آفتابنیوز : آفتاب: به گزارش شرق، نماینده دادستان در ابتدای جلسه رسیدگی به این پرونده که صبح دیروز در شعبه 113 دادگاه کیفری استان تهران به ریاست دادرس اصغرزاده برگزار شد، خطاب به قضات گفت: ناصر متولد سال 66 که بهواسطه شغلش ورزشهای رزمی نیز بلد است، 17 اردیبهشت سال گذشته دو جوان به نامهای بهرام و بهمن را که فامیل بودند به قتل رسانده است.
ناصر علاوه بر اینکه این دو را کشته، تلفن همراه و کارت عابربانک آنها را نیز به سرقت برده است. او بعد از بازداشت جزییات قتل را نیز توضیح داد اما ادعاهایی را مطرح کرد که از نظر دادسرا این ادعاها صحت ندارد. گفتههای متهم درخصوص قصد تعرض مقتولان نمیتواند واقعیت داشته باشد چراکه با توجه به جثه مقتولان و درگیری آنها به نظر میرسد متهم ابتدا مقتولان را غافلگیر کرده و آنها را برای سرقت اموالشان به قتل رسانده است.
نماینده دادستان ادامه داد: با توجه به مدارک موجود در پرونده بهعنوان نماینده دادستان تهران درخواست صدور حکم قانونی را دارم. در ادامه اولیایدم هردو مقتول در جایگاه حاضر شدند و درخواست صدور حکم قصاص کردند. سپس ناصر در جایگاه حاضر شد.
او اتهام قتلعمد را رد کرد و گفت: قبول دارم قتل به دست من اتفاق افتاد اما بهعمد آنها را نکشتم. ناصر در تشریح جزییات پرونده گفت: یکماه قبل از این ماجرا از جایی که کار میکردم بهخاطر مشکلاتی که داشتم درخواست انتقالی دادم اما قبول نکردند بعد مجبور شدم استعفا دهم تا زمان بررسی مدارک استعفایم یکماه مرخصی گرفتم چون دانشجو هم بودم و درس میخواندم بیشتر وقتم را برای درس میگذاشتم اما برای اینکه درآمدی هم داشته باشم دنبال کار بودم. در آگهی روزنامه متوجه شدم سوپرمارکتی دنبال حسابدار میگردد. به آدرسی که داده بودند مراجعه و با بهرام درباره کار صحبت کردم. بعد از گذشت یک هفته متوجه شدم بهرام با استون قیمت روی اجناس را پاک میکند و قیمت جدید میزند. به او گفتم من نمیتوانم مال حرام وارد زندگیام کنم و میخواهم بروم چون کارت ملی من را گرفته بود از او خواستم کارتم را بدهد گفت نمیداند کجاست و بعد هم که برادرش آمد از من خواست بمانم و گفت به بهرام میگویم کاریبهکار تو نداشته باشد. چون موضوع لو رفته بود بهرام نسبت به من کینه پیدا کرد و کمکم اذیتهایش شروع شد. او مرتب به بدن من دست میزد و همین ناراحتم میکرد. وقتی به او اعتراض کردم گفت تو کارگر من هستی و هرکاری بخواهم میکنم. من هم از کارش ناراحت شدم و دوباره موضوع را به برادرش گفتم. برادرش گفت با بهرام صحبت میکند و دیگر اجازه نمیدهد او چنین کاری کند. بعد از آن دیگر بهرام با من کاری نداشت، تا شب حادثه.
متهم گفت: شب حادثه از سر کار به انباری که شبها در آن میماندم رفتم و دیدم بهرام و بهمن که البته برای اولینبار بود او را میدیدم دراز کشیدهاند. من هم دراز کشیدم و در عالم خودم بودم که بهرام گوشی موبایلش را آورد و فیلمی به من نشان داد. گفتم من چنین فیلمهایی را نمیبینم و نمیخواهم بدانم چه اتفاقی افتاده است. یکدفعه به سمت من حمله کرد و بهمن هم به کمک او آمد. بهرام میخواست به من تجاوز کند. در یک لحظه چون بلد بودم مقابله کنم دستهایم را رها کردم و آنها را زدم. داشتم از در بیرون میرفتم که بهمن سیم دور گردنم انداخت. با یک فن سیم را از دور گردنم باز کردم و دور گردن خود او پیچاندم. بهرام در این هنگام بلند شد و به سمتم آمد. هلش دادم و سرش به اوپن برخورد کرد.
بعد از اینکه سیم را دور گردن بهمن محکم کردم با بهرام درگیر شدم و او را هم زدم. بعد از خانه بیرون آمدم. دیدم همسایه در حال آبدادن به گلهاست. با او کمی حرف زدم و سپس به مغازه رفتم و کیفم را که مدارک در آن بود برداشتم. دوباره پشیمان شدم تصمیم گرفتم برگردم و آنها را به بیمارستان برسانم وقتی برگشتم دیدم بهرام در حال خرخرکردن است و از ترس فرار کردم. به شهرستان رفتم. در کیفی که برداشته بودم دو عابربانک بود که در آن میلیونهاتومان پول وجود داشت با این حال من فقط دوهزارتومان برای شارژکردن اعتبار تلفن همراهم برداشتم. بعد هم حافظه تلفن بهرام را که در آن فیلمهایی از من بود پاک کردم و به دانشگاه رفتم. بعد از دوماه در دانشگاه بازداشت شدم.
متهم در پاسخ به این سوال که اگر گفتههایش واقعیت دارد چرا از همسایهها درخواست کمک نکرده یا به پلیس خبر نداده است، گفت: من خیلی ترسیده بودم ضمن اینکه نیمهشب بود و کسی صدایم را نمیشنید.
بعد از پایان دفاعیات متهم و وکیل او هیات قضات برای تصمیمگیری در این خصوص وارد شور شدند.