آفتابنیوز : آفتاب: در ادامه گزیده ای از گفت و گوی عضو مجمع روحانیون با روزنامه اعتماد می آید:
•جناحی که در قدرت است راهکارهای مسدود کردن راه رقیب را در هر دوره یاد میگیرد و شاید تکرار حادثه سال 76 به این آسانی میسر نباشد. به تعبیری میتوان گفت برخی سیاسیون و آقایان در خرداد 76 غافلگیر شدند و پس از دوم خرداد 76 راههای جلوگیری از غافلگیری را یاد گرفتند.
•عامل پیروزی آقای احمدینژاد در سال 84، هم اختلاف و تعدد کاندیدا در جناح اصولگرا و اصلاحطلب بود و بر همین اساس نتیجه انتخابات سال 84 هم برای اصولگرایان و هم برای اصلاحطلبان غیرقابل پیشبینی بود.
•از حق هم نباید گذشت که شعارهای محوریای که آقای احمدینژاد برای انتخابات84 مطرح کردند شعارهای عامهپسند و عامهفهمی بود که با گفتمان انقلاب انطباق داشت اگرچه بعدها مشاهده کردیم که این شعارها تحقق پیدا نکرد. مهرورزی، عدالت، ساده زیستی، پاکدستی و امثال اینها شعارهای جذابی بود...
•آقایان اصولگرا اگر در حال حاضر احساس میکنند که انتخاب و حمایت از آقای احمدینژاد اشتباه بوده است باید بیایند و از مردم عذرخواهی کنند. وقتی در کشور حزب قوی وجود ندارد، آقایان میآیند و کاری را انجام میدهند و بعد که کارها خراب میشود، جاخالی میدهند و میگویند که ما نبودیم. در حالی که اگر حزب بود، باید پاسخگو میبود. آقای مصباحیزدی در قم که تشکیلات و مدرسهیی و محوریت فکریای هم در سالهای اخیر پیدا کردهاند در انتخابات 84، خودشان و کل تشکیلاتشان در حمایت از آقای احمدینژاد بسیج شدند. در آن ایام برای تبلیغات انتخاباتی آقای هاشمی به قزوین رفته بودم که در آنجا آیتالله تاکندی، نماینده قزوین در خبرگان رهبری که از حامیان آیتالله هاشمی رفسنجانی بود ابراز نارضایتی میکرد که بچه طلبههایی که تازه مکلف شده به قزوین آمدهاند و با زبان روزه، نذر کردهاند که آقای احمدینژاد رای بیاورد و قربت الیالله علیه آیتالله هاشمی سخنرانی میکنند. حالا امروز تشکیلات موسسه پژوهشی امام خمینی و شخص آیتالله مصباحیزدی و شاگردانشان شدیدترین منتقدان آقای احمدینژاد شدهاند. بعضی آقایان در نماز جمعه و بیرون از نماز جمعه آقای احمدینژاد را لطف خداوند بر حق ملت ایران و از برکت دعای امام زمان میدانستند اما امروز این جریان را ضد رهبری و انحرافی و فراماسون معرفی میکنند. من فکر میکنم که اینها اگر میخواهند صادقانه برخورد کنند باید بیایند و یک بار هم که شده از مردم عذرخواهی کنند. اگرچه اینها اصلا فرهنگ عذرخواهی ندارند و بلد نیستند. اینها در حال حاضر جا خالی میدهند و با انتقاد شدید از آقای احمدینژاد یک ژست جداطلبانه از ایشان میگیرند. به واقع چه تضمینی وجود دارد که اینها دوباره فردی مانند احمدی نژاد را معرفی و با شیوههای خاص خودشان به مردم تحمیل نکنند و بعد از چهار یا هشت سال بعد همین رفتارهای امروزی را با او نداشته باشند. اصولگرایان اگر با مردم قصد برخورد صادقانه دارند باید تا آخر کار پای احمدینژاد بایستند. به نظر من این آقایان در حال حاضر هم از آقای احمدینژاد انتقاد اصولی نمیکنند. انتقاداتشان در این حد است که چرا اطاعت از حوزههای علمیه نشده و چرا بیاعتنایی به برخی آقایان شده و از این قبیل انتقادها دارند که بیشتر جنبه شخصی دارد تا مطالبات ملی.
•قطعا اصلاحطلبان پیروز خواهند شد. ما صرفنظر از ایرادات و اشکالاتی که در انتخابات 88 داشتیم و الان نمیخواهم وارد آن مساله بشوم اما حداقل 14 میلیون رای در همان فضای تخریبی داشتیم. من تردید ندارم که اگر شرایط عادلانه و مساوی در عرصه انتخابات ریاستجمهوری آتی برقرار و این امکان ظرف چند ماه آینده مهیا شود که جریان اصلاحطلب درون نظام و معتقد به قانون اساسی و نه جریانهای تندرو و برانداز فرصت کار انتخاباتی بیابند یقینا پیروز میدان انتخابات بعدی خواهند بود. اگر جریان اصلاحطلب علاقهمند به نظام با همین چارچوب قانون اساسی موجود در یک فضای رقابتی سالم قرار بگیرد و این امکان را صدا و سیما به وجود بیاورد، اصلاحطلبان پایگاه اجتماعی قویای دارند. البته نزدیک سه سال است که صدا و سیما یک طرفه و در غیاب اصلاحطلبان اقدام به اتهامزنی و مجرم کردن اصلاحطلبان میکند که رییس این سازمان باید بیاید و فرصت محدودی را در اختیار اصلاحطلبان قرار دهد تا همانگونه که اصولگرایان برای معرفی خود از تلویزیون ملی بهره میبرند اصلاحطلبان هم بهره ببرند و آن وقت ببینند که اقبال افکار عمومی به کدام جریان سیاسی خواهد بود.
•اینکه گفته شود حاکمیت علاقه ندارد را نمیتوان با قاطعیت گفت. حاکمیت که گفته میشود این معنی را به اذهان متبادر میکند که از رهبری تا همه ارکان نظام علاقه ندارند که معلوم نیست چنین گمانهیی وجود داشته باشد. اما جریانی تندرو و تمامیتخواه درون حاکمیت قایل به این نیست که گروهی غیر از خودشان در حاکمیت نقشآفرین باشند.
مقامات عالی نظام علاقه دارند که اصلاحطلبان وارد فضای سیاسی شوند؟
•جریان سیاسی تندروی حاکم تلاش بسیاری دارد تا ارتباط بین گروههای سیاسی با رهبری برقرار نشود و این ارتباط اگر وجود دارد ، تضعیف شود. ما میبینیم که سران این جریان تلاش مضاعفی دارند تا بین آیتالله هاشمیرفسنجانی و رهبری حداقل در اذهان عمومی ایجاد اختلاف و شکاف بکنند و اگر گامی برای تلطیف روابط برداشته میشود اینها کاری میکنند که این کار را برهم بزنند. من شک ندارم که این جریان مشکوک و افراطی نان و نام و منفعت خودش یا اگر وابسته باشد منفعت اربابانش را در ایجاد شکاف اجتماعی و شکاف بین سران پیدا میکند. اما در پاسخ به این بخش از سوالتان که ما چرا علاقهمند حضور در انتخابات هستیم باید بگویم علاقه ما به قدرت به عنوان نفس قدرت نیست. قدرت سیاسی، ابزاری است که هر حزب و گروه سیاسی تلاش میکند این ابزار را در اختیار بگیرد و به قول آقای کروبی کسی برای شب اول قبر که کاندیدای ریاستجمهوری نمیشود. نکته مهم اما این است که این جریانها قدرت را برای چه میخواهند. آیا قدرت را برای باند و منافع شخصی و گروهی خودشان یا برای خدمت به مردم و پیشرفت کشور میخواهند. اصلاحطلبان بر اساس مکتب آموزشی امام خمینی که بین سیاست و دیانت عینیت قایل است و حضور در عرصههای سیاسی را مثل حضور در عرصههای عبادی یک واجب عینی میداند بر این اعتقاد هستند که انتخاب و شرکت در انتخابات هم یک حق و هم یک تکلیف است. به این جهت حق است که مظهر اعمال اراده و انتخاب انسانهاست و هیچ کسی حق ندارد که کسی را از این شروط محروم کند. ما انتخابات را ظرف و فرصت اعلام حضور مردم و اعلام اراده ملی در سرنوشت کشور میدانیم که هیچکس حق ندارد این حق را از مردم و از اشخاص سلب کند و سلب این موضوع به هر میزان باشد، نزدیک شدن به مرزهای استبداد است و اصولا نظام مردمسالار دینی نمیتواند به سمت تحدید کردن میدان اراده ملی حرکت کند. انتخابات تکلیف است و آحاد جامعه هم مکلف هستند در انتخابات شرکت کنند. انتخابات از آن حقهایی نیست که گفته شود نمیخواهیم این حق را متجلی کنیم.
خاتمی چرا شرط گذاشت؟
•نگاه ژورنالیستی به سخنان آقای خاتمی موجب شد که از اظهارات ایشان، شروط خاتمی تلقی شد در حالی که صحبت آقای خاتمی این بود که اگر انتخابات بخواهد در فضای سالم و صحیح برگزار شود این کارها لازمه انجام آن است نه اینکه ما اصلاحطلبان در صورتی که این کارها انجام شود در انتخابات شرکت میکنیم و اگر نشود، شرکت نمیکنیم. شرکت در انتخابات وجوه مختلفی دارد. یکی از این وجوه این است که اصلاحطلبان کاندیدا معرفی کنند. مصوبه مجمع روحانیون مبارز درباره انتخابات مجلس هم همین بود که اگر شرایط عادلانه باشد و شورای نگهبان در بررسی صلاحیتها درست عمل کند، سختگیریها و رد صلاحیتها نباشد و فضای انتخابات عادلانه و سالم باشد ما لیست انتخاباتی خواهیم داد. شرایطی هم که آقای خاتمی مطرح کردند همین مصوبه مجمع روحانیون مبارز بود.
•مصوبه مجمع روحانیون مبارز در قبال انتخابات مجلس نهم کاملا مشخص بود. ما در مجمع روحانیون مبارز، نظام جمهوری اسلامی را قبول داریم. ما قانون اساسی موجود را قبول داریم. ما حرکتهای براندازانه را رد میکنیم. ما معتقد به اصلاحات در درون نظام با همین ساختار موجود هستیم. این مسائل را بارها و بارها آقای خاتمی و دوستان اصلاحطلب با صدای بلند گفتهاند. اگرچه ما قانون اساسی را وحی منزل نمیدانیم اما معتقدیم که با همین قانون اساسی و بدون اعمال اراده شخصی و برخورد گزینشی میتوان تامین منافع ملی را داشت و میتوان چهرهیی دموکراتیک از نظام به نمایش گذاشت. نقص از قانون اساسی نیست بلکه نقص از برخورد تنگنظرانه برخی نهادها و دستگاههاست که این نواقص باید اصلاح شود. بنابراین ما هرگز اعلام نکردهایم که انتخابات را تحریم میکنیم و باز هم اعلام میکنیم که قصد نداریم انتخابات را تحریم کنیم. انتظار از آقای خاتمی همین بود که رای بدهند چرا که رای ندادن ایشان چه تلقیای جز تحریم انتخابات توسط اصلاحطلبان میتوانست داشته باشد.
دلیل رای دادن خاتمی.
•من هم خبر دارم که گلایههای بسیاری به آقای خاتمی شد اما این گلایهها به نظرم واقعبینانه نبود.
• در عالم سیاست، صفر و صد وجود ندارد. عالم سیاست کاملا نسبی است. سایر امور عالم هم نسبی است. یعنی شما اگر به موفقیت صددرصدی فکر کنید و بگویید یا صددرصد یا هیچ، اشتباه میکنید. واقعیت این است که عرصه سیاسی در جهان امروز، عرصه ائتلاف است. نفس ائتلاف میان گروههای مختلف به معنای به رسمیت شناختن نسبیت در سیاست است در غیر این صورت اگر ائتلاف به معنای اتحاد باشد مفهومش این است که احزاب ادغام شوند و نه اینکه ائتلاف کنند.
•ما به هیچ عنوان در انتظار چراغ سبز حاکمیت نبوده و نیستیم. چراغ را ما باید سبز کنیم.
•وقتی که همه روزنهها برای ابراز نظر آزاد در داخل کشور محدود میشود، خود به خود عدهیی در خارج از ایران خودخوانده سخنگوی اصلاحطلبان میشوند. چه کسی رادیو و تلویزیون بیبیسی و VOA و دهها شبکه تلویزیونی و رادیویی و سایتهای خبری و حتی چهرههایی که به عنوان چهرههای جنبش سبز میروند و با اینها صحبت میکنند را به عنوان چهرهها و نمایندهها و سخنگوهای اصلاحطلبان معرفی کرده است. همه اینها نمایندگان خودخوانده اصلاحطلبان هستند که رفتند با این رسانهها صحبت کردند. علت این مساله هم این است که سران اصلاحات و چهرههای اصلی اصلاحطلبان در داخل ایران، فرصت بیان مواضع را پیدا نکردهاند و عدهیی در خارج از ایران سعی کردهاند با تندروی، ساختارشکنی، افراطیگری و ارائه تصویر براندازانه از مطالبات اصلاحطلبان خودشان را سخنگو و لیدر جریان اصلاحات معرفی کنند. آنها سخنان آقای خاتمی را بهگونهیی تبیین و تفسیر کردند که بوی تحریم از آن به مشام میرسد. فضای تحریمی را از زبان آقای خاتمی و اصلاحطلبان داخل کشور ارائه کردند در حالی که به واقع آقای خاتمی چنین حرفی را زده بودند و نه مجمع روحانیون مبارز.
•اینکه گفته شود زندانیان باید آزاد شوند تا ما در انتخابات شرکت کنیم هیچ الزام و شرطی بین این دو مساله وجود نداشته و ندارد. آقای خاتمی بیشترین تلاش را در این زمینه داشتهاند و چوب این تلاش را هم ایشان خورده و هم ما میخوریم. کسانی که بدون گناه و ناعادلانه در زندان هستند باید آزاد شوند. حتما از جناب آقای میرحسین موسوی و آقای کروبی باید رفع حصر شود و این مطالبه جدی و دائمی اصلاحطلبان است. اما معنای این مطالبه این نیست که اگر اینها محقق نشد ما تمام حقوق سیاسی دیگری که در نظام داریم را نادیده بگیریم و صرف نظر کنیم و انتخابات را داوطلبانه به رقیب واگذار کنیم و بگوییم که چون حصر و حبس وجود داشته است ما نیامدهایم. این یک نارسایی است...
جریان اصلاحطلب مراقب افراد افراطی و عناصر نفوذی باشد.
•به نظرم باید جریان اصلاحطلب مراقب افراد افراطی، عناصر نفوذی احتمالی، شعارهای بدلی و جریانهای برانداز و اقدامات براندازانه باشد. ما طی چند سال گذشته همواره از ناحیه کسانی که کمترین نسبت را با اصلاحات و اصلاحطلبان داشتهاند بیشترین ضربه را خوردهایم؛ چرا که غیرمسوولانه سخن گفتهاند و جناح رقیب سخن غیرمسوولانه یک نفر را به حساب کل جریان اصلاحات گذاشته است و غیرمنصفانه سعی کرده هر نارسایی که از ناحیه یک فرد دست چندم اصلاحطلب مطرح شده را به حساب کل جریان اصلاحطلب و سران این جریان بگذارد. در حالیکه این معامله را نسبت به جریان خودشان انجام نمیدهند و مشخصا امروز درباره دولتی که خودشان سر کار آوردند از خود سلب مسوولیت میکنند در حالی که خودشان شریک نارساییهای موجودند. من فکر میکنم جریان اصلاحطلب با حوصله، متانت و در نظر گرفتن منافع ملی و با رفتاری منسجم و به دور از هیجانزدگیهای کاذب و افراط و تفریط، جریان قابل حذف از معادلات سیاسی ایران نیست.
•من از اینکه در جریان اصولگرا افراد زیادی از چهرههای اصیل و سابقهدار و دلسوزان مردم و نظام، کسانی که اصولگرایی را برای نام و نانش نمیخواهند بلکه اعتقاد و گرایشی برایشان بوده است بسیار فراوان میبینم که نگرانیهایشان نسبت به وضع موجود و آینده نظام با اصلاحطلبان مشترک است. من هیچ زمانی قرابت و نزدیکی اصولگرایان واقعی با اصلاحطلبان واقعی را در پیدا کردن راه برون رفت از مشکلات فعلی و راه ترقی و سعادت کشور را مثل امروز ندیده بودم.
•اصولگرایان از اصلاحطلبان تندتر حرف میزنند
•در جلسات بسیار زیادی شاهد هستیم که دوستان اصولگرا و اصلاحطلب که به هر دلیلی یکدیگر را دیدهاند و سر یک میز نشستهاند در تحلیل شرایط کشور و شناسایی تهدیدات بالقوه و بالفعل داخلی و خارجی و ارائه راهحلها حدود 90 درصد مشابه یکدیگر سخن می گویند. حتی در برخی از موارد میبینم که اصولگرایان از اصلاحطلبان تندتر حرف میزنند. اصولگرایان و اصلاحطلبان در یک مقطع زمانی گرفتار رفتارهای ساختگی عناصر افراطی شدند که اینها آتش بیار معرکه بودند تا بین دو جناح سیاسی اختلاف اساسی بیندازند. اما در حال حاضر که کشور در شرایط خاصی قرار گرفته است بسیاری از اصلاحطلبان و اصولگرایان واقعی با حفظ مواضع اصولی خودشان در موضوعات مختلف و اختلاف نظرهایی که درباره شیوههای اجرایی دارند درباره رفع خطرات و برگزاری انتخابات درست، اداره عاقلانه کشور، حرف مشترک دارند.