کد خبر: ۱۶۵۱۷۱
تاریخ انتشار : ۰۴ مرداد ۱۳۹۱ - ۱۷:۵۷

زمینه‌های مصالحۀ فلسطینی و برونداد آن

آفتاب‌‌نیوز : آفتاب: دو جریان اصلی فلسطینی پس از چهار سال رویارویی تمام عیار سیاسی، تبلیغاتی و حتی گاه نظامی، سرانجام در فوریه 2011، در دوحه به توافقی برای تکمیل مصالحه و تشکیل دولت وحدت ملی به نخست‌وزیری محمود عباس دست یافتند. این توافق از چند جهت حائز اهمیت است. نخست آنکه این نشست در فضای نوین منطقه‌ای صورت گرفته و حاکی از اثرگذاری وضعیت نوین منطقه بر تحرک مستقل و به دور از فشار فلسطینی‌ها است. دوم آنکه حاکی از تحولی در نگاه دو جنبش فتح و حماس به نوع تعامل با اسرائیل می‌باشد و سوم آنکه این مصالحه می‌تواند پیش درآمدی بر تحولات اساسی در مناقشة اسرائیلی – فلسطینی باشد. 

دلایل مصالحه را می‌توان تحت سه عنوان دنبال کنیم: خیزش‌های مردمی در جهان عرب، در مقدمه قرار دارد. این خیزش‌ها سپهر سیاسی فلسطینی، سامان داخلی کشورها و موازنة منطقه‌ای پیشین را دچار تحولات ژرفی کرد. در نتیجة این تحولات، بزرگ‌ترین حامی عرب دولت خودگردان (حسنی مبارک)، سرنگون شد و اخوان‌المسلمین به تدریج در حال به دست گرفتن قدرت در مصر است که برخلاف مبارک، حامی گفتمان مخالفان فلسطینی دولت خودگردان در مورد مناقشة اسرائیلی – فلسطینی است. در سوریه حماس با چالش بزرگی روبرو شد، به نحوی که باید از میان نظام اسد (متحد پیشین) و اخوان‌المسلمین سوریه و سایر مخالفان نظام، یکی را برمی‌گزید که در نهایت به تدریج به سوی گزینة دوم رفت. در مجموع، تحولات ژرف منطقه‌ای در ابعاد مختلفی جنبش‌های فلسطینی را تحت تأثیر قرار داد و آنها را به سوی مصالحه یا آشتی ملی رهنمون کرد. 

مسئلة دوم، مشکلات درون فلسطینی‌ها است. فتح با تأکید بر گفتمان مبارزة مسالمت‌آمیز با اسرائیل، حکومت خودگردان را از قدرت نظامی و تأثیر این قدرت بر چانه‌زنی با اسرائیل محروم کرد و در نهایت با بن‌بستی مواجه شد که رادیکال‌های حاکم در اسرائیل در برابر این گفتمان ایجاد کردند. ابتکار محمود عباس در سازمان ملل نیز تا حدودی برای گریز از تبعات گفتمان حکومت خودگردان مطرح شد. حماس نیز پس از چهار سال سلطة کامل بر غزه، عملاً نتوانست با تأکید بر گفتمان مبارزة مسلحانه، مسئلة فلسطین را به سوی اهداف مورد تأکیدش پیش ببرد. در این دوره، محاصره و حملات متوالی اسرائیل به مناطق مختلف غزه به تدریج افزایش یافت و در نهایت به جنگ 2009 – 2008 انجامید. در مقابل، حماس به رغم تداوم رقابت و تضاد داخلی، عملاً مشی مقاومت مسلحانه را کنار گذاشت و پس از جنگ 22 روزه،‌ حملات موشکی محدود به اسرائیل از غزه نیز متوقف شد. بنابراین، دو جنبش اصلی فتح و حماس به نوعی به بن‌بست رسیدند و نیازمند راهی برای برون رفت از وضعیت فعلی بودند. خیزش‌های مردمی جهان عرب که به غزه و کرانة باختری نیز با وسعت و شدت متفاوتی تسری یافت، هر دو جنبش را وادار به حرکت در راستای مصالحه کرد. 

نکته سوم آنکه تحولات منطقة عربی، از یک سو کشورهای عربی را به تحولات داخلی و پیرامونی مشغول ساخت و از سوی دیگر، غرب و در رأس آنها ایالات متحده را که حکومت خودگردان امید فراوانی به فشار آن بر اسرائیل و پیشبرد مذاکرات داشت – در مسائلی دیگر درگیر ساخت که عملاً رتبه مسئلة فلسطین را در بین اولویت‌های سیاست خارجی آمریکا تنزل داد. به عبارت دیگر، خیزش‌های عربی افزون بر تأثیر مستقیم بر وضعیت فتح و حماس و سایر جنبش‌های فلسطینی، به طور غیرمستقیم با خارج کردن مسئلة فلسطین از فهرست اولویت‌های غرب، به تسریع مصالحة فلسطینی کمک کرد. 

مصالحة فلسطینی‌ها در اصل ناشی از بن‌بستی است که دو جنبش فتح و حماس در پیگیری گفتمان خاص خویش در قبال اسرائیل و نیز مسائل داخلی با آن روبرو شدند. به عبارتی، هم مشی مسالمت‌جویانة حکومت خودگردان و هم کنش ستیزه‌جویانه و جهادی حماس، در پیشبرد اهداف اعلانی دو جنبش ناکام ماند و دو جنبش یاد شده را دچار چالش جدی در عمل به تعهدات خود کرد. 

در این میان، آنچه مصالحة فلسطینی را تسریع کرد، خیزش‌های جهان عرب بود که سپهر سیاسی فلسطین را در ابعاد مختلف داخلی و خارجی تحت تأثیر قرار داد و به جنبش‌های فلسطینی نشان داد که تداوم رویکرد پیشین در شرایط جدید، امکان‌پذیر نیست. این واقعیت در تظاهرات غزه و کرانة باختری به طرفداری از مصالحه – که بلافاصله پس از آغاز خیزش‌های عربی انجام شد و مستقیماً تحت تأثیر آن بود – آشکار بود، همچنان که ناهماهنگی نگرش فتح و حماس، با شرایط نوین و لزوم تغییر آن را نیز به وضوح نشان داد و به تحرک این دو جنبش به سمت مصالحه کمک کرد. 

مصالحه فلسطینی‌ها که طبق برنامه‌ریزی‌ها باید به تشکیل دولت وحدت ملی بینجامد، ضمن تقویت جایگاه داخلی و منطقه‌ای حکومت خودگردان (که با ورود حماس از پتانسیل نظامی آن نیز برخوردار خواهد بود)، موضع فلسطینی‌ها را در برابر اسرائیل نیز تقویت خواهدکرد؛ زیرا این مصالحه به اعادة نسبی توازنی خواهد انجامید که در دورة یاسر عرفات، فلسطینی‌ها با تکیه بر آن اسرائیل را در زمینه‌های متعددی وادار به پذیرش حقوق فلسطینی کردند. بنابراین آیندة مناقشة اسرائیلی- فلسطینی در گرو تحکیم مصالحه، تشکیل دولت وحدت ملی و در نهایت ادغام حماس در حکومت خودگردان خواهد بود.
بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین