آفتابنیوز : آفتاب: یادداشت نویس در ادامه مطلب خود در قانون مینویسد: محمود احمدینژاد در نامهای خطاب به رییسجمهور روحانی از وی برای انجام یک مناظره در مورد فعالیتها و عملکرد دولت نهم و دهم، نامه نوشته است.
اکبر ترکان نیز در گفتگویی شرط انجام هرگونه مناظره را "راستگویی" رییس دولت نهم و دهم ذکر کرده و البته ادامه داده است که جایگاه آقای روحانی و احمدینژاد در حال حاضر در یک سطح نیست، اما از نفس پاسخگویی رییس دو دولت پیش خرسند خواهند شد!
دقیقا نکته کلیدی ماجرا همین جاست. احمدینژاد که پس از برگزاری انتخابات 24 خرداد و علیالخصوص پس از تحویل رسمی دولت به یک محاق رسانهای و سیاسی رفته بود و جز شرکت در چند مراسم سوگواری و جشن تولد و... جای دیگر «رویت» نشد، از این موقعیت برای بازگشت به فضای سیاسی و رسانهای بهره برده است. او و تیم مشاورینش به خوبی گلوگاههای رسانهای و خبرسازی را میشناسند و به آن تسلط دارند. رفتارهای خبرساز گاهوبیگاه او و تیم همراهش شاهدی بر این مدعاست. چنانکه در 8 سال گذشته از این شیوه تبلیغات سیاسی برایِ منحرف کردن افکار عمومی از معضلات جاری کشور که بخش مهمی از آن ناشی از سوء مدیریت وی و تیم همراهش بوده، استفاده نمودهاند. اما اینک و در دوران دوری از قدرت، برای شخصیتی مانند احمدینژاد خبرساز نبودن، کم دغدغهای نیست!
وی میکوشد بدین وسیله دولت و شخص حسن روحانی را در یک منگنه سیاسی-رسانهای قرار دهد. از یک سو خوب میداند که شان حقوقی و سیاسی رییس جمهور روحانی اجازه نخواهد داد که با وی رو در رو به مناظره بنشیند و از طرف دیگر میداند که عرف سیاسی و روالهای مرسوم در ایران و نیز جهان نیز چنین اقدامی را به خود ندیده و احتمالا نخواهد دید. با این حال این اقدام هم میتواند وی را از «اغماء» سیاسی و رسانهای که بدان دچار شده بود خارج کند و از سوی دیگر توپ را در زمین دولت و شخص حسن روحانی بیاندازد. چرا که در صورت پاسخ منفی یا رد شدن روحانی از کنار این درخواست-که منطقی و معمول مینمایاند- وی این عدم پاسخگویی به انجام مناظره و یا رد علنی آن را نشانی از حقانیت خود تبلیغ خواهد نمود و این پیام را به جامعه خواهد رساند که وی خواسته است در گفتگویی صمیمی و رو در رو از عملکرد خود دفاع کند ولی جریان رقیب حاکم از آن سر باز زده است. این فضا شاید بتواند لااقل بخشهایی از جریانهای سیاسی همراه وی را از ضربه ناشی از انتخابات 24 خرداد 92 تسلی دهد.
نکته حائز اهمیت دیگر در این بین آن است که احمدینژاد و تیم همراه او-بقایی، مشایی و...- بعید است که برای آینده سیاسی خود و جریان مرتبط به خود درجغرافیای سیاسی کشور چاره ای نیاندیشده باشند.
متن نامه احمدینژاد یک نکته برجسته دیگر نیز در درون خود دارد که آن را از یک نامه سرگشاده که صرفا جهت در خواست مناظره با رییس دولت است، متفاوت میکند. وی در متن نامه دلیل عمده این درخواست را پاسداری از زحمات همکارانش در دولت و بدنه اجرایی کشور و بخش خصوصی برمیشمارد و میگوید: «اینجانب با تاکید مجدد بر لزوم تحکیم دوستیها و حفظ وحدت و همدلی به ویژه در شرایط کنونی، این روشنگری را از جهت پاسداشت تلاشهای گسترده، صادقانه و کمنظیر همکاران و کارکنان دولت در سراسر کشور و نیز قشر وسیعی از فعالان عرصه خدمت در بخش خصوصی، وظیفه خود میدانم، چرا که بار مسئولیت پیشرفت آتی ایران عزیز عمدتا و همچنان بر دوش این عزیزان خواهد بود. بدیهی است که جفا بر این خیل عظیم میتواند خسارات جبرانناپذیری را متوجه کشور نماید...»
از نظر نگارنده این موضوع از خود طرح مناظره مهم تر و کلیدیتر است. احمدینژاد میخواهد از این موقعیت استفاده کند تا برای همکارانش در دولت پیش و بدنه اجرایی کشور در دوران خود در سطوح مختلف این پیام را بفرستد که وی همچنان به فکر آنان است و طرح موضوع مناظره نه به دلیلی شخصی بلکه برای حمایت از عملکرد همگی آنان است. در واقع با این پیام حمایت همچنان خود را از آنان اعلام دارد و همدلی آنان را در بزنگاههای سیاسی پیش رو به همراه داشته باشد.
قاعدتا بخش عمدهای از مدیران بالا دستی و میانی دوره ریاست جمهوری او در دولت جدید جایگاهی نداشته و از موقعیتهای ویژه خود بیبهره شدهاند. همین موضوع میتواند این حمایت رییس دولت را در چشم آنان بزرگوارانه جلوه دهد. این بستر عاطفی و سیاسی سرمایهای خواهد شد که احمدینژاد و همراهانش از آن در انتخاباتهای مجلس و ریاست جمهوری بعد بهره ببرد. طرح موضوع مناظره از سوی احمدینژاد را شاید بتوان پایانی بر دوره فترت چند ماهه وی و آغازی بر سازماندهی و خروج از «اغماء سیاسی» او قلمداد کرد.