آفتابنیوز : آفتاب- صبا آذرپیک(روزنامه اعتماد): میگوید رکترین مصاحبهاش را در چند سال گذشته انجام داده و میخواهد تعارفها را کنار بگذارد. مشاور مطبوعاتی احمدینژاد صریح میگوید ترسی از رییس مجلس و نمایندگان و کلیت اصولگرایان ندارد چراکه آنها تیم احمدینژاد را بهخاطر سهمخواهی تحت فشار میگذارند و اگر چوب لای چرخ دولت نگذاشته بودند هیچ وقت کار به این رکگوییها نمیکشید.
میگوید احمدینژاد مایملکش را رو میکند اما آنها هم بگویند چقدر ملک و املاک دارند. تاکید دارد احمدینژاد به خاطر منافع نظام هیچ وقت افشاگری نمیکند اما اصولگرایان میترسند که مبادا چیزی رو شود چون میدانند که چه کردهاند. حرفش این است که امثال متکی و اژهای به عنوان وزرای سابق احمدینژاد بهتر است به جای تهدید، ساکت باشند چون اگر پردهها بیفتد... در مورد قالیباف هم شاید تندتر از بقیه صحبت کرد که البته در بازنگریها صلاح دید حذف شود. میگفت انفرادی ملکزاده یعنی ظلم. از سقط جنین همسرش تا مشکلات جسمی وی در 60 روز انفرادی گفت. میگوید باید جواب ظلمی که به مشایی و اطرافیانش رفته را بدهند. سوال میکند مگر علیه ما سند نداشتند پس چه شد؟ رمال و جنگیرها، اختلاس، فساد مالی، چرا همه تهدیدها توخالی درآمد؟ مصاحبه آرام شروع شد اما جوانفکر تاکید داشت که دوره سکوت گذشته. میگفت احمدینژاد نمیخواست میدان را به این سمت بیاورد اما آنها خودشان بازی را شروع کردند. از روز اول هم با هم مشکل داشتند. اما حالا اصولگرایان ترسشان زیاد شده. میگفت دعواها زرگری نیست و اختلاف سر صندوق ریاستجمهوری را نباید پشت درهای بسته حل کرد. مگر به رای مردم اعتماد ندارند.
***
برای خوانندگان روزنامه مهم است روایت شما را بشنوند؛ از اینکه در چه چیزی انحراف داشتید که به عنوان انحرافی از شما یاد میکنند؟ چرا طی دو سال متهم شدید به جریان انحرافی؟ ماجرای جریان انحرافی به هفت ماه اخیر باز میگردد نه دو سال گذشته. من هم همین سوال را از آنها میپرسم؛ یکی بین آنها پیدا شود و بگوید جریان انحرافی یعنی چی؟ از چه چیزی منحرفیم؟ بله؛ ما از این دوستانمان منحرفیم، از باورها و رفتارها و برداشتهای آنها منحرفیم. ما آنها را قبول نداریم. رفتار و منش آنها را قبول نداریم و از آنها منحرفیم، اینها درست است و اگر منظورشان از جریان انحرافی انحراف از باورهای خودشان باشد، تایید میکنیم.
اما یک زمانی همانها دست شما را در سیاست گرفتند و بالا بردند. میگویند بدون تعارف ما احمدینژاد را احمدینژاد کردیم. خیر، من رد میکنم و چنین چیزی صحت ندارد. چه کسی چنین ادعایی را باور میکند؟ آقای احمدینژاد از خود ظرفیتهای بالایی را نشان داد و مردم هم از او استقبال کردند. البته آنها در ادعاهایشان آزاد هستند و هر ادعایی را میتوانند مطرح کنند اما مهم مردم هستند که آیا این ادعاهای بیاساس را باور میکنند یا خیر؟
پس چرا سال 84 نمیگفتید که از آنها منحرفید و قبولشان ندارید؟ یعنی حالا که کمکتان کردند به قدرت برسید، راهتان را تغییر دادید؟
اینطور نیست. شما میدانید که آنها در سال 84 دنبال فرد دیگری غیر از آقای احمدینژاد بودند و هرکاری هم از دستشان برآمد انجام دادند که آقای احمدینژاد رییسجمهور نشود. این را همه مردم میدانند. بعد از پیروزی آقای احمدینژاد بود که آنها با ادعای اصولگرابودن، خودشان را به آقای احمدینژاد چسباندند. البته نتوانستند بچسبند و چسبشان ناچسب بود و از او جدا افتادند.
اما پشتتان بودند؟ ادعا میکنند که پشتمان بودند؛ خیر نبودند. کار خودشان را کردند. حرف خودشان را زدند، مسیر خودشان را رفتند و ادعای خودشان را داشتند و آنها هیچگاه همراه با دولت نبودند! کجا و چگونه همراهی کردند؟
پس چرا همان موقع علیهشان قد نکشیدید؟ دلیلی نداشت که روی افتراقها انگشت بگذاریم؛ آن موقع این کارها را نکردند و این اتهامات بیاساس را به ما نزدند. ما هم به مصلحت و اهداف اساسی نظام و انقلاب ندیدیم که روی آن مسائل انگشت بگذاریم. حالا برای اینکه دنبالش نرفتیم باید مواخذه شویم؟ الان هم اینها هستند که فضای عمومی جامعه را مسموم کردهاند و ما ناگزیر شدهایم در برابر آنها به طور شفاف اعلام موضع کنیم. اگر هم آنها الان روی مسائل بیخودی انگشت نمیگذاشتند، بحران درست نمیکردند و دایما چوب لای چرخ دولت نمیگذاشتند، باور کنید دلیلی نداشت که فاصله معنیدار خودمان را با آنها بازگو کنیم و مشخص کنیم که از جنس آنها نیستیم؛ خودشان خواستند و این هم تبعاتش است.
سیاست یعنی همین؛ یکسری مطالبات داشتند و شما به آن مطالبات جواب ندادید. چرا؟ چه سهمی دارند؟ مگر مالکیت کشور بین افراد یا جریانات خاصی تقسیم شده است؟ مگر غیر از مردم کسی صاحب کشور است؟ احمدینژاد میخواهد افرادی را انتخاب کند که با او هماهنگ باشند؛ مدیریت مملکت یک شرکت سهامی که نیست هرکسی یک سهمی داشته باشد. اگر سهمی هست مربوط به نوکری و خدمت به مردم است. در نوکری مردم است که باید از یکدیگر سبقت بگیریم، نه اینکه چوب لای چرخ دولت بگذاریم. اینها چوب لای چرخ دولت گذاشتهاند. خب این درست نیست. اینها بعد از انتخابات ریاستجمهوری شروع به مسالهسازی کردند. سهم میخواستند و البته از منظر گروهی و حزبی هیچ سهمی برایشان قایل نبوده و نیستیم.
مگر غیر از این بود که سال 84، دولت را از اصلاحطلبها گرفتند و توقع نداشتند آن را به احمدینژاد ببازند. شما این بازی را به هم زدید؟ آخر کجای اصولگرایی اجازه میدهد دولتی که مورد تایید رهبری و مردم است دایماً برایش بحران درست کنند؟ برایش مساله درست کنند و نگذارند کار کند. این همه سوال از رییسجمهور و وزرا در صحن مجلس با چه هدفی مطرح شده است؟ آنها برای این رفتار بیسابقه چه جوابی دارند؟ آن ظلمی که به مرحوم کردان کردند برای چه بود؟
شاید معتقدند که برای مردم کار نمیکنید؟ اگر این اعتقاد را دارند پس مشکل آنها چیز دیگری است. رهبر معظم انقلاب؛ دولت احمدینژاد را دولت کار و تلاش توصیف کردهاند. آنها اگر دولت را در خدمت مردم نمیدانند بهتر است بگویند که با مقام معظم رهبری مشکل دارند و از ولایت فقیه تبعیت نمیکنند.
قدرت در دست شماست؛ سر قدرت در بدنه بالایی کشور دست آنها. از نگاه بسیاری، احمدینژاد نزاع با آنها را زود شروع کرد. چرا با آنها سر قدرت به تفاهم صوری نرسیدید؟ آنها زودتر از موعد احساس کردند که رودست خوردند و نگرانند رییسجمهور بعدی یکی از نزدیکان احمدینژاد باشد. پس واکنشهایی که علیه شما میکنند طبیعی است. رییسجمهور را مردم باید انتخاب کنند. اینطور نیست که کسانی پشت صحنه بنشینند و برای مردم رییسجمهور تعیین کنند. آنها دارند اشتباه میکنند. ما باورمان این نیست که از قبل، عدهای با هم زد و بند کنند و یک نفر را برای رییسجمهور شدن تایید کنند. چنین رفتاری، ظلم به مردم و تضییع حقوق آنان است.
مگر همین محافظهکاران پشت پرده تصمیم نگرفتند آقای احمدینژاد بماند و کسی را برای رقابت با وی نیاوردند؟ خیر، این برداشت صد درصد اشتباه است. آقای احمدینژاد همانند سال 84 خودش کاندیدا شد و بدون هیچگونه پشتوانه حزبی و گروهی خود را به مردم معرفی کرد. در انتخابات سال 88 نیز آنها میدانستند که حریف آقای احمدینژاد نیستند لذا به صورتی گریزناپذیر به حمایت از آقای احمدینژاد پرداختند. آقای احمدینژاد توانسته بود در سایه خدمات گسترده و بیسابقه به مردم و ارتباط نزدیک با افکار عمومی، در دل مردم جا باز کند و آنها با وقوف به این حقیقت، مرتکب اشتباه خود در سال 84 نشدند و فهمیدند که اگر فردی را وارد رقابت با آقای احمدینژاد کنند، دست به یک عملیات انتحاری زدهاند که ایکاش این کار را میکردند و امروز مردم تکلیف خود را با این جماعت روشن کرده بودند.
خب همین حرفها را میزنید که ناراحتشان میکنید. آنها تمام قد پشت سرتان بودند و رنجیدند از به قول خودشان ناسپاسی احمدینژاد. آن کسی که ناسپاسی کرد ما نبودیم. آنها بودند که قدر احمدینژاد و دولت او را ندانستند. اگر بحث از ناسپاسی باشد باید آنها را به چالش بکشید. احمدینژاد مقبولیت دارد و بدهکار آنها نیست.
اگر حرف مقبولیت بود که موسوی هم میتوانست مقبولیت مردمی داشته باشد. اما سراغ موسوی نرفتند. خیر، ایشان مقبولیت نداشتند. نتیجه انتخابات هم این را اثبات کرد. مقبولیت یعنی اینکه دیدند آقای احمدینژاد با انجام سفرهای استانی، در متن زندگی مردم حضور یافته و با آنان ارتباط صمیمانه و نزدیک برقرار کرده است. کشور در حال پیشرفت است و این پیشرفت جلوی چشم مردم و در معرض قضاوت مثبت آنان قرار دارد. بنابراین مردم با انتخاب آقای احمدینژاد از او قدرشناسی کردند. موسوی هم قبل از انتخابات یک مقبولیت نسبی داشت که قابل انکار نیست اما ایشان در دوره تبلیغات انتخابات، رفتاری از خودش نشان داد که به ایشان ضربه سنگینی وارد کرد؛ او میخواست با ایجاد فضای پرالتهاب و وارد آوردن اتهامات بیاساس به دولت و رییسجمهور، افکار عمومی را به سوی خودش معطوف کند و این تنش و التهاباتی که ایجاد کرد، نه تنها برای او سودی نداشت بلکه او را به اشتباه انداخت و پس از انتخابات رفتاری را از او شاهد بودیم که نتیجه همان آدرس دادنهای غلط بود.
این اتهام را اصولگرایان به شما میزنند و میگویند یک فضای پرتنش ایجاد میکنید و در تنش کارتان را جلو میبرید. میگویند جلوی مردم مظلومنمایی میکنید. نه، ما این طور رفتار نمیکنیم. ما کار میکنیم و کار هم کردهایم. اگر یک دولت حزبی مثل دولت خاتمی بودیم، این حرفها خریدار داشت، زیرا دولت خاتمی دولت سیاستورزی بود و دولت احمدینژاد دولت کار و تلاش. این دوتا با هم قابل جمع نیست. یعنی نمیشود وقت دولت و رییسجمهور به مجادلات و مباحث سیاسی صرف شود و هم بشود برای کشور کار کرد. اگر قبول کنیم که دولت آقای احمدینژاد برای کشور کار کرده است، پس باید بپذیریم که این دولت تا حد ممکن از ورود به تنشها و مجادلات سیاسی اجتناب کرده است. ضمن اینکه دولت احمدینژاد نماینده یک جریان سیاسی نیست که بخواهد جلوی مردم مظلومنمایی کند، یک دولت برآمده از آرای مردم است و مردم نیز با او همراه و همدل هستند.
شما هم قدرت و هم ثروت در اختیار دارید. نگویید قدرت و ثروت در دست ماست، ما کی هستیم؟ قدرت و ثروت مال ملت است، اگر دولت نماینده یک جریان و گروه سیاسی خاص بود شاید حرف شما مصداق پیدا میکرد اما همه میدانیم که این دولت، منتج از رای مردم است و به عنوان نماینده مردم امانتدار قدرت و ثروتی است که صاحب و مالک واقعی آن مردماند. بنابراین فکر میکنم که این حرف منطق ندارد.
مگر رسانهها و افراد شاخصشان حلقه اول دولت را به فساد مالی متهم نمیکنند؟ کدام فساد مالی؟ مگر نگفتند ما رمال یا جنگیر هستیم. چرا اثبات نکردند؟ چرا در برابر اتهاماتی که به ما زدند کم آوردند و از صحنه فرار کردند؟ چرا آقای ملکزاده را گرفتند ولی صدایش را درنیاوردند که برای چه گرفتند؟ چرا آزادش کردند و دلیلش را برای مردم توضیح ندادند؟ مگر نمیگفتند 150 میلیارد دزدی شده، پس چه شد؟ چرا به مردم حقیقت را نمیگویند و افراد را از اتهامات وارده مبرا نمیخوانند؟ کجای این رفتارها اسلامی است و با چه منطقی سازگاری دارد؟
میگویند به خاطر منافع نظام رو نمیکنند. عجب! به خاطر منافع نظام میآیند در جامعه التهاب ایجاد میکنند ولی به خاطر منافع جامعه حاضر نیستند سند بدهند؟ اتفاقاً منافع نظام اینجا ایجاب میکند که بگویند. اینها که ابایی ندارند، اگر سند داشتند حتماً میگفتند. ما میگوییم دروغ میگویند و جریان انحرافی یک چیز موهوم است. آقای مشایی و احمدینژاد زندگیشان پاک است. اگر راست میگویند یک گروه مستقل و بیطرف تعیین شود و اجازه دهند از وضع زندگی و دارایی و اموال و املاک ما و آنها، به مردم گزارش داده شود.
آقای ملکزاده از بازجوییهایش چه چیزی تعریف میکرد؟
من صحبتی نکردم، به من گفتهاند که همسرش بر اثر رفت و آمد به زندان برای دیدن آقای ملکزاده سقط جنین کرده است. چه کسی پاسخگوی این اقدام است؟ آقای ملکزاده بر اثر مدت مدیدی که در زندان انفرادی بوده دچار مشکلات جسمی و روحی شده است، چه کسی این آسیبها را جبران خواهد کرد؟
در طول زندان؟ بله، در طول زندان که برایش پیش آمده است چه کسی پاسخگوی آن است؟
به نظر شما چه کسی باید پاسخ بدهد؟ بالاخره کسی باید پاسخگو باشد. ما اشکالی نمیبینیم که دستگاه قضایی افراد را احضار کند و مورد بازپرسی قرار دهد اما همین کار هم باید بر اساس قانون انجام شود. اینطور نیست که چون ما مسئولیتی داریم هرکاری دلمان بخواهد میتوانیم انجام دهیم. هرکس را بخواهیم میتوانیم احضار یا بازداشت کنیم. همهچیز باید بر اساس قانون انجام شود.
مگر با ضابطه نبود؟ خیر نبود، مگر زندان انفرادی قانونی است؟ کجای قانون این اجازه را میدهد؟ وقتی متهم بازداشت میشود حداکثر ظرف 48 ساعت باید مشخص کنند که به چه جرمی دستگیر شده است. به وکیلش باید اجازه بدهند که در آنجا حضور داشته باشد. بگذارند با خانوادهاش تماس بگیرد. آیا میتوان گفت که برخی رفتارهای صورت گرفته، از جنس انقلاب و نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران بوده است؟ قطعاً نیست! این رفتارها را ما قبول نداریم، اینها را با صراحت گفتیم. امروز گفتیم و در آینده هم خواهیم گفت. ما برای استقرار و ثبات و دوام نظام جمهوری اسلامی ایران شهید دادهایم، ملت ایران تمامی سختیها و مرارتها را تحمل کرده است. این همه جانباز تقدیم کرده است، هدف چه بود؟ آیا جز این بوده است که نظام اسلامی ایران بالندهتر از همیشه در پیش چشم جهانیان قرار بگیرد؟ ما ماموریتهای بزرگتری را باید دنبال کنیم. چشم امید ملتهای مسلمان به انقلاب اسلامی دوخته شده است، بنابراین هر اقدامی که وجهه نظام و انقلاب را مشوه کند و به آن آسیب برساند، محکوم است و باید با آن مقابله شود. برخی رفتارها هیچ نسبتی با نظام جمهوری اسلامی ایران ندارد و چهره نظام ما پاکتر از آن است که این رفتارها به آن نسبت داده شود. با شهامت در روزنامه ایران نوشتیم که بگویید چرا آقای ملکزاده را با آن همه سر وصدا بازداشت و بعد از 40 یا 50 روز زندان انفرادی، بدون سر و صدا او را آزاد کردید. مردم از بنده به عنوان روزنامهنگار انتظار دارند که مطالبات آنها را از مسئولان کشور در هر ردهیی که هستند مطرح کنم و مراقبت کنیم که انقلاب و نظام اسلامی از آسیبها در امان بماند.
اما افرادی که شما میگویید چرا این کار را کردند جزو نظام هستند. تا اینجا انتقاد میکنید اماقدرت و توانایی دارید که این رفتارها را تغییر بدهید؟ ما در موضع مطالبهگری هستیم. نباید اجازه دهیم که رفتارهای غلط و آسیب زننده به اساس نظام و انقلاب ادامه پیدا کند. این افراد هم نباید بر ادامه رفتارهای نادرست خود اصرار کنند. ما دوست نداریم آن افراد هم مرتکب چنین رفتاری بشوند. ما از اینکه ببینیم آن افراد تخلف میکنند، ناراحت هستیم و توصیه میکنیم که رفتارشان را اصلاح کنند. ما میخواهیم آنها در مسوولیتهایشان بمانند و به مردم خدمت کنند، ما برخوردمان با آنها حذفی نیست بلکه اصلاحی است.
الان فشار از کجا به شما نزدیک است؟ گفتند مشایی در 5- 4 ماه گذشته بازجویی شده؛ حالا دستگیری خواهرزادهاش. این بازجوییها نهایتاً به کجا رسید؟ من تا به حال نشنیدهام که آقای مشایی بازجویی شده باشد. اگر شما اطلاعاتی دارید من ندارم.
میگویند حساب خودتان پاک است اما یک طبقه سرمایهداری را ایجاد میکنید وابسته به خودتان برای آینده. متاسفانه حساب و کتاب لازم در کشور وجود ندارد. اگر حساب و کتابی وجود داشت، کسی به خود جرات نمیداد اینطور صحبت کند و به دولت منتخب مردم اینطور تهمت بزند. خب بگویند کجاست؟ اینها دروغ است، متاسفانه کسی نیست رسیدگی کند وگرنه رییس دیوان محاسبات به خود جرات نمیداد که اتهامات بیاساس را به دولت وارد کند. متاسفانه الان هم همهچیز دست آنهاست و آنها باید رسیدگی کنند. مثلاً سازمان بازرسی کل کشور، پایش را در یک کفش کرده که میخواهد موسسه مطبوعاتی ایران را که یک موسسه خصوصی است، بازرسی کند. چرا؟ چون در سرمقاله روزنامه ایران، کارکرد سازمانهای نظارتی مثل سازمان بازرسی کل کشور و دیوان محاسبات را درباره پرونده اخیر فساد بانکی مورد سوال قرار دادم و از همان زمان آنها پایشان را در یک کفش کردهاند که میخواهند موسسه فرهنگی- مطبوعاتی ایران را بازرسی کنند. به آنها گفتهام که ماهیت این موسسه خصوصی است و مشمول قانون نظارت و بازرسی نمیشویم و مستندات ما اثبات میکند که آنها حق بازرسی ندارند اما آنها قانون را تفسیر به رای و مصادره به مطلوب میکنند و در روز روشن زور میگویند. در ماجرای ویژهنامه خاتون هم دیدید که چه ظلمی به ما شد؟ موجی از دروغگویی و تحریف را در کشور به راه انداختند و با نشر اطلاعات غلط و تحریکآمیز، برخی از علما و فعالان سیاسی را به موضعگیری واداشتند و کمتر از 8 ساعت نیز علیه ما اعلام جرم شد. اینها ظلم است. امام جمعه مشهد علیه دستاندرکاران خاتون حکم محارب صادر کرد، اینها ظلم است و پایدار نمیماند و ناحق است. در دادگاه مطبوعات اعلام کردم این ظلم است. برای چه باید مجازات شویم؟
تقریباً این ادبیات را دارند گسترش میدهند که ما اگر حرفی علیه احمدینژاد نمیزنیم و فعلاً داریم سکوت میکنیم و مشایی را به دادگاه نمیکشیم، برای این است که نگران هستیم احمدینژاد داستان انتخابات 88 را تکرار کند. مثلاً مطهری میگوید به خاطر همان پروندههای درجه اول درباره برخی تخلفات بعضی مقامات که در اختیار احمدینژاد است، اصولگرایان مجبور به سکوت شدند. چه ترسی دارند؟ آنها از خودشان وحشت دارند. آنها از اینکه مبادا مسائلشان رو شود وحشت دارند. مثلاً در ستون طنز روزنامه ایران برای اینکه قافیههای شعر درست شود نوشته شد 140 هزار سند رو میکنیم؛ آنها وحشت کرده بودند و موجی راه انداختند و حتی به رییس دستگاه قضا مراجعه کردند که بروید این مدارک را از روزنامه ایران بگیرید و اجازه ندهید منتشر شود! آقای رییسجمهور رییس کشور است و از خیلی مسائل اطلاع دارد اما بارها گفته که حرفها را در دلم نگه میدارم و نمیتوانم بسیاری از حرفها را بزنم. در مقابل مشاهده میکنیم که برخی از این افراد، گستاخی را به نهایت رسانده و از مردم میخواهند در سفرهای استانی به استقبال رییسجمهور نروند!
از چه چیزی میترسند؟ از خودشان باید بپرسید که از چه چیزی میترسند. میترسند از اینکه ببینند یکی خادم مردم است؟ سوابق ما و آنها را در بیاورند و به مردم نشان دهند، بپرسند آقای احمدینژاد و آنها چقدر دارایی و مایملک دارند؟ گزارش آن را به مردم بدهند.
شما حاضرید این کار را انجام دهید و بگویید که یک مقام ارشدی در فلان جا تخلف میکند؟ چنین جسارتی را دارید؟ چرا نه! این یک وظیفه است. به عنوان مشاور مطبوعاتی رییسجمهور جزو کسانی بودهام که مواضعم همیشه شفاف بوده و این را همه اظهار میکنند. البته مصالح و منافع نظام را همواره مد نظر داشتهام اما معتقدم که نظام نباید به منافع افراد گره بخورد. صدها نفر امثال بنده و بالاتر از بنده باید قربان و صدقه این نظام مقدس شویم. نظام جمهوری اسلامی ایران ریشهدارترین نظام مردمی در جهان است و ما حق نداریم آن را فدای خود و اهداف و امیال مان کنیم.
مردم عادی که نمیتوانند تکتک بروند و زمینخواری آقای فلان را در بیاورند، شما به عنوان یک مسئول این کار را میکنید؟ ما مطالبه میکنیم؛ همان آقایان که به ما اتهام میزنند، یک گروه مرضیالطرفین بگذارند تا اطلاعات مربوط به داراییهای مسئولان را در بیاورند و به مردم گزارش کنند.
این هم یک شعار تبلیغاتی جدید است؟ مهم نیست که شما اسمش را چه چیزی میگذارید، مهم این است که این اتفاق بیفتد؟ این حق قانونی و مطالبه درست مردم است که یک گروه مستقل بیاید و این کار را بکند. اما واقعا رسیدگی شود، نه اینکه برسند به آقای x یا y دوباره بگویند ولش کن. آن چیزی که مهم است حیثیت نظام است.
اگر این کار را نکردند چه؟ اگر نکردند، این مردم هستند که تصمیم میگیرند. آنها مشخص میکنند که چه کسی در قدرت بماند و چه کسی را اجازه ورود به قدرت ندهند.
آیا دولت احمدینژاد شهامت دارد که بیاید و این لیست آقایان را به رسانهها بدهد؟ همان لیستی که میگفت همیشه در جیبم هست.
این کار دستگاه قضایی است، شما چرا از آقای احمدینژاد مطالبه میکنید؟ آقای احمدینژاد لیست را به دستگاه قضایی داده است.
برخی مردم این دعواهای شما با محافظهکاران را باور ندارند. معتقدند این دعوای زرگری است. آقای مشایی آمده که آرای خاکستری جامعه را جمع کند و مثلاً تصمیم بر این بوده که چرا امثال اصلاحطلبها این کار را بکنند، بهتر است که یکی مانند مشایی این کار را بکند. این چه تعبیری است؟ مشایی و در پی او دولت و همکاران نزدیک رییسجمهور به شکلی ناجوانمردانه مورد حمله قرارگرفتند و حتی فرصت سخن گفتن و تحرک از آقای مشایی سلب شده است و آن وقت شما اسمش را میگذارید دعوای زرگری. آرای خاکستری، آبی و هر رنگی که شما بخواهید اسم بگذارید، بخشی از جامعه ما محسوب میشوند و حق حیات و حرفزدن دارند و لزوماً طرفدار موسوی نیستند. موسوی اشتباه کرد و مردم از او فاصله گرفتند ولی اینها هم نظر دارند و حالا ممکن است یک نفر پیدا شود که بخواهد با این آرا ارتباط برقرار کند، حق قانونیاش است؛ اینکه منفی نیست، نقطه مثبت است. چرا نباید از درون نظام کسی ظرفیت جذب این طیف از نیروهای سیاسی جامعه را داشته باشد؟ جلوگیری از این کار به نفع کیست و چه کسی را خوشحال میکند؟!
و از نگاه شما، مشایی با این شیوه جدیدش میتواند آن دسته از مردم را جذب کند؟ من نمیگویم آقای مشایی. ممکن است هرکس دیگری این کار را انجام دهد و اگر آقای مشایی بتواند این کار را انجام بدهد آیا باید با او برخورد کرد؟ آیا باید او را تخریب کرد؟ آیا باید جلوی او را گرفت؟
اینکه برای تیم شما بد نشد؛ تمام تیتر رسانهها و موج رسانهها فعلاً روی شما به عنوان جریان انحرافی است! این طور نیست! من حق زندگی دارم و میخواهم در این جامعه ادامه حیات بدهم. خانوادهام حق زندگی دارند. آنها گناهی ندارند. چرا عدهیی زیادهخواه با مطرح کردن یک داستان ساختگی به اسم جریان انحرافی، زندگی را بر خانواده بنده و امثال بنده تلخ کردهاند؟ این ظلم است و بنده از حق خود و خانوادهام گذشت نمیکنم. بحث جریان انحرافی برای من شهرت ایجاد کرده ولی شهرتی که زندگی را بر خانوادهام تلخ کرده است، چه ارزشی دارد؟
این بخش شوخی بود؟ خیر کاملاً جدی است. شهرت به چه درد من میخورد؟ من میخواهم در این جامعه زندگی کنم. خانوادهام را نمیتوانم در عذاب نگه دارم که میخواهم کار سیاسی کنم. این شهرت چه اهمیتی دارد، در حالی که خانوادهام در عذاب هستند؟
آقای مشایی احتمالاً به دردش میخورد. بویژه برای کاندیدا شدن.
خیر؛ برای ایشان نیز تحمل این وضع سخت است. بعضی وقتها این احساس در انسان ایجاد میشود که پذیرفتن مسئولیت ممکن است با گناه همراه باشد و فکر میکنم که آقای مشایی هم همین احساس و باور را دارد.
چه گناهی؟ به خاطر دشمنی با مشایی، ببینید چقدر آدم بیگناه را بازداشت و زندانی کردند. چرا و به چه جرمی؟ چرا افرادی را تا 60 روز در زندان انفرادی نگه داشتند. چرا این کار را کردند؟ باید توضیح بدهند. با چه منطقی این کار را کردند. آیا خدا از این کار راضی است؟ قطعاً راضی نیست. اینها ظلم است و البته مشایی هم از این وضع ناراحت است.
گفتید به مشایی اجازه تحرک سیاسی نمیدهند. مدتهاست جایی نمیرود و حرفی نمیزند. گفتند مصلحت کشور این است که مشایی سکوت کند و ما هم گفتیم چشم.
این را خواستند از آقای مشایی؟ ممکن است به ایشان توصیه شده باشد اما خودشان هم ملاحظه کردهاند. ببینید نمیگذارند مشایی حتی وظایف قانونیاش را انجام دهد. میگویند 30 تا پست و مسئولیت دارد در حالی که اینها دروغ است. رییس دفتر رییسجمهور هرکس که باشد، بطور قهری عهدهدار مسئولیتهای مختلفی میشود، مثلاً در کمیسیون فرهنگی دولت هم عضویت دارد یا عضو هیات امنای فلان دستگاه هم هست و امثال آن. آیا او گناهی کرده است که این مسئولیتها را به انجام میرساند در حالی که بابت آنها هیچ حقوقی دریافت نمیکند؟
حرفشان این است که کابینه را تفکر مشایی میچرخاند و مشایی برای همه کابینه تصمیم میگیرد. این توهین به وزرا و بقیه اعضای کابینه است.
متکی که حالا آمده بیرون رییسجمهور را متهم به دروغگویی میکند و میگوید در یک خط حرف ایشان 24 دروغ بوده! میگوید علیه ایشان حرف زیادی برای زدن دارد و چندین کلمه دروغ است. به نظر شما اگر کسی در دولت بود و حرفی نزد و وقتی خارج شد علیه دولت شروع به حرف زدن کند، چه شخصیتی از خود در اذهان ایجاد میکند؟ کسی که وزیر است، در مقابل کارهایی که انجام میدهد، مسئول است. آیا میتواند بگوید من هیچکاره بودم؟ یا بگوید من که در دولت بودم تحت فشار آقای مشایی بودم ؟ اگر چنین حرفی را بزند، در واقع خودش را زیر سوال برده و شخصیت خود را تخریب کرده است.
آقای اژهای رسماً احمدینژاد را به مناظره دعوت کرده؛ یعنی احمدینژاد و وزیر اطلاعات سابقش با هم مناظره کنند؛ این اتفاقات یعنی کشیده شدن بازی به راند آخر؟ رییسجمهور به خاطر تعهداتش نمیتواند 60 تا 70 درصد حرفهایش را با مردم در میان بگذارد، بنابراین شرکت رییسجمهور در چنین مناظرهای، منطقی نیست. بنده پسندیده نمیدانم که یک رییسجمهور بیاید و برود با وزیر اطلاعات خودش که الان دیگر وزیر اطلاعات نیست و یک مسئولیت قضایی هم دارد مناظره بگذارد. مناظره باید موضوعیت داشته باشد. مناظره باید برای هدف مشخصی طراحی شود.
مردم میپرسند چه خبراست؟ از صفارهرندی تا اژهای یا متکی، هر کسی میخواهد علیه احمدینژاد شروع کند به حرف زدن. این اتوبوس دولت که ترمز نداشت بدجور به دستانداز افتاده و به آخر راه میرسد.
آنچه رییسجمهور درباره ترمز گفتند مربوط به قطار بود نه اتوبوس و مربوط به انرژی هستهای بود و نه مسائل سیاسی. مسائل را با هم قاطی نکنید. دکتر احمدینژاد دیکتاتور نیست، یک فرد متدین، آزاداندیش و پایبند به مبانی مردمسالاری دینی است و نیاز به گفتن نیست اما درباره آن افراد باید خودشان پاسخگو باشند، چرا اینطور رفتار میکنند. آیا دو روز دنیا اینقدر ارزش دارد؟ حالا آقای احمدینژاد یک کاری کرد و آنها را آورد بالا، بعد هم به خاطر عملکردشان به خاطر مناسبات سیاسیشان، اعتماد احمدینژاد از آنها سلب شد. مگر میشود یک دولتی وجود داشته باشد که هر کسی ساز خودش را بزند؟ وقتی در دولت افرادی بودند که میخواستند ساز خودشان را بزنند و اهداف سیاسی خودشان را دنبال کنند، مشخص است که جایشان در آن دولت نیست. وقتی آقای رییسجمهور دید که عدهیی دارند رفتارهایی میکنند و واکنشهایی دارند و تصمیماتی میگیرند که اختلال در روند حرکتی دولت ایجاد میکند مسلم است که تصمیم میگیرند و کنارشان میگذارند، اگر کنار گذاشت، آیا باید بداخلاقی کنند؟
وزیرهای کلیدی مانند اژهای و متکی که سازشان با ساز آقای احمدینژاد کوک نبوده برای چه انتخاب شدند؟ آیا واقعاً سازشان کوک نبوده یا ضعفهای عمده داشتند در مدیریتهایشان. در دوره آقای متکی در دیپلماسی خارجی واقعاً دارای ضعف بودیم. چند تا از دیپلماتهای ما رفتند و پناهنده شدند؟ آیا این امر نشانه تسلط یک وزیر بر دستگاه دیپلماسی است یا آنکه شیرازه کار از دستش در رفته است؟
متکی میگوید من آنها را انتخاب نکردم و آقای مشایی آنها را انتخاب کرد. انتخاب سفرا و دیپلماتها دست وزیر امور خارجه نبوده؟ چه کسی از ایشان این حرف را میپذیرد؟ چه کسی میگوید دست ایشان نبوده، ایشان وزیر خارجه بودند، همه سفرا را ایشان معرفی میکنند و در هیئت دولت تصویب میشود و کارهایشان انجام میشود. چه کسی میگوید ایشان مسئول نبودند. ایشان در تصمیمات دیپلماسی خارجی به طور مستقیم مسئول بودند.
پس چرا راست نمیگویند؟ شما بروید بپرسید. آنها باید صداقت از خودشان نشان دهند و اشتباهات خودشان را بپذیرند. چرا بداخلاقی میکنند؟ عزت آقای متکی و آقای اژهای در این است که الان سکوت کنند وگرنه اگر پردهها برود کنار اشتباهاتشان را مردم میفهمند. منش دولت این نیست که اشتباهات آنها را برملا کند.
آقای احمدینژاد اگر ریاستجمهوریاش تمام شود یا به قول شما رییسجمهور نباشد و تعهد اخلاقی نداشته باشد، واقعاً اینقدر برای کشور دلسوزی دارد که بیاید و همه این حرفهای نگفته را بگوید؟
حالا نگفتن یا گفتنش باید ببینیم نشانه دلسوزی هست یا نه. باید بحث کنیم که گفتن بعضی از حرفها به نشانه دلسوزی و مصلحت کشور است؟ بالاخره ملاحظاتی هم در مدیریت کشور وجود دارد و باید همه اینها را در نظر گرفت. ما نباید کشور را به هر بهانهای به هم بریزیم و مردم را دچار آشفتگی خاطر کنیم و به همین دلیل است که به دوستانمان توصیه میکنیم رفتارهای غلط خود را کنار بگذارند. فضای فکری و روانی جامعه باید باز و آزاد باشد. بستن این فضا به نفع هیچکس نیست.
صادقانهتر با هم حرف بزنیم! میگویید چرا تیم احمدینژاد را میگیرید و میبرید انفرادی! نمیخواهیم مشابهسازی کنیم، اما الان بسیاری از اصلاحطلبها و مردان سیاسی دولت خاتمی برای همان نقدهای دلسوزانه در وضع مشابهی هستند. چرا اینها را آن موقع نگفتید؟ همان موقع که در میدان ولیعصر حامیان آقای احمدینژاد آمدند و درگیر شدند و آن اتفاقها پیش آمد، آن همه بازداشتی. از روزنامهنگار تا... افرادی که هنوز یک روز مرخصی نیامدهاند. شما ممکن است الان بگویید قوه قضاییه دست شما نیست ولی وزارت اطلاعات که دست شما بود... وزارت اطلاعات دست ما بود؟ اگر دست ما بود آقای احمدینژاد استعفای آقای مصلحی را قبول نمیکرد. کجا وزارت اطلاعات دست آقای رییسجمهور بود اگر بود که آقای مصلحی را برکنار نمیکردند!
دوران انتخابات دوران آقای اژهای بود. آقای اژهای هم با ما نبود. یک اتفاقی در کشور افتاد که نباید میافتاد، آقای موسوی یک رفتاری کرد که نباید میکرد، مقام معظم رهبری توصیه کردند و ایشان را فرا خواندند به رعایت مصالح کشور. رفتارهای تحریکآمیز آقای موسوی باعث شد یک عده به خیابانها بیایند و درگیری ایجاد کردند، در این درگیریها بسیاری از بچههای بسیجی و پلیس کتک خوردند و زخمی شدند. مگر نشدند؟ خب این اتفاق افتاد، طبیعی است که عدهای بازداشت میشوند و ممکن است در یک جایی تر و خشک با هم بسوزند. اصلاحطلبان مرتکب اشتباهات بزرگی شدند و این اشتباهات را باید در جای خودش بررسی کرد اما حاضر نیستیم به خاطر اشتباهاتشان سر اینها را ببرند و بگویند اینها شایسته هر برخوردی هستند! من چنین چیزی را نمیگویم! قبول دارم که در تصمیمگیری و رویکردهایشان اشتباه کردند که این در جای خودش قابل طرح و بررسی است، اما این بحثی را که شما فرمودید اینطور پاسخ میدهم که وقتی التهاب میشود، وقتی تشنج و آشوب میشود ممکن است بعضا افراد بیگناه هم هدف برخورد قرار گیرند و عدهای آسیب ببینند.
الان اصولگرایان به شما اتهام میزنند که ولایتمداریتان زیرسوال رفته. آنها توضیح دهند که چه اشکالی به کار ما وجود داشته است و چرا پایبندی ما به ولایت زیر سوال رفته؟ ما که پای ولایت ایستادهایم و کوتاه هم نمیآییم و همه آسیبها را هم داریم تحمل میکنیم. اما اگر بخواهیم درباره ولایتمداری صحبت کنیم من به آنها میگویم که ولایتمداری چیزی جز حرکت کردن پشت سر رهبری نیست و البته مردم بهتر میتوانند تشخیص دهند که پشت سر رهبری چه کسانی قرار دارند. آنهایی که جلوتر از رهبری حرکت میکنند، نمیتوانند خود را ولایتمدار بخوانند و دیگران را از دایره ولایت خارج بنامند.
اصولگرایان حرف شما را نمیزنند. بیتعارف میگوینداحمدینژاد برای نخستین بار 11 روز با رهبری قهر کرد. میگویند آقای خاتمی هم اینطور نایستاد که من میخواهم این وزیر عوض شود. رییسجمهوری کجا جلوی رهبری ایستاده بود؟ احمدینژاد سپر بلای رهبری است. از رهبری قهر نکردند. در بحث آقای مصلحی شامگاه روز 28 فروردین با من تماس گرفته شد و گفتند نامه حکم رییسجمهور درباره مشاورت آقای مصلحی و پذیرش استعفای ایشان را از خبرگزاری بردارید. گفتم چرا باید این کار را انجام دهم. گفتند ما به شما میگوییم باید بردارید. گفتم شما کی هستید؟ گفتند ما میگوییم بردارید. گفتم به چه مناسبت بردارم؟ گفتند ما میگوییم و نظر آقا است. گفتم نظر آقا را باید روابط عمومی یا دفتر معظمله اعلام کنند یا در سایت بیاید و خود آقا بگویند و ما قطعاً اطاعت میکنیم. گفتند نه همین که ما میگوییم باید عمل کنید! من گفتم عمل نمیکنم. گفتند که خودت باید با دستگاه قضایی روبرو شوی که من هم گفتم عیبی ندارد و از فردای آن روز فشارها شروع شد. من تابع ولایت هستم که ایستادم و اجازه ندادم برخلاف نظر اعلام شده از طرف رهبری چیزی را در خبرگزاری نظام اعلام کنند یا آنهایی که رفتند بلافاصله از قول آقا به دروغ خبر حکم حکومتی مقام معظم رهبری برای آقای مصلحی را منتشر کردند در حالی که رهبر معظم انقلاب هیچ حکمی را صادر نکرده بودند.
شما از فرصتها استفاده کردید، در صورتی که میدانستید آنها درست میگویند و نظر آقا چیست؟ نه، من از کجا میدانستم؟ مگر رهبری با من و شما تعارف دارند. هر موقع لازم باشد اعلام میکنند. رهبری عزیز در تاریخ 31 فروردین ماه نامهیی را خطاب به آقای مصلحی صادر فرمودند که بلافاصله در ایرنا و روزنامه ایران منتشر کردیم. من حتی به آن افرادی که به من زنگ زده بودند گفتم بنویسید تا من انجام دهم. مگر نمیگویید نظر آقاست، پس بنویسید تا من انجام دهم اما حاضر نشدند بنویسند. حالا مردم قضاوت کنند که چه کسی تابع ولایت است و هزینه آن را میپردازد و چه کسانی جلوتر از رهبری حرکت کرده و برای تحمیل اراده و خواست خود به دیگران تلاش میکنند.
شما تابوشکنی کردید؟ نه! کار آنها غلط است. کار درست را من انجام دادم. آنها کار غلط را کردند وقتی آقا چیزی نگفتند. به چه حقی خبر بیاساس مربوط به حکم حکومتی معظمله را منتشر کردند در حالی که هیچ حکمی از سوی ایشان صادر نشده بود. در 28، 29 و 30 فروردینماه حکم حکومتی وجود نداشت؟ حکم حکومتی تاریخ دارد. 31 فروردین ماه اعلام کردند. مگر ما مجاز هستیم قبل از اینکه آقا حکمی را صادر کنند، خبر آن را منتشر کنیم؟
پس میگویید لجبازی و استفاده از فرصت نبود؟ من هزینه کار درست را دادم. کار من اصولی و منطقی بود. من گفتم برای من تایید رسمی بدهید تا خبر پذیرش استعفای مصلحی و انتصاب او به مشاورت رییسجمهور را از خروجی ایرنا حذف کنم اما آنها حاضر نشدند چنین کاری بکنند، بنابراین بنده نمیتوانستم اعتماد کنم زیرا ملاک خبر ایرنا سایت رسمی ریاستجمهوری بود که این خبر را حذف نکرده بود. ما معتقدیم باید قانون و ضابطه اعمال شود. یک عدهیی میخواهند اراده و خواست خودشان را به نام رهبری تمام کنند که باید مراقب آنها باشیم و ما همیشه نگران آنها هستیم که بخواهند نظرات خودشان را به نام رهبری جا بیندازند و ما این را قبول نداریم و باید مراقبت کنیم. اگر مراقبت کردیم و اجازه ندادیم در خارج از چارچوبهای نظام کاری صورت بگیرد، این هوشمندی است و نباید به خاطر آن مواخذه شویم.
اگر این اتفاق دوباره بیفتد شما همین رفتار را خواهید داشت؟ قطعا همینطور است و راسختر و قاطعتر از گذشته این کار را انجام میدهم. اگر نظر رهبری عزیز برای بنده قطعیت پیدا نکند قهرا نباید به آن تن بدهم. فکر میکنم مردم و تاریخ هم از بنده چنین انتظاری دارند. معتقدم رسانههایی که این کار را کردند باید محاکمه شوند و بگویند با چه مجوزی این خبر را منتشر کردند. حکم حکومتی در آن زمان وجود خارجی نداشت.
اما به قول امثال مطهری، شخص احمدینژاد همین کار را انجام میدهد چراکه در سال 86 یا 87 هر وقت میخواست کارش را پیش ببرد میگفت آقا پشت من هست، آقا هم نظرش همین است. احمدینژاد تنها رییسجمهوری است که از آقا کمترین هزینه را کرده و به ندرت اتفاق افتاده که در جایی از اعتبار و جایگاه رهبری خرج کند. همیشه برای رهبری آورده داشته و از رهبری نیز هیچ هزینهیی نکرده است. بدون تردید این از افتخارات احمدینژاد است.
در مصداقی آقای مطهری در سال 88 در گفتوگو با ضمیمه «اعتماد» میگوید امثال ما با چشمانی گریان به احمدینژاد رای دادیم چون نظر رهبری بر احمدینژاد بود. آقای مطهری به آقای احمدینژاد رای داد؟ اگر به آقای احمدینژاد رای داده بود در تظاهرات آقای موسوی چهکار میکرد؟ آقای مطهری به آقای احمدینژاد رای نداد. آقای مطهری چهره شناختهشدهای نبود اما اسم ایشان در فهرست نامزدهای حامی احمدینژاد در انتخاب مجلس قرار گرفت و ایشان به مجلس راه پیدا کرد اما بعدا نمکدان را شکست و علیه آقای احمدینژاد و دولت ایشان شروع به فضاسازی و تبلیغات مسموم کرد.
رییس یکی از کمیسیونها در گفتوگو با «اعتماد» میگفت مشروح مذاکرات مشایی با امیر عمان را داشتیم که در آنجا مشایی به امیر عمان پیغامهایی را میدهد تا برای مذاکره بدهد به امریکا و میگفت وقتی من مشروح این مذاکرات را دیدم که آقای مشایی چه چیزهایی به امیر عمان گفت به عنوان یک ایرانی خجالت کشیدم... اصولگرایان میگویند اینها مصداق ساز ناکوک شما با ولایت است. آقای احمدینژاد طی 6 یا 7 سال گذشته یقه امریکا را در خود امریکا گرفته و رسوایی امروز دولت امریکا در داخل این کشور به میزان قابل توجهی مرهون روشنگریها و افشاگریهای آقای احمدینژاد با استفاده از تریبونهای امریکایی بوده است. از نظر ما هیچ پشت پردهیی وجود ندارد. آن آقایی که چنین چیزی را مطرح میکند بهتر است سند این مذاکرات را منتشر کند. چرا حرفهای بیربط میزنند. مشروح مذاکرات را اعلام کنند، اینها که حد و مرزی قایل نیستند، بیایند بگویند مشروح مذاکرات چه بوده است؟ البته اگر چنین سندی وجود میداشت، آنها تا به حال منتشر میکردند.
17 ماه مذاکرات با امریکا از شهریور 88 تا اسفند 89؛ ادعایی است که مشاور اوباما هم مطرح میکند درباره تلاش احمدینژاد برای مذاکره و شکستش. خیر، مذاکراتی نداشتیم، مگر میشود مذاکراتی بدون نظر رهبری داشته باشیم؟ اولاً چنین حرفی نبوده، دوماً اگر بوده باید منتشر کنند، چرا دروغ میگویند این از آن دسته اتهامات بیاساس است که میزنند و خرجی هم برایشان ندارد. هیچ مذاکرهیی آقای مشایی با امریکا نکرده است. مگر میشود در کشور کسی بدون اجازه رهبری مذاکرهیی کند. چنین چیزی صحت ندارد. این هم مثل هزاران دروغ دیگر است که به آقای مشایی نسبت دادهاند.
فکر میکنید این دروغها تا کی ادامه پیدا میکند. این را باید از آنها بپرسید که تا کی میخواهند ادامه دهند. آنها هنوز نفهمیدهاند که قافیه سیاست را باختهاند.
یعنی آقای احمدینژاد قافیه را نمیبازد و اصرار دارد بازی قدرت را با اصولگرایان ادامه بدهد و برود سراغ گزینه مدنظرش برای ریاستجمهوری آینده؟ ما به فکر ریاستجمهوری نیستیم و میخواهیم در فرصت باقی مانده به کار و خدمت ادامه دهیم. این مردم هستند که تشخیص میدهند چه کسی در خط احمدینژاد است و چه کسی نیست. کسی حق ندارد خواست و اراده خود را به مردم غالب کند.
شاید مردم این حرف شما را باور کنند اما اصولگرایان سنتی که قدرت از دستشان رفته، باید باور کنند که شما قدرت را رها میکنید و میروید؟ ما همین الان هم حاضریم تحویل بدهیم و برویم. ما آمدیم کار کنیم. اگر اجازه دهند کار را به سرانجام میرسانیم و تحویل میدهیم و میرویم و اگر اجازه ندهند و بخواهند در روند فعالیت دولت اختلال ایجاد کنند، این مردم و رهبری عزیز هستند که تصمیم میگیرند. ما از روز اول گفتهایم که برای ماندن نیامدهایم. آن دورهیی که مردم به ما اعتماد کردند را میخواهیم کار کنیم آیا این اشکالی دارد؟
یک بار هم در ایام فاطمیه گویا قرار بود آقای احمدینژاد استعفا بدهند. به قول خودشان کارشکنیها زیاد شده بود. آن طرفیها هم حتی تا چیدن دولت موقت بعدی جلو رفته بودند. پس چه شد که کار به استعفا نکشید؟ کسی که برای خدمت آمده تا آخرش میماند. تا شهادت میماند. اگر بتوانیم کار کنیم ادامه میدهیم و اگر نتوانیم کار کنیم که باید از رهبری اجازه بگیریم. اینجا تصمیمگیری با رهبری و مردم است و کسی که پیرو ولایت است با ولایت هماهنگ میشود.
شما که این همه حرف از مردم و ولایت میزنید آقای احمدینژاد چیزی غیر از این را نشان میدهد. چه کار میکنند؟
حدود 2 یا 3 ماه طرح سوال از احمدینژاد، آمدن احمدینژاد، ماده 233 کردن تخلفات احمدینژاد، اینکه آقای احمدینژاد چرا نص صریح مقررات را اجرا نمیکند و اینقدر خودش چوب لای چرخ مجلس میگذارد، شده حاشیههای نهادی مثل مجلس که باید قانونگذاری کند! از طرف دیگر هماورد سیاسی که احمدینژاد با قالیباف دارد سبب شده تا پول مترو را ندهد یا پول یارانه؛ میگوید محسن هاشمی را بردارید تا پول بدهم به حمل و نقل عمومی مردم اما آخرش هم این کار را نمیکند! همه سوالشان این است که آقای احمدینژاد اسمش این است که با مردم است، مردمی که در مترو تهران له میشوند یا مردمی که میلیاردها تومان از بیتالمال آنها صرف هر دقیقه مجلسی میشود که احمدینژاد و حاشیههایش، متن آن را تشکیل میدهد؛ این پولها صرف بگومگوی سیاسی میشود بعد چطور میگویید اصل برای شما مردم است و بس! مردم به رییسجمهورشان اعتماد کردند و ثروت و قدرت در اختیارش قرار دادند. قضاوتتان ناشیانه است. این مردم همان مردمی هستند که به استقبال رییسجمهور میآیند. آیا اینها مردم نیستند؟ این همان مردمی هستند که با رییسجمهورشان در انتخابات شرکت میکنند و رای میدهند. آنها مردم نیستند؟ احمدینژاد قدردان مردم است.
قدردان است، اما رییس دولت چطور حاضر میشود مردم سختی و شلوغیهای مترو را تحمل کنند ولی بودجهیی که مصوب مجلس و حقشان هست را به آنها نمیدهد؟ احمدینژاد پاسداری میکند از امانتی که مردم به او سپردهاند. چرا باید پول را به کسی داد که حاضر به حساب پس دادن نیست؟ احمدینژاد دنبال آن نبود که آقای محسن هاشمی نباشد، دنبال این بود که حساب پس بدهد و بیاید بگوید پولی که بردید چهکار کردید، یا آقای شهردار تهران آن پولی که بابت تونل توحید مصرف کردید اینقدر هزینه نداشته و دست آخر هم معلوم نشد که چقدر هزینه کردند. شفافسازی باید بشود و باید حساب پولهایی را که هزینه کردهاند پس بدهند. با پولهای قبلی چهکار کردند. آیا اگر حساب بکشد میشود ضد مردمی؟ احمدینژاد مراعات میکند که پول درست هزینه بشود. ثروت و قدرتی که از طرف مردم به دولت تفویض شده، جزو حقوق عمومی است و رییسجمهور باید مراقبت کند که از این امانت مردم به درستی استفاده شود.
فکر نمیکنید موضوعات را دارید خلط میکنید؟ شما حاضرید مردم تهران در سرما و گرما سختی بکشند چون با قالیباف در اداره شهر تهران اختلافنظر دارید؟ خیر، این شما هستید که مسائل را دارید با هم خلط میکنید. آقای قالیباف همان فردی است که درباره دولت آقای احمدینژاد، اظهارنظر موهنی کرد و یک وزیر دولت را به عرقخوری متهم کرد. قالیباف بابت توهینی که کرد باید متحمل مجازات اسلامی میشد و شما اسم این را میگذارید اختلاف سیاسی؟ دولت پول مردم را به مترو میدهد و باید مراقبت کند که این پولها جای دیگری هزینه نشود! آنها باید حساب و کتاب پس بدهند.
گروکشی است. گروکشی نیست. باید به دولت حساب پس بدهند و بگویند که پولی که گرفتند چه کار کردند؛ اینکه روشن است.
مگر کشور دستگاه نظارتی و بازرسی ندارد که به این بهانه رسماً میگوییم به مردم تهران و حل و نقلشان پول نمیدهیم؟ این حرف شما درست نیست. به گواه آمار و ارقام، بیشترین کمک را در طول تاریخ مترو دولت احمدینژاد کرده است و دولت نباید به شهرداری تهران پاسخ بدهد. شخصا فکر میکنم که شورای شهر تهران باید راه را باز کند و به فردی که واقعا دلسوز شهر تهران باشد فرصت بدهد مدیریت پایتخت را در دست بگیرد. متاسفانه شورای شهرمان درجا میزند. انتظار این است که شورای شهر یک تکانی به خودش بدهد. قالیباف آدمی هست مثل بقیه آدمها. ایشان چه رهاوردی برای شهر داشتهاند؟ الان شهر تهران در نتیجه طرحهایی که شهرداری اجرا میکند، قفل شده است. شورای شهر تصمیم بگیرد که یک فرد دیگری را بگذارد که بتواند با دولت همکاری و تعامل کند و گره را باز کند.
خب مردمی که این حرف شما را میشنوند نمیگویند ما را قربانی میکنند تا قالیباف از شهردار بودن بیفتد؟ خیر، مردم به شورای شهر نگاه کنند. آنها رفتند روی آقای قالیباف ترمز کردند. یک نفر دیگر را بگذارند. آقای قالیباف کی هست؟ کسی که در نیروی انتظامی بوده، چقدر تخصص در مسائل شهری دارد؟ یک فرد نظامی بوده است. ببینید شهر پر شده است از موانع و دیوارههای آهنی و بتنی، حاکمیت تفکر نظامی در مدیریت شهری، خودش را نشان میدهد! این درست نیست.
درباره مجلس هم همین طور تفسیر میکنید؟ نمایندهای که میگوید ما حق داریم و میتوانیم قانون مخالف شرع و مخالف قانون اساسی وضع کنیم، در چه جایگاهی قرار دارد؟ آقای توکلی، آقای مطهری. خودشان گفتند که میتوانیم مصوبات خلاف شرع و خلاف قانون اساسی داشته باشیم. آیا یک نماینده مجلس حق دارد چنین چیزی را بگوید و مجلس هم از خود واکنشی نشان ندهد؟ وقتی یک نفر چنین اعتقادی داشته باشد خلاف قانون اساسی است و باید گفت مصاحبهاش چه ارزشی دارد؟
آقای احمدینژاد قانون اساسی را تعریف میکند یا خود شما تعریف میکنید؟ نه، من تعریف نمیکنم. قانون اساسی تعریفشده است. در راس امور کشور، شرع و قانون اساسی قرار دارد اما آنها میگویند میتوانیم قانونی تصویب کنیم که خلاف شرع باشد. مجلس باید واکنش نشان میداد و مانع از تکرار اینگونه سخنان موهن میشد. آیا باید با نمایندهیی که این دیدگاه را دارد برخورد شود یا اینکه باید به دولت فشار بیاورد که چرا به نظر این نماینده توجه نمیکنی؟ اصلا نباید هم به حرفهای این نماینده توجه کرد. برای این نماینده نباید ارزش قایل شد. کسی که به شرع و قانون اساسی توجه نمیکند، فاقد منزلت نمایندگی است.