آفتابنیوز : آفتاب: پدر كه عاشقانه دختركش را در آغوش ميكشيد، در فراز و
نشيبهاي زيادي به آخرين پلان رسيد و تنها ماند.اين مرد حتي به آدمربايي
متهم شده بود و هر روز هراس داشت تا دخترك او را تنها نگذارد.مادر ترانه
كوچولو در حالي كه يك سالي ميشد دخترك را نديده بود، ادعا كرد شوهرش وي را
ربوده و فرار كرده است.
سفر پدري با دختركنگاههاي
پدر به در مدرسه دوخته شده بود، قرار بود ترانه كوچولو كارنامه امتحانات
پايان ترم را بگيرد. پدر ميدانست تلاشهاي يكسالهاش بينتيجه نخواهد
ماند و ترانه باز هم شاگرد اول كلاس خواهده شد. اشك شوق بر گونههايش جاري
شد و چند دقيقه بعد ترانه در حالي كه به سوي پدر ميدويد، لبخند را به چهره
پدر هديه داد. پدر با ديدن دخترش خاطرات يك سال تنهايي در غربت را در ذهنش
مرور كرد. روزهايي را به ياد آورد كه وقتي از همسرش جدا شد، ترانه تنها 7
سال داشت، به خاطر قلب تنهاي دخترش كولهبار سفر را بست و راهي غربت
شد.پدرنميخواست دخترش در دنيايي از خاطرات تلخ مادر بماند.
رؤياي رنگباختهترانه
حاصل يك ازدواج اجباري بود، گويا عاطفه مادري نيز در پس اين ازدواج اجباري
رنگ باخته بود. وقتي مادر ترانه براي درخواست طلاق به دادگاه خانواده
مجتمع صدر رفت، به قاضي گفت: 16 سال پيش در آشنايي با مرد جواني كه ميگفت
مدتي را در كانادا زندگي كرده است، با وي ازدواج كردم. عشق به كانادا و
زندگي در آنجا چشم و دلم را كور كرده بود. با وجود مخالفتهاي پدرم با
مسافر كانادا ازدواج كردم. چند ماهي از آغاز زندگيمان نگذشته بود كه همسرم
بيخبر از من به كانادا رفت و ديگر از وي خبري نشد. با اينكه بارداربودم،
ولي توانستم به صورت غيابي از آن مرد فريبكار جدا شوم. حالا پسرم 16 ساله
است و پدرش هيچ خبري از وي نگرفته است. چند سال بعد با اصرارهاي پدرم به
اجبار با مرد ديگري ازدواج كردم. از همان ابتدا مهر شوهرم به دلم ننشست،
زيرا محبت و عاطفهاي را كه سالها در جستوجويش بودم، نزد وي هرگز
نيافتم. اين زن
در ادامه گفت: من نميتوانم بيعشق و علاقه به زندگي با شوهرم ادامه بدهم و قصد جدايي دارم.
وي
در حالي كه به طلاق از همسرش اصرار ميكرد، بدون اينكه خواستهاي مبني بر
ملاقات با دختر خردسالش را داشته باشد، توانست طلاق بگيرد.
كودكرباييمدت
زيادي از جدايي رضا و همسرش نگذشته بود كه اين مرد تصميم گرفت همراه با
ترانه كوچولو به شهري در شمال كشور بروند. وي يك سالي كه از خانواده و شهرش
دور بود، خم به ابرو نياورد و براي تربيت و نگهداري ترانه كوچولو خودش را
به آب و آتش زد. وقتي تابستان شروع شد، رضا و دختركش وقتي خواستند به تهران
برگردند، شنيد همسرش به خاطر آدمربايي در دادسراي جنايي تهران از وي
شكايت كرده است. خيلي زود رضا با پاي خود به نزد بازپرس رفت و پرده از يك
اختلاف خانوادگي برداشت و گفت كه در همه اين يك سال حتي يكبار نيز همسرش
سراغ ترانه را نگرفته و اتهام آدمربايي يك پاپوش است و خيلي زود از اتهام
آدمربايي تبرئه شد.
كينه آتشينآتش كينه در دل مادر ترانه كوچولو همچنان زبانه ميكشيد و منتظر فرصتي بود تا ترانه كوچولو به سن تكليف برسد.
ترانه
9 ساله شده بود و حالا بايد خودش براي آيندهاش تصميم ميگرفت. حالا ديگر
دخترك بود كه به دوئل ناجوانمردانه پدر و مادرش پايان ميداد و راهش را
انتخاب ميكرد. دقايق زيادي به وقت دادگاه نمانده بود، پدر در راهروي
دادگاه نشسته بود كه ترانه و مادرش وارد دادگاه شدند. او ديگر همان دختر
كوچولوي مهربان نبود كه هر بار پدر را ميديد در آغوشش ميگرفت و غرق در
بوسه ميكرد، نگاهش كه به چشمهاي ملتمسانه پدر افتاد، رويش را برگرداند و
گفت پدر ديگر نميخواهم در پارك همديگر را ببينيم. انگار دنيا روي سر رضا
خراب شد، باورش نميشد او همان ترانه سابق است، رفتارش، حرفهايش و حتي
نگاهش هم تغيير كرده بود و پدر از ته دل اين بيمهري را حس ميكرد. هر سه
مادر و دختر و پدر وارد اتاق قاضي شدند. ترانه كوچولو فرصت حرف زدن را از
رضا گرفت و به قاضي گفت: نميخواهم پيش پدرم باشم و او را ببينم، دوست دارم
نزد مادر و پدربزرگم برگردم و كنار آنها زندگي كنم. شنيدن اين حرفها
براي پدري كه همه زندگياش دختر كوچولويش بود، سخت بود. وي ناگهان از جايش
بلند شد و فرياد زد اين حرفها دروغ است، اين حرفها، حرفهاي دخترم نيست،
من نميخواهم دخترم به سرنوشت برادر ناتنياش كه افسرده شده، دچار شود. اين
ترانه من نيست. چطور ممكن است دخترم كه لحظهاي طاقت دوري از من را نداشت،
حالا نظرش تا به اين اندازه تغيير كند. دقايقي سكوت عجيبي در دادگاه سايه
افكند. قاضي اعلام كرد دختربچه 9 ساله است و حضانت از بين رفته است، طبق
درخواست ترانه، مادرش نگهداري از وي را برعهده ميگيرد و اين رأي خيلي زود
در دادگاه تجديدنظر قطعي شد.
وقتي ترانه حاضر نشد حتي هفتهاي دو
روز پدرش را ببيند، مرد بيچاره با دست خالي وقلبي پر از اندوه از دادگاه
بيرون رفت. حالا ديگر چند ماهي است جاي خالي پدر و دختر زير سايه درخت افرا
در پارك احساس ميشود.
نظر كارشناسفاطمه
حاتمي حقوقدان درباره موضوع حضانت ميگويد: حضانت واژهاي عربي به معناي
حفظ كردن، پرورش دادن و در كنار گرفتن است. به موجب ماده 1168 قانون مدني،
حضانت نگهداري و تربيت فرزند است كه به عنوان حق و تكليف براي والدين
شناخته شده است. والدين ملزم به نگهداري و تربيت فرزند يا فرزندان خود
هستند و نميتوان آنها را، جز در موارد خاص و قانوني از اين حق محروم كرد.
در
صورت جدايي پدر و مادر از يكديگر بر اثر طلاق، مطابق ماده 1169 قانون مدني
(اصلاحي هشتم آذر 1382 مجمع تشخيص مصلحت نظام) حضانت فرزند اعم از پسر يا
دختر تا هفت سالگي با مادر است يا به عبارت دقيقتر مادر تا هفت سالگي براي
حضانت فرزند خود اولويت دارد و پس از آن حضانت با پدر است. البته در صورت
اختلاف والدين، حضانت با رعايت مصلحت فرزند به تشخيص دادگاه تعيين ميشود.
اگر هر كسي از اجراي حكم دادگاه در مورد حضانت فرزند استنكاف كند يا مانع
اجراي آن شود يا از استرداد فرزند امتناع ورزد، با تقاضاي يكي از طرفين با
دستور دادگاه صادركننده رأي نخستين، تا زمان اجراي حكم بازداشت ميشود.
اگر يكي از والدين كه حضانت با اوست، نخواهد وظايف قانوني خود را انجام
دهد، دادگاه او را ملزم ميكند، اگر الزام ممكن نباشد، حضانت را به هزينه
پدر و هر گاه پدر فوت شده باشد، به خرج مادر تأمين ميكند.
والدين
تا زمان بلوغ فرزند از حق حضانت برخوردار هستند. طبق قانون مدني، سن بلوغ
دختر 9 سال و پسر 15 سال تمام قمري است. فرض قانونگذار اين است كه كودك با
رسيدن به سن بلوغ، از حضانت خارج ميشود. به اين ترتيب، دختران پس از 9
سالگي و پسران پس از 15 سالگي ميتوانند خودشان زندگي با هر كدام از والدين
را انتخاب كنند، اما با در نظر گرفتن مواد قانون مدني والدين وظيفه دارند
نفقه فرزندان خود را تا زماني كه بتوانند استقلال مالي داشته باشند،
بپردازند.
اين حقوقدان در ادامه افزود: دادن حضانت به يكي از
والدين، ديگري را از حق ملاقات فرزند محروم نميكند. در صورت اختلاف
والدين، زمان امكان و جزئيات ملاقات توسط دادگاه معين ميشود.
همچنين
پدر يا مادر يا كساني كه حضانت فرزند به آنها واگذار شده، نميتوانند
فرزند را به شهرستاني غير از محل اقامت مقرر بين طرفين و يا غير از محل
اقامت قبل از وقوع طلاق يا خارج از كشور ببرند، مگر براساس ضرورت و با كسب
اجازه از دادگاه باشد.
به گزارش ایران،ماده 54 قانون حمايت خانواده ميگويد: هر
گاه مسئول حضانت از انجام تكاليف مقرر خودداري كند يا مانع ملاقات فرزند با
اشخاص داراي حق ملاقات شود، براي بار نخست به پرداخت جزاي نقدي درجه هشت و
در صورت تكرار به حداكثر مجازات محكوم ميشود.