نسخهای از احمدینژاد دولت نهم است، احمدینژادی بدون حمایت از انحراف، احمدینژادی که میخروشید و واقعاً صفبندیهای کاذب را بهم زده بود. بدنه رأیساز و موتور محرک و مبلغ جریان اصولگرایی هم به این طیف باور دارند، انتقادات آنها از دولت را باور دارند و آن را حمل بر غرضورزی و حسادت و رقابتهای زشت سیاسی نمیدانند. چون اعضای جبهه پایداری وقتی این دولت تمام قد در خط ولایت بود و برای مردم زحمت میکشید از آن حمایت میکردند. جریان انحرافی میتواند منتقدان دیگر دولت را به هزار انگ متهم کند که اتفاقا مورد پذیرش جامعه هم قرار میگیرد ولی نسبت به جبهه پایداری نمیتواند این کار را انجام دهد.
*...اولاً من اصلا نظریهای که شما اشاره کردید یعنی ترجیح صالح مقبول بر اصلح غیرمقبول را درست نمیدانم. پذیرفتن این موضوع یعنی پذیرفتن سقیفه بنیساعده. در سقیفه هم شعار برخیها برای جا انداختن به ناحق خلیفه اول همین شعار بود که علی اصلح است ولی مقبول نیست و ابابکر صالح است ولی مقبول جامعه است! در حالی که ما میتوانیم برای اصلح غیر مقبول با تلاشمان مقبولیت ایجاد کنیم. دوما من فضای سیاسی جامعه را تا این اندازه بدبینانه نمیبینم که فکر کنیم الان اصلاحطلبان در شرایط خوبی هستند و رأی تضمین شدهای دارند. اصلا هم نمیشود روی دو میلیون رأی به موسوی در تهران حساب باز کرد چون واقعاً بسیاری از آن دومیلیون نفر از آرایشان برگشتهاند... من معتقدم که ما در انتخابات پیش رو چهار جریان فعال داریم: جریان فتنه و اصلاحطلبان که در راس آنها آقای هاشمی است. جریان خواص مردود که تلاش میکند طیف سنتی را همراه خود کند و آقای لاریجانی در راس آن است، جریان انحرافی که مشایی در راسش است و احمدینژاد را هم در مشت خودش دارد و جریان چهارم هم طیف اصولگرایانی است که در فتنه ۸۸ و در مقابل جریان فتنه انحراف سربلند بیرون آمدهاند. معتقدم که پایگاه رأی سه طیف جریان فتنه، خواص مردود و جریان انحرافی در یک جامعه رأی است یعنی این سه دسته از یک سبد رأی جذب میکنند و دسته چهارم هم از یک طیف و دسته دیگر.
برخیها میگویند که رهبر انقلاب آیتالله مهدوی کنی را مأمور اتحاد اصولگرایان کرده است، آیا این ادعا درست است؟
من اطلاع دقیقی از این مسأله ندارم. همین قدر میدانم که رهبری بارها و به ویژه در موضوع انتخابات فرمودهاند که اینگونه ورود نمیکنند. اینکه افرادی بخواهند این صفبندیهای طبیعی انتخاباتی را به جایگاه رهبری بکشانند صحیح نمیدانم. چراکه رهبر معظم انقلاب به صراحت فرمودند که اگر در مقطعی لازم باشد موضع خود را به صورت صریح و شفاف علنی اعلام خواهند کرد. علاوه بر این موضوع اتحاد جریانات سیاسی در موضوعی مانند انتخابات، امری عقلی است و هر شخص عاقلی میداند که در امور انتخاباتی اگر براساس یک مکانیزم درست به وحدت با دیگران برسد، نتایج بهتری به دست خواهد آورد، بنابر این نیازی به خرج کردن از رهبری نیست.
*جبهه پایداری همانطور که از اسمش مشخص است راه پایداری بر سر اصول و ارزشهای انقلاب اسلامی را برای خود برگزیده است و تا وقتی که ابهامات جدی از روند موجود برطرف نشود جبهه پایداری کار خودش را میکند. همانطور که اشاره کردید تخریبهای زیادی صورت میگیرد به طوری که من بررسی کردم فقط تا امروز وقتی که شما واژه «جبهه پایداری» را در یک موتور جستوگر اینترنتی مثل گوگل جستوجو میکنید میبینید که حدود یک میلیون و ۲۰۰ هزار بار مورد استفاده قرار گرفته است که ۷۰ درصد آن تخریبی است و اکثر این موارد تخریبی هم از طرف سایتها و شخصیتهایی است که خود را در داخل اصولگرایان تعریف کردهاند در حالی که ما نگفتهایم که به ۸+۷ اعتقاد نداریم و نگفتهایم که وحدت را قبول نداریم و همچنین تا الان هم نگفتهایم که لیست جداگانه خواهیم داد، ولی این همه تخریب شدهایم. در عین حال جبهه دیگری به نام «جبهه ایستادگی» هم وجود دارد و تاکنون چند بار اعلام کرده که لیست جداگانه در انتخابات آتی خواهد داد و قبلاً هم اینگونه عمل کرده است. وقتی شما در همین موتور جستوگر اسم این جبهه را جستوجو میکنید ۷۵هزار بار مورد استفاده قرار گرفته که اکثر آن تعریف و تمجید توسط همان اصولگرایانی است که ما را تخریب میکنند.
*بنده هم موافق این طرح بودم و هم مخالف. موافق بودم چون نظارت باید باشد و مخالف بودم چون آنچه تصویب شده حداقل حداقل نظارت است و از جهت ساختاری هم چون هیئت رئیسه در تعیین هیئت هفت نفره نظارت نقش جدی دارد، آن را دچار آسیب میبینم و معتقدم بسیاری از شاخ و برگهای اصلی نظارت زده شد تا فقط این طرح رأی بیاورد و مجلس به نوعی شانه خود را در برابر مطالبه رهبری خالی کند و بگوید که ما مطالبه ایشان را انجام دادیم در حالی که آنچه تصویب شده پاسخگوی آن مطالبه نیست. اما در خصوص انتقاد رسانهها از طولانی شدن روند بررسی این طرح من معتقدم که اشکال واردی است و نارحتی آقای لاریجانی وجهی ندارد. من تعجب میکنم ایشان چطور کار کارشناسی و طولانی شدن بررسی طرحها را عادی میداند در حالی که طرح وقف دانشگاه آزاد در یک روز به تصویب رسید! آن هم با نقض آیین نامه توسط هیئت رئیسه که بعدا کمیسیون اصل نود هیئت رئیسه را مقصر شناخت.
آقای رسایی به عنوان آخرین سؤال، اخیرا گفته میشود که از طرف رهبر معظم انقلاب به شما به دلیل نقدهایی که نسبت به رئیس مجلس میکنید تذکری داده شده مثل آنچه به آقای ذوالنور گفته شده، آیا چنین چیزی بوده؟
همه ما باید رفتار خودمان را با مسیری که رهبری معظم انقلاب تبیین میکنند، تطبیق دهیم. تلاش بنده هم این است که در خصوص مسائل سیاسی رفتارم خیرخواهانه و همراه با انصاف باشد ولی در عین حال ادعایی ندارم که تمام آنچه در انتقاد از برخی شخصیتها میگویم یا مینویسم درست است. منتهی در این خصوص هیچگونه تذکری از طرف ایشان به بنده داده نشده است فقط چندماه قبل که به محضر ایشان رسیدم و فرصت کوتاهی دست داد تا چند کلمه صحبت کنم ایشان توصیه کردند موضوع مشایی و احمدینژاد را داغ نکنیم. یعنی رعایت همان قاعده کلی اصلی و فرعی کردن معایب و محاسن دولت که تلاش ما هم در موضعگیریها و روند هفتهنامه ۹ دی همین بوده.