کد خبر: ۲۱۰۰۹۳
تاریخ انتشار : ۲۲ شهريور ۱۳۹۲ - ۱۵:۲۴
نامه زیباکلام به مکارم‌شیرازی و مهدوی‌کنی؛

چرا در قبال اخراج استاد و دانشجو احساس وظیفه نکردید؟

صادق زیباکلام - استاد دانشگاه و تحلیلگر مسایل سیاسی و اجتماعی - با انتشار نامه‌ای خطاب به آیت‌الله مکارم شیرازی و آیت‌الله مهدوی کنی، به نگرانی‌های آنها درباره عزل و نصب‌های اخیر سرپرست وزارت علوم پاسخ داد.
آفتاب‌‌نیوز :
آفتاب: زیباکلام در بخشی از نامه خود، از برخی برخوردهای رییس پیشین دانشگاه علامه طباطبایی در طول هشت سال اخیر انتقاد کرده و آورده است: «آیا آن حضرات در قبال صدها دانشجویی که جناب شریعتی مانع از ادامه تحصیلشان شده و از دانشگاه اخراج شدند، احساس مسئولیتی ننمودند؟ ... آیا اگر کسی به حق یا ناحق طرفدار حکومت نبود، می‌بایست از حق تحصیل محروم شود؟»

به گزارش آفتاب به نقل از ایسنا، متن کامل نامه صادق زیباکلام بدین شرح است:

«بسمه تعالی

حضرات آیات عظام مکارم شیرازی و مهدوی‌کنی ادام‌الله ظلهما العالی علی رئوس المسلمین

موضوع نامه: نگرانی حضرات آیات در مورد عزل و نصب‌های آقای دکتر جعفر توفیقی سرپرست وزارت علوم

با سلام و آرزوی طول عمر پربرکت آن مراجع عظام،اخیرا هر دو آن بزرگواران در خصوص عزل و نصب های صورت گرفته توسط سرپرست وزارت علوم اظهار نگرانی فرموده بودند که "مبادا مدیران مفسد جایگزین مسئولین صالح و دلسوز شوند". خطیب ارجمند نماز جمعه تهران، حضرت آیت الله سید احمد خاتمی دامت بقاه هم در نماز جمعه هفته گذشته با عنایت به همین دغدغه اظهار داشتند که " ما هیچ توقعی از دولت جدید نداریم فقط ازشان می خواهیم که به همان اصل اعتدال و میانه روی که از جانب خودشان مطرح شده پایبند بمانند و بر طبق آن عمل کنند". دغدغه آن بزرگوار هم همچون آن آیات عظام، نگرانی از بابت برخی عزل و نصب های دکتر توفیقی سرپرست وزارت علوم می باشد. و باز هم مشخص تر گفته باشیم، از بابت برکناری جناب حجت الاسلام دکتر صدرالدین شریعتی ریاست محترم دانشگاه علامه طباطبایی و در مرتبه بعدی رئیس دانشگاه صنعتی اصفهان. نگرانی از عزل چنین روسایی سبب گردید تا برخی از نمایندگان تندرو اصولگرای مجلس هم به این فکر بیافتادند که اساسا حق عزل و نصب ها را از وزیر جدید علوم بگیرند. به همین منظور طرحی با قید دو فوریت به صحن علنی مجلس آوردند تا بر اساس آن سرپرست وزارت خانه حق نقض تصمیمات وزیر قبلی را نداشته باشد اما دو فوریت آن رای نیاورد و بعنوان طرح یک فوریتی در صف انتظار طرح‌ها و لوایح دیگر قرار گرفت.

بنده روی سخنم در این نامه خطاب به آن آیات عظام است و مشخص‌تر گفته باشم فقط یک سوال از آن مراجع عظیم‌الشأن دارم. من ضمن آنکه احساس مسئولیت آن بزرگواران را از عزل جناب حجت الاسلام شریعتی درک می کنم، پرسش مشخصم آن است که آیا آن جنابان در قبال عملکرد ایشان هرگز احساس مسئولیتی ننمودند؟ آیا آن حضرات در قبال صدها دانشجویی که جناب شریعتی مانع از ادامه تحصیلشان شده و از دانشگاه اخراج شدند، احساس مسئولیتی ننمودند؟ آیا آن حضرات در قبال خیل عظیم اساتید دانشگاه علامه که در دوران آقای دکتر شریعتی بدلیل آنکه افکار و عقایدشان خیلی با آراء حکومت همخوانی نداشت، اخراج، بازنشسته و ممنوع التدریس شدند، هرگز وظیفه و مسئولیتی احساس ننمودند؟ آیا در قبال هزاران دختری که داوطلب تحصیل در دانشگاه علامه می بودند اما بدلیل سیاست های حجت الاسلام شریعتی از ورودشان به آن دانشگاه جلوگیری شد، هیچوقت احساس مسئولیت و تکلیف نکردید؟ آیا در قبال تعطیل شدن تشکل های دانشجویی مستقل و جلوگیری از فعالیت های صنفی و سیاسی دانشجویان در دوران مدیریت جناب حجت الاسلام شریعتی احساس وظیفه و تکلیف نکردید؟ آیا در قبال پذیرفته شدگان دوره های فوق لیسانس و دکترا که گزینش بدلایل سیاسی از ثبت نام آنها جلوگیری کرد احساس وظیفه و تکلیف نکردید؟ آیا در قبال سقوط غم انگیز جایگاه علمی بهترین دانشگاه علوم انسانی کشور در نتیجه سیاست های تنگ نظرانه جناب حجت الاسلام شریعتی هیچ وقت احساس مسئولیت و وظیفه نکردید؟ آیا در قبال یک دو جین استاد برجسته رشته اقتصاد دانشگاه علامه که تنها جرم شان برای اخراج و بازنشستگی اجباری آن بود که در نامه ای سرگشاده سیاست های اقتصادی رئیس جمهور پیشین آقای دکتر احمدی نژاد را مورد انتقاد قرار داده بودند، هیچ گاه احساس وظیفه و تکلیف نکردید؟

حضرات آیات ارجمند جنابان مکارم شیرازی و مهدوی کنی بزرگوار، چگونه است که این احساس تکلیفی که در نتیجه قریب به یک ماه تصدی دکتر توفیقی سرپرست وزارت علوم می نمایید،در قبال هشت سال عملکرد شورای عالی انقلاب فرهنگی، وزارت علوم و روسایی امثال حجت‌الاسلام شریعتی در فاصله 84 تا 92 اصلا ننمودید؟ آیا هرگز تصور کرده‌اید که یک جوان بیست و چند ساله که با همه امید و آرزو و در نتیجه تلاش عظیم توانسته در آزمون دکترا موفق شود، اما "گزینش" مانع از ورود وی به دکترا می‌شود چه احساسی پیدا می‌کند و چگونه با سرنوشت و زندگی‌اش بازی می‌شود؟ جسارتاً می‌خواهم پرسشی را که بسیار در دانشگاه در معرض آن قرار گرفته‌ام اما هیچگاه پاسخی برای آن پیدا نکرده ام با آن حضرات در میان بگذارم. در هر سال تحصیلی من ده ها بار با این پرسش از سوی داوطلبینی که گزینش ها یا کمیته های انضباطی مانع از تحصیل و ثبت نامشان شده اند مواجه شده ام که می پرسند "کجای قانون اساسی ما می گوید که حق تحصیل فقط محدود به کسانی میشود که طرفدار دولت و حکومت هستند؟". "آیا اگر کسی به حق یا ناحق طرفدار حکومت نبود، می بایست از حق تحصیل محروم شود؟". "آیا اگر کسی منتقد یا حتی مخالف حکومت بود، می بایستی از تحصیل محروم شود؟". "آیا در جوامع دیگر، در هند، ژاپن، برزیل، آرژانتین، ترکیه، مالزی و ... هم ورود به دانشگاه و حق برخورداری از تحصیلات عالیه منوط به آن است که متقاضی مخالف یا منتقد دولت نباشد؟". "آیا اساسا در جوامع دیگر، دستگاهی و ممیزی وجود دارد که داوطلبان ورود به دانشگاه را مورد تفتیش عقاید سیاسی و عقیدتی قراردهد؟"

نمی‌دانم پاسخ صریح آن بزرگان در این فقره ها چه می‌باشند، اما این را می دانم که ظرف هشت سالی که اصولگرایان هر استادی را که "نامطلوب" تشخیص دادند از دانشگاه اخراج نموده و یا جلوی تدریسش را گرفتند، هر دانشجویی را که از نظر سیاسی نامطلوب تشخیص دادند از تحصیل محرومش ساختند و برای هر کس که از نظر سیاسی هم مرام شان بود حکم استادی در این یا آن دانشگاه زدند،آن حضرات حتی یکبار هم زحمت کوچکترین اعتراضی را به خود ندادند. کأنه اساتید و دانشجویانی که با زندگی شان بازی شد، نه شهروندان جمهوری اسلامی بودند، نه مسلمان بودند و نه از هیچ حق و حقوقی برخوردار می‌بودند.

سایه رحمت آن بزرگواران بر سر همه ما مستدام باد

ارادتمند

صادق زیباکلام

اواخر شهریور ماه 1392»
بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین