کد خبر: ۲۱۹۹۶۲
تاریخ انتشار : ۰۲ آذر ۱۳۹۲ - ۱۱:۲۷

فيلمبرداري از شكنجه رقيب عشقي در بيابان خلوت

پسر شرور براي رو كم كردن رقيب عشقي‌اش وي را ربود، به بيابان برد و از صحنه شكنجه و التماس‌هايش فيلمبرداري كرد.
آفتاب‌‌نیوز : آفتاب: به گزارش ایران، روز شنبه 25 آبان‌ماه سال جاري پسر جواني با سري باندپيچي شده و در حالي كه خيلي ناراحت بود خود را به كلانتري 126 تهرانپارس رساند و پرده از راز شكنجه در بيابان‌هاي خلوت برداشت.

«فرشاد» كه 19 سال دارد درباره تلخ‌ترين روز زندگي‌اش به مأموران گفت: سال‌ها پيش با يكي از دوستانم كه «امير» نام دارد درگير شديم و از آن زمان به بعد از هم كينه داشتيم.

وي افزود: بعد از مدتي با دختر جواني آشنا شدم اما خيلي زود دوستي‌مان به پايان رسيد و از دوستانم شنيدم «مهرناز» مدتي است با «امير» دوست شده است.

«مهرناز» كه نمي‌دانست من با امير اختلاف دارم وقتي از ماجرا باخبر شد دوستي‌اش را با «امير» به هم زد و باز با هم دوست شديم.

«فرشاد» ادامه داد: «امير» وقتي فهميد مهرناز و من دوستي‌مان پابرجاست كينه‌اش بيشتر شد تا اين‌كه ظهر پنجشنبه 23 آبان‌ماه تلخ‌ترين روز زندگي‌ام را رفيق كينه‌جو برايم رقم زد.
ظهر عاشورا بود، با يكي از دوستانم كه موتور پالس دارد در خيابان 196 تهرانپارس بوديم كه «امير»

همراه دو تن از دوستانش سوار بر تاكسي سمند به دنبال ما افتادند.

تعقيب و گريز ما ادامه داشت تا اين‌كه در بزرگراه باقري با خودرو جلو راهمان را گرفتند و با موتور روي زمين افتاديم. همان لحظه دوستم «رضا» سوار بر موتور پا به فرار گذاشت و امير و دوستانش به سراغم آمدند و مرا به باد كتك گرفتند. تنها بودم و قدرت دفاع كردن نداشتم كه ناگهان يكي از آن‌ها با چاقويي كه در دست داشت ضربه‌اي به سرم زد و با تهديد و زور مرا سوار خودرويشان كردند.

نمي‌دانستم چه نقشه‌اي در ذهن دارند اما مطمئن بودم «رضا» پيش خانواده‌ام مي‌رود و آن‌ها را از ربودن من باخبر مي‌كند.

چند ساعتي سرم زير صندلي بود تا اين‌كه خودرو در يك مسير خاكي توقف كرد، وقتي از آن پياده شدم از حرف‌هاي امير و دوستانش فهميدم در بيابان‌هاي جاده اكبرآباد هستيم و آنجا از سوي امير شكنجه شدم و تا شب همانجا بوديم. آن‌ها من را در شرايط بدي قرار دادند و از التماس‌هايم با گوشي‌هايشان فيلمبرداري كرده و به هم بلوتوث كردند تا در محل آبرويم را ببرند.

فرشاد گفت: آن‌ها پول، گوشي موبايل و زنجير طلايم را دزديدند و مرا در ميدان الغدير تهران و در تاريكي شب رهايم كردند و با سرعت پا به فرار گذاشتند.

همين ادعاها كافي بود تا تيم تجسس كلانتري 126 تهرانپارس براي رديابي پسر كينه‌جو وارد عمل شود و خيلي زود مخفيگاه «امير» را در خيابان 182 غربي تهرانپارس رديابي كرد.

امير آنجا نبود و مأموران كه احتمال مي‌دادند جوان شكنجه‌گر به مخفيگاهش برمي‌گردد به صورت نامحسوس مخفيگاه وي را تحت نظر گرفتند تا اين‌كه ساعت 7 شب شنبه 25 آبان‌ماه زماني كه

«امير» قصد داشت وارد مخفيگاهش شود دستبند پليس را روي دستانش ديد.

«امير» نخست ادعاي بي‌گناهي داشت اما وقتي «فرشاد» را روبه‌روي خود ديد و مأموران نيز فيلم ضبط شده شكنجه‌گاه فرشاد را داخل گوشي‌اش به‌دست آوردند ديگر راهي جز اعتراف نداشت.

«امير» با چهره‌اي آرام و در حالي كه پشيمان نيست، در ادعاهايش گفت: در آخرين درگيري‌مان با «فرشاد» وي با چاقويش روي سرم يادگاري گذاشت و من نيز بعد از آن به دنبال انتقام بودم و زماني كه پاي «مهرناز» به ميان آمد براي همديگر پيغام مي‌فرستاديم تا اين‌كه روز حادثه وقتي
«فرشاد» را ديدم تصميم گرفتم كاري كنم تا برايش درس عبرت شود.

وي افزود: يك كل‌كل بچه محلي به كينه‌اي تبديل شد كه با دوستانم تصميم گرفتيم «فرشاد» را به بيابان ببريم و با فيلمبرداري از گريه‌ها و التماس‌هايش كاري كنم كه اگر هر وقت خواست كل‌كل كند با نشان دادن فيلم‌هايش رويش را كم كنم.

بنابر‌ اين گزارش، با دستگيري عامل اصلي شكنجه‌هاي پسر جوان، رديابي‌ها براي دستگيري ديگر همدستانش ادامه دارد.
بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین