آفتابنیوز :
آفتاب- امید محدث: محمد جواد حقشناس عضو حزب اعتماد ملی معتقد است برای پرداختن به انتخابات پیش رو باید نگاهی به انتخابات سال ۸۸ داشت و با اسیبشناسی ان دوره، نقایص و کاستی هار را رفع کرد. او ازسوی دیگر معتقد است هم حاکمیت و هم نیروهای سیاسی برای رسیدن به وضعیت مطلوب باید در برابر خواستههای خود کمی نرمش به خرج دهد تا شرایط به سمت شرایط مطوب پیش رود. حق شناس دوگانه هاشمی-خاتمی را برای استفاده از ظرفیتهای آنها جهت برون رفت از وضعیت فعلی پیشنهاد میدهد.
شرایط انتخابات ریاست جمهوری پیش رو را با توجه به تجربه انتخابات سال ۸۸ چطور تحلیل و ارزیابی میکنید؟ در واقع انتخابات سال ۸۸ چقدر میتواند روی انتخابات پیشرو تاثیر گذار باشد؟ انتخابات پیشرو در فضای فعلی یک نقطه عطفی است که با کلیت نظام جمهوری اسلامی ارتباط مستحکم و وسیق را میتواند ایجاد کند. به عبارتی انتخابات سال ۸۸ مانند یک زلزله جدیای بود که به نوعی ارکان جمهوری اسلامی را به تکان و لرزه در آورد و هزینههای وسیعی را به نظام و مردم و قواعد بازی سیاسی و مشارکت سیاسی وارد کرد. از یک منظر، ما اگر بخواهیم به انتخابات آینده بپردازیم، به دلیل نوع پیوندها و تاثیراتی که این انتخابات بر روند مشاکرت سیاسی در انتخابات پارلمان و دیدگاههای مردم و احزاب داشت، نمیتوانیم نسبت به انتخابات سال ۸۸ بیتوجه بود و باید نگاهی به انتخابات سال ۸۸ داشته باشیم. لذا به دلیل این تاثیرات و پیوندهایی که دارد، باید برای انتخابات پیشرو به صورت جدی و پیگیر با نگاهی کارشناسانه به انتخابات گذشته توجه و آسیبشناسی شود. البته لازمه این نگاه آسیبشناسانه وجود یک فضای آرام و مطلوب برای طرح بحث و ارائه مطالب هست که به هر حال انتظار میرود برای پیشگیری از وقایع مشابه و جلوگیری از تحمیل هزینههای بیشتر، باید در این خصوص همگان تلاش کنند تا در یک محیط کارشناسی و اکادمیک فضای گفتگو فراهم شود.
*شما در صحبتهای خودتان به هزینهها و اسیبهای انتخابات گذشته اشاره کردید. شفافتر در مورد این هزینهها توضیح بدید. چه کسی هزینهها را تحمیل کرد. به چه کسانی هزینهها تحمیل شد؟ یکی از نتایج انتخابات سال ۸۸، ایجاد شکاف در درون طبقات جامعه ایرانی بود. این شکافها به نوعی به سه دسته تقسیم میشود.
در درجه اول شکاف بین مسئولین بود که صورت گرفت. این اتفاق و چنین شکافی بین مسولین درون نظام بسیار بیسابقه و تاریخی بود که منجر به رودررویی مستقیم در رسانه ملی شد.
اظهاراتی که محمود احمدینژاد در قامت نامزد ریاست جمهوری اما در منصب ریاست جمهوری بیان کرد از جمله این موارد است. در این مناظرهها شخصیتهای درجه یک و تراز اول نظام جمهوری اسلامی مورد اتهامهایی قرار گرفتند که بسیار سنگین بود و در نهایت منجر به یک رویارویی و واکنشهای بسیاری در داخل شد. احمدینژاد با نام بردن از ایتالله هاشمی رفسنجانی، ایشان را که ۸ سال رئیس جمهوری و ۱۰ سال رئیس مجلس بوده است، متهم به مقابله جویی با دولت احمدینژاد از طریق همکاری با کشورهایی خارجی چون عربستان کرد. این اتهامات اینقدر سنگین بود که هاشمی را وادار به واکنش کرد. در حالی که این اتهامات از سوی احمدینژاد در رسانه ملی طرح شده بود، واکنشها و پاسخهای ایتالله هاشمی فرصت حضور دررسانه ملی پیدا نکرد. بعد از هاشمی، اتهامات دیگری به ناطق نوری نیز زده شد.
ایشان هم با سابقه ۲ دوره ریاست مجلس و وزارت کشور و نمایندگی حضرت امام جهادسازندگی و به عنوان رئیس بازرسی رهبری در تیررس اتهامات احمدینژاد قرار گرفت. پس از این اتهامات ناطق نوری رودرروی احمدینژاد وحتی جامعه روحانیت مبارز به دلیل سکوت در برابر اتهامات احمدینژاد قرار گرفت و عملا این روند موجب شد که ناطق نیز در کنار هاشمی قرار بگیرد. نهایت شرایط به گونهای پیشرفت که رقابت احمدینژاد با موسوی وکروبی به رقابت کروبی و موسوی با مجموعه نظام تبدیل شد. در این وضعیتی شکاف بین مسئولان درجه یک نظام اسلامی آشکار و جدی تقلی شد.
شکاف دوم، شکاف بین مردم و مسئولان بود. در این شکاف به وجود آمده، بین مسئولان و مردم فاصلهای به وجود آمد به طوری که مردم نتیجه اعلام شده از سوی مسئولان را قبول نکردند و به اعتراض روی آوردند.
شکاف بعدی شکاف بین مردم و مردم بود که از نظر من از دو شکاف دیگر نگرانکنندهتر بود. به این معنی که ما شاهد بودیم در مورد نتیجه انتخابات و مواضع دولت بین خود مردم اختلاف نظر و دو دستگی وجود داشت. لذا بعد از انتخابات میبینم طبقه متوسط و برخوردار جامعه نسبت به تحولات معترض است. در سطح تهران مردمی که در خیابانهای انقلاب به بالا هستند در زمره معترضین قرار دارند اما قسمت جنوبی یا طبقه فرودست کمتر واکنش معترضانه نشان میدهد. پس از کم فروغ شدن معترضان در سه سال گذشته، گروههای حامی احمدینژاد در قبال رفتار و موانع او تجدیدنظر کردند و شاهد درگیری میان حامیان دیروز احمدینژاد با وی هستیم. به گونهای که امروز مشاهده میشود، مجلس به مقابله با احمدینژاد پرداخته و بسیاری از وزرای احمدینژاد با بحث استیضاح رو به رو شدند و همینطور میزان تخلفات احمدینژاد از مصوبات قانونی مجلس و عدم توجه به قانون بودجه به بالاترین حد خود رسید. در سیستم قضائی نیز شاهد پروندههایی بودیم که نام نزدیکان احمدینژاد در آن درج شده بود، این رودررویی به گونهای پیشرفت رفته است که در آخرین مصاحبه احمدینژاد پس از بازگشت از نیویورک به یک تقابل علنی و جدی کشیده شد. رئیس مجلس و رئیس قضائیه و شهردار تهران و حتی برخی نهادهای امنیتی و خبرگزاری مربوط به او از تیغ تند انتقادات احمدینژاد جان سالم به در نبردند. به نظر میرسد که شکاف بین اصولگرایان امروز به بالاترین حد خود رسیده است.
*اشاره کردید به اختلافات بین مسولین و به نوعی درگیری جناح اصولگرا با یکدیگر. در زمان انتخابات و با اعلام کاندیداتوری شخصی از سوی اصلاحطلبان، چقدر این اختلافات نقش آفرینی خواهد کرد؟ در واقع پایداری این اختلافات چقدر به کاندیدای اصلاحطلبان بستگی دارد؟ به طور مثال اگر فردی مثل سید محمد خاتمی کاندید شود میتواند عامل وحدت اصولگرایان علیه اصلاحطلبان و شخص خاتمی باشد. در واقع باعث خواهد شد که اصولگرایان اختلافات خود را کنار بگذارند؟
دو نگاه در مورد این مسئله وجود دارد. یک نگاه از موضع جریان سیاسی اصلاحطلب و دیگری نگاه از موضعل منافع ملی است که از همه مصلحتها بالاتر است. تصور میکنم اتفاقی که در حال رخ دادن است به خصوص با مشکلاتی که ایران در خصوص وضعیت مالی، ارزی و بینالمللی، تورم و گرانی دچار آن است جامعه را به وضع بسیار نگران کنندهای سوق داده است.
این روند به شدت به کلیات و یکپارچگی جامعه ایران آسیب وارد میکند به این شکل که از طرفی فشار ناشی از تحریمهای بینالمللی و از طرف دیگر ناکارآمدی در سطح مدیریت اجرایی وجود دارد. شدت اختلافات میان مسئولان باعث شده است که وضعیت به شدت ناآرام و نامطمئن باشد. اتفاقی که در هشت ماه گذشته در مورد مسائل ارزی به وجود آمده است از این موارد است. دلاری که تا اسفند سال گذشته حدود ۸۹۰ تومان بود امروز به حدی میرسد که از مرز ۳۵۰۰ تومان نیز گذر میکند و این مسئله حاکی از این است که ارزش پول ملی که بخشی از آبرو و اعتبار ملی است به شدت دچار خسارت و زیان شده است. به نوعی که حتی ریال ایران با پول افغانستان و سوریه نیز قابل رقابت نیست و حتی در برخی موارد شنیده میشود که کارگران افغانی پول خود را به دلار درخواست میکنند. این بزرگترین خسارتی است که بعد از جنگ جهانی دوم در طول ۷۰ سال گذشته به پول ملی وارد شده است. طبیعی است که در این شرایط نگاه ما به انتخابات آینده نگاهی فراحزبی و مبتنی بر منافع ملی باشد. از این موضع برای برون رفت کشور از این بحران و جلوگیری از سقوط تمام عیار جامعه به ورطه خطرناک ورشگستگی و عدم اطمینان مردم به مدیران، علیرغم ثروت هنگفت ناشی از فروش نفت که برابری میکند با میزان فروش از زمان کشف تا زمان حال و هدر رفتن سرمایه ملی، باید کاری کرد که این قطار که به گفته خود احمدینژاد بدون ترمز است و از ریل خارج شده است، مجددا با عزم ملی به ریل برگردد. برای هدایت کشور به راه درست کسانی که توانایی اداره کشوری با این شرایط را داشته باشند، بسیار نیستند. کسانی که امتحان خود را به درستی پس داده باشند و عملکرد مثبتی در دوران مدیریت خود به نمایش گذاشته باشد و در عین حال از سلامت و صداقت برخوردار باشند، تعداد زیادی در کشور وجود ندارد. به نظر میرسد که مجموع این ویژگیها در یکی دو نفر بیشتر وجود ندارد که از نظر من در راس آنها سیدمحمدخاتمی است.
*یعنی از نظر شما سیدمحمد خاتمی میتواند این مشکلات را مرتفع کند؟ نظر خود آقای خاتمی در این مورد چیست؟ بله میتواند به شرطی که خود آقای خاتمی بپذیرد. زیرا بر اساسی اخباری که دارم، خود ایشان به شدت مخالف حضور در انتخابات است. اما به نظر میرسد که انسانها باید جایگاه و موقعیت خود را جایی برای خواست و رضای خدا هزینه کنند و چه جایی بهتر از امنیت و آینده کشور ایران؟ همه باید تلاش کنیم تا هر چه در توان داریم در اختیار او قرار دهیم تا موفق باشد، با این نگاه حضور خاتمی نه از موضع جریان اصلاحطلبی و بازگشت اصلاحطلبان به قدرت بلکه از موضع حفظ نظام و جلوگیری از سقوط مجموعهای به نام ایران در شرایط منطقهای که امروز بسیار شرایط ویژهای دارد، نیازمند این است که حتی گروههای اصولگرای معتدل و دارای خرد و اندیشه به وضع کشور بیشتر فکر کنند و اگر لازم باشد زمینه را فراهم کند تا با یک عزم ملی این اتفاق صورت بگیرد. از سوی دیگر نیز برخی گروههای اصلاحطلب باید نسبت به وضع موجود کمی نرمش و همراهی از خود نشان بدهند. شاید طرح بخشهایی از خواستهها و مطالبات که در انتخابات ۸۸ مطرح شده، امروز به هیچ وجه راهگشا نباشد و به گفته خود خاتمی باید طرفین از بخشی از خواستههای خود بگذرند. به نظر میرسد تلاش برای بهبود اوضاع و رسیدن به خواسته ملی جامعه نیازمند یک گذشت و ایثار بزرگ از خواستههای حتی به حق است.
*شما درحالی صحبت از کاندیدا شدن سیدمحمد خاتمی میکنید که بر اساس فضاسازی و القای گروههای اصولگرا، خاتمی از سران معترضین بوده و در بسیاری از مواقع به شخص خاتمی از سوی اصولگرایان تعرض صورت گرفته است. ایا خاتمی میتواند با این ذهنیت که اصولگرایان شکل دادهاند کاندید شود، تائید شود و حتی رای بیاورد و مورد اجماع قرار بگیرد؟ اگر انتخابات در یک موقعیت برابر و بدون تبعیض برگزار شود مطمئن باشید، سید محمد خاتمی به تنهایی در موقعیتی است که با تمامی نامزدهای بالقوه و بالفعل اصولگرا میتواند رقابت کند و با اختلاف بسیاری از آنها پیشی بگیرد. اما بحث من این نیست، بحث من این است که فارغ از بحث رقابتی و سیاسی این اصولگرایان هستند که برای جبران خسارتی که با حمایت هشت ساله خود از احمدینژاد و چشمپوشی از اقدامات غیر قانونی او، مسیر کشور را در وضعیت فعلی قرار داده است. بجای اقرار به اشتباهات گذشته و یا توجیه و تطهیر خود، عقل و اخلاق ایجاب میکند که از خاتمی حمایت کنند. از سوی دیگر اگر خاتمی بیاید، این خاتمی دیگر نمیتواند خاتمی ۷۶ باشد که از سوی مخالفین با هر ۹ روز یک بحران روبهرو باشد و جلوی روند کاری و مدیریتی او سنگاندازی کنند. در این زمان لازم است که خود نیروهای اصولگرا به عنوان حامی و حمایت کننده از سیدمحمد خاتمی ظاهر شوند و جلوی رفتارهای پرهزینه و آسیبزا را سد کنند.
*به جز خاتمی چه کسی را دارای ویژگیهایی برای نجات کشور میدانید؟ نظر من دوگانه هاشمی و خاتمی است که متناسب با فضای کشور میتواند هر یک وارد کشور شوند. هر کدام هم دارای ویژگیهای مخصوص به خود است. هاشمی دارای قدرت و جایگاه ویژه در حوزه است که از این جهت نسبت به خاتمی برتری دارد. در میان گروههای راست سنتی دارای موقعیت جدیتری نسبت به خاتمی است.
همچنین دارای جایگاه ویژه در موتلفه و جامعه روحانیت مبارز است. از سوی دیگر خاتمی جایگاه ویژهای در میان جوانان، زنان و اصلاحطلبان دارد. همینطور در میان جامعه بینالملل و جامعه جهانی جایگاه بهتری نسبت به هاشمی دارد. من فکر میکنم این دو نفر، دو سرمایه اصلی نظام هستند که متاسفانه مورد آماج حملات گروههای تندرو بودند اما در عین حال علیرغم همه این حملات همچنان این دو نفر از سرمایههای اصلی مردم و نظام هستند.
*میدانید این بحث وجود دارد که آیا این افراد تنها با رئیس جمهور شدن میتوانند موثر باشند؟ یعنی خاتمی به صرف رئیس جمهور شدن میتواند ایران را نجات دهد؟ متاسفانه کشور ما یاد نگرفته است که از سرمایههای خود به خوبی استفاده کند. در دنیا این یک قاعده است که در برخی کشورها نهادی مخصوص برای این موضوع در نظر گرفتهاند. مثلا در فرانسه شورای رئیس جمهوران وجود دارد و در آن همه روسای جمهوری قبلی در آن عضو هستند و تجارب آنها همیشه در خدمت نظام فرانسه بوده است. در آمریکا هم اینچنین است. کارتر با وجود سن بالای خود همچنان از فعالین سیاست خارجی آمریکا است و حتی کتاب مینویسد و در خدمت اهداف بلندمدت آمریکاست. طبیعی است که استفاده از این موقعیتها میتواند تاثیرگذار باشد. اما در مورد خاتمی میبینیم وقتی که عازم سفری خارجی برای حضور در یک نشست بینالمللی بود به نوعی از خروج او از کشور ممانعت میشود و اجازه خروج او از کشور را نمیدهد این اتفاق اصلا خوب نیست و سرمایه نظام اسلامی را با خطر روبهرو میکند. همین برخوردی که با آقای ناطق نوری صورت گرفت از ظرفیت او چشمپوشی شده است. ناطق نوری ظرفیتهای خوبی دارد که باید از آن در جهت خدمت به نظام اسلامی استفاده شود.
اگه نیای ایران داغون میشه
سید یادت نره یه ایران و یه سید محمد
در آخر اگه آقایون بذارن تنها راه نجات این ملت: سید بزرگوار(سید محمد خاتمی )
چون خاتمی هم مثل احمدی نژاد بخشی از جامعه رو نادیده میگیره و در پی تحقق سلیقه بخشی از جامعه هست که به وی رای داده اند .
با تشكر - محمد محبي