تکرار شعارهای ضدفساد مالی در قالب مبارزه با مافیاهای رنگارنگ و مجهولالمصداق در طول سالهای اخیر همواره با اهداف و نیاتی زیرپوستی و در قالب راهبردهای تبلیغاتی انجام گرفته است. نشانه صدق این ادعا نیز این است که اکنون درحالی عمر فعالیت دولتهای نهم و دهم به پایان رسیده که هیچ یک از آن وعدههای افشا و معرفی، تأکید میشود هیچ یک از آنها، محقق نشده است. به عبارت دیگر، رئیس جمهوری که وعده ارائه فهرستهای بلند بالای مافیاها و مفسدان را میداد، درحالی با ریاست جمهوری خداحافظی میکند که هنوز حتی یکی از فهرستهای مفسدان کلان اقتصادی و بدهکاران دانه درشت بانکی و اعضای مافیای نفتی را از جیب خود خارج نکرده است!
از سوی دیگر افکار عمومی درحالی به پوچ بودن این وعدهها پی برده است که فهرستی بلند بالا و پرتعداد از ابهامات و اسناد مالی مربوط به این 8 سال نزد همگان مطرح است و حداقل انتظار مردم از رئیسجمهور 8 سال اخیر کشورشان ارائه توضیح در مورد آنهاست؛ مخارج بدون سند شهرداری تهران در دوران شهردار بودن احمدی نژاد، چرایی وقوع تخلف بیسابقه سه هزار میلیارد تومانی، انحرافات چشمگیر دولتهای نهم و دهم از بودجههای سنواتی به گزارش دیوان محاسبات، پروندههای فساد مالی بعضی از دولتمردان نهم و دهم... تنها نمونههایی از مواردی هستند که افکار عمومی را به خود مشغول کردهاند.
اکنون سؤال اصلی مردم این است که کدامیک را باید مافیا نامید؛ مافیاهای ادعائی رئیس دولتهای نهم و دهم که ادعا کننده تا امروز هیچ دلیل و سند و مدرکی از آن ارائه نکرده است یا مافیاهای مفاسد اقتصادی بیسابقه و بینظیر و پولهای کلان گم شده در بخشهای مختلف و جا به جا شده در نفت و ارز و بانکها در 8 سال اخیر؟ پاسخ دادن به این سؤال چندان مشکل نیست، البته به اندکی فرصت نیاز است.