آفتابنیوز : آفتاب - مهران قاسمی
ايران و اتحاديه اروپا در حالي به سوي توافقي نهايي حركت ميكنند كه ايالات متحده در موضعگيريهاي رسمي خود همچنان مصرانه براين باور است كه حصول چنين توافقي غيرممكن و يا لااقل دور از دسترس است.
واشنگتن در توجيه بدبيني خود به اين موضوع اشاره ميكند كه ايران همچنان بر توليد سوخت هستهاي مورد نياز خود در داخل كشور اصرار ورزيده و حاضر بهدست برداشتن از حق قانوني خود – به استناد مفاد معاهده عدم تكثير تسليحات هستهاي- نيست. مقامات بلندپايه ايران بارها اعلام كردهاند كه خواهان به رسميت شناخته شدن اين حق بديهي خود از سوي جامعه جهاني هستند، اما همزمان براي نشاندادن حسننيت خود و اعتمادسازي حاضر هستند به صورت داوطلبانه دست از تعليق اورانيوم بردارند. تهران اما اين تلاش خود براي اعتمادسازي را تنها در گروي آن ميداند كه طرف مقابل نيز به داوطلبانه بودن آن اذعان داشته و آن را اقدامي «جبري» قلمداد نكند.
حسين موسويان، مذاكره كننده ارشد ايراني، به صراحت موضع ايران در قبال درخواست تعليق غنيسازي اورانيوم را اينگونه توضيح ميدهد: ما تأكيد كردهايم كه تعليق [غنيسازي اورانيوم] بايد اقدامي صرفاً در جهت اعتمادسازي تلقي شود، نه امري اجباري.
واشنگتن در حالي كه تحت هيچ شرايطي نميتواند منكر حق قانوني ايران جهت تداوم فعاليتهاي مرتبط با غنيسازي اورانيوم شود، حملات خود به ايران را متوجه اين موضوع ميكند كه در صورت غيراجباري بودن تعليق و عدم تعهد ايران به تعليق نامحدود، اين كشور ممكن است در هر زماني توافق خود را شكسته و فعاليتهاي غنيسازي اورانيوم را از سر بگيرد، واشنگتن براي مستند ساختن خود به نقض توافقنامه پاييز سال گذشته، كه بهدنبال اختلاف بر سر برخي الفاظ صورت گرفت، اشاره ميكند.
ديويد آلبرايت، كارشناس هستهاي مركز مطالعات امنيت بينالملل در واشنگتن ميگويد: مقامات آمريكايي با اشتياق و كنجكاوي به مذاكرات ايران و اتحاديه اروپا مينگرند. شايد آنها ترجيح دهند اين اشتياق را پنهان كنند اما واقعيت چيز ديگري است. كاخ سفيد هم ترجيح ميدهد اين مذكرات با موفقيت همراه بوده و به نتيجه نهايي برسد. موفقيت اين مذاكرات ميتواند راهحلي ايدهآل براي عبور از بحران تلقي شود.
آلبرايت در ادامه با اشاره به رويكردهاي گاه متناقض مقامات آمريكايي ميگويد: حصول هر نوع توافقي كه بتواند اعتماد جهاني را نسبت به صلحآميز بودن فعاليتهاي هستهاي ايران جلب كند، براي آمريكا موهبتي بزرگ است. مقامات آمريكايي هرچند در گفتار سعي دارند مطالبات خود را بسيار عظيم جلوه دهند، اما در عمل حتي همين توافق هم ميتواند دستاورد عظيمي براي آنان تلقي شود.
سخنان آلبرايت كه شايد در ماههاي گذشته، غيرواقعي بهنظر ميرسيد. اكنون اما با سخنان اخير رئيس جمهور آمريكا، منطبق با واقعيت مينمايد. جرج بوش، مردي كه معمولاً در انتخاب عبارات مناسب براي بيان مقصود خود، ترجيح ميدهد خشنترين و خصمانهترين واژگان را برگزيد، اين بار برخلاف عادت هميشگي خود از حل و فصل اختلافات ميان اين كشور و ايران و كرهشمالي از راه مذاكره استقبال كرد.
بوش با چنين رويكردي ميگويد: ديپلماسي بايد گزينه نخست باشد. ديپلماسي همواره گزينه نخست دولتي بوده كه سعي در حل معضلات – و در اين مورد خاص تسليحات هستهاي – دارد. ما به تعقيب روشهاي ديپلماتيك ادامه خواهيم داد.
تنها نقطه ابهام در سخنان بوش، تعبير مجدد و مكرر او از برنامههاي صلحآميز هستهاي ايران به تلاش براي دستيابي به تسليحات هستهاست. ايران بارها چنين اتهاماتي را انكار كرده است و مقامات آژانس بينالمللي انرژي اتمي هم به صراحت از نبود هيچ مدرك مستندي دال بر غيرصلحآميز بودن برنامههاي هستهاي تهران سخن گفتهاند.
تحليلگران سياسي آمريكا معتقدند كه سرنوشت مذاكرات ايران و اتحاديه اروپا، به يكي از دو سرانجام زير منتهي خواهد شد.
احتمال نخست، تعقيب روند مذاكرات در حال جريان ميان ايران و سه كشور بزرگ اروپايي و تداوم آن براساس «حسن نيت» است. در چنين شرايطي كاخ سفيد بايد تصميم بگيرد كه آيا حاضر به دستبرداشتن از بدبيني خود و ملحق شدن به جمع مذاكرهكنندگان و در نهايت مشاركت در شكلگيري «معامله بزرگ» كه ميتواند پايان بخش بحران هستهاي باشد، بوده يا ترجيح ميدهد با كنارهگيري و حاشيهنشيني به نوعي انفعال سياسي متوسل شود.
نيل پاتريك، از مركز مطالعات امنيتي – اقتصادي لندن در يادداشتي با همين مضمون مينويسد: حضور و مشاركت واشنگتن در اين روند ضروري است چرا كه ايرانيها خواهان كسب امتيازاتي از ايالات متحده نيز هستند. معامله بزرگ بدون امتيازدهي واشنگتن امكانپذير نيست.
از نگاه اين تحليلگر بريتانيايي، ايرانيها ترجيح ميدهند در لحظه نهايي، بازي را مقابل بازيگر اصلي و حريف واقعي خود يعني ايالات متحده انجام دهند. اروپاييان از نگاه ايران، بازيگراني «دست دوم» هستند كه امكان رويارويي نهايي ميان بازيگران اصلي را فراهم ميآورند. تهران در قبال توافق نهايي ترجيح ميدهد، هر نوع تضمين يا توافقي را چه در ابعاد امنيتي و چه اقتصادي از كاخ سفيد اخذ كند.
پاتريك نيز همانند ساير تحليلگران اروپايي، براين باور است كه رفع موانع حصول چنين مذاكرهاي چندان ساده نيست. گروههاي فشار سياسي در آمريكا از يك سو و لابيهاي مخالف ايران از سوي ديگر، عامل اصلي عدم شكلگيري چنين مذاكرهاي هستند. دولت آمريكا براي پشتسر گذاشتن اين موانع نياز به عزمي جدي دارد.
دومين گزينه محتمل براي سرنوشت مذاكرات، شكست آن در هر مرحلهاي و بالتبع سرباز زدن ايران از تعليق فعاليتهاي مرتبط با غنيسازي اورانيوم است. در اين شرايط اروپاي خسته از مذاكرات طولاني و بيحاصل ممكن است مواضعي نزديكتر به ايالات متحده اتخاذ كرده و به سياست اعمال فشار بر ايران جهت پذيرش تعليق روي آورد.
در اين شرايط اينبار واشنگتن تلاش خواهد كرد تا اتحاديه اروپا را با خود همراه كرده و با شكل دادن به نوعي ائتلاف، پرونده ايران را به شوراي امنيت جهت بررسي احتمال تحريم اقتصادي، ارجاع دهد. كاخ سفيد از اين شرايط براي متقاعد كردن اتحاديه اروپا جهت منزوي ساختن ايران از لحاظ سياسي يا اقتصادي استفاده خواهد كرد.
پيشبيني هر يك از اين دو سناريو با توجه به وجود متغيرهاي فراوان سياسي عملاً امكانپذير نيست. اما آنچه كه از نگاه البرايت ميتوان مشخصاً نسبت به آن اطمينان داشت، امكانناپذير بودن هر نوع اقدام نظامي احتمالي عليه ايران، از سوي ايالات متحده است. گذشته از دشواريهاي چنين اقدامي كه انجام آن را عملاً امكانناپذير ميسازد، ايالات متحده باتوجه به ماهيت بومي دانش هستهاي ايران هرگز نميتواند نسبت به ثمر بخش بودن چنين اقدامي مطمئن باشد ضمن آنكه هراس از عواقب وسيع چنين حملهاي و عزم جدي ايران براي انتقامگيري ميتواند دولت آمريكا را به بازانديشي اين طرح مجبور كند.
نيل پاتريك، اما با نگاهي ديگر ميگويد: هر نوع حمله احتمالي به ايران تنها يك نتيجه در برخواهد داشت؛ تحريك، تشويق و در نهايت متقاعد ساختن حكومت ايران به اينكه دستيابي به تسليحات هستهاي براي تأمين امنيت كشور ضروري است. در شرايطي كه دولتمردان ايران بارها تأكيد كردهاند تسليحات كشتار جمعي به صورت عام و تسليحات هستهاي به صورت خاص از هيچ جايگاهي در دكترين دفاعي آنها برخوردار نيست، چنين اقدامي تنها يك اقدام «جنونآميز» تلقي ميشود.
رئيس جمهوري آمريكا نيز قطعاً به چنين نتيجهاي رسيده است. تفاوت رويكرد بوش در آخرين اظهارنظر او در مورد تعامل با ايران به وضوح قابل تشخيص است. او كه پيش از اين بارها بر سياست «تغيير حاكميت» در ايران پاي فشرده بود، اكنون با رويكردي عاقلانهتر كه از سويي ميتواند ناشي از شكست اجراي چنين سياستي در عراق بوده و از سوي ديگر متأثر از اطمينان او مبنيبر عدم توفيق در متقاعد ساختن جامعه جهاني نسبت به توجيهات غيرمستند و غيرقابل دفاع ارائه شده از سوي كاخ سفيد در مورد تهديداتي كه به ادعاي او و ساير محافظهكاران نوين، ايران متوجه صلح و ثبات جهاني ميكند، ميگويد: ما اكنون بايد به ديگران تكيه كنيم چرا كه خود را از قدرت تأثيرگذاري برايران محروم كردهايم… به عبارت ديگر، اكنون ارتباط چنداني با ايرانيها نداريم تنها بايد به اين انتظار بسنده كنيم كه آنها نگرانيهاي ما را از سخنان ديگران دريابند.
در چنين شرايطي ميتوان به وضوح تمايل كاخ سفيد به تعامل مستقيم با ايران را دريافت. سخنان رئيس جمهوري آمريكا خود بيش از هر چيز نشانگر اين موضوع است كه كاخ سفيد تا چه حد خواهان مشاركت در روند مذاكرات شكل گرفته ميان ايران و اتحاديه اروپاست، هرچند سخنگوي كاخ سفيد سعي داشته باشد چنين تمايلي را پنهان كند!
واشنگتن در شرايطي كه ايران و سه كشور اروپايي روند مذاكرات را مثبت ارزيابي كرده و نسبت به نتايج آن در زمينههاي همكاري اقتصادي، سياسي و تكنولوژيك ابراز اميدواري ميكنند، بسيار مشتاق است تا در آنچه كه به باور خاوير سولانا، مهمترين آزمون سياست خارجي اتحاديه اروپا در سال جديد ميلادي است، سهمي داشته باشد. هراس كاخ سفيد از به حاشيه رانده شدن در آنچه كه ميتواند معامله بزرگ سال باشد، از يكسو و سپردن نقش كليدي در حل منازعات بينالمللي به اتحاديه اروپا كه ترجيح ميدهد به تدريج نقشي مستقل و منعطفتر در صحنه سياست جهاني ايفا كند، از سوي ديگر قطعاً باعث خواهد شد دولتمردان آمريكايي در آستانه سال جديد ميلادي، تلاش خود براي مشاركت در روند مذاكرات را تشديد كنند. چنين مشاركتي قطعاً نيازمند واقعگرايي بيشتر در عرصه سياست خارجي ايالات متحده است.
آيا واشنگتن حاضر خواهد شد با كنارگذاشتن رويكردهاي ايدئولوژيك و انطباق ديپلماسي خود با واقعيات، از انزواي تدريجي خود در عرصه جهاني، جلوگيري كند؟