آفتابنیوز : آفتاب: در یادداشت دکتر سید ابوالحسن مختاباد که روز یکشنبه در روزنامه بهار منتشر شد، آمده است: «همین که استاد در چنین سنی بتواند در اجرایی زنده و سر صحنه، اوج هایی را فرا یاد آورد که خاطره برخی از کارهای درخشان گذشتهاش را در اذهان زنده کند، نشان میدهد که آن ضربالمثل درباره صدای ایشان مصداق دارد که دود همچنان از کنده بلند میشود و او مرد کهن چنین میدانهایی است. این نکته از آن جهت اهمیت دارد که تقریبا عمده هنرمندانی که کار آواز انجام میدهند در چنین سنی کیفیت حنجره آنها و تارهای صوتیشان افت کرده و عملا آن کیفیت گذشته را ندارد، در حالی که استاد شجریان در این سن همچنان قبراق و سر پنجه میخوانند و ذرهای کم نمیآورند و این کار در اجرایی زنده و صحنهای انجام شده، نه در استودیو با هزار حیله و فنی که این روزها گریبانگیر موسیقی ما شده است.
استاد چه در ترانهخوانی (ترانهای با شعری از بانو سیمین بهبهانی) و چه در آوازخوانی که قطعاتی را در دیلمان دشتی و روی شعر معروف «هرکه دلآرام دید، از دلش آرام رفت» سعدی خواند از خود تسلطی قابل اعتنا نشان دادند که باید بر چنین حنجره و صدایی بوسه تحسین زد.
اینکه موسیقی ایرانی و استاد شجریان به چنان شهرت و اعتباری رسیدهاند که رادیوی ملی یکی از شاخصترین کشورهای دنیا، از آنها دعوت به اجرا در استودیوی مخصوص کنند، طبیعی است که اسباب خوشحالی و ابتهاج هر ایرانی علاقهمند به گسترش فرهنگ و هنر این مرز و بوم را فراهم میآورد. موسیقی ایرانی به مدد چهرههایی همانند شجریان، ناظری، مشکاتیان، علیزاده، لطفی و کلهر و حسین عمومی و متبسم و البته نسلی از جوانان جویای نام، به اندازهای از شهرت و اعتبار رسیده است که امروزه شاخصترین رسانههای دنیا هم خواستار همکاری و همراهی با آنان هستند و این مسیر البته بدون هیچ کمک و مساعدتی از سوی دولت به دست آمده است.
بر خلاف هنرهایی چون سینما که از همان سالهای ابتدای انقلاب دولت همهگونه کمک و مساعدتی را برای بینالمللی کردن آن انجام داد و البته اکنون به درختی بارآور و برومند بدل شده است، موسیقی و اهل موسیقی راه خود را بی هیچگونه پشتوانه و کمکی گشودند. دولت البته در تمامی این سالها از موزیسنها به عنوان چرخ پنجم پنچر در برخی از هفتههای فرهنگی بهره برده است و موسیقی در تمامی این هفتههای فرهنگی در ذیل و حاشیه هنرهای دیگری چون سینما و تجسمی سیر کرده و نوعی پر کردن فضای خالی یک عریضه را شکل داده است. در حالی که به اعتقاد اکثر اهل فن، هر فرهنگی، رسوخ و نفوذ خود را ابتدا از موسیقی شروع میکند و موسیقی به دلیل زبان ارتباطی ویژه و منحصر به فردی که در مقایسه با دیگر هنرها دارد، بیشترین ضریب تاثیرگذاری را بر ذهن و ضمیر مخاطبان داشته و دارد و میتواند به سرعت پیامهای دیگر را در قالب شعر و داستان و فیلم و تئاتر و اپرا، به مخاطب انتقال دهد و البته فراوان تاثیر هم باشد.
اجرای استاد در رادیوی ملی آمریکا، از سوی دیگر تاسف و دریغی را هم در خاطرهها زنده میکند که چرا رسانه ملی کشور ما فضا را به سمتی سوق داده است که بزرگان موسیقی ما از آن سر برتابند و حتی همکاری و همراهی با آن را اسباب سرافکندگی و سرشکستگی خود بدانند. تقریبا کمتر هنرمندی در ترازهای ملی و بینالمللی است که از رسانه ملی دل و خاطری خوش داشته باشد.
صدا و سیما، به خصوص در حوزه موسیقی صحنه حضور کممایگان و میانمایگان شده است و عملا شکوهی را شاهد نیست، همچنانکه در دیگر عرصههای فرهنگی هم کمتر چهره برجستهای را شاهد هستیم که حضور داشته باشد. اگر هم دستاندرکاران برنامهای جسارت به خرج دهند و هنرمند اهلی فکری را دعوت کنند، با هزار مانع و رادع روبرو خواهند شد.
اگر این سخن را قبول ندارید، نگاهی به نحوه عبور افراد از هفتخان حراست و مدیر و ناظر پخش صدا و سیما بیندازید تا دریابید که ماجرا از چه قرار است و چرا باید مردم و شهروندان از دیدار با بزرگان فرهنگی این مرز و بوم محروم شوند.
این مسئله در حوزه موسیقی بیش از سایر هنرها به چشم میآید؛ چرا که هنوز و بعد از گذشت 35 سال از انقلاب، ما در تعریف چارچوبهای موسیقی مورد نظر ماندهایم و هنرمندان نمیدانند که بالاخره جمهوری اسلامی چه نوعی از موسیقی را میپسندد و تا کی قرار است این وضعیت شتر گاو پلنگی ادامه پیدا کند.»
منبع: خبرآنلاین