آفتابنیوز : آفتاب: سید جواد مسکینی در تابناک نوشت: اما آنچه جالب توجه است، نحوه برخورد با مظاهر پیدای این آسیب اجتماعی است. بیش از دو دهه قبل روش برخورد با معتادان تنبیهی و سخت گیرانه بود و مجازاتهایی از قبیل زندان و بازپروری را شامل میشد و متولی امر نیز نیروی انتظامی و زندانها و بازپروریها بودند.
با عوض شدن نگاه مسئولان و سیطره نگاه پزشکی به مسائل اجتماعی از جمله مقوله اعتیاد، فرد معتاد از یک مجرم به فردی بیمار مبدل گشت؛ مصداق و نمونه این چرخش دیدگاه را به خوبی در شعارهایی مانند «معتاد مجرم نیست بلکه بیمار است» میشد دید. طبیعتا مسئول رسیدگی و معالجه این جامعه بیماران جدید که تعدادشان و منافع حاصله مراجعه آنان به مراکز درمانی قابل چشم پوشی نیست از نیروی انتظامی و دستگاههای نظارتی به سیستم درمانی و پزشکان سپرده شد.
با عوض شدن تعریف اعتیاد از جرم به بیماری و دستگاه مسئول برخورد با آن، نوع برخورد با معتادان نیز از برخورد قهر آمیز به برخورد ترحم آمیز و حمایت شونده در سمت و سوی درمان بدل گشت. اما دیری نپایید که در چرخشی دوباره، نیروی انتظامی در پاسخ به مطالبات افکار عمومی نقش تاریخی و روتین خود را با پاکسازی سطح شهر از اعتیاد آشکار جامعه باز پس گرفت و معتادان آواره و پرسه زن را این بار با عنوان "جمع آوری" دستگیر و از فضای عمومی اخراج کرد.
سوال بسیار مهم دراین مقطع اینست که سوای اینکه تعریف ما از اعتیاد بیماری یا جرم است، چرا همیشه با معتادان بی سر و سامان که عوارض فقر اعتیاد در آنها هویداست برخورد میشود؟ چرا نگرانیهای افکار عمومی و یا دستگاه های مدیریت کشور فقط به قله آشکار این کوه یخ معطوف شده و اعتیاد یقه سفیدها به عنوان خطری مهلک برای جامعه درنظر گرفته نمیشود؟
از گفتار قبل شاید بتوان به نوعی تقسیم بندی دوگانه در حوزه اعتیاد رسید و آن اینکه معتادان را به دو دسته فقیر و غنی و یا همان یقه آبی و یقه سفید تعبیر کرد؛
دسته اول معتادان متمکن که با توجه به موقعیت مالی مناسب و با مدیریت کم و بیش بیماری خود، مانع از پدیدار شدن عوارض اعتیاد و از کار افتادگی خود میشوند؛ هرچند خسارتهای مالی، روانی و عاطفی زیادی را به خانواده خود تحمیل میکنند.
دسته دوم بیمارانی هستند که بدلایل مختلف از جمله فقر، بیکاری و... توانایی مدیریت اعتیاد خود را نداشته و نهایتا با روبرو شدن با عوارض جدی اعتیاد، توان ادامه زندگی معمولی را ازدست داده و باخوردن داغ اعتیاد بر پیشانیشان، از خانواده و جامعه طرد و به خیابان پناه میبرند.
بیماران دسته نخست شیک و به ظاهر سالم هستند و دسته دوم درگیر عوارض جدی این بیماری و عموما ناتوان.
اینجاست که باید سوال خود را این گونه بپرسیم که آیا آسیب معتادان فقیر و از کار افتاده بیشتر است یا افرادی که به رغم ظاهرالصلاحی خود، به شدت معتاد هستند و با داشتن تمکن مالی هزینه های اعتیاد برایشان نوعی تفاخر است؟ چرا این نوع از برخوردهای تحقیر آمیز و همراه با تمسخر نصیب فروشندگان و قاچاقچیان مواد مخدر نمیشود؟
اگر اعتیاد بیماریست -که هست- این گونه تحقیر و جمع آوری بیماران آیا جوانمردانه است؟!