آفتابنیوز : آفتاب: به گزارش پایگاه اطلاع رسانی آیت الله هاشمی رفسنجانی ، گزیده این روایت تاریخی بدین شرح است: نکته حائز دقت در این برخوردها این بود که حاج احمد آقا در رساندن پیام امام خیلی صریح عمل میکرد. اگر یک جایی نظر خودش بود میگفت این نظر خود من است، حاضر نبود که نظر امام را به گونه دیگری برای ما بگوید. بهعلاوه رابطه ما آنقدر صمیمی بود که هر لحظهای از شب یا روز که لازم بود میتوانستیم خدمت امام برسیم.اینطور نبود که حجابی بین ما و امام باشد ولی در عمل برایمان ثابت شده بود که احمد آقا این امانت را به خوبی رعایت میکند. اگر گاهی نظر خودش بود میگفت: «من اینجور فکر میکنم».
*برای ما نظر شخصی ایشان نظر یک دوست و مشاور بود، زیرا ایشان صاحبنظر بود. اگر به نظر امام احتیاج داشتیم باید صریحاً نظر امام باشد. یا خودمان میرفتیم و میپرسیدیم یا احمد آقا برایمان نقل میکرد.
* از کارهای خوبی که حاج احمد آقا انجام میداد، این بود که ما در میدان بودیم و ممکن بود نظراتی داشته باشیم که امام، نظرات ما را یا ندانند و یا خودشان نظر دیگری داشته باشند، ایشان خیلی کمک میکرد برای اینکه نظرات به هم نزدیک شود. اولاً نظر امام را زود به ما میگفت که یک وقت ما کاری خلاف نظر امام نکنیم و نیز این امانت را رعایت میکرد که خلافی را به امام گزارش ندهد و تقریباً برای من ثابت شده بود زیرا چنانکه گفتم اگر یک وقت نظر دیگری داشت، نظر خودش را میگفت. اگر در حضور امام هم بودیم باز میگفت، امام این را میفرمایند ولی نظرمن این نیست. موارد کمی هم نبود. ولی در عین حال همهمان مطیع امام بودیم.
* در آن زمان مسایل مهمی داشتیم که باید با امام بحث میکردیم و دقیقاً اطلاع رسانی میکردیم تا نظر ایشان با توجه به همه جوانب شکل بگیرد. این کار آسانی نیست. در سنّی که امام داشتند و بالاخره مسایل ریز مملکتی خیلی زیاد بود. همه مسایل هم یک الگوی روشنی نداشت.
* ما باید خیلی چیزها را از صفر شروع میکردیم. احمد آقا این وضعیت را درست میکرد که ما بتوانیم حرفها و پیشنهادهایمان را به امام بگوییم و بحث کنیم. علیرغم اینکه امام خیلی هم قاطع بودند و معمولاً روی حرفشان میایستادند، ولی در مورد مملکت داری خیلی انعطافپذیر بودند. وقتی ما میرفتیم و میگفتیم، ما دستمان در کار است و باید مسئله این جوری باشد، و منطقی برخورد میکردیم، میپذیرفتند.
* این ارتباط را حاج احمد آقا درست کرده بود. یا حرف ما را میبرد خدمت امام، واگر گاهی میدید که قضیه خیلی حساس است میگفت بنویسید. ما هم نظرمان را مینوشتیم. از آن طرف هم، گاهی مسایل مهمی بود که باید به ما میرسید، و اگر لفظ بود، ممکن بود بعداً بگوییم که حرف، بد رسیده و اشتباه شده، ایشان هم از امام خواهش میکرد که ایشان هم بنویسند.
* گاهی خط خود امام را میگرفت، گاهی خودش یادداشت میکرد و لفظ را برای امام میخواند، میگفت این است و این لفظ را برای ما میآورد. واقعاً واسطه امینی بین ما و امام بود.
* ایشان با توجه به همین ویژگیهای شخصیتی خود، اگر مثلاً فرزند امام نبودند، قطعاً شکوفایی بیشتری داشتند؟ فرزند امام بودن باعث شد که تمام زندگیشان زیر سایه آن خورشید قرار بگیرد و تحت الشعاع آن عظمت قرار بگیرند.
* لذا هر دو جنبه صحیح بود. هم همین گونه بود و هم معکوس آن صحیح است. بنگرید که از یک طرف احمد آقا اگر خودش به عنوان یک فرد خود ساختهای مثل امثال ما در صحنه بود، به عنوان یک عنصر بسیار نیرومند مستقل انقلاب جایگاهش را به دست میآورد، الآن ما میگوییم یادگار امام، فرزند امام تحتالشعاع شخصیت امام است، ولی این یک طرف قضیه است. طرف دیگر هم این است که نقش امام در انقلاب خیلی عظیم است. اگر بخواهید نقش امام را با مثل امثال ما مقایسه کنید هیچ قابل مقایسه نیست. مثل ذره و خورشید است.
* احمد آقا به خاطر اینکه کنار امام قرار گرفت، هم در اواخر دوره عراق و هم در پاریس و بعد هم در ایران، سهمی که پیدا کرد در اداره و هدایت انقلاب خیلی زیاد بود. بالاخره تصمیم امام در مسایل انقلاب خیلی کارساز بود و احمد آقا در این تصمیمات خیلی شرکت جدی داشت.
* سهمش این بود که مسایل کشور را به امام منتقل میکرد و مشاور امینی برای امام بود. هر چه را میفهمید به امام میگفت. مشاورین خارج از حوزه خانوادگی یک ملاحظاتی میکنند و حاضر نیستند همه حرفها را بزنند زیرا ممکن است سوءظن درست شود. ممکن است مثلاً خیالاتی پیش بیاید که برایش خوب نشود. من خودم را میبینم. همه ملاحظه میکنند.
* من یک شاگرد صریحی برای امام بودم و هیچوقت هم نگران نبودم که ذهن امام به من جور دیگری بشود، چون در مدتهای طولانی ایشان ما را شناخته بودند ولی خیلی موارد از وجود احمد آقا برای طرح مسایل استفاده میکردم و این کار بسیار ظریفی بود. بنابراین، سهمی که حاج احمد آقا در کنار امام داشت بیشتر از آن سهمی بود که اگر مستقل میتوانست انجام دهد.
*ممکن است در بیرون یک حالت تحتالشعاعی داشته باشد که هست. همه تحتالشعاع امام هستیم، ولی او بیشتر تحتالشعاع است. همه تحتالشعاع عمل امام حرکت میکنیم. من به نظرم این تدبیر بسیار خوبی بود برای حاج احمد آقا که کنار امام قرار گرفتند که اگر چه کمی آن ارزش استقلالیاش را از دست داد، ولی آنچه که از طریق وابستگی به امام به دست آورد و توانست در انقلاب سهم داشته باشد خیلی بیش از این است و در تاریخ گم نمیشود. اینها مورد به مورد بعداً که آثار امام منتشر بشود و دیگران که از طریق احمد آقا مسایل کشور را حل کردهاند، اگر یک یک بیان کنند نقش حاج احمد آقا برجسته میشود و به یک مجموعه با ارزش تبدیل خواهد شد.
* باید این را یک تدبیر مبارک تلقی کرد که خداوند سبحان چنین پسری را برای امام قرار داد و او هم چنین پدری داشت که از استعدادش خوب استفاده کند. مثلاً همین مسئله رهبری بعد از امام، فرض کنید اگر مدتی کشور بدون رهبر بود، معلوم نبود چه وقایعی در ایران اتفاق میافتاد. او خیلی نقش داشت و به این مسئله کمک کرد. یک انسان در تمام عمرش اگر همین کار را کرده باشد کافی است.
* یا مثلاً برای سلامت امام هیچکس نمیتوانست از میان اطرافیان مثل احمد آقا کمک کند که امام با آن سنشان، با آن کسالت قلبیشان و... بتوانند محور حرکت نظام در زمان جنگ و در آن تحولات سریع انقلاب باشند. اصلاً احمد آقا مکمل وجود امام بود. درباره سلامت امام که همه ما نگران بودیم، یک پرستاری مثل احمد آقا کنار امام بود. احمد آقا یک وسیله مخابره را به بدن امام وصل کرده بودند که هر لحظه و در هر جا دکترها بتوانند وضع قلب امام را بدانند تا اگر یک حرکت یا ناراحتی برای امام پیش بیاید بتوانند جلوگیری کنند.
* احمد آقا نسبت به حفاظت امام، خیلی حساس بود. حتی گاهی، چند روز چند روز از خانه بیرون نمیآمد به خاطر اینکه میترسید در غیاب او یک حالت بدی به امام منتقل بشود یا خبر ناگواری یا یک حرکت نادرستی که امام را «شوکه» کند. واقعاً این هفت ـ هشت ساله اخیر، احمد آقا برای تأمین سلامتی امام بسیار زحمت کشید.
* به هر حال به نظرم میرسد کسانی که آثار امام را جمع میکنند به آن نوشتهها اکتفا نکنند، باید یک مقدار دقیق بشوند. اگر میخواهند احمد آقا را معرفی کنند، یک قدری بروند در همین نکتههایی که من الآن اشاره میکنم کار کنند. آن نقشی که کمکهای احمد آقا داشت که امام بتوانند این ده ـ دوازده سال به آن خوبی کشور را اداره و ولایت خود را به این خوبی در دوران جنگ و آشوبها و شکلگیری انقلاب و نظام اعمال کنند، آن نقش را باید پیدا کنند.
حالا من یک مقدارش را اشاره کردم. این کسانی که دور احمد آقا بودند، بیشتر میتوانند در این زمینه کمک کنند، مثل آنهایی که آنجا بودند و خودشان میدیدند. آنها به طور روزمره کنار احمد آقا بودند. مثل آقای سراج که کنار حاج احمد آقا بود. من ممکن بود در یک هفته مثلاً چند ساعت با احمد آقا ارتباط تلفنی داشتم، اما آنها ساعتهای متوالی بودند، باید ریزه کاریها را پیدا کرد. زحماتی که ایشان میکشیدند.