آفتابنیوز : آفتاب: اگر چه فیلمهایی چون « ازدواج به سبک ایرانی و پستچی سه بار در نمیزند و یک روز دیگر و البته کیفر» او هم کارهایی محبوب بودهاند اما سریالهای معروف این کارگردان دوستداشتنی ، به خصوص کارهای با تم مرزشی او ، فتحی را در صف کارگردانان اجتماعی دوستدار ورزش قرار داده است. او که اولین بار در سریال در مسیر زایندهرود از فساد در فوتبال سخن گفت یا کیفر را بر اساس زندگی ورزشکاران سرشناسی ساخت که در دهه 60 به دلیل بیپولی به ژاپن کوچ کرده و باندهای مافیایی ساخته بودند، این بار دوست دارد ملودرامی بسازد از زندگی ناصر حجازی دوستداشتنی؛ طرحی سینمایی که میگوید قطعا خوب خواهد شد. فتحی چند ماه قبل و به دلیل ساخت سریال زمانه فیلم ناصر حجازی را شروع نکرد اما حالا دوست دارد این فیلم را بسازد و روی پرده های سینما ببرد.»
به گزارش ایسنا آنچه در پی میآید متن گفتوگوی فتحی با خبرآنلاین است:
*قرار بود فیلمی از زندگی ناصر حجازی بسازید اما ناگهان منصرف شدید. دلیل خاصی داشت؟
فکر ساختن مستند راجع به مرحوم ناصر حجازی از دوسال قبل مطرح شد. پیشنهاد ساختن فیلمی درباره ایشان که یکی از محبوبترین ورزشکاران 50 سال اخیر جامعه ایران است و من هم از کودکی علاقه زیادی به ایشان دارم در مراسم خیریهای که بنده تصادفا با همسر و پسر مرحوم حجازی ملاقات داشتم مطرح شد. بعد از آن ملاقات جلساتی برگزار شد که بر مبنای آن بنده و آقای عفیفه قصهای را طراحی کردیم که یک اثر نیمهمستند- نیمهداستانی بر اساس زندگی مرحوم حجازی بسازیم. البته این ماجرا مصادف شد با ساخت سریال زمانه. زمانی که سریال زمانه را شروع کردیم با خانواده مرحوم حجازی صحبت کردیم و قرار شد تا زمانی که این سریال به اتمام نرسیده قدمی برای ساختن این مستند برنداریم. این در شرایطی بود که فیلمبرداری سریال ما حدود 10 ماه طول کشید. البته خانواده مرحوم حجازی میخواستند این فیلم مستند در روز تولد ایشان که اگر اشتباه نکنم در آذر ماه است آماده پخش باشد؛ بنابراین در همان هفتههای ابتدایی شروع سریال زمانه با آقای رفیعی که واسطه ارتباط ما با خانواده حجازی بودند سه چهار جلسه گذاشتیم و من به ایشان اعلام کردم که اگر میخواهند این کار برای تولد مرحوم حجازی آماده شود بهتر است به سراغ دوستانی بروند که وقتشان آزاد است؛ در غیر این صورت هم باید صبر کنند تا ما این سریال را تمام و بعد از آن طرح خودمان را برای ساخت این فیلم اعلام کنیم.
البته در خاطرم هست که خانواده مرحوم حجازی از داستانی که ما در همان زمان طراحی کردیم استقبال کرده بودند. حدود سه ماه پیش در مراسمی آقای فتحاللهزاده را دیدم. سابقه آشنایی ما با آقای فتحاللهزاده به زمانی برمیگردد که هر دو عضو هیات موسس انجمن منتقدین تئاتر بودیم. فکر میکنم ایشان در آن زمان سردبیر مجله جوانان بودند. با آقای فتحالله زاده صحبت کردیم و ایشان مجددا آمادگی خود را برای سرمایهگذاری و تهیهکنندگی این مجموعه اعلام کردند که منوط به این شد که سریال ما تمام شود و بعد از آن گفتوگو کنیم؛ هر چند برای من در وهله اول گفتوگو با خود خانواده مرحوم حجازی اهمیت دارد؛ یعنی ما باید در ابتدا با آنها به توافق کامل برسیم و در کنارش دوستان دیگری که میخواهند ما را همراهی کنند، حضور داشته باشند؛ بنابراین برای من پروژه ساخت مستندی راجع به مرحوم حجازی همچنان به قوت خودش باقیست.
*قرار بود هنرپیشهای را برای نقش مرحوم ناصر حجازی در داستان انتخاب کنید یا کار مستند بود؟
همانطور که گفتم قرار بود کار مستند داستانی باشد؛ منتهی شخصیت اصلی قصه ما صرفنظر از خود مرحوم ناصر حجازی یک پسربچه روستایی در سواحل جنوبی ایران است؛ بچهای که عاشق ناصر حجازی است و ...
*شما قبلا هم تجربه کار ورزشی داشتید، «در مسیر زایندهرود» و «کیفر» که داستان آن الگوگرفته از یک قهرمان ورزشی است...
ببینید اینها همه به تعلقات دوران جوانی خود من برمیگردد. من در دوران جوانی علاقه زیادی به ورزش داشتم که مهمترین آنها فوتبال و کشتی بود. مادر من همین الان هم از این مسئله شاکی است! روزهایی که او خانه را ترک میکرد، من بچه های کوچه را به داخل خانه میآوردم و وزنکشی میکردیم و در نهایت آنهایی که با هم هم وزن بودند کشتی میگرفتند، البته در این این کشتی گرفتنها نعلبکی، کاسه، لیوان و بشقابهای زیادی میشکست و من هم سریعا آنها را جمع می کردم، بعد مادرم به خانه میآمد و دنبال این کاسه بشقابها میگشت و تنها میتوانست لاشههایشان را پیدا کند و همیشه از این مسئله شاکی بودند. این علاقهام به کشتی بود اما جدیتر از آن برایم فوتبال بود، به طوری که در 18 سالگی در باشگاه پولاد بازی میکردم و با آن تیم در مسابقات دسته یک جوانان باشگاههای تهران به مقام سومی رسیدیم.
*پولاد خانیآباد؟
بله، زمانی که من 18، 19 سال داشتم در جوانان پولاد بازی میکردم و بعد از آن وارد تیم بزرگسالان شدم که مقارن شد با قبولیام در دانشگاه و رشته روانشناسی. به میزانی که من به سراغ تحصیل و هنر رفتم به همان میزان هم از فوتبال فاصله گرفتم. این طوری شد که فوتبال هم برایم شد یک علاقه که همیشه آن را به همراه دارم.
*این علاقه به فوتبال بود که شما را به سمت ساخت در مسیر زایندهرود برد؟
بدون شک همین طور است. من فوتبال را دوست داشتم و دوست داشتم که خوبیهایش را ببینم. وقتی میدیدم مسیری اشتباه فوتبالمان را در مسیری غلط میبرد بر خودم واجب میدیدم که به نوعی به این اتفاقات طعنه بزنم که حاصل این کار شد در مسیر زایندهرود.
*شما به کشتی علاقه دارید و در حال حاضر خیلی از قهرمانان و علاقهمندان به کشتی هم دوست دارند یک کار هنری از کشتی ببینند...
14 سال پیش اثر «پهلوانان نمیمیرند» را ساختم که به نوعی ادای دین من بود به تمام زحمتکشان ورزش کشتی در ایران. فکر میکنم هنوز هم این سریال که درباره پهلوانان و منش اخلاقی است در یاد و خاطره مردم خوبمان مانده است.
*برای این که کشتی از المپیک حذف نشود ممکن است کاری بسازید؟
ببینید! به نظر من نباید با این مسئله عکسالعملی برخورد کرد؛ یعنی حادثهای اتفاق بیفتد که باعث شود ما به فکر ساختن اثری در این مورد بیفتیم. اولا ورزش کشتی آن قدر اعتبار و محبوبیت دارد که نیازی به این ندارد که چند هنرمند برای آن کاری بکنند مگر اینکه ضرورتی را در این زمینه احساس کنیم. مثلا قصهای را پیدا کنیم که بخشی از ورزش کشتی باشد، مثل همان اتفاقی که برای «در مسیر زایندهرود» در ارتباط با فوتبال افتاد. در این سریال ما از فساد و گروههای شبه مافیایی در فوتبال گفتیم که پس از آن سر و صدای افراد زیادی درآمد که مطمئنم امروز آنها از حرفهای خود پشیمانند؛ چرا که یک سال بعد از سریال ما آقای فردوسیپور در برنامه 90 با ارائه مدارک مستدل به بحث مافیا و فساد در فوتبال پرداخت. ما خیلی از چیزهایی را که به تحقیق به دست آوردیم در سریال «در مسیر زاینده رود» مطرح نکردیم اما من به عنوان یک آدم فوتبالی قدیمی که هنوز فوتبال بازی و با علاقه تمام وقایع فوتبال ایران و جهان را دنبال میکند خودم را موظف میدانستم اگر در این زمینه احساس نگرانی میکنم آن را به وسیله یک داستان جذاب بیان کنم.
*البته این سریال در زمان ساختش حساسیتهایی را به همراه داشت.
بله همینطور است که میگویید؛ اما دیدید که آدمهای بیحاشیه فوتبال ما مثل کریم باقری در مصاحبههای خود حمایت های همهجانبهای از این سریال کردند.