آفتابنیوز : آفتاب: بر پایه آخرین گزارش های دریافتی، آمار جان باختگان و مجروحان زلزله شمال غرب کشور در کمتر از 24 ساعت از وقوع حادثه، به بیش از 300 کشته و دو هزار مصدوم رسیده است تا بر خلاف تصور مسئولان رسانه ملی و عده ای دیگر، خطر از بیخ گوشمان نگذشته باشد! آماری که سوای خسارات مادی وارد شده بیان می شود؛. اما براستی چه شده که علی رغم ورود این حجم از انرژی مخرب به جامعه، موج همدردی دولتمردان فرا نمیرسد؟!
وقوع لرزههای قدرتمند روز گذشته در آذربایجان شرقی برای بار دیگر به یادمان آورد که با توجه به قرار گرفتن کشورمان در نوار زلزله جهانی، سقف های بالای سرمان تا چه اندازه میتوانند ناامن و خطر آفرین باشند، چرا که اصولا نه آموزشی در زمینه ایمنی سراغ داریم و نه ساز و کاری برای ایمن سازی به کار بسته ایم.
بدین ترتیب زلزله اخیر بیشترین آسیب و تعداد جان باخته را در نقاط روستایی به جا می گذارد تا با پایان آواربرداری و انتقال مجروحان از مناطق زلزلهزده اعلام شود که 337 روستا آسیب دیده و برخی از آنها تا 100 درصد تخریب شده اند؛ جایی که به گواه تصاویر، بسیاری از خانه های روستانشینان از نوع سازه های سنتی و قدیمی بوده و به عبارت ساده تر، کاهگلی بوده اند.
این نکته ای است که در سخنان شعارزده وزیر کشور (که به همراه اعضای شورای عالی مدیریت بحران از صبح امروز در منطقه حضور یافته) هم به چشم می خورد؛ جایی که مصطفی محمدنجار در حاشیه بازدید از مناطق زلزلهزده هریس میگوید: «مکانهای ویران شده به صورت مقاوم و مستحکم بنا میشوند.»
به عبارتی بهتر، فارغ از مشکلاتی که نصیب بخش بزرگی از جمعیت کشورمان شده -و از قضا پوشش اخبار مرتبط با آن هم برای مسئولان رسانه ملی کشورمان به ادله و برهان نیاز داشته است!،- زلزله ورزقان و اهر معیاری است برای نشان دادن بافت های قدیمی و فرسوده در روستاهای کشورمان که چه بسا در قیاس با مناطق محرومی مانند سیستان و بلوچستان، بسیار مدرن تر و بروز تر هستند.
خانه هایی که گاه تا نسل های متمادی شاهد جشن و حزن ساکنان و اقوامشان بوده اند اما جز تغییرات جزئی، ترکیب نا ایمن و فرسوده شان دست نخورده باقی مانده و به روزی رسیده اند که گاه یک زلزله متوسط هم برای تبدیلشان به آوار بس باشد؛ چه برسد به زلزله ای با قدرت 6.2 در مقیاس ریشتر!
اینجاست که نخستین پرسش در ذهنمان شکل خواهد گرفت و آن اینکه، چه کسی مسئول نوسازی این بافت های فرسوده است؛ مردمانی که از طریق کشاورزی، باغبانی و یا دامداری به سختی به امرار معاش می گذرانند یا دولتمردانی که بر مسند بودجه عمرانی کشور نشسته اند؟
اکنون کافی است برای درک بهتر از عمق فاجعه خاموشی که بیخ گوش شهرها و روستاهای اقصی نقاط کشورمان کمین کرده است، سری بزنیم به آمار سرشماری اخیر که در آن به توزیع واحدهای مسکونی مسکونی بر اساس نوع اسکلت و بنا به تفکیک نقاط شهری و روستایی پرداخته شده است؛
به گواه آمار، تنها 44 درصد واحدهای مسکونی موجود در کشورمان از نوع سازه های محاسباتی فلزی و بتن آرمه (دقت کنید که این سازه ها لزوما استاندارد نیستند) هستند و در ساخت بیش از 55 درصد بقیه از مصالحی مانند چوب، آهن، بلوک سیمانی، خشت، گل و غیره بهره برده شده و بسیاری از آنها غیر ایمن هستند.
آیا شباهت این موضوع با مواردی نظیر به کارگیری ناوگان فرسوده هواپیمایی، عرضه خودروهای غیر ایمن و فاقد تجهیزات ضروری ایمنی و ... اتفاقی است؟
حال بیایید از جنبه دیگری به ماجرا بنگریم تا درد نهفته هموطنان زلزله زده مان در آذربایجان شرقی بیش از پیش هویدا شود؛ جایی که با گذشت یک روز از واقعه دلخراش زلزله در شرق تبریز، هنوز پیامی از رئیس جمهور کشورمان مبنی با همدردی با شهروندان آسیب دیده مخابره نشده است؛ هماو که پیامهای پی در پیاش در روزهای گذشته، ظاهرا موفقیت ورزشکاران کشورمان را در رقابتهای مهم المپیک هدف گرفته بود اما این بار که شمال غرب کشور در بهت و اندوه فرو رفته بود، نه تنها پیامی کتابت نکرده، بلکه انتقادی به عملکرد صداوسیما نیز بروز نداده است.
به عبارتی بهتر، باخت مسئولان صدا و سیما در پوشش ندادن اخبار مرتبط با زلزله در حالی رقم خورد که منتقدی چون احمدی نژاد هم به میدان نیامده بود تا شاید فردای روز شائبه هایی چون بردن دوربین به بین مردم قبل از انتخابات و ... برای وی نیز که به سفرهای استانی مشهور است، مطرح شود؛ گویی نه زلزله ای رخ داده و نه مردمان چند استان شب را در فضای باز به صبح پیوند زده اند!
آیا گلایه های بی شمار هموطنانمان در چرایی پوشش اخبار منفی جهانیان و ندیدن درد و رنج هموطنان داخلی، ریشه در واقعیت های تلخ ندارد؟
اکنون بیایید قطعه بعدی پازل بی مسئولیتی را هم در جای خود قرار دهیم تا بیشتر به درد زلزله زدگان نزدیک شده و تلخی تصمیمات خودخواهانه برایمان آشکار شود؛ جایی که مدير كل روابط عمومي جمعيت هلال احمر ايران با اشاره به اعلام آمادگي برخي كشورها براي ارسال كمك به زلزلهزدگان آذربايجانشرقي می گوید: «هلال احمر نيازي به كمكهاي بينالمللي ندارند.»
به گزارش تابناک،نا گفته پیداست که از یک سو پتانسیل امدادرسانی در کشورمان به مدد وقوع وقایع تلخ بسیار و تقویت بنیادهای اورژانسی، در سطح بالایی قرار گرفته و از سوی دیگر ممکن است که برخی از متقاضیان ارسال کمک به کشورمان هم نیت های سوئی در پس پرده اقدام انسان دوستانه شان داشته باشند اما هنوز برایمان جای سوال دارد که در زمانی که برخی از هموطنانمان در رنج و محنت به سر می برند، چه ضرورتی به اظهار لخت و عور «رد کمک بین المللی» احساس شده که یک مدیر موارد اضطرار به مصاحبه با خبرگزاری شتافته و سخنانی بگوید که تعبیری جز نمک ریختن بر زخم ندارد؟
آیا این دست اظهار نظر ها نشان از آمادگی بالای مسئولان دارد یا رنگ و بوی سیاسی کاری در آن مشاهده خواهد شد؟
و سر انجام اینکه راه رسیدن به مرز ایمنی در مقابل بلایای طبیعی مانند زلزله و حتی سوانح غیر طبیعی مانند سقوط هواپیما قطعا بسیار پر فراز و نشیب و متاسفانه زمان بر خواهد بود اما آیا چنین توجیهی برای کناره گیری دولتمردان از مصیبت های وارده بر مردم پذیرفتنی خواهد بود؟!
1: نشان دادن وضع بسیار خوب و مطلوب ایرانیان
2: نشان دادن وضع بسیار بد و ناراحت کننده اروپا و آمریکا
چه جمله ی ..
منکه از این منطق چیزی سر در نیاوردم جز تعداد زیادی از هموطنانم که تا دیروز خودشان برای خودشان کسی بودند امروز برای گذراندن شب به یک سر پناه نیاز دارد تا با زن و بچه خودش اگر در زیر آور نباشند را بگذراند که امروز برای آب و غذا و چادر باید خواهش و تمنا کند.
خدا خودش به داد ملت برسه، البته همه ما باید از این مصیبتها درس بگیریم و در اطلاع رسانی و اقدامات سریع و مناسب کوتاهی نکنیم.
افراد مسول بایستی جوابگو باشند. ملت و نمایندگانشون حتی شده وکلایی تعیین بشوند تا این موارد را در محاکم پی گیری کنند.
کافیه بدونین که ظاهرا" برخی کارشناسان زلزله قبلا" در خصوص فعالیت این گسلها به مسولان استان هشدار داده بودند ولی اقدام لازم صورت نگرفته است!
تسلیت به مردم بزرگوار و صبور ایران