آفتابنیوز : به علاوه، تاکید خانم« آنگلا مرکل» بر نیاز آلمان به داشتن روابط حسنه با امریکا را باید در نارضایتی او از مناسبات چند سال گذشته برلین با واشنگتن جستجو کرد؛ مناسباتی که به دلیل جنگ عراق، آشکارا رو به سردی نهاده است. این جنگ به رغم مخالفت شدید« گرهارد شرودر» و «ولادیمیر پوتین» ( روسای جمهوری فرانسه و روسیه)، از سوی امریکا و بریتانیا آغاز شد. این در حالی بود که اتحاد عمل آلمان و فرانسه ـ به عنوان موتور اروپا ـ علیه جنگ عراق، خشم نو محافظه کاران امریکایی، را برانگیخت، تا جایی که « دو نالد رامسفلد» وزیر دفاع امریکا در سخنانی توهین آمیز، این دو کشور را « اروپای پیر» نام نهاد.
از آن هنگام، گرچه هر دو طرف آتلانتیک کوشیدند میزان سرمای مناسبات را کاهش دهند، اماهم گرهارد شرودر و هم جورج بوش نتوانستند مواضع انتقادی و گاه، خشم آلود دولت های خود نسبت به یکدیگر را به دست فراموشی بسپارند. این در شرایطی بود که دولت سوسیال دموکرات آلمان، روند همکاری با اتحادیه اروپا و به ویژه فرانسه را سرعت بخشید و در جهت تعمیق مناسبات درون اروپایی اش کوشید. این سیاسی بود که نه تنها در مورد متحدان برلین در اتحادیه اروپا به اجرا در آمده بلکه کشورهایی چون روسیه و ترکیه را نیز در برگرفت.
بر همین اساس، شاهد نزدیکی بیش از پیش مسکو به اتحادیه اروپا بودیم که به باور بسیاری، با برخورداری از توان اقتصادی اروپاییان و توان نظامی و موقعیت ژئوپولتیکی روسیه به سود اهداف اتحادیه عمل می کرد. در عین حال، حمایت از عضویت ترکیه در اتحادیه اروپا یکی دیگر از خطوط برجسته دیپلماسی برلین را تشکیل می داد؛ موضوعی که به حضور مستقیم اروپائیان در خاورمیانه ( از طریق ترکیه) و در نتیجه، رقابت موفقیت آمیز آنان با امریکا کمک می رساند. این در حالی بود که ترکیه به منزله الگوی یک کشور اسلامی دموکراتیک که اصلاحات ضروری برای عضویت در اتحادیه اروپا را به اجرا در آورده بود، به نوبه خود، می تواند چهره ای مناسب را از اروپاییان در منطقه پر تنش خاورمیانه به نمایش بگذارد.
این سیاست ها در حالی پی گرفته می شدند که دموکرات مسیحی ها، آنها را مورد انتقاد قرار می دادند. از جمله. مرکل بارها خواهان موقعیت شراکت ترکیه با اتحادیه اروپا به جای عضویت کامل آن کشور در این نهاد اروپایی شده است.
در این میان دو حزب تنها یک مسئله اختلاف نظر نداشتند و آن، عدم حضور نظامی آلمان در عراق بود. ضمن آنکه هم سوسیال دموکرات ها و هم دموکرات مسیحی ها بر افزایش نقش آلمان در مسایل بین المللی توافق نظر دارند.
با این وصف، با روی کار آمدن محافظه کاران می توان انتظار تغییر در مواضع برلین را داشت.
این موضوع می تواند تغییرات چندی را در مورد جایگاه آلمان در اتحادیه اروپا ایجاد کند. همانگونه که ذکر شد، تاکنون آلمان به مثابه موتور اروپا ـ به همراه فرانسه ـ نقش مهمی را در پیشبرد سیاست های اتحادیه اروپا داشته است؛ موضوعی که به این نهاد مهم منطقه ای کمک می کرده است تا در تعامل با روسیه، کشورهای خاورمیانه، چین و . . . . سیاست تعالی داشته باشد، اما اکنون که محافظه کاران حرف نخست را در برلین می زنند، آلمان نیز تحقق منافع و اهداف خود را در هماهنگی و همگرایی دیپلماسی اش با واشنگتن می داند.
بی تردید، باید گفت که اولین تاثیر این تغییر دیپلماتیک در مواردی همچون دیپلماسی اتحادیه در قبال خاورمیانه، نحوه مذاکرات این نهاد منطقه ای با ترکیه، و حتی مناسبات بروکسل( مقر اتحادیه اروپا) با روسیه احساس خواهد شد.
در ضمن حتی می توان دورتر رفت و چنین ارزیابی می کرد که فاصله گیری برلین از مواضع گذشته اش می تواند چهار چوب اروپایی فراتر برود و بر سیاست بین الملل تاثیر بگذارد. در همین ارتباط، تضعیف حامیان جهان چند قطبی که دولت« گرهارد شرودر» از حامیان آن بوده مد نظر است.
در این میان، گرچه مرکل و مشاورانش کوشیده اند تا نگرانی شرکای اروپایی خود را در این مورد کاهش دهند و دیدگاههای خود را با لحنی ملایم تر بیان کنند، اما الحاق برلین به اردوگاه دوستان امریکا در درون اتحادیه اروپا، پیامدهای خاص خود را به همراه خواهد داشت. این در حالیست که انتظار می رود همانگونه که اشاره شد، در برخی مسایل مورد توجه جامعه بین الملل نیز شاهد ـ دگرگونی هایی در دیدگاه های اتحادیه ای اش در کنار فرانسه موضع انعطاف پذیری را نسبت به بریتانیا در قبال ایران داشته است. اما با برتری دیدگاه های ماورای آتلانتیکی در برلین، این موضع انعطاف پذیر در پی همکاری های گسترده با امریکا به تدریج شکلی انعطاف ناپذیر به خود خواهد گرفت.
و بدین ترتیب، مواضع ترویکای اتحادیه اروپا در قبال ایران سخت تر خواهد شد. و در شرایطی که شاهد افزایش فشار دیپلماتیک در جهان علیه خود هستیم مطمئنا این موضوع به سود ما عمل نخواهد کرد.
به نظر می رسد که این موضوع از دید سیاستگزاران خارجی نیز پنهان نمانده است به همین دلیل نیز تهران در قبال انتخاب آنجلا مرکل به عنوان صدراعظم جدید آلمان با احتیاط برخورد کرد و بلافاصله، ابراز عقیده و موضع نکرد.
در هر حال، موضوع مهمی که باید در ارتباط با سیاست خارجی آلمان در آینده گفت، آن است که تفاوت دیدگاه های دموکرات مسیحی ها و سوسیال دموکرات ها که در « ائتلاف بزرگ» دولت جدید را تشکیل خواهد داد، به اندازه ای هست که بتواند آن را شکننده کنند. بسیاری از کارشناسان و تحلیلگران نیز در حالی که دولت صدراعظم مرکل هنوز شکل نگرفته است، بر این نقطه ضعف انگشت گذاشته و آن را « پاشنه آشیل» وی دانسته اند. اما سند اصلی این است که آیا سوسیال دموکرات ها بر مواضع خود پای خواهند فشرد و یا آنکه همانگونه که در دوران حکومت شرودر، دیدگاه های راست روانه های را در مسایل داخلی آلمان اتخاذ کردند، در خصوص سیاست خارجی نیز از مواضع خود عدول خواهند کرد؟