آفتابنیوز : آفتاب: چاپ جدید کتاب «لطفا گوسفند نباشید» با زیر عنوان «تقدیم به عزیزانی که نمی خواهند گوسفند باشند» به همت محمود نامنی از سوی انتشارات ثامن وارد بازار نشر شد؛
کتابی خواندنی در حوزه روانشناسی با گرایش خودشناسی، درباره زندگی بهتر از آخرین سخنرانی های اوشو، آنتونی رابینز، دستنوشتههای اسکاول شین، مزامیر داود، ترانههای حضرت سلیمان – اناجیل چهارگانه، قرآن کریم، سخنان معصومین و آخرین پدیدههای علمی روانشناسی روز دنیا.
در بخش های مختلف کتاب که تاکنون بارها تجدید چاپ شده، به زبانی ساده راه های برقراری ارتباط، افزایش اعتماد به نفس، نقش دوست در زندگی، تعریف زندگی و … شرح داده است که گزیده ای از آن ها را در ادامه می خوانید:
به خاطر بسپار:هرگاه ما چیزی را نفهمیم،آن را تصادفی یا اتفاقی می نامیم، در حالی که هیچ جز تصادفی در دنیا وجود ندارد!
به خاطر بسپار:ما،تار و پود بدبختی را خود می بافیم و نام آن را می گذاریم:سرنوشت!
به خاطر بسپار:هرجا که ژرف ترین درد است،عظیم ترین آموزش را به همراه دارد!
به خاطر بسپار:کسی که راه غلطی را می رود،بیشتر شانس آن را دارد که به راه درست آید.تا کسی که راه درست را غلط می رود.
به خاطر بسپار:هولناک ترین ناباوری،ناباوری نسبت به خودتان است!
با خود بخوان: در زندگی ام شکست وجود ندارد، تا زمانی که از چیزی درس گرفته باشم.
یادت باشد: دیگران را آزاد بگذار، آزاد در پذیرفتن تو ..آزاد در روی برگردانیدن از تو!
با خود تکرار کن: همیشه فردایی وجود دارد!
یادت باشد: خشمگین شدن از انتقاد، تاکیدی بر درستی آن است!
مطمئن باش: اگر به خودت ایمان داشته باشی هیچ چیز مانع راهت نیست.
یادت باشد: عفو و بخشش نیکوست، اما فراموش کردن، نیکوترین است…..
باور کن: شکست نخوردن هرگز به معنای پیشرفت نیست.
هرگز تصمیم تان را پیشاپیش اظهار نکنید!
بهتر است برای یک روز هم که شده "شیر باشید" تا آنکه برای همه سال های زندگیتان "گوسفند" باشید!
بهترین روش برای خوشحال کردن خود آن است که دیگر را خوشحال کنید.
به خاطر بسپار: خشم بادی است که چراغ ذهن را خاموش میکند!
یادت باشد: در ازای هر 10 دقیقه خشمگین شدن ، ششصد ثانیه شادی را از دست می دهی !
*
اما چگونه آزردگی ها را تحمل کنیم؟
بشنوید از دکتر شریعتی:
خدایا اندیشه و احساس مرا در سطحی پایین میار که زرنگی های حقیر و پستی های نکبت بار و پلید این شبه آدم های اندک را متوجه شوم چرا که دوست تر می دارم ؛ بزرگواری گول خور باشم نه اینکه چون ایشان کوچکواری گول زن.
*
قصه ای از مولانا
شخصی به باغ زیبایی می رود و یک گل سرخ که شبنمی بر آن نشسته و رنگ و بوی دل انگیزی دارد نظرش را جلب می کند. دستش را به سمت آن می برد تا بتواند آنرا لمس کند که به ناگاه تیغی دستش را می خراشد . با حیرت می پرسد: خدایا این همه لطافت و زیبایی را آفریدی و در کنارش این تیغ تیز و سخت را گذاشتی ؛ علت این همه بی سلیقگی چیست؟ باغبان هستی به او جواب می دهد "اگر این تیغ نباشد، تو هرگز به لطافت و نرمی گلبرگ های گل سرخ پی نخواهی برد و شکرگزار این همه زیبایی نخواهی شد زیرا خلقت جهان جمله اضداد است!"
حال اگر به هستی همچون باغی و به انسان ها همچون گل های آن باغ نگاه کنیم، با گل های مختلفی مواجه می شویم، گل های خوشبو و خوشرنگ که تیغ هم دارند و گلهایی که اساسا نه رنگ و بویی دارند و نه تیغی.
به یاد داشته باشیم هر گاه به کسی که به نوعی درباره ما بدی روا داشته خوب نگاه کنیم؛ فرشته ای را می بینیم که در وجودش سقوط کرده است. آنچنان که وجود شیطان طعم شکرین حضور خداوند را در کام بندگان می چشاند، حضور آدم های کاکتوسی نیز شناخت قدر و قیمت انسان های خوب است.
*
بشنوید حکایت ابوسعید را در حمام:
روزی دلاک کیسه کشی در حمام مشغول کیسه کشی ابوسعید ابوالخیر بود و چرک های دست او را در بالای بازویش جمع می کرد و در حین این کار از ابوسعید پرسید ای شیخ در یک کلام بگو جوانمردی یعنی چه؟ ابوسعید نگاهی به چرک هایی که دلاک روی بازویش جمع کرده بود انداخت و گفت: جوانمرد آن است که چرک را به روی یار نیاورد.
*
یک پیشنهاد خوب:
هر عمل خود را یک نامه بدانید و هر انسان را یک صندوق پست به مقصد خداوند. حال کمی فکر کنید و مسیر و روند عمل خود را در ذهن تصور کنید. آیا باز هم می توانید عمل ناشایستی را در حق کسی روا دارید اگر هر عمل ما نامه ای باشد که به حضور خداوند می رسد؟
*
دوست داشتن خلق:
"استیفن لوید" می گوید: "اگر مرگ شما نزدیک بود و فقط فرصت یک تلفن کردن را داشتید، به چه کسی تلفن می کردید؟ و چه چیزی می گفتید؟"
"کریستوفر مورلی" در جواب "استیفن لوید" می گوید:
"اگر دریابیم که فقط پنج دقیقه برای بیان آنچه می خواهیم بگوییم فرصت داریم، تمام باجه های تلفن از افرادی پر می شد که می خواهند به دیگران بگویند:
آنها را دوست دارند!"
و "هریت بیچر استو" با نگاهی خیس و دلی پر درد به خاطر این نگفتن ها! می سراید:
"تلخ ترین اشک هایی که بر سر مزار رفتگان ریخته می شود
به خاطر کلمات ناگفته و کارهای ناکرده است!"
*
اٌشو راه رسیدن به حضور حق را در قالب حکایتی چنین می نگارد: روزی عارف کبیری در خانه اش نشسته بود، پیرمردی از روستایی دور به دیدن او آمد و گفت:
"ای قدیس! چه گویم که به خدا برسم و محبوب او شوم؟!"
عارف نگاهی به او کرد و گفت: خوش بگذران، با شادی ات خدا را نیایش کن!
لحظاتی بعد مرد جوانی به حضور عارف رسید و گفت: "چه کنم تا به خدا برسم؟"
عارف گفت: "زیاد خوش گذرانی نکن!"
جوان تشکر کرد و رفت. یکی از شاگردانش که آن جا نشسته بود گفت: "استاد بالاخره معلوم نشد که باید خوش بگذرانیم یا نه!"
عارف گفت: "سیر و سلوک روحانی و رسیدن به حضور حق مانند بندبازی است که چوبی در دست دارد گاهی آن چوب را به طرف راست و گاهی به طرف چپ می برد تا تعادل خود را روی بند نگه دارد.
آن چوب را چوب تعادل گویند!"
به خاطر بسپار: تعادل و میانه روی یگانه راه حصول به خلوت حق می باشد!
به گزارش خبرآنلاین،این کتاب خواندنی با قیمت 16هزار تومان در بازار نشر موجود است.
ساکنان تهران برای تهیه این کتاب، کافی است با شماره 20- 88557016 سامانه اشتراک محصولات فرهنگی؛ «سام» تماس بگیرند و آن را در محل کار یا منزل _ بدون هزینه ارسال _ دریافت کنند. سایر هموطنان نیز با پرداخت هزینه پستی می توانند این آثار را تلفنی سفارش بدهند.