آفتابنیوز : آفتاب: به گزارش ایران، دعواي كودكانه پسران 9 ساله در مدرسه باعث شد يكي از دانشآموزان با وجود تعطيلي مدرسه دو ساعت در انباري زنداني باشد و وحشت كند.
مدير مدرسه كه چنين مجازاتي را براي تنبيه اين دانشآموز در نظر گرفته بود از سمت خود عزل شد.
روز سهشنبه گذشته بود كه پسربچههاي بازيگوش روستاي پناهبندان در زنگ ورزش به جان هم افتادند و با هم درگير شدند.
خانم مدير با ديدن اين صحنه خود را به حياط رساند و با در نظر گرفتن تنبيه حبس در انبار مدرسه براي يكي از دانشآموزان، به دعواي بچهها پايان داد.
حميدرضا 9 ساله جلوي چشم معلم ورزش به انباري انتقال يافت و همانجا ماند به اين اميد كه معلم ورزش واسطه ميشود و او را از اين انباری كه حالا به نظرش سياهتر و ترسناكتر از هميشه شده بود درمی آورد اما هرچه گذشت خبري نشد حتي زنگ تعطيلي مدرسه بهصدا درآمد و همه رفتند و فقط حميدرضاي كوچك ماند و مدرسهاي كه انگار در نظرش وحشتناكترين جاي دنيا بود.
حميدرضا خود را به در و ديوار كوبيد تا از اين زندان رهايي يابد و سرانجام با شكستن قفل در انباری به راهروي مدرسه دويد و در حالي كه بشدت ترسيده بود خود را به پنجرههاي مدرسه رساند و از پشت نردههاي پنجره شروع به فرياد زدن كرد تا رهگذران صدايش را بشنوند و به او كمك كنند.
گروهي مرد كه در آن حوالي مشغول كار بودند با شنيدن فريادهاي كمكخواهي اين پسربچه به پايين پنجره مدرسه آمدند و موضوع را به يكي از همسايگان حميدرضا كه در حال عبور از آن اطراف بود خبر دادند و با پدر پسر بچه روستايي تماس گرفتند تا خودش را برساند.
عليآذرخش پدر حميدرضا كه رئيس انجمن اوليا و مربيان اين مدرسه نيز است گفت: وقتي خودم را به مدرسه رساندم با تماسهاي پيدرپي كليد در مدرسه را پيدا كردم و پسرم را بيرون آوردم. او بشدت گريه ميكرد و وحشتزده بود بهطوري كه دهان بچه از ترس كف كرده بود و آرام نميشد تا اين كه زنان همسايه آمدند و با نوازش حميدرضا، وي را آرام كردند.
وي ادامه داد: عصر همان روز بدون آنكه به جايي شكايتي كنم و اطلاعي داشته باشم مدير مدرسه از سوي آموزش و پرورش عوض شد و بازرسان خودشان به محل آمده و صورتجلسه را تهيه كرده بودند، اين در حالي است كه من راضي به اين تغيير نبودم و معتقدم معلم حميدرضا كه پس از مدير، مدرسه را ترك كرده موظف بود بچه را از انبار درآورد اما با اطلاع از اينكه بچه هنوز حبس است با خيال راحت مدرسه را ترك ميكند و ميرود.
وي ادامه داد: به هر حال خدا را شكر ميكنم كه اتفاق بدي نيفتاد زيرا اگر حميدرضا نميتوانست از انبار خارج شود و كمك بخواهد معلوم نيست چه بلايي به سرش ميآمد و الآن چه اتفاقي رخ داده بود.