آفتابنیوز : آفتاب: بر گوشه گوشه خرابهها و خانههايي كه ديگر نيست، مردان سيهپوش چمباتمه زده و زانوي غم بغل كردهاند. زندگي شان آوار شده و به هستي كه ديگر نيست خيره ماندهاند. كمتر كسي است اينجا كه داغدار عزيزي نباشد. برخي از اين مردها جز خانه، در يك بعدازظهر منحوس همسر، مادر، فرزند و عزيزانشان را از دست دادهاند.
اينجا همه مشكيپوشند و غم وجودشان با خاكي كه از سر تا پاي لباسهاشان نشسته بيشتر ديده ميشود؛ اينجا روستاي "باجه باج" است روستايي در نزديكي ورزقان كه با 39 كشته و زخمي، بالاترين آمار تلفات زلزله در منطقه را دارد.
به گزارش ايسنا، در مسير جاده از تبريز به سمت ورزقان ميرويم. صف چادرهاي سفيد كه پديدار ميشوند حكايت از آغاز فاجعه خانه خرابي و خانه به دوشي دارد.
35 كيلومتري ورزقان آغاز بحران است و آبادي به آبادي به تعداد چادرهاي سفيد اضافه ميشود. ترافيك جاده با گذشت چند روز از زلزله همچنان سنگين است، در اين ميان خودروهاي شخصي غالبترند و مردمي كه به هر وسيله ممكن در حال كمكرساني هستند.
كمي جلوتر صداي اذان از مسجد بيمناره كه در ميان خانههاي به خاك نشسته طنينانداز شده، حكايت از وصل شدن برق در برخي روستاها دارد.
صنوبرها دوسوي جاده را احاطه كردهاند و زيبايي خود را به رخ ميكشند و دشتهاي وسيع از پس صنوبرها قاب چشم ميشود؛ اما هر لحظه پس از اين همه زيبايي ميگويي، چه حيف اين همه زيبايي براي تو طبيعت كه اينقدر بيرحم بودهاي.
روستاهاي كنار جاده آب شرب ندارند. تنها بستههاي آبمعدني است كه مايحتاج مردم را تامين ميكند و تانكرهايي كه گاه و بيگاه از راه ميرسد. حتي چشمهها هم در اين زلزله آب را بر مردم ماتمديده بستهاند و خشك شدهاند.
هر چند كه فرماندار آذربايجان چند روز پيش قول داده كه به همه زلزلهزدهها فانوس ميدهد، اما هنوز، «فانوس» بزرگترين خواسته اين خانه خرابهاست تا از دامهايشان به عنوان تنها دارايي به جا مانده از قهر طبيعت، حفاظت كنند، اين بار ديگر خبري از چوپان دروغگو نيست و شبها گرگها كه از بيخانمايي گلهها با خبر شدهاند، حمله ميكنند و دامها را طعمه قرار ميدهند.
پسر جواني از اهالي "باجه باج" جلو ميآيد با فارسي دست و پاشكستهاي ميگويد: بنويسيد ما نيازمنديم؛ واقعا نيازمند كمكيم. اين را ميگويد و اشكريزان دور ميشود.
چادرها و پارچههاي مشكي كه نشان دهنده قبور تازه درگذشتگان است در نزديكي خودنمايي ميكند گويي زلزله زدگان را بيش از اين نيز ياراي دوري عزيزانشان نيست، پيرزني لالايي غمانگيزي به زبان تركي در وصف دختر و نوهاش ميخواند صداي غمآلود و بغض فروخوردهاش اشك را در چشم جاري ميكند.
با لالايي به سراغ مرغ و خروسها ميرود. گويا آنها تمام هستي و دارايياش هستند، مشتي غذاي مانده براي آنها ميريزد.
روستا خلاصه شده در تلي از آوار و چهارچوب درهاي بيخانه كه استوار باقي ماندهاند، چهارچوبهايي كه ديگر دستي كلونشان را نمينوازد و خشم زمين كه اين بار نصيب مردمي شد كه بامشان بيش نبود اما رنجشان بيشتر شد.
زنان چادرهاي رنگي را به دور لباسهاي سياه خود پيچيدهاند. كودكان با ظاهري به چرك نشسته دائما محوطه خاكي چادرها را زير پا ميگذارند گويي به دنبال كسي يا چيزي ميگردند و شايد آن همبازي چند روز پيش خود كه حال براي هميشه در زير آوارها دفن شد.
برخي از كم و كيف كمكها ناراضياند. هنوز دلگير كمبودهاي يكي دو روز اول هستند و نااميدانه سقفي مطمئن را به خواهش طلب ميكنند، چرا كه از 30 روز ديگر و آغاز فصل سرما ميترسند. پيرمردي جلو ميآيد و ميگويد، سيگاري براي دود كردن ميخواهد و اينكه طويلهاش درست شود تا گرگ هر شب به گلهاش حمله نكند.
زني ديگر اعلاميه مجلس ترحيم خواهرش را در دست گرفته است. نميدانم در اين اوضاع آن اعلاميه را چطور چاپ كردهاند. چندين دقيقه گذشته است و او همچنان خيره به اعلاميه است انگار براي باور مرگ خواهرش به چيزي بيش از اعلاميه نياز داشت.
هرسال تابستان زنان و مردان دوشادوش هم به برداشت محصول ميرفتهاند اما امسال زنان تنها صبحها سر زمين رفته و بعدالظهرها براي تدرك افطار به خانه بازمي گشتند و همه زنان و درخانه ماندگان قرباني آوار شده و به آغوش خاك سپرده شدهاند.
يك راه شوسه فرعي را بالا ميرويم تا به روستاي "زنگبار" ميرسيم. روستايي كه 100 درصد تخريب شده است.
پنج روز پس از زلزله خبري از حمام و دستشويي صحرايي نيست.
زلزلهزدگان روستای باجه باج از توابع ورزقان - آذربایجان شرقي
چشمهاي مردم اينجا سرخ است. نميدانم از خاك است يا بغضهاي فروخورده. ديوارهاي پارچهاي چادرها ديگر تاب تحمل هق هقها را ندارند
مردي جلو ميآيد و سر صحبت را باز ميكند. 1/5 ساعت زير آوار مانده بود. از دنياي مردگان بازگشته است. از كمي امكانات گله ميكند. از برادرزاده جوانش ميگويد كه بعد از 48 ساعت جنازهاش را از زير آوار بيرون آورده بودند.
ميگويد: كاش دولت دامهايمان را بخرد تا ما با پولهايش خانههايمان را بسازيم. تعهد ميدهيم كه با اين پولها به شهر نرويم و تنها براي ساخت و ساز خانه و طويله استفاده كنيم، چرا كه هر شب گرگ به گله ميزند و يك ماه ديگر هم فصل سرما است و دامها تلف ميشوند.
اينجا بر هيچ لبي و صورتي لبخندي نميبيني؛ هرچه هست تحير است و غم. دست آخر بغضي راه گلويت را ميگيرد و رو در روي نگاه آنها كه موجا موج از نااميدي است، ترجيح ميدهي سكوت كرده و بگذري.
چشمهاي مردم اينجا سرخ است. نميدانم از خاك است يا بغضهاي فروخورده. ديوارهاي پارچهاي چادرها ديگر تاب تحمل هقهقها را ندارند.
روستا را با همه دردهايش ترك كرده و راهي ورزقان ميشوم. همان ابتداي ورود، ساختمان فرمانداري ورزقان كه تخريب شده به چشم ميآيد. كمي جلوتر ساختمان سازمان بهزيستي هم تخريب شده و شهر خلوتتر از آنچه بايد باشد، است.
باد در ميان ديوارها و شيشههاي فرو ريخته زوزه ميكشد، گويا ميخواهد به تنهايي شهر را به تسخير خود درآورد. اندك مردمان باقي مانده در شهر هم در بلوارها و ميدانهاي شهر چادر علم كردهاند. برخي چادرهايشان چادر هلالاحمر نيست كه به اين واقعيت صحه بگذارد كه آنجا چادر خريد و فروش ميشود و چادرهاي دولتي به همه نميرسد.
محل استقرار نيروهاي امدادي و بيمارستان صحرايي، مدرسه شهيد رجايي است. ارتش، سپاه، بسيج، هلالاحمر، اورژانس، اورژانس اجتماعي سازمان بهزيستي، همه از اينجا كمكرساني ميكنند. اما ميتوان فهميد كه چندان با هم هماهنگ نيستند، چرا كه وقتي به روستاي "باجيباج" ميروم ميبينم كه همزمان ماموران دانشگاه علوم پزشكي، اورژانس اجتماعي و سپاه در حال توزيع اقلام غذايي و مورد نياز هستند.
حالا هفت روز پس از حادثه ديگر امنيت در منطقه استقرار يافته است و ماموران در گوشه و كنار روستاهاي آسيبديده مستقر شدهاند؛ اما يكي از مردان حاضر در بيمارستان صحرايي ميگويد كه ناچارند خودشان شب تا صبح نگهباني گلهشان را بدهند. ميگويد كاش براي گلههايمان نگهبان ميگذاشتند تا در اين سرما و بيخانماني، بيخوابي نكشيم.
رييس بيمارستان صحرايي نسبت به شيوع بيماريهاي عفوني هشدار ميدهد و ميگويد: موج اسهال و استفراغ شروع شده، اين در حاليست كه اغلب آسيبديدگان حمام و دستشويي مناسب ندارند و اين مشكل را دوچندان ميكند.
در يكي از چادرهاي بيمارستان صحرايي نوزادي را براي خونگيري آوردهاند. نه يك بار نه دو بار بلكه سه بار سرنگ را در دستهاي نحيفش فرو ميكنند تا خون بگيرند و مادر و مادربزرگش مستاصل شده بودند. بيرون چادر بيمارستان صحرايي نيز زني ديگر به همراه عروسش در صف دارو ايستادهاند. عروسش ميگويد، هنوز چادر نداريم و برخي مردم در دريافت كمكها ملاحظه ديگر خانوادهها مخصوصا افراد پير و ضعيف را نميكنند.
كمي آن سوتر، دختركي 17 ـ 18 ساله با چهرهاي درهم و خسته همراه مادرش لنگانلنگان جلو ميآيد. از زير آوار رد شدهاند و حالا تمام صورت و تنشان سياه و كبود است. مادر با غصه ميگويد، جهيزيه دخترم زير آوار مانده است. قرار بود بعد از رمضان عروس شود، اين را ميگويد و قطره اشكي از گوشه چشمهايش به پايين فرو ميافتد.
اتاقكهاي مجتمعهاي زنبورداري در كنار جادهها فرو ريخته، اما كندوها همچنان منظم و مرتب در كنار هم قرار گرفتند و «زندگي» اينجا در ميان كندوهاي عسل، كودكان حاضر در روستا مهدهاي سيار و تلاش زنها براي دريافت غذا و مواد غذايي همچنان جريان دارد.
گزارش از فاطمه جمالپور/ ایسنا
چرا خانه ها را دوباره محکم و درست نمی سازد و بعد برای آنها مثل پروژه های شهر مثل اجاره به شرط تملیک اقساط بلند مدت تعیین نمی کند تا مردم پول آن را پرداخت کنند و در عین حال سقف محکمی بالای سرشان باشد؟
دادن وام اصلا دردی را دوا نمی کند با گران شدن ارز و گران شدن همه ی مصالح ساختمانی کسی نمی تواند در روستا خانه ی محکمی بسازد و دوباره اگر زلزله بیاید وضع همین است شاید فقط کمی بهتر بشود
دولت یا باید کارشناسانی پیدا کند که به روستائیان یاد بدهند با همین مصالح سنتی خانه های محکمی بسازند (که البته ممکن است) تا هزینه های ساخت کاهش بیابد و البته در حین ساخت کاملا بر روند آن نظارت داشته باشد و یا اگر قرار است با این مصالح گران خانه ای درست شود که در برابر زلزله مقاوم باشد این وام های چند ملیونی کاری را حل نمی کند و بهتر است دولت خودش خانه ها را بدهد به پیمانکار تا بسازد و بعد آن ها را با اقساط بلند مدت در اختیار مردم قرار بدهد ...
اگر شماها سیاه نمایی نکنید پس چه کسی باید این وظیفه رو انجام بده؟
ده سال هنوز بازسازی کامل نشده پس چرا صداتون در نیومد ما که میدونیم قلبتون بیمار است.هرچند میدونم هیچ وقت نظرم رو مثل همیشه منتشر نمی کنید.خدا هدایتتون کنه
اتفاقا چنین کاری نشان خواهد داد که دولت در حذف یارانه ها خیلی درست عمل کرده است اینجا هیچ کسی هم صدای فلان کشور و فلان شبکه نیست آن کسی که همه را به این امر متهم کرده معلوم است خودش مدام پای ماهواره به شایعه پراکنی های این کانال ها گوش می دهد ما که نمی دانیم آن ها چه گفته اند اما در این شرایط بازسازی این مناطق وظیفه دولت است گرچه مثل روز روشن است که همان طور که یکی از خوانندگان گفته اند این کار به سرعت انجام نخواهد شد و یا اصولا هر چه ساخت و ساز هم بشود آیا قرار است این کارها جای عزیزان از دست رفته ی این مردم را بگیرد؟ مسئله این است که نباید به بهانه ی این که "عملی نیست" یا "کدام دولت این کار را کرده" یا "تا به حال خیلی به آن ها کمک شده" (گرچه ما که در محل بوده ایم هنوز می بینیم به خیلی جاها یک قطره آب هم نرسیده چه برسد به کمک های دیگر) و غیره این راه دررو برای مسئولین فراهم بشود که از وظیفه ی خود شانه خالی کنند
بازسازی توسط دولت در این شرایط به راحتی ممکن است زیرا از محل یارانه ها بودجه ای برای عمران کشور در نظر گرفته شده و به عنوان آدم هایی که در این کشور زندگی می کنیم و این یارانه ها به آن ها تعلق دارد ما حق داریم که بدانیم یارانه های حذف شده از زندگی روزمره ی ما کجا خرج می شود و حق داریم بخواهیم که کجا خرج بشود
آيتالله هاشمي رفسنجاني دوران سخت ايثارگري رزمندگان اسلام و آزادگان كشور را به دوران تحمل سختيها توسط پيامبر اكرم(ص) و صبر و اميدواري ايشان تشبيه كرد و با اشاره به حساسيت مقطع حساس كنوني انقلاب و نظام اسلامي، با تأكيد مجدد بر لزوم حفظ وحدت و همدلي در كشور و دوري از تفرقه تصريح كرد: بيشترين اميد استكبار جهاني و دشمنان كشور، ملت و نظام به ايجاد و گسترش تفرقه در كشور است و هر كس با هر انگيزه و نيتي، به تفرقه و جدايي ميان اقشار مردم و دلسوزان و مسئولان كشور دامن بزند به كشور و مردم ظلم و در جهت خواست بيگانگان عمل كرده است.
آيتالله هاشمي رفسنجاني، مأيوسسازي و نااميدكردن مردم از كارآمدي نظام اسلامي را خواست ديگر بيگانگان عنوان كرد و گفت: مردم و دلسوزان كشور توانستند با تدبير در شرايط سخت و صعب قبل و پس از انقلاب عرصههاي گوناگون را به خوبي و با پشتوانه مردم و ايثارگري رزمندگان و آزادگان پشت سر بگذارند و همين سرمايه كمك خواهد كرد تا از مشكلات و سختيهاي كنوني نيز به لطف خداوند خارج شويم.
آدم ها سیاه بین نیستند فقط ساده لوح و زود باور نیستند و وقتی چیزی بد است می گویند بد است نه این که بنشیند و از ترس این که خدای ناکرده کسی ناراحت نشود بگویند همه چی گل و بلبل است
شما اصلا قبل از زلزله خانه های این آدم ها را دیده بودید؟
شما اصلا دیده اید که در ریگان کرمان مردم در کپر زندگی می کنند و می کردند؟
اصلا می دانید کپر چیست؟
یا شاید چون خوشبین هستید از نظر شما فقط مردمی که خانه ی محکم دارند آدم هستند و بقیه اصلا مهم نیستند؟
اصلا شاید ما در جهت خواسته ی دشمن خودمان خانه های خودمان را خراب کرده ایم؟
شما فکر می کند حضرت حجت الان اگر ظهور کند به شما خوشبینها جایزه می دهد؟
شما می دانید وقتی دنبال جنازه ی عزیزت می گردی هنوز دعا می کنی خدایا زنده باشد زنده باشد ولی کبود و سیاه از زیر آوار بیرون می آید یعنی چه؟
شما می دانید دیروز روی فرش خانه و امروز روی خرابه اش نماز خواندن و به درگاه خدا دعا کردن یعنی چه؟
اصلا شما می دانید وقتی در یک آن خانه ات زیر و رو بشود و حتی جنازه ی کس و کارت را نتوانی پیدا کنی یعنی چه؟
می دانی بوی متلاشی شدن بدن عزیزانت را استشمام کنی یعنی چه؟
می دانید که ببینی بچه ات زیر آوار کبود و خفه شده یعنی چه؟
بنشینید و خوش بین باشید
ضمنا به فارسی سلیس می نویسم که وقتی آدم به عزای عزیزش نشسته هرکاری برایش بکنی کم است (معنی اش این نیست که کاری نشده آقای خوشبین که ادبیات فارسی ات ضعیف است)
اما برای شما خوش بینها دعا نمی کنم که خودتان این را حس کنید چون نفرین کردن و دعای بد برای کسی کردن و فحش دادن و تهمت زدن در قاموس ما آذری زبان ها نیست
شما هم بنشینید وخوش بینانه به مسئله نگاه کنید
کسی هم در جهت تفرقه عمل نمی کند مردم فقط حقشان را می خواهند و خواستن حق و طرفداری از حق در جهت خواست بیگانگان نیست آقایان دانشمند خوشبین
هر مسلمانی وظیفه دارد همیشه حق را طلب کند و حق را ادا کند و وای بر کسی که دهان مسلمانان را ببندد که حق را نگویید چون فلان دشمن هم آن را گفته ...
شما هم مجبور نیستی بنشینی پای ماهواره و هرحرفی را صرفا به دلیل این که آنجا هم شنیده ای به دشمن ربط بدهی
اتفاقا آن ها چون این عادت شما را می دانند این حرف ها را می زنند تا شما هم طرف حق را نگیرید و خوشبین باقی بمانید