آفتابنیوز : آفتاب: آیت الله هاشمی رفسنجانی طی سخنانی صریح در 28 شهریور 1367 با فرماندهان سپاه درباره نرمش شجاعانه و کم نظیر امام خمینی درپذیرش قطعنامه 598 گفت: انسان انقلابی مقتدر است امّا جمود ندارد ، تعصب ندارد. وقتی حق را تشخیص داد - حتی خلاف نظرش- در مقابل حق خاضع است و می پذیرد، این بهترین مصداق انقلابی گری است که امروز امام ما آن را به منصه ظهور رساندند.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی آیت الله هاشمی رفسنجانی، گزیده سخنرانی ایشان بدین شرح است:
حرف های امروز من بسیار صریح و واضح است . دور از سبک های دیپلماسی و سیاست مأبانه .مسائلی الان تو ذهن خیلی ها مخصوصاً نیروهای مسلح وجود دارد که باید پاسخ داده شود و من امروز آمده ام پاسخگوی آنها باشم .اولین مطلبی را که می خواهم بگویم تا به حال جایی گفته نشده است . بلکه نکته برعکسش تا به حال در دنیا به یه شکلی مورد تفسیر مفسران جهانی قرار گرفته است . این تصمیمی که امروز جمهوری اسلامی با رهبری عظیم الشان خود حضرت امام گرفت آنهم ناگهانی و آنی و شوک آور ، یعنی به صورت شوک دهنده جنگ را قطع کردند . این یک نکته عجیبی در دنیا تلقی شده ، کار عجیب تلقی شده و همه ناظران را متعجب کرده و آنها هیچ انتظارش را نداشتند و تفسیر های تاریخی این را نمی پذیرفت .
نکته ای که من می خواهم بگویم در همین تصمیم ناگهانی نهفته است . درس بزرگی است . آموزه ای بسیار بزرگ از امام . یکی از ویژگی های انسان انقلابی بمعنای واقعی این است که برعکس این که گفته شده اصلاً کلمه انقلاب از قلب باب انفعال است . به معنای تحول پذیری . دقیقاً یعنی این انقلابی یعنی انسانی که آماده پذیرش تحولات منطقی است ،روحیه جمود و تعصب ندارد وقتی که یک مسئله ای را حق تشخیص داد - حتی خلاف نظرش - در مقابل حق خاضع است و می پذیرد.
این بهترین مصداق انقلابی است یعنی تحول و جابجا شدن و وقتی که باب انفعال می رود یعنی قبول تحول ، یعنی پذیرش تحول . همه کس نمی تواند به معنای کامل کلمه انقلابی باشند تعصب ها و تحجرها و رودربایستی ها ، حالاتی که انسان دارد که ما حالا یک حرفی زدیم و دیگه از حرفمان بر نمی گردیم اینها مانع حق پذیری است و این چیزی است که در قرآن مذموم است، ارتجاع این است، معنایش می شود تعصب کور، معنایش می شود حق ناپذیری که عین ناحقی است و این حالت انقلابی گری نیست.
انسان سالم با فطرت سالم این است که در هر شرایطی اقدامی و راهی و مسئله ای را حق و مطابق مصلحت تشخیص داد رودربایستی با کسی نداشته باشد با خدا و خود، با جامعه و همرزمانش صمیمی و صاف و صادق باشد . آنهایی که کله شقی را با انقلابی بودن اشتباه می گیرند آنها اشتباه می کنند. آنها که فکر می کنند با کله شقی و یکدندگی باید هر حرفی را زدیم تا قیامت پای آن بایستیم ، آنها که در عین مشاهده حق می گویند نباید از حرف خود بازگردیم اینها نه تنها انقلابی نیستند که عین مظاهر ارتجاع و تعصب جاهلی هستند .
انسان سالم این است که وقتی تشخیص داد الان باید یک موضع جدید انتخاب کند و این موضع را حق تشخیص داد، بتواند تصمیم بگیرد این خیلی مهم است. این روزها تفسیرهایی شد در دنیا . بعضی از ناظرهای جهانی گفتند این برای اولین بار در تاریخ انقلاب های معاصراست که رهبری از شعارخود برگردد خیلی حرف زدند گفتند در زمان مائو چنین چیزی نشد در زمان هوشی مینه نشد و فلان فلان اسامی دیگر را بردند در انقلابی های دیگر دنیا و گفتند این تنها امام خمینی است که برای اولین بار شعار خودشان را درباره جنگ یک دفعه و در یک حرکت ناگهانی عوض کردند آنها تفسیرشان این بود این یک نوع ضعف است ولی این دقیقاً نقطه قوت انقلاب است این سلامت رهبری ست و سلامت جامعه است. هر دو بی شک . این موضوع مشکلی بود برای جامعه ای که 8 سال یک نوع شعار داد و یکدفعه رهبرش بیاد بگه شما ها شعارتون رو عوض کنید .
این تغییر نظر امام بی سابقه است مفسران نمونه اش را در تاریخ شاید نتوانند پیدا کنند ولی این اوج انقلابی گری است و باید روی این نکته کارکرد باید روی این نکته تحلیل داد. این اعتماد بنفس لازم دارد که یک رهبری بتواند در یک مقطعی چنین حساس تصمیمی بگیرد و مهمتر از این نکته نفوذ رهبری باید اینقدر نیرومند باشد که همان هایی که دستشان روی ماشه تفنگ بود و قلبشان مملو از خشم دشمن ، همه وجودشان به آنها دستور می دهد که شلیک کنند، ندای رهبرشان را پاسخ مثبت داده و دستشان را از روی ماشه تفنگ بردارند و از جبهه پیغام بدهند که ما هر چه شما بگویید را حق می دانیم و تسلیمیم . این حالت استثنایی است و فقط در شرایط انقلاب اسلامی قابل تحقق است. الان ما در چه وضعی هستیم . آنچه که امام تصمیم گرفتند ما دنبال صلحیم واقعا این را ما به عنوان یک تاکتیک مطرح نکردیم .
مسئله جدی است یعنی واقعا ً هم امام به دنبال صلح هستند وهم ما ، برخی دلایل آن را شما می دانید بعضی ها را هم نمی دانید و هنوز هم نمی توانیم همه چیز را بگوییم چرا که یک عنصر نظامی باید این حقیقت را بپذیرد که همیشه همه چیز برای گفتن جامعه مصلحت نیست در زمان خودش گفته خواهد شد .پاشنه آشیل آنان در شرایط آتش بس است . امروز زمامداران بعث عراقی باید به مردم خود بگویند که چرا جنگ را شروع کردند؟ ما که پاسخ خود را برای دفاع مقدس مان داریم ولی مردم عراق می خواهند امروز بدانند صدام برای چه 8 سال جنگ و تجاوز را بر آنان و مردم ایران تحمیل کرده ؟ این جواب می خواهد . ممکن است امروز بتواند بظاهر جشن بگیرد و هیاهو کنند که ما پیروز شدیم ولی مردم عراق که خوب می دانند صدام به هیچکدام از شعارهایی که در آغاز جنگ داده نرسید . آنها خوب می دانند پیروز نشدند می گویند ما 8 سال جنگیدیم و صدها هزار کشته دادیم، مردم عراق می پرسند چرا صدام کشورمان را منهدم کرد؟ دهها میلیارد دلار مقروضمان کرد؟، دهها میلیارد دلار ذخایرکشو عراق را بر باد داد؟ این همه آسیب دیده جنگ و خانواده های بی سرپرست روی دست مردم عراق گذاشت برای چه ؟ صدام باید جواب اینها را بدهد ، حزب بعث چه پاسخی برای مردمش خواهد داشت؟ اینها ادله ما برای اینکه ما در واقع با پذیرش قطعنامه صدام را در معرض پاسخگویی به ملتش قرار دادیم؟
وضع ما بر خلاف صدام بعد از پذیرش قطعنامه کاملا روشن است ، مردم عراق از او خواهند پرسید که چرا جنگ را آغاز کردی و مردم ما همه می دانند که ما در مقابل تحمیل جنگ فقط دفاع می کردیم . البته ما یک شعاری انتخاب کردیم در طول جنگ برای سقوط حزب بعث عراق که تا حالا به آن نرسیدیم البته بعضی چیزها هست که امروز نمی توان گفت ولی آینده نشان خواهد که مصلحت پذیرش قطعنامه آیا ما را به این حق خواهد رساند یا خیر؟ .