کد خبر: ۱۴۰۸۳۵
تاریخ انتشار : ۱۸ آذر ۱۳۹۰ - ۱۱:۰۱

امام موسی‌صدر: خصلت ما روحانیون این بوده که می‌خواستیم مردم بیایند و دست ما را ببوسند

آفتاب‌‌نیوز : آفتاب: ماه­نامه «نسیم بیداری» در شماره آذرماه خود در گفت‌وگوی مفصلی با صادق طباطبایی درباره سیره امام موسی صدر نوشت: 

* آقای صدر با ورود به لبنان در سال ۱۳۳۸در زمره اولین فعالیت‌های‌شان؛ به عنوان یک طلبه ۳۰ ساله؛ تاسیس مؤسسه‌ای به نام دارالندوه بود. او اعلام کرد افراد گوناگون با عقاید و باور‌ها، مذاهب و مسالک گوناگون به این مرکز بیایند و تنها چای و قهوه بنوشند و با هم از هر دری سخنی بگویند؛ همین افراد در بیرون با هم به هرنحو می‌خواهند برخورد ‌کنند. همین مساله نشان می‌دهد که آنچه در حال حاضر با نام تعایش یا گفت‌وگوی ادیان و تمدن‌ها مطرح است آقای صدر با ورود به لبنان و در فضایی که از ۱۷ یا ۱۸ فرقه مذهبی، فکری تشکیل شده است به دنبال آن بوده است. در این مرحله می‌توانیم با اطمینان کامل و به وضوح تمام بگوییم خط سیر فعالیت امام صدر بر پایه نزدیکی انسان‌ها به یکدیگر و بر اساس وجوه مشترک و دوری از وجوه افتراق آنان است 

*آقای صدر همیشه می‌گفتند: خصلت ما روحانیون این بوده و همیشه منتظر آن بوده‌ایم که در جائی بنشینیم و مردم به سراغ ما بیایند و دست ما را ببوسند. اما من این‌گونه نیستم؛ خودم به سوی مردم می‌روم و از هیچ چیز ابایی ندارم. زندگی امام صدر اینگونه بود با ورودش به لبنان در مدت کوتاهی (یکسال و دو ماه) با ماشین کوچکش، ۱۳۰ هزار کیلومتر در مناطق مختلف لبنان کوچک تردد کرد. لبنان در زمان ورود امام به آنجا فاقد آمار از وضع انسانی و اجتماعی مردم بویژه شیعیان بود. این بود که ایشان؛ منطقه به منطقه؛ کوچه به کوچه خانه به خانه سرکشی کرد. به هر خانه که می‌رسید توقف می‌کرد در می‌زد و با صاحبان آن صحبت می‌کرد و احوال آنان را جویا می‌شد؛ از شرایط زندگی، طریقه ارتزاق و مزرعه گرفته تا تعداد دوستان فرق و مذاهب دیگرشان پرس و جو می‌کرد. این گونه توانست آماری چند جانبه درباره شیعیان و محرومان تهیه کند. درباره اوضاع مسیحیان و دیگر فرق نیز از دوستان نزدیکشان کمک گرفتند. 

*شهید سید محمد باقر صدر به من‌گفت؛ «هنگامی که سید موسی عازم ترک نجف شد؛ به او گفتم پسر عمو از این‌جا نرو؛ اگر دو سه سال دیگر در این حوزه بمانی یکی از علمای شیعه و اعلم فقها خواهی شد. ولی ایشان در جواب گفت: نه پسر عمو؛ فضا در حوزه‌های علمیه برای من تنگ است؛ چه اینجا و چه قم. رسالت ما این است که باید وارد اجتماع شویم و کار ناتمام سید جمال‌الدین اسدآبادی را به انتها برسانیم؛ با یک تفاوت که خطای او را تکرار نکنیم. اشتباه سیدجمال‌الدین اسدآبادی این بود که تلاش می‌کرد با اصلاح سران، فقر و محرومیت جامعه را از میان ببرد و در این راه توفیق نیافت. ما باید دست محروم‌ترین و پایین‌ترین اقشار جامعه را بگیریم و به آنان کمک کنیم که ارتقاء یافته و به جایگاه واقعی خود برسند، هرگاه به جای در خور خود رسیدند خود مردم حقوق پایمال شده خود را از زمامداران می‌ستانند. من با توکل و امید به نصرت خداوندی می‌خواهم به این کار روی اورم.» 

*من حتی در سن ده دوازده سالگی بودم که به من توصیه کردند استادی را پیدا کنم و به یادگیری قواعد ردیف آوازی موسیقی ایرانی بپردازم؛ آن هم در قم پنجاه سال پیش. بعد‌ها هم که در المان به تحصیل اشتغال داشتم؛ باز به اصرار و توصیه ایشان به شناخت موسیقی کلاسیک مغرب زمین پرداختم. 

*امام موسی صدر قرآن و منابع متقن حدیث و روایات و فکر سیال و موضوع‌شناسی علمی، مبنای اندیشه فقهی و دینیشان است و تمام نظرات اجتهادی و استنباط‌هاشان مبتنی بر همین اصول خدشه ناپذیرا ست. آقای بهشتی درباره ایشان می‌گفتند که در یک ماه رمضان بسیاری از شب‌ها با آقای صدر درباره حرمت موسیقی سخن می‌گفتیم و مباحثه می‌کردیم. اصول نظرآقای صدر این بود که آن‌چه امروز به مفهوم موسیقی دلالت دارد چیزی نیست که در اسلام و دستورات دینی نهی شده است. دلایل و شواهدی هم داشتند و بیان می‌کردند و به تبعش موسیقی را به عنوان یک هنر وسیله‌ای برای تلطیف فضای ذهنی عواطف دینی و تعمیق اندیشه دینی جوانان معرفی می‌کردند. امام صدر معتقد بود جوان امروز را نمی‌توان با اندیشه و عاطفه دینی آشنا کرد بدون اینکه از فلسفه، هنر، عشق و عرفان بهره گرفت. یکی دیگر از خصلت‌های برجسته امام صدر شجاعت در رفتار و گفتار بود و دوری از ریا و پنهان کاری و مصلحت اندیشی‌های حقیقت کش. زمانی که در کلیسای کبوشین بیروت برای جامعه کاتولیک‌های لبنانی و در مراسم عبادی آغاز ایام روزه‌شان؛ به دعوت کاردینال اعظم ایشان خطبه معروف به موعظه را که از وظائف عبادی ویژه آنان است ایراد کرد؛ و آن شکوه و عظمت و آن روحانیت فوق ستایش را در آن دیر متجلی کرد؛ نگران این نبود که عکس ایشان را در زیر صلیب حضرت مسیح برای علمای نا‌اشنا به اوضاع روز نجف؛ ارسال خواهند کرد و آن‌ها را بر ضد ایشان خواهند شوراند. 

*یک روز من از حکومت جهانی واحد و ویژگی‌های دنیا در دوره حکومت امام زمان از ایشان سؤال کردم و انتظار این را داشتم که بگویند همه به چنان رشدی می‌رسند که زیر پرچم واحد یک دین و مذهب اثنی عشری قرار می‌گیرند. اما ایشان در پاسخ من چنین گفتند: آن دوران؛ و آن جامعه جهانی، جامعه ایست که مصداقش لکم دینکم ولی دین است. هر کسی با آرمان و اعتقاد خودش؛ اما تحت یک رهبری واحد پذیرفته شده‌ای که همه به او معتقدند و او عدل و داد را می‌گستراند و کرامت و اخلاق در او متجلی است؛ زندگی می‌کنند. اگر اصل عدم مناقشه در مثال را بپذیریم؛ خواهم گفت؛ نقش و اثر وجودی ایشان در لبنان؛ که سبب شده بود اکثریت مسیحی – با فرق مختلف‌شان – و پیروان راستین تسنن و دیگر طوایف دینی و عشیره‌ای؛ به‌‌ همان اندازه به ایشان مهر و عشق می‌ورزیدند که طایفه شیعه که زعامت و هدایتشان را بر عهده داشتند.؛ می‌تواند الگوئی یا نمونه‌ای از‌‌ همان جامعه جهانی واحد و موعود باشد که سرانجام آن به جامعه‌ای متخلق به اخلاق الله خواهد انجامید. 

*به گمان من اگر آقای صدر بیایند به لبنان خواهند رفت و در آغوش انسان‌هایی قرار می‌گیرند که با مژه‌هاشان راه را برای ورود ایشان می‌روبند. در مجموع می‌توانم بدون اغراق ادعا کنم که ناپدید شدن ایشان هم برای ایران و هم برای جهان اسلام خسارت بسیار بزرگی بود. من تردید ندارم که اگر امام صدر با آن خصوصیات برجسته‌ای که از ایشان می‌دانیم و قدرت تعامل برجسته‌ای که دارا بودند؛ در این ۳۳ سال در صحنه سیاسی حضور می‌داشتند؛ چهره خاورمیانه به طور حتم به گونه‌ای دیگر بود. حتی فضای کشور و انقلاب ما نیز غیر از این می‌بود.
بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین