با سلام و تحیّت به حضور همه شما فرهیختگان که با شیفتگی تمام در این فضای روحانی گرد آمدهاید تا رسالت ملی و اعتقادی خود را در حمایت از شخصیتی گران سنگ، مجاهد، راست کردار و متعادل در حساسترین شرایط تاریخی این سرزمین مقدس- ایران- ایفا کنید، خود را موظف و مکلف میداند برای آگاهی این ملت بزرگ و شکیبا و نیز ضبط در تاریخ، به تبیین نکاتی چند در قلمرو فرهنگ، دانش، ادب اخلاق و هنر این سرزمین در آستانه انتخابات دوره یازدهم ریاست جمهوری ایران اهتمام کند:
1. ایران اسلامی در جهان امروز منزلتی فرهنگی دارد که هیچ یک از کشورهای جهان را این منزلت و کفایت نیست، هر چند حکیمان این سرزمین از 3000 سال پیش از میلاد تا دوران اسلامی – به روایت حکیم متّاله شیخ شهابالدین سهروردی (شیخ اشراق) مؤلف اثر ارجمند حکمه الاشراق – از رهگذر حکمت خسروانی، مروج فرهنگ «نور» و معتقد به اصل «نورالانوار» بودهاند، لیکن با در آمیختن این فرهنگ- که هرگز در آن شائبه بتپرستی نبوده است- با اسلام راستین، چنان فرهنگی پدید آورده است که در گستردگی، عمق، تنوع و زیبایی، محور خط منحنی شناخته آمده است، چه در آن از کژی، انحراف و زاویهپردازی نشانی نیست.
این فرهنگ، پس از اسلام تا امروز با همه حوادث سهمگین عامل اساسی بالندگی ملت ایران و ضامن بقا و استقلال ایران زمین بوده و در رشد و تکامل همه شاخههای این درخت تناور یعنی دانش، ادب، هنر و اخلاق تأثیر مستقیم داشته است.
2. پس از انقلاب اسلامی، این فرهنگ، از رهگذر ایثار و شهادت و هشت سال دفاع مقدس، فصلی تازه در حیات معنوی ایرانیان گشود، یعنی فرهنگ مقاومت و پایداری را در حماسیترین مفهوم ملی و اعتقادی رقم زد.
3. این فرهنگ پس از پایان نبردی جامع الاطراف به موهبت وحدت و اتفاق کلمه، وجهه سازندگی یافت و با عبور از آن همه ویرانگری و با عزمی پولادین به ترمیم ویرانیها و جبران خسارتها پرداخت، بویژه که هنوز فرهنگ ایثار و شهادت ضامن مقاومت و عزت ملی و تمامیت ارضی بود و عقل سلیم همواره در تلاش بود تا در عرصه ملی و بینالمللی به جایگاهی که لایق آنست فرصت عروج یابد.
4. با نهایت تأسف در دهه اخیر این فرهنگ آسیبی جدی یافت. رشته ارتباط قومی و مذهبی از یکسو و روابط اجتماعی ما از سوی دیگر لحظه به لحظه ضعیفتر شد، مفاهیم و مصادیق، دیگر محتوایی فرهنگی و راستین نداشت. دانش و دانشی مرد، فرهنگی و دانشگاهی و طبقات متوسط جامعه از اعتباری درخور و احترامی بسزا محروم ماند. سازمانهای اجتماعی، برنامهریزیهای منطقی، فرصتهای شغلی و مدیریتهای مجرب و کارساز و راهگشا، دستخوش وهن و بیحرمتی گردید.
در این دوران بخوبی نتوانستیم از ظرفیتهای بینالمللی برای برقراری یک رابطه عزتمند بهره برگیریم.
دانشگاهها و مراکز علمی و حوزههای علمیه با حذف استادان لایق یا بازنشستگیهای عجولانه، از ایفای رسالتی سترگ بازماندند. بیکاری و فقر نیرو گرفت و بازار اقتصاد دستخوش انحراف شد و به پایینترین میزان بازدهی رسید.
در این شرایط حساس، مردی پای به عرصه تزاحم حیات گذاشته است که عملکرد او از 40 سال پیش تاکنون مبین شرف، عزت، اعتدال، فهم نافذ و درک روشن مناسبات ملی و بینالمللی است و علاوه بر آن یکی از شخصیتهای فرهیخته و توانمند حوزه علمیه و دانشگاه است و با شناختی که از جهان و مسائل آن دارد، میخواهد با ایثار و از خودگذشتگی و هزینه کردن آبرو با علم به همه عواقب، آب رفته به جوی باز آرد و فرهنگ آسیبدیده و هویت غبار گرفته ما را احیا کند.
این انسان والاتبار حجهالاسلام و المسلمین دکتر حسن روحانی است که سابقه خدمات ارزندهاش بر هیچکس پوشیده نیست.
همه ما دانشگاهیان و فرهنگیان و فرد فرد جامعه ایران باید در این رستاخیز ملی و اعتقادی با تمام وجود مشارکت جسته، این چهره روحانی، نجیب، درد آشنا و مصمم را مدد رسانیم و سکان این کشتی طوفان زده را به کف با کفایت او بسپاریم.
چه میتوان کرد؟ انتخابات است و مسئولیتپذیری قدر وقت ار نشناسد دل و کاری نکند بس خجالت که از این حاصل اوقات بریم و به گفته خواجه شیراز:
به صبر کوش تو ای دل که حق رها نکند
چنین عزیز نگینی به دست اهرمنی