آفتابنیوز : آفتاب: روزنامه ایران با غلامعلی دهقان كارشناس و پژوهشگر تاريخ معاصر در اين باره گفتگویی انجام داده است که در ادامه میخوانید:
در دوره رياست جمهوري آقاي هاشمي روابط ايران و امريكا چه شرايطي داشت؟
روابط ميان ايران و ايالات متحده در دوران رياست جمهوري آقاي هاشمي در قالب استراتژي كلي دولت ايشان كه در سال 1368 مطرح شد پيگيري شد. آيتالله هاشمي رفسنجاني در آن سال تأكيد كرد كه سياست خارجي ما مبتني بر دشمنتراشي نيست و در عمل ديديم كه سرمايهگذاري خارجي در ايران افزايش يافت. اما روابط ايران و امريكا به دنبال حوادث تسخير سفارت امريكا در ايران و همچنين كمكهاي ايالات متحده به رژيم صدام حسين در دوره آقاي هاشمي نيز سرد بود. در مقطع زماني حمله امريكا و متحدانش به عراق براي آزادسازي كويت صداهايي از داخل ايران براي ياري رساندن به صدام حسين شنيده ميشد. حتي يكي از نمايندگان وقت مجلس سوم به صراحت از لزوم اين مسأله سخن گفت. اما در مجموع نگاه دولت آقاي هاشمي و رهبر انقلاب متفاوت بود و در نزاع ميان امريكا و عراق از سوي ايران اعلام بيطرفي صورت گرفت. خود اين مسأله نشان ميداد بخشي از سياستمداران داخل نظام نگاه واقعبينانهتري نسبت به روابط بينالملل دارند.
رويكرد امريكا در قبال ايران در جريان جنگ اول خليج فارس از چه ابعادي برخوردار بود؟
سياست خارجي ايالات متحده در دوره جرج بوش پدر بر استراتژي مهار دوجانبه دو كشور ايران و عراق متمركز بود و امريكاييها معتقد بودند آنها بايد با توجه به موقعيت استثنايي پس از اشغال كويت به وسيله عراق و حمله امريكا و متحدانش به منطقه حداكثر استفاده را ببرند چرا كه به عقيده امريكا دولتهاي ايران و عراق هر دو نشان دادهاند كه قابلاعتماد نيستند و براي مهار هركدام از اين دو قدرت منطقهاي نميتوان به ديگري تكيه و اعتماد نمود. بلكه امريكا بايد با اتخاذ سياستهايي اقدام به مهار هر دو كشور بنمايد. امريكاييها معتقد بودند كه عراق را ميتوان از طريق شوراي امنيت و تحميل قطعنامههاي آن تحت كنترل درآورد اما برخورد با ايران به سادگي برخورد با عراق نيست. چرا كه ايران اعمال غيرمنطقي از خود نشان نداده و همانند عراق كشوري را مورد تجاوز قرار نداده است. در واقع از آنجا كه ضعيف نگه داشتن يك رقيب به معناي برتري طبيعي رقيب ديگر بود ايالات متحده درصدد تضعيف هر دو كشوري برآمده بود كه با منافع آن ناسازگار بودند. امريكاييها معتقد بودند همكاري جامعه بينالمللي در مهار عراق موفقيتآميز است اما عدم تمايل جامعه بينالمللي به مهار ايران ميتواند موازنه قوا در خليج فارس را بر هم بزند و پيامدهاي خطرناكي را براي منطقه داشته باشد.
سياست خارجي آقاي هاشمي در قبال امريكا به چه نتايجي منجر شد؟
ايران براي كاهش مخاطرات ناشي از سياست دوجانبه سعي كرده بود كه روابط بازرگاني خود را با غرب بهبود بخشد و قراردادهاي پرمنفعتي را با شركتهاي امريكايي منعقد كند. به طوري كه تا سال 1373 دولت امريكا خود به پنجمين صادركننده كالا به ايران و شركتهاي نفتي امريكا هم به خريداران اصلي نفت خام ايران تبديل شده بودند.
اما اين رفتار دوگانه ايالات متحده كه موجب ارتقاي موقعيت ايالات متحده به يك صادركننده عمده كالا به ايران شده بود اعتراض رهبران اروپايي را برانگيخته بود. عدم موفقیت استراتژي مهار دوجانبه سبب شد كلينتون در بهار 1995 به طور رسمي دست از اين سياست برداشته، سياست تحريم همهجانبه بازرگاني ايران را دنبال كند. اين سياست با سخنراني بيل كلينتون در كنگره جهاني يهوديان در سال 1995 و تأكيد بر ضرورت تحريم اقتصادي و بازرگاني ايران همزمان گرديد.
سناتور داماتو اعلام كرد متحدين ما بايد متوجه باشند كه نفت رگ حيات ايران است. بايد اين رگ حياتي قطع شود و بنابراين اعلام شد شركتهاي نفتي غيرامريكايي اگر بيش از 40 ميليون دلار در ايران سرمايهگذاري كنند با تحريم امريكا روبهرو ميشوند كه اين نشان دهنده اوجگيري جنگ سرد ميان ايران و امريكا بود. دليل اصلي رودررويي ايران با امريكا نيز حمايت ايران از گروههاي جهادي در فلسطين بود كه با صلح ميان اسرائيل و ياسرعرفات مخالف بودند و ايران جريان سازش را به رسميت نميشناخت.
به نظر ميرسد جنس ديپلماسي دولت آقاي خاتمي ادامه روند قبلي با تغييراتي جزئي بود. همينطور است؟
با پايان كار دولت آقاي هاشمي و روي كار آمدن دولت محمد خاتمي در دوم خرداد سال 76 با توجه به اين كه در سال 75 و پيرو حكم دادگاه ميكونوس كه برخي از مسئولان ايران از جمله رئيسجمهور وقت را در ترورهاي رستوران ميكونوس مجرم شناخته بود و اكثر كشورهاي اروپايي سفراي خود را برگردانده بودند. روابط تيره ايران و غرب وارد مرحله جديدي شد.
عطاءالله مهاجراني معاون پارلماني وقت آقاي هاشمي در زمان رياست جمهوري ايشان مقالهاي در روزنامه اطلاعات نوشت تحت عنوان مذاكره مستقيم و در آن پيشنهاد شده بود كه اصولاً نفس مذاكره با امريكا هيچ اشكالي نميتواند داشته باشد چرا كه در صدر اسلام هم پيامبر اسلام (ص) اقدام به مذاكره با كفار و مشركين و يهوديها ميكردند.
مقاله معاون پارلماني وقت آقاي هاشمي هم در آن مقطع جنجال برانگيز شد.
بله. مقاله آقاي مهاجراني بازتابهاي گستردهاي دربرداشت و مخالفتهاي جدي با آن شد و در نهايت با سخنان فصلالخطاب رهبر انقلاب که از شخصيت حقيقي آقاي مهاجراني دفاع كردند اما ديدگاه ايشان درخصوص رابطه با امريكا را زيرسؤال بردند، پرونده مذاكره مستقيم با امريكا در آن مقطع بسته شد.
طرح گفتوگوي تمدنهاي آقاي خاتمي در سازمان ملل كه با استقبال اكثر كشورهاي جهان منجر شد تا حدودي زمينه ساز شكستن يخهاي ديپلماسي ميان ايران و امريكا شد اما متأسفانه به دليل حادث شدن ماجراي 11سپتامبر 2001 دیری نپاييد كه گفتوگوي تمدنها تحت تأثير جنگ صليبي آقاي جورج بوش و جريان نئوكانهاي جمهوريخواه قرار گرفت و بخصوص كه امريكا به اين بهانه به منطقه لشكركشي كرد اما اوج اشتباه استراتژيك امريكا جايي بود كه ايران را با وجود همكاريهاي زيادي كه در افغانستان انجام داد در محور شرارت قرار داد. دولت آقاي خاتمي البته خيلي زود حوادث 11سپتامبر را هم محكوم كرده بود.
از اول به نظر ميرسيد تبعات لشكركشي امريكا به بهانه حادثه 11 سپتامبر محدود به افغانستان نشود چرا كه يك سال بعد حمله به كشور عراق صورت گرفت و پس از اشغال دو كشور همسايه ايران در شرق و غرب، امريكاييها فكر ميكردند با تهديد مسأله هستهاي ايران قابل حل شدن است و ايران از ترس تمام فعاليتهاي هستهاي خود را به حالت تعليق درخواهد آورد كه البته اين تعليق به صورت داوطلبانه انجام گرفت. اما چون غربيها حسن نيت خود را در عمل به توافقهاي صورت گرفته نشان ندادند، تعليق داوطلبانه از سوي ايران در پايان دولت محمد خاتمي پايان يافت و پلمب مراكز هستهاي ايران با حضور نمايندگان آژانس باز شد. البته ايران توانست در آن مقطع با درايت دبير وقت شوراي عالي امنيت ملي كشور آقاي حسن روحاني و حمايتهاي رهبر معظم انقلاب يك دوره تنفس را طي و در ميان دول اروپايي و امريكا شكافهايي را ايجاد كند.
در مقطع دو سال پاياني دولت محمد خاتمي شاهد رد و بدل شدن لحن سرد و غيردوستانه دولتمردان ايران و امريكا بوديم. دليل آن چه بود؟
به نظر ميرسد چون اصل سياست خارجي دولتهاي آقايان هاشمي و خاتمي براين اساس استوار بود كه دشمنتراشي در فضاي بينالملل صورت نگيرد روابط ايران و امريكا به شكلي كنترل شده هدايت ميشد. آقاي هاشمي براي سازندگي در كشور احتياج به سرمايههاي خارجي و نيز آرامش داخلي داشت و لازمه اين فرآيند نيز روابط تعاملي بود كه اين رويكرد در سياست خارجي آقاي هاشمي نمود بارزي داشت چرا كه ايشان از اول اعلام كرده بود كه ما قصد دشمنتراشي در فضاي بينالملل را نداريم.
همين سياست در دولت آقاي خاتمي نيز با طرح مسأله گفتوگوي تمدنها ادامه پيدا كرد اما هميشه يك جرياني در كشور مخالف سياستهاي تنشزدا در مواجهه با غرب بوده و هست. براي مثال اوايل دولت آقاي خاتمي اتوبوسي حامل تعدادي از توريستهاي امريكايي در ايران مورد حمله قرار گرفتند و اين نشان ميداد برخي از گروهها در صدد فشار بر دولتها جهت همسويي با سياستهاي آنها هستند و البته به نظر ميرسد اين گروهها به طور ناخواسته در جهت حفظ منافع رقباي امريكا در ايران عمل ميكنند. در واقع نفع تشنج در روابط ايران و امريكا را همواره دولتهايي ميبرند كه در عمل خيلي هم سابقه دوستانهاي با ایران نميتوان در رويكردهاي آنها پيدا كرد.
با اينكه آقاي خاتمي حسن نيت نشان داد اما جرج بوش ايران را در محور شرارت قرار داد، علت اين رويكرد امريكاييها چه چيز ميتواند باشد؟
در امريكا دو جناح با 2 لحن متفاوت وجود دارد. هر چند استراتژيها يكي است اما آقاي جرج بوش از تندروترين طيف جمهوريخواهان كه نئوكانها باشند بر سر كار آمد. بدشانسي آقاي خاتمي اين بود كه جرج بوش نماينده تندترين بخش جمهوريخواهان بود و نئومحافظهكارها كه ديدگاههاي خاصي نسبت به جهان دارند به قدرت رسيدند و تئوريسينهاي آنها معتقد بودند از حربه نظامي براي پيشبرد سياست خارجي بايد استفاده شود كه البته يك عقبه مسيحي تندرو كه عقايد مشتركي با صهيونيسم دارند در امريكا از آنها حمايت ميكنند.
گيجي حاصل از حملات 11 سپتامبر به دولتمردان امريكا اين احساس را داد كه براي دفاع از امنيت كشور ميتوانند با توسل به اقدام نظامي تمام طرح ها و برنامههاي خود را در منطقه و جهان پياده كنند و جالب اين است كه نتايج لشكركشي امريكا به منطقه به سود جمهوري اسلامي رقم خورد و دو رقيب قدرتمند و جنايتكار مانند طالبان و صدام حسين از مناسبات منطقه كنار رفتند و حتي به سبب جنايت طالبان عليه كنسولگري ايران در هرات احتمال درگيري ميان ايران و گروه طالبان هم ميرفت.
خوشبختانه در آن مقطع رهبر معظم انقلاب، دولت محمد خاتمي و شوراي عالي امنيت ملي با درايت عمل كردند و باعث خنثي شدن تهديدهاي امريكا عليه ايران شدند كه البته مذاكرات سعدآباد
در اين باره يك نقطه عطف محسوب ميشود. در مجموع سياست تنشزدايي جنگ طالبان را در امريكا منزوي كرد.