آفتابنیوز : آفتاب: اسفندیار رحیم مشایی رئیس دفتر رئیسجمهوری پس از 165 روز، شب گذشته سکوت خود را شکست و بهمناسبت بزرگداشت حافظ پیامی را صادر کرد.
وی در ابتدای پیام خود آورده است که به نام خدا، به نام خدای زیباییها، به نام خدای انسان ها. فرصت مغتنمی است تا در این محفل انس ایرانی – آلمانی در مقام پاسداشت حافظ شیرینسخن، پیامآور عشق و نور و معرفت، سهمی داشته باشیم. امروز که حافظ، حلقهی وصل است و ما را با صمیمیت و عشق گرد آورده است، بر این حقیقت آگاهیم که گرچه آدمیان همه طلوعی دارند اما فروغ آنها یکسان نیست. فرهیختگانی هستند که هرگز غروب نمیکنند؛ ماندگار میمانند به یادگار. حافظ نیز پایدار و ماندگار است چون معلم عشق است و معلّمان عشق الزاماً عاشقند. حقیقتی که حافظ نیز آن را آشکارا فریاد کرده است.
هرگز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشق
ثبت است بر جریده ی عالم دوام ما
در ادامه این پیام آمده است: عشق نزد حافظ، جان و حقیقت هستی است. عشق، ساز آفرینش را به نغمه در میآورد و آتش به نهاد هستی میزند. فهم حقیقت عشق در حوصلهی دانش بشری نیست؛ عقل را به حریم مقدس عشق راهی نیست:
در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد
عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد
عقل میخواست کز آن شعله چراغ افزود
دست غیب آمد و بر سینهی نامحرم زد
نزد حافظ، عشق نردبان عروج آدمی است. با عشق میتوان از خویش به درآمد و بلکه از تعلقات هر دو عالم. عشق دعوتی ست به شور و شعور و شکفتن و سوختن و جاودانه شدن.
مطرب عشق عجب ساز و نوایی دارد
نقش هر نغمه که زد راه به جایی دارد
عالم از نالهی عشاق مبادا خالی
که خوش آهنگ و فرح بخش نوایی دارد
مشایی در این پیام میافزاید: در ادبیات ایرانی عشق مقدس است و البته در ادبیات همهی ملتهای دنیا عشق مقدس است. کسی را به خاطر عشق نمیتوان سرزنش کرد. زیرا آن جا که عشقی محقّق است دنیا در آنجا به مراتب بیپایه و بیقیمت است.
عاشق تسلیم رضای دوست است و متوکل به عنایت او.
آن چه او ریخت به پیمانهی ما نوشیدیم
اگر از خمر بهشت است و گر بادهی مست
تکیه بر تقوا و دانش در طریقت کافریست
راهرو گر صد هنر دارد توکل بایدش
وی انتظار و طلب موعود، را از مفاهیم عمیق دیگری دانست که در تفکر و جهانبینی حافظ آشکار و پنهان موج میزند و گاه به رمز و گاه به استعاره و کنایه. اندیشهی حافظ تبلور خواستهها و نیازهای متعالی بشر است.
مژده ای دل که مسیحا نفسی میآید
که ز انفاس خوشش بوی کسی میآید
توفیق حافظ در رسیدن به زبانی آینه سان که در عین وفاداری به سنن ادبی، سرشار از خلاقیت و نوآوری است، حیرتانگیز و ستایشبرانگیز است. در شعر وی هرکس به اقتضای حس و حال درونی به درک و دریافتی شخصی نائل میشود.
جانشین رییسجمهوری در شورای عالی امور ایرانیان خارج از کشور، فکر حافظ را زنده پویا و ریشهدار دانست و افزود: خروشی حماسیست. شعر او بیتالغزل معرفت است. او به سبب انس مداوم با قرآن کریم، تأمل در متون عرفانی و درک محضر بزرگان دلسوخته ی روزگار خویش، به معرفتی غنی و عمیق از جهان و انسان دست یافته است. دیوان او که حاصل قریب شصت سال جهد و تدبر و رمزگشایی است، گنجینهی تلفیق لطایف و ظرایف معانی است و دقایق و حقایق قرآنی. حکمت شاعرانهاش، چکیده معرفت عاشقانه اوست.
مشایی خاطرنشان ساخت: حافظ در مسیر درک خدا شاهراه را برمیگزیند. شاهراه رسیدن به خدا، انسان کامل است. انسان کامل، انسانی است که شایستگی جانشینی خدا را دارد. خداگونه است و زیر چرخ کبود، ز رنگ تعلق آزاد است. از زاویهای دیگر، حافظ منتقدی اجتماعی و مصلحی بزرگ است که به مداوای جامعهی بیمار میکوشد، ریاکاران را آماج طعنههای خود قرار میدهد؛ مردمان را به دوستی و درستی میخواند؛ از زهدفروشی بیزار است و تعلقات را مایهی اسارت و ذلت آدمی میبیند. حافظ آزادی و آزادگی را ستایش میکند.
وی گفت: نظام هستی در اندیشهی حافظ همچون دیگر متفکران عرفانمدار نظام احسن است. در این نظام گل و خار در کنار هم معنای وجودی مییابند؛ چراغ مصطفوی با شرار بولهبی ست و این همه به یمن نظر چمن آرایی است که به عنایت خویش برآفریدگان فیض وجود میبخشد:
حافظ از باد خزان در چمن دهر مرنج
فکر معقول بفرما، گل بیخار کجاست؟
من اگر خارم اگر گل، چمنآرایی هست
که از آن دست که او میکشدم میرویم
وی حافظ را ثمرهی ژرف و ریشهدار عرفان اسلامی دانست و خاطرنشان ساخت: عرفانی که مانایی حقیقی آدمی را در فنای فی الله جستجو میکند و بر آن است تا زنگار خود پرستی را در مکتب 'می پرستی' از سیمای جان بشوید. در چنین نگرشی، هستی بیش از آن که حقیقتی بالذات داشته باشد، اشارتی و هدایتی به کوی دوست است. مقصد (چشمانداز) مرغان قافپیما سرچشمهی بقاست و سرابهای دنیوی رضایتخاطر آنها را برنمیآورد. از این روی مرغان ملکوت، به جای آن که بر وهم خویش بتنند در جستجوی پروازند.
وی افزود: 'همصحبتی' و 'لذت حضور' در پیشگاه دوست معنای عمیق زندگی است. هم در این مقام است که حافظ آواز میدهد:
اوقات خوش آن بود که با دوست به سر شد
باقی همه بیحاصلی و بیخبری بود
آری؛ حافظ شیرازی زبان گویای ضمیر ناخودآگاه انسانی و نماینده شایستهی فرهنگ بالندهی اسلامی - ایرانیست. شجرهی طیبهای که ریشه در آبشخور قرآنی داشته و عطر گلهای آن، سپهر این فرهنگ را آکنده و شاخسارهای پرثمر آن را در فضای ادبیات فاخر پارسی پراکنده است. بدون شک حافظ از درخشانترین ستارههای فرهنگ فارسیست. به جرأت میتوان گفت تا امروز هیچ شاعری به قدر حافظ در اعماق و زوایای ذهن و دل ایرانیان نفوذ نکرده است.
حافظ، شاعر تمامی قرنهاست و همهی قشرها در کلام حافظ، سخن دل خود را یافتهاند و به زبان او وصف حال خویش کردهاند.
یوهان ولفگانگ گوته (1832-1749 میلادی)، شاعر و نابغهی شهیرآلمانی که بر قلهی ادبیات جهان تکیه زده است و سرودهها و نوشتههایی 'ساحرانه' و 'حکمتآمیز' دارد، شیفتهی خواجه شیراز میشود؛ بر او غبطه میخورد؛ با شهامت سر تحسین فرود میآورد و نام حافظ را به تکرار به زبان جاری میسازد، تا با بازگویی نام معجزآسای 'حافظ' به جام ازلی کلام دست یابد و همچون او غزلسرایی کند.
ای حافظ! همچنان که جرقهای برای آتش زدن و سوختن شهر امپراتوران کافیست، از گفتهی شورانگیز تو چنان آتشی بر دلم نشسته که سراپای این شاعرآلمانی را در تب و تاب افکنده است.
جانشین رییسجمهوری در شورای عالی امور ایرانیان خارج از کشور تصریح کرد: 'ای حافظ! سخن تو همچون ابدیت، بزرگ است، زیرا آن را آغاز و انجامی نیست. کلام تو همچون گنبد آسمان، تنها به خود وابسته است و میان نیمهی غزل تو با مطلع و مقطعش فرق نمیتوان گذاشت، زیرا همه آن در حد جمال و کمال است. تو آن سرچشمهی فیاض شعر و نشاطی که از آن، هرلحظه موجی از پس موج دیگر بیرون میتراود. دهان تو همواره برای بوسه زدن، طبعت برای نغمه سرودن و گلویت برای باده نوشیدن و دلت برای مهر ورزیدن آماده است.
رئیس دفتر رئیسجمهوری یادآور شد: اگر هم دنیا به سرآید، ای حافظ آسمانی! آرزو دارم که تنها با تو و در کنار تو باشم و چون برادری، هم در شادی و هم در غمت شرکت کنم. همراه تو باده نوشم و چون تو عشق ورزم، زیرا این افتخار زندگی من و مایهی حیات من است. گوته در این گستردگی و ژرفاپذیری روح خود، از حافظ با نام استاد یاد میکند. از او میخواهد که گوته را ببخشد و اجازه دهد لحظهای در بزم عشق حافظ بنشیند، حافظ را بنگرد، اجازه دهد در پی او روان شود و خویش را از وادی خطر برهاند و به سر منزل سعادت برساند. حیرتآور است اما حقیقت دارد. گوته در این وادی سرگشته و حیران است. با افتخار، لقب 'مریدی' حافظ را نصیب خود میسازد تا از این سرگشتگی رهایی یابد. دیوان شرقی' گوته را پیشرویتان بازخواهم کرد، آنجا که گفت: 'حافظ! خود را با تو برابر نهادن جز نشان دیوانگی نیست... با این همه، هنوز در خود جرأتی اندک مییابم که خویش را مریدی از مریدان تو شمارم.
براساس آنچه که خبرگزاری دولت منتشر کرده مشایی در ادامه پیام خود میگوید: حافظ برای گوته روحی تازه، دنیایی تازه و شور و شوقی تازه به ارمغان آورد. او را با روح واقعی شرق، زیبایی فلسفه و ذوق و حکمت ایران آشنا کرد.
مشایی در ادامه پیام خود به مراسم بزرگداشت حافظ میافزاید: گوته بعدها از دریچهی چشم حافظ به ایرانیان مینگرد و خصیصههای شعر و ادب و ذوق و هنر را در مردمان این سرزمین میبیند؛ آنجا که میگوید: 'این خصایص عالی تنها متعلق به شعرای این کشور نیست، بلکه میتوان گفت که اصولاً همهی افراد ملت ایران با ذوق، نکته سنج و هوشمندند. تاریخ گذشته و داستانهای ملی این کشور به خوبی نشان میدهد که چگونه گاه شعر یا سخنی دلپذیر که فی البداهه گفته شده، خشم پادشاهی مقتدر را فرو نشانده و جان عدهی بسیاری را خریده است ...
وی آورده است: آری، ایرانیان همیشه پیامهای الهی و انسانی داشتهاند. آنها بین پیام الهی و پیام انسانی هم تفاوت قائل نبودهاند. ایرانی در همه جا از پایهگذاران اصلی تمدّن بشری بوده است. در بین همهی ملّتهای مسلمان، این ایرانیان بودند که حقیقت و جوهر اسلام را از صورت و ظاهر و پوسته جدا کردند. 'امروز ملّت ایران با انقلاب اسلامیاش به دنبال یک حقیقت بیشتر نیست؛ وآن این است که در جایگاه متعالی و بلندی که شایستهی مردان و زنان ایرانیست در مقیاس جهانی حضور پیدا کند. امروز ملّت ایران میخواهد با استفاده از ذخیرهی گران بهای فرهنگی خود، به مأموریت تاریخیاش عمل کند.'
رئیس دفتر رئیسجمهوری با بیان اینکه ایران و ایرانی میخواهد پرچمدار صلح باشد؛ میخواهد پرچمدار عشق باشد، گفت: امروز در اینجا شأن و مقام حافظ، یک پرچم صلح است و این جمع از سر عشق و برای تجلیل و تکریم عشق گرد هم آمدهاند چرا که از حافظ هرچه ظاهر میشود مودّت است و دوستی و مروّت است و مدارا.
امروز در جهانی که بحران سراسر آن را فرا گرفته است ایران و ایرانی مصمم است پیام صلح، عشق، دوستی و مهرورزی را رساتر از پیش فریاد برآورد. و چه فرصتی مغتنمتر از این روز بزرگ که به نام شاعر عشق نام گذاری شده است.
مشایی در ادامه پیام خود میآورد: ایرانی عاشق به دنیا آمده و عشق را فراموش نمیکند و همواره سروده است:
دست در دست هم دهیم به مهر - میهن خویش را کنیم آباد و امروز جامعهی ایرانی و آلمانی میتوانند بگویند:
دست در دست هم دهیم به مهر - تا جهان بشر کنیم آباد