آفتابنیوز : آفتاب: به نوشته ایران، شايعههاي زنانه باعث شد يك آدمربايي انتقامجويانه طراحي شود و دوستان خانوادگي را بهجان هم اندازد.7 مهرماه سال جاري مردي در تماس با پليس 110 از ماجراي مرموزي خبر داد. وي به افسر پليس گفت لحظاتي پيش مردي را ديدم با سر و صورت خونين از خودرويي ناشناس بهبيرون پرتاب شد.
دقايقي از اين مخابره تلفني نگذشته بود كه پليس وارد عمل شد و با يك مرد كه غرق در خون و نيمهجان روي زمين افتاده بود، روبهرو شد.
با حضور تيم پزشكي اورژانس در صحنه حادثه و انتقال مرد نيمهجان به بيمارستان، وي پس از چند ساعت به هوش آمد. اين مرد بهنام محسن كه ناي حرف زدن نداشت در بازجوييها گفت: صبح دخترم را به مدرسه رساندم، هنگامي كه ميخواستم به سركار بروم چند مرد جوان كه يكي از آنان برادرزن يكي از دوستان قديميام بهنام اشكان بود من را به زور سوار خودرويشان كردند و بهخانهاي كه نميدانستم در كدام گوشه شهر قرار دارد، بردند. با عبور از زير زمين تاريك در حالي كه از اين رفتار آنان شوكه شده بودم آنها با چوب و قمه به جانم افتادند و آنقدر كتكم زدند كه از هوش رفتم.
محسن با صداي بريده بريده ادامه داد: به محض اينكه زير شكنجههاي رفقاي قديميام چشم باز ميكردم بامشت و لگد روبهرو ميشدم تا اينكه صداي اشكان را شنيدم كه ميگفت: «بس كنيد، فكر كنم ادب شد». دهانم پر از خون شده بود و نميتوانستم حتي كلمهاي را به زبان بياورم. اشكان كه ميدانست وي را شناختهام وقتي كتكها تمام شد تپانچهاي را روي پيشانيام قرار داد و گفت اگر پليس را در جريان اين آدمربايي قرار بدهم مرا خواهد كشت.
محسن در ادامه افزود: وقتي شكنجههايشان تمام شد به زور مرا سوار خودرويي كرده و جلوي دبستان دخترم به بيرون از خودرو پرتاب كردند.يكي از دوستان مشتركمان بهنام مهرداد نيز شاهد اين ماجرا بود و وي با پليس تماس گرفت.
با ادعاي اينمرد پرونده به دستور بازپرس دادسراي امور جنايي تهران در اختيار تيمي از اداره 11 پليس آگاهي تهران قرار گرفت و آنان براي رازگشايي از اين ماجرا وارد عمل شدند.
كارآگاهان در نخستين گام به تحقيق از مهرداد پرداختند ولي اين مرد ادعا كرد آن روز مقابل مدرسه نبوده و اطلاعي از ماجراي آدم ربايي ندارد. با اين ادعا و پس از بهبودي محسن، وي بار ديگر بازجويي شد و گفت: زمان سال تحويل به همراه 4 تن از دوستان قديميام و خانوادههايمان كه اشكان و خانوادهاش نيز حضور داشتند به ويلايي در شمال رفتيم و چند روزي را آنجا بوديم. در همان سفر از روي اتفاق همسر يكي از دوستانم از ويلا خارج شد و دقايقي بعد اشكان نيز از آنجا بيرون رفت و ساعتي بعد به ويلا برگشت. بعد از شام، همسرم گفت امروز وقتي ليلا بيرون رفت و پشت سرش اشكان از ويلا خارج شد، حرفهاي ناپسندي پشت سر آنان زده شد و از زنان ديگر شنيده كه بين اشكان و ليلا رابطه پنهانياي وجود دارد، ميدانستم اين حرفها پايه و اساسي ندارد و فقط دروغپردازيهاي زنانه است و آنها بيدليل به اشكان و ليلا سوءظن پيدا كردهاند.
محسن در ادامه گفت: بهخاطر همين حرف و حديثها روز بعد همگي به تهران برگشتيم. چند ماهي از هم خبر نداشتيم و هر چند وقت يكبار همديگر را در مغازه ميديديم تا اينكه روز بازگشايي مدارس وقتي همسرم دخترم را به مدرسه رسانده بود از همسر دوستانم شنيده بود كه زن اشكان پشت سر من حرف درآورده است كه من با آنزن رابطه پنهاني دارم و خيلي ناراحت شده بود. اين ماجراها و حرف و حديثهاي دروغين زندگيمان را تيره و تار كرده بود.بهخاطر همين چندي پيش همسرم كه از اين حرفهاي خالهزنكي بسيار ناراحت شده بود بهخانه اشكان رفت و سوگند خورد که همه حرف و حديثها درباره رابطهپنهاني در ويلاي شمال پشت سر اشكان بوده و شما با اين كار قصد داشتيد اشكان را بيگناه نشان دهيد و بدين ترتيب وي را از زير بار تهمت ها رها كنيد.
محسن ادامه داد: اين حرفهاي شيطاني و خانمانسوز همچنان ادامه داشت تا اينكه آن روز توسط برادر زن اشكان و چند مرد جوان به زور قمه و اسلحه ربوده شدم و هنگام شكنجه و كتك خوردن اشكان را ديدم و فهميدم اين نقشه كار اشكان بوده و وي براي كينهجويي من را ربوده است، از سوي ديگر تعجب ميكنم چرا مهرداد كه شاهد بود آنها من را با سر و صورت خونين جلوي مدرسه از خودرو به بيرون پرت كردند دروغ ميگويد.
با ادعاهاي محسن،كارآگاهان در تحقيقات ويژهاي دريافتند از 7 ماه پيش تاكنون بين خانواده محسن و اشكان شكرآب شده است و هر بار ادعايي زنانه از سوي همسران آنان باعث كدورت و درگيري آنها ميشود.
در اين مرحله بازپرس جنايي تنها شاهد پرونده يعني مهرداد را به دادسرا احضار كرد. وي اين بار وقتي پيش روي قاضي ايستاد چارهاي جز بيان حقيقت نديد و گفت ظهر آن روز شاهد بوده كه محسن از خودرويي مقابل در مدرسه به بيرون پرت شده است و راننده خودرو كسي جز برادرزن اشكان نبود.بدين ترتيب وقتي مهرداد ادعاهاي محسن را تأييد كرد،با دستور بازپرس جنايي مأموران پليس توانستند اشكان را در مغازهاش بازداشت كنند.
اشكان در حالي كه سعي داشت در ماجراي آدمربايي خود را بيگناه نشان دهد وقتي با ادعاهاي دوست قديمياش مهرداد روبهرو شد باز هم از سر لجاجت ربودن محسن و تهديد و شكنجههايش را به مسخره گرفت و گفت اين يك پاپوش است.بنابر اين گزارش، اشكان هنوز در پليس آگاهي در بازداشت به سر ميبرد و تحقيقات در اين خصوص ادامه دارد.