آفتابنیوز : آفتاب: محسن صفایی فراهانی ؛ این ورای تحولات سیاسی کشور در فوتبال نامی شناخته شده است. او را فارغ از رفتارهای سیاسی اش در فوتبال به عنوان مدیری موفق می شناسند و با گذشت 10 سال از جدایی اش هنوز دوره او را دوره شکوفایی فوتبال نوین ایران می نامند. او در این روزهای خانه نشینی و بازنشستگی هم هنوز اگر قرار به سخن گفتن از فوتبال باشد حرف هایی شنیدنی و خواندنی برای گفتن دارد.
به گزارش خبرآنلاین؛ او چندی قبل آنچه در ادامه می خوانید را درباره اقتصاد و مدیریت فوتبال ایران گفته است. گفت و گویی که از بحث های مالی شروع می شود و به خاطراتی از جام جهانی 98 ختم می شود. گفت و گویی که می توانید در خبرآنلاین مشروحش را بخوانید:
*اگر قرار باشد به یک مشکل به عنوان مشکل بزرگ فوتبال ایران اشاره کنید ، آن یک موضوع کدام است؟
از دیرباز ، یکی از مشکلات بزرگ فوتبال ایران این بود که مطلقا به درآمد زایی فکر نمی کرد . این مورد فقط به مدیران ربط پیدا نمی کرد . نوع اقتصاد ایران و شرایط آن و وابستگی هایی فدراسیون و به طور کلی تر ورزش ما به دولت بود که باعث می شد آنها فقط به بودجه دولتی فکر کنند و منابع خود را صرفا از دولت تعریف کنند .من از سال 73 که آقای مصطفوی رئیس فدراسیون شدند عضو هیئت رئیسه بودم و مشکلات مالی زمان ایشان را می دیدم . شاهد بودم که او برای تامین بودجه چقدر به سازمان وابستگی داشت . چقدر فدراسیون دچار مشکل بود و برای هر کدام از تیم ها که می خواست به اردو برود به دنبال منابع مالی بود تا هرچند محدود بتواند به اردوی ملی را برگزار کند. به هر حال فوتبال ما شرایط خودش را داشت .
*و شما که به عنوان یک مدیر رده بالای دولتی وارد فوتبال شدید ، سعی کردید چه برنامه ای اجرا کنید؟
از زمانی که من به فدراسیون آمدم می دانستم که با آن بودجه ، روند و سازمان نمی شود مشکل فوتبال را حل کرد . به همین دلیل با نگاه به فوتبال بیرون از ایران و این که آنها بدون حمایتهای دولت چگونه مسائل خود را حل می کنند، وارد فدراسیون شدم . در تمام مدتی که در فدراسیون بودم غیر از دو بازی اول با شیلی و نیجریه در هنگ کنگ که قبل از آمدن من برنامه اش فیکس شده بود ، تقریبا ما مسابقه دوستانه ای نداشتیم مگر اینکه درآمدی از آن بازی نداشته باشیم . درآمد زایی مهم ترین بخش ورزش امروز است و نمی توان آن را جدا از ورزش دید پس بایستی برای ورزش منابع درآمدی را شناخت؛مثل هر کار دیگری.
*شاید یکی از دلایل این توفیق نسبی هم بزنگاه تاریخی ورود تان به فوتبال درست بعد از اولین صعود سال های پس از انقلاب به جام جهانی...
ما توانستیم از این فرصت به خوبی استفاده کنیم. با توجه به شرایط زمانی موفق بودیم. فوتبال هم چاره ایی جز این ندارد که به دنبال تولید خوب باشد تا به درآمد مطلوب برسد .نتایج ایران در جام جهانی 98 در تسریع روند ما خیلی موثر شد. ایران در آن بازی ها بهترین تیم آسیایی بود.این نتایج دو پارامتر برای ما به وجود آورد یکی این که تعداد زیادی از بازیکنان ما طالب پیدا کردند تا به اروپا بروند که اگر شما سیر مهاجرت بازیکنان به لیگ های اروپایی را در آن زمان دنبال کنید می بینید که از 98 به بعد وارد فضای جدیدی شدیم . من یادم هست در یک مقطع ما 23 بازیکن در لیگ های اروپایی داشتیم . موضوع دوم این بود که تعداد تیم هایی که خواهان بازی با ایران بودند قابل توجه شدند . از آمریکا تا ژاپن با ما مکاتبه می کردند که علاقه مندند تا با ایران بازی کنند . بازی هایی که ما با دانمارک،اتریش،آمریکا،کره و ژاپن داشتیم ، همگی بر اساس مکانیزم درآمد زایی بود . هدف این بود تا بتوانیم شرایطی فراهم کنیم تا فدراسیون محتاج کسی نباشد .
*شاید این توجه صرف شما به ساختارها اثر سوء روی نتیجه گیری گذاشت؟
اصلا به این شکل نبود . ما فوتبال را فراموش نکرده بودیم .اتفاقا فوتبالی که ارائه می کردیم با شرایطی که در فدراسیون حاکم بود باعث شد تا برای فوتبال ما مشتری پیدا شود و خواهان داشته باشیم . نتیجه هم این شد که از سال 78 به بعد بودجه ایی که دولت به فدراسیون می داد کمتر از 10 درصد منابع مورد نیاز فدراسیون بود. یعنی ما 90 درصد نیاز خود را از محل درآمدهای فدراسیون تامین می کردیم . اگر دفاتر اسنادمالی قدیمی در فدراسیون موجود باشد هنوزهم حرف هایم قابل بررسی هستند. اگر به آرشیو روزنامه های آن دوران رجوع کنید می بینید که من در مصاحبه هایم به همین موارد اشاره کرده ام .در آن دوره سالانه 2 تا 5/2 میلیارد تومان هزینه داشتیم که کل بودجه پرداختی سازمان تربیت بدنی به فدراسیون فوتبال اگر محقق می شد 200 میلیون تومان بود.
*این پرسش همیشه از فدراسیون های بعد از شما وجود داشته که چرا دیگران نتوانستند در درآمدزایی مثل صفایی عمل کنند؟
اولا یادمان باشد در دنیای امروز ما خالق همه چیز نیستیم . تمام فعالیتها در دنیا مبنی بر الگو برداری از یک دیگر هستند کما این که وقتی می خواهیم اتومبیل بسازیم همین کار را می کنیم فوتبال هم مستثنا از این نیست.،از زمانی که من در هیئت رئیسه فدراسیون بودم به این فکر می کردم که وقتی کشورها و باشگاه های دیگر می توانند از کنار این ورزش درآمد زایی کنند چرا ما نتوانیم این کار را بکنیم به مجردی که وارد فدراسیون شدم و مسئولیت به عهده گرفتم شروع کردم به بررسی مسائلی که در کشورهای دیگر مورد توجه بود چرا که به هر حال می شد از آنها الگو برداری کرد و خیلی هم پیچیده نبود،چرا که در ورزش و مخصوصا فوتبال محصول خوب است که باعث می شود خواهان و خریدار داشته باشید و تلویزیون ها می خواهند که فوتبال شما را پخش کنند و تبلیغات به سوی شما روانه می شوند و بازی شما با تیمها دارای نرخ می شوند برای مثال تیم ملی برزیل در بازیهای دوستانه مبلغی در حدود 2 تا 3 میلیون دلار دریافت می کند پس وقتی چنین درآمدی در فوتبال برزیل است فدراسیون این کشور برای درآمد زایی چنین روشی را پیش می گیرد اینها مکانیزم هایی است که می شود در ورزش شناسایی کرد و روی آنها برنامه ریزی داشت. مهم این است که ما قبول داشته باشیم که باید درآمد زایی کرد نه این که از ابتدا اصل را بر هزینه کردن و کسب پول از این و آن بگذاریم . مهم تر از آن استفاده از آدمهای کار بلد است که این شیوه را بشناسند و توان آن را داشته باشند تا با برنامه ریزی منظم و ارتباطاتی که دارند بتوانند این شرایط را محقق کنند من چهار دوره جام LG در ایران برگزار کردم و در هر دوره ما 500 هزار دلار کسب درآمد داشتیم پس با نرخ آن روز ما همیشه یک پول قابل توجهی را از این طریق به دست می آوردیم. علاوه بر این که 3 تیم خارجی در این تورنمنت بودند که خودش فرصت خوبی می شد تا تیم ملی بازیهای تدارکاتی مناسبی انجام می دادیم.
پس به نظر شما رسیدن به استقلال مالی یعنی موفقیت تضمینی؟
اولین مسئله برای شخصی که در راس فدراسیون یا باشگاه حضور دارد اصل استقلال درآمدی و کاری است چون مستقل بودن یک مجموعه اول از همه بر می گردد به استقلال مالی که اگر این نباشد شما برای درآمد مالی مجبورید تبعیت کنید از کسانی که پول را در اختیار شما می گذارند پس طبیعی است که شما دیگر نمی توانید ادعای استقلال کنید.
یکی از دلایلی که هنوز نام صفایی را در فوتبال نگه داشته ، الگوی لیگ برتر است. چرا به دنبال راه اندازی اش رفتید؟
دو عامل باعث شد که من به دنبال راه اندازی لیگ حرفه ای در ایران بروم . اولی بحث استقلال مالی باشگاه ها بود تا آنها را از وابستگی به شرکتهای دولتی و دستگاههای مختلف دور کنم . فکر می کردم با این کار خودشان درآمد زا می شوند و روی پای خود می ایستند. در آن زمان عضو هیئت رئسه کنفدراسیون فوتبال آسیا بودم و از آن چه که قرار بود در آینده اتفاق بیفتد با خبر بودم . می دانستم که جام باشگاههای آسیا از چه زمانی آغاز می شود و اگر ایران بخواهد حضور جدی در این مسابقات داشته باشد لازمه اش این بود که تغییرات اساسی در فوتبال ما وجود بیاید تا باشگاهها با برنامه ریزی وارد این مسابقات شوند. این عوامل باعث شد تا من به دنبال تشکیل لیگ حرفه ایی بروم . در آن زمان تحقیق کردم واز لیگهای موفق آسیا و اروپا چندین نمونه را برداشتم که مهمترین آنها لیگ برتر انگلیس بود که من آئین نامه آن را گرفتم و دقیقا آن را مطالعه کردم و واقعا این آین نامه بسیار پیچده وگسترده بود و مسائل را عمیق و جامع بررسی کرده بود. بعد از آن آئین نامه های آلمان ،اتریش،کره و ژاپن را گرفتم و تمام آنها را بررسی کردم و نکاتی از آنها را که می شد با شرایط ایران تطبیق داد از آنها استخراج کردم که در نهایت یک حداقلی به دست بیاید چون می دانستم که یک لیگ نوپا به هیچ وجه نمی تواند خواسته های زیادی را مطرح کند. با کمترین فاصله آن را تهیه کردیم البته در این راه از مشاوره فیفا استفاده کردم همچنین با 3 نفراز کارشناسان فدراسیون فوتبال انگلیس همکاری کردم و همچنین به سراغ کارشناسان فوتبال چک رفتم ، از آنها خواهش کردم تا به ایران بیایند تا در کمترین زمان بتوانیم به نتیجه مطلوب برسیم اما نگاهم این نبود که که لیگی که راه می اندازیم و توقع حداقلی همین باشد به این فکر کردم که در هر سه سال یک بار آیین نامه را ارتقا دهیم و سطح آن را بالاتر ببریم تا این که با بقیه لیگها وارد رقابت شویم و در حد مطلوبی در میان دیگر لیگها مطرح شویم منتها از سال بعد دیگر در فدراسیون حضور نداشتم وتا آنجایی که خبر دترم می دانم که اتفاقی نیفتاد چون در زمانی هم که به کمیته انتقالی برگشتم در سال 86 همان آیین نامه که بنده تهیه کرده بودم در لیگ ایران در حال اجرا بود و چیز جدیدی ندیدم.
*در آن دوره تصمیم جدیدی نگرفتید؟
البته در همان مقطع به آقایان گفتم که بیایید و یک بازنگری در آیین نامه لیگ بکنید و آن را ارتقاع دهید در همان زمان 5 سال از لیگ برتر گذشته بود ولی به هر حال وقتی تفکر اقتصادی در لیگ و فوتبال نباشد طبیعی است که باشگاهها و سازمان لیگ هم به یک حداقلی بسنده خواهند کرد ولی من متاسفم که باید بگویم که همان حداقل در لیگ ما اجرا نمی شود،شما سیستم لیگ را برسی کنید موارد کوچکی را می بینید که اجرا نمی شود مثلا وقتی لیگ ایران سر ساعت برگزار نمی شود و جریمه ایی هم ندارد تا این که یک تیم در زمان مقرر حضور پیدا نمی کند چه در حذفی و چه در بازیهای لیگ و چه در مورد این گه باشگاهها چگونه تیمهای پایه ایی داشته باشند و گزارشهای مالی به چه شکلی به سازمان لیگ ارائه می شود همه اینها در اساسنامه حداقلی دیده شده بود ولی الان وقتی از بیرون نگاه می کنم می بینم که آن هم اجرا نمی شود و تمایلی بر کنترل آن نیست. در اساسنامه دیده شده که اگر یک باشگاه به لیگ برتر بیاید باید دارای شرایطی باشد و نمی توان با تخفیف به آن نگاه کرد چرا که اگر آن حداقل ها نباشد نمی تواند وارد لیگ برتر شوند. مورد کوچکی که 13 سال پیش قرار بود انجام شود این بود که تمام تیمهای حاضر بعد از 3 سال باید دارای زمین اختصاصی شوند خب نمی دانم این برنامه اجرایی شده و همه تیمها زمین دارند؟
*خیر!
پس وقتی چنین اتفاقی بعد از 13 سال رخ نداده یعنی آقایان آیین نامه را کنار گذاشتند و شخصی و سلیقه ایی عمل می کنند!
*اقتصاد و فوتبال در ایران چه زمانی به یک دیگر پیوند می خورد هر چند در چند دوره اخیر نشانه کوچکی برای رسیدن به این هدف دیده شده؟
این دو به هم رسیده اند فوتبال ایران به نظر من الگویی از اقتصاد ایران است یعنی همان بی نظمی هایی که شما در اقتصاد ما می بینید و نبودن انضباط مالی در فوتبال مشهود است و این هم ناشی از اقتصاد دولتی است چون به هر حال این بی انضباطی ها را شما در تیمهایی که در لیگ به دولت وابسته هستند می بینید،از این 16 تیم که در لیگ برتر هستند چند تیم کاملا در اختیار بخش خصوصی هستند؟!
*تیمی در لیگ وجود ندارد البته ملوان بندر انزلی 70 درصد از سهام خود را واگذار کرده اما کاملا خصوصی نیست. یا راه آهن که الان مشکل دارد ، داماش و گسترش فولاد هم این اسم خصوصی را یدک می کشند.
پس اگر تیم خصوصی زیادی نداریم معنایش این است که باشگاهها در حال حاضر تبعیت می کنند از اقتصاد دولتی.اگر شما مثال می زنید از تیمهای باشگاهی خارج از ایران که شرایط دیگری دارند باید گفت آنها از شرایط اقتصادی دیگرشان پیروی می کنند من باشگاههایی که در لیگ برتر حضور دارند را مقایسه می کنم با کارخانه جات خودمان .ایران خودرو که وابسته به دولت است در طول این 45 سال که در حال تولید خودرو است محصولش را با هیوندایی که باهم شروع کردند مقایسه کنیم اگر محصول این دو با هم قابل مقایسه نیست و نمی تواند وارد رقابت جهانی وارد شود پس فوتبال ما هم همین شرایط را داراست . این دو اقتصاد بدون اغراق یکی هستند وبا هم مخلوط شده اند . تفاوتی با هم ندارند من معتقدم فوتبال ما تصویر تمام نمایی از اقتصاد ماست . همه مشکلاتی که در فوتبال ایران می بینید همین را در یک اشل بزرگتر در اقتصاد شاهد هستید علتش این هم منابع دولتی است. یعنی منابع غیر قابل کنترل در اختیار آنهاست . همگی یک جور عمل می کنند حالا چون فوتبال بیشتر مورد توجه است این مورد بیشتر نمود پیدا می کند اما در مسائل دیگر کسی توجه نمی کند. شنیده ام که بعضی باشگاهها اعداد نجومی به بازیکنان پرداخت می کنند آیا این مبالغ در قرارداد آنها ذکر می شود؟!
*خیر...
وقتی قید نمی شود یعنی من مدیر باشگاه این پول کلان را پرداخت می کنم و بخشی را طبق در قرارداد به بازیکن می دهم ولی بقیه پول را از چه مجرایی پرداخت می کنم؟ چگونه آن را ثبت می کنم ؟ چگونه آن را گزارش می دهم ؟ یعنی توجیه می کنیم که درست خرج کردیم اما چنین مکانیزمی وجود ندارد. پی مطمئن باشید که در این شیوه کار فساد به وجود می آید .
تحلیل شما از همه ادوار لیگ برترو همچنین فوتبال ایران بعد از حضور شما چیست؟
اطلاعات من به روز نیست که بتوانم به شما تحلیل کاملی ارائه بدهم. ولی کم و بیش صفحه ورزشی روزنامه های سیاسی را می خوانم و با برداشتی که دارم می توانم به شما بگویم توقعی که از فوتبال ما بعد از لیگ حرفه ایی می رفت اتفاق نیفتاده شما لیگ حرفه ایی ژاپن وکره را نگاه کنید و بعد با خودمان مقایسه کنیم. بعد از 13 سال سیکل پیشرفت آنها به چه شکلی بوده و ما به چه شکلی؟اتفاقا من در دوره ایی که در کمیته انتقالی بودم از طرف AFC سفری به ژاپن داشتم و سه نفر از مدیران باشگاهها در ایران هم آمده بودند بنده با سازمان لیگ ژاپن هماهنگ کردم که ما آنجا یکی از باشگاههایی که در لیگ هست را ببینیم و رفتیم و باشگاهی را از نزدیک دیدیم. یادم هست در روز بازدید ، آن باشگاه کادر مربیانش 65 نفر بود . هفت تیم در ردههای سنی مختلف داشت که همان زمان در زمین های پرتعداد آن باشگاه تمرین می کرد.
باشگاه 9 زمین فوتبال داشت و در زمان بازدید ما در رده 14 لیگ ژاپن قرار داشت. حالا شما می توانید باشگاهی در ایران برای مقایسه با این باشگاه پیدا کنید ؟ این نشان می دهد چگونه یک باشگاه به درآمد زایی وسازمان دهی فکر می کند . به نظر من چیزی که درآمد زاست خود نیروی انسانی است حتما در این سالها که فوتبال را تعقیب می کنید شنیدید و دیدید که هلند بهترین آکادمی های تربیت بازیکن را دارد یا مثلا آرسنال یکی از محسناتش داشتن آکادمی فوتبال است که بازیکنان را برای حضور در لیگ برتر تربیت می کند. حالا شما به من بگویید که چند بازیکن استقلال و پرسپولیس حاصل ردههای سنی این دو باشگاه است که الان در این تیم بازی می کند؟ آیا این پایایی ادامه دارد؟
افرادی بوده اند اما انگشت شمار.
فقط تنها باشگاهی که پرورش بازیکن را در آکادمی خود انجام م یداد و جلودار این مسئله بود از دوره ایی که بنده در فدراسیون بودم فولاد خوزستان بود . شما فولاد را یک بررسی اجمالی کنید، می بینید که این باشگاه موفق بوده و توانسته در ردهای سنی نتیجه بگیرد . به نظر من تنها باشگاهی که در 15 سال گذشته سه بازیکن از رده نوجوانان به تیم ملی آمدند از باشگاه فولاد بوده یادم می آید برانکو حسین کعبی و ایمان مبعلی را از نوجوانان به تیم ملی آورد. ببینید این سازندگی که در فولاد خوزستان بود هم به خود باشگاه کمک می کرد و هم به تیم ملی که ما در آن بازیکن 18 ساله داشتیم مثل جام جهانی 98 که مایکل اون 17 ساله در تیم ملی انگلیس حاضر شد و درخشید پس دوره ایی که این بازیکنان در اختیار تیم ملی هستند بلند مدت است و می تواند کمک بزرگی به باشگاه و تیم ملی کند. شاید این مدت به 10 سال برسد. من مثال دیگری دارم مهدی مهدوی کیا چطور توانسته در این سطح از فوتبال بماند به نظرم عاملش همین بود که از سن 19 سالگی در تیم ملی بازی کرد .یادم می آید در سال 98 بهترین گل از نظر کنفدراسیون فوتبال آسیا گلی بود که مهدوی کیا به چین زد. همین بازیکن در جام جهانی 98 درخشید و گل برتری بر آمریکا را زد واز همان جا به آلمان رفت و در سطح اول فوتبال دنیا سال ها بازی کرد.
پس نتیجه می گیریم که سازندگی یکی از شاخصه های فوتبال حرفه ایی است به غیر از این که پشتوانه تیمی می شود میتواند از لحاظ درآمدی بیشترین کمک را به باشگاه کند یعنی بازیکن با هزینه کم در آکادمی تولید می شود و می تواند با نرخ خوبی به فروش رود کریستین رونالدو مثال کاملی است منچستر یونایتد در سن 18سالگی 15 میلیون دلار او را خرید و بعد از چند سال 80 میلیون دلار فروخت .
حالا در ایران چون اقتصاد دولتی است باشگاه اصلا به این سمت نمی رود یعنی یک سیکل معیوب که در اقتصاد و فوتبال شاهدش هستیم شما اگر ابراهیمویچ را به عنوان رکورد دار قیمت در جابجایی مد نظر بگیرید میبینید که سیکل موفقیت یک کارخانه اتومبیل سازی در اروپا امکان دارد به همین شکل موفق باشد بیایید اروپای دهه 90 را با شوروی سابق مقایسه کنید شما ببینید یک اتومبیل شوروی در اروپا خریدار نداشت یعنی شما نمی توانستید یک ماشین مسکویچ را در اروپای غربی ببینید در حالی که امروز فولکسی که چک تولید می کند بهترین در اروپا است.
در سال های بعد از انقلاب در راس فدراسیون فوتبال از افراد نظامی تا سیاسی را تجربه کردیم آیا یک اقتصاد دان هم می تواند رئیس فدراسیون فوتبال باشد؟
به نظر من مهم نیست که مدیر فوتبالی باشد اقتصاد دان باشد سیاسی باشد یا دولتی. مهم این است که نگاهش اقتصادی هست یا خیر
خیلی بحث واگذاری دو تیم محبوب پایتخت را می شنویم.به نظر شما پتانسیل خصوصی شدن باشگاه های ایران وجود دارد؟
خیر. برای این که واجب تر از باشگاهها بخش صنعت ایران است 10 سال است که گفته می شود قرار است صنایع خصوصی شوند و واگذار شوند ولی می بینید که همه به ظاهر این حرف را می زنند مثلا دولت 20 درصد سهام شرکت یا کارخانه را برای خود نگاه می دارد بلافاصله 40 درصد از سهام همان مجموعه به سهام عدالت واگذار شده و بعد هم اداره سهام با دولت است پس هیچ خصوصی سازی اتفاق نیفتاده . 60 درصد سهام دوباره در دست دولت است. پس نشان می دهد ما اسما همه چیز را خصوصی می کنیم ولی عملا چنین چیزی نیست و فقط شکل ظاهری را تغییر می دهیم و هنوز کسی این مسئله را جدی نمی گیرد.
آیا استقلال و پرسپولیس می توانند وارد بورس شوند و صاحب سهام شوند؟
خیر. طبق قانون وقتی یک شرکت می خواهد وارد بورس شود باید از 5 سال قبل نشان داده باشد که زیان ده نیست و درآمد زایی آن باید مشخص باشد چرا که وقتی که می خواهید سهامی را به کسی بفروشید باید نسبت سود دهی به سهام را بدانید چرا که مردم می خواهند سرمایه گذاری کنند مگر این که بگویید می خواهم سهام نظری بدهم آن وقت دیگر اسم این بورس نیست و هرکسی می تواند آن را انجام دهد به نظر من موضوع استقلال و پرسپولیس در حد شعار باقی خواهد ماند . زمانی این اتفاق می افتد که استقلال و پرسپولیس از شکل سهام دار دولتی خارج شوند وبتوانند در یک بازار رقابتی سالم حرکت کنند و درآمدزا شوند و در آن زمان به عنوان یک شرکت وارد شوند.
برویم سراغ به ارتباط خوب شما در دورهای قبل با بن همام و فیفا !
بن همام نه AFCو FIFA
خب شما و بن همام با دوستی خوبی داشتید!
من با خیلی افراد از AFCو FIFA دوست هستم این ربطی به فوتبال ندارد آقای بن همام در سال 2002 رئیس کنفدراسیون شد من سال 2002 از فوتبال رفتم و رابطه من با کنفدراسیون بود .من در انتخابات 2008،2002 ، 98 در انتخابات شرکت کردم و به عنوان عضو هیئت رئیسه رای آوردم .
این نشان می دهد شما در AFC نفوذ داشتید ؟
بله،با توجه به این که من دو دوره هم در فدراسیون حضور نداشتم ولی باز در انتخابات شرکت کردم و رای آوردم . بعد از رفتنم از کنفدراسیون دیگر این اتفاق تکرار نشد . کسی به هیئت رئیسه نرفت . خیلی جالب است من تحقیق کردم و دیدم ایران در تمام دوره های انتخابات AFC نامزد هیئت رئیسه شده و بالاترین رای که آورده 19 بوده اما من در سال98 ،28 رای از 46 را آوردم در 2002 و 2008 من همیشه یا نفر اول بودم یا دوم . انتخابم در انتخابات هیئت رئیسه و اساسا ربطی با رفاقت بن همام نداشت.
خیلی ها می گویند شما در انتخاب شدن بن همام نقش اساسی را در AFCوFIFA داشتید و رایزنی های شما باعث شد او رئیس کنفدراسیون آسیا شود؟
دقیقا این درست است سال 2001 در آرژانتین وقتی اجلاس فیفا برگزار می شد در کنارش اجلاس کنفدراسیون آسیا هم برگزار می شد من به دکتر چانگ که در فیفا معاون بود پیشنهاد دادم که با توجه به پیر بودن سلطان احمد و این که ایشان اصلا فعال نیست در انتخابات بعدی که سال 2002 خواهد بود بیایم و رئیس AFC را تغییر دهیم . ایشان گفت بعید است که این اتفاق بیفتد. من گفتم هیچ بعید نیست بلکه این رای کشورهاست که رئیس را تعیین می کند .آقای چانگ گفت پیشنهادت کیست گفتم خود شما و واقعا هم توان این کار را داشت. هم نایب رئیس فیفا بود هم یکی از شرکای بزرگ هیوندایی ، هم نماینده چهار دوره مجلس کشورش بود .چانگ به من گفت من اگر بیاورم و رئیس شوم آیا می پذیری که نایب رئیس من باشی؟ من گفتم که این پیشنهاد به خاطر خودم نیست و نمی پذیرم. من این پیشنهاد را دادم تا فوتبال آسیا از این خمودگی بیرون بیاید. بعد از یک ساعت ایشان به من گفت من با اصل حرف شما موافقم که رئیس تغییر کند ولی من آمادگی چنین کاری را ندارم و نمی توانم چون گرفتاری های زیادی دارم .
چانگ بعد از آن به من گفت اگر شما هرکس دیگری را کاندیدا بکنید من رای خودم و شرق آسیا را برای او تضمین می کنم . همان جا به ایشان گفتم نفر بعد از شما از نظر من آقای بن همام است. چون آقای بن همام انسان بسیار منضبطی در کنفدراسیون بود . من در آن سه سالی که به AFC رفت و آمد داشتم این خصوصیت را در ایشان می دیدم و گفتم ایشان بهترین گزینه است که چانگ به من گفت چرا خودت را پیشنهاد نمیکنی . من گفتم اصلا آمادگی چنین کاری را ندارم . بهتر است کس دیگری باشد که او هم گفت اگر بن همام بپذیرد من حمایت می کنم .همان شب در آرژانتین با بن همام تلفنی صحبت کردم و گفتم هم دیگر را ببینیم که رودر رو این پیشنهاد را به او دادم . گفتم که این بهترین کار برای کنفدراسیون است و فرصت خواست که فکر کند . بعد تلفنی به من گفت که جوابش مثبت است . از همان جا ما شروع کردیم به رایزنی و دکتر چانگ هم همکاری بسیار خوبی داشت. همه چیز هماهنگ شد و ایشان در سال 2002رئیس AFC شدند.
این دوستی ها باعث شد تا شما در فیفا و ای اف سی صاحب نفوذ شوید؟
در این سطح از کار دوستی بسیار کم اثر است . بیشتر به حضور و مقدار وقتی که می گذارید مرتبط است .من صادقانه می گویم وقتی به FIFAیا AFC می رفتم از صبح ساعت 8:00 وارد می شدم و ساعت 7 شب بیرون می آمدم باور کنید حتی یک لحظه از وقتم را هدر نمی دادم .یعنی تمام این 2یا 3 روز را در کمیته های مختلف جلسه می گذاشتم برای فوتبال ایران کار را پیگیری می کردم . سعی می کردم آخرین اطلاعات را بگیرم وموثر باشم اگر شما برگردید به گزارش های فیفا سال 2000 فدراسیون فوتبال ایران در ارزیابی های فیفا بالاترین فدراسیون به لحاظ آموزش شناخته شد و در بولتن آمد که فدراسیون فوتبال ایران بالا ترین میزان آموزش را در میان اعضای فیفا داشته .
در سال 2001 فیفا فدراسیون ما را به عنوان فعال ترین فدراسیون انتخاب کرد. همه اینها و حضور ما در کنگره ها باعث می شد تماس ما با کشورها روز به روز گسترده تر شود من هیچ وقت یادم نمی رود وقتی تیم جوانان ما می خواست راه مسابقات جهانی آرژانتین 2001 شود بنده با رئیس فدراسیون فوتبال اسپانیا تلفنی هماهنگ کردم تیم ایران 15 روز به اسپانیا برود و در آنجا اردو بزند در کنار تیم ملی اسپانیا،این که بتوانی با یک رئیس فدراسیون در اروپا هماهنگ کنی و او هم بازی تمرینی با تیم ملی جوانان اسپانیا را برای ما تدارک ببیند اسمش تجارت نیست بلکه او فکر می کند تو و فوتبالت موفق هستید و روزی به دردش می خوری و همین باعث ارتباط منطقی می شود.
*روابط شما با بلاتر چگونه بود؟
ما در انتخابات سال 2002 آقای بلاتر آخرین سخنران بودیم و ایران 20 دقیقه در مقر فیفا صحبت کرد . میتوانم بگویم در رایآوری آقای بلاتر بسیار تاثیرگذار بودیم. در آن روز بنده متن سخنرانی را نوشتم و به آقای غفاری دادم که آن را بخواند و علتش هم این بود که من در سوییس تصمیم گرفتم که از فدراسیون فوتبال ایران کنارهگیری کنم. این اتفاق 5 ماه قبل از کنارهگیری من بود و میدانستم که دیگر در فوتبال ایران نخواهم بود و به همین دلیل غفاری را برای سخنرانی فرستادم که چهره و همکاران را بیشتر بشناسند.همان روز که آقای بلاتر انتخاب شد اولین فدراسیونی بودیم که او تماس گرفت تا با ایران مذاکره کند . یعنی درست 2 ساعت بعد از انتخاب ایشان بود که با بنده تماس گرفت. همان جا به من قول داد که با توجه به وضعیت فوتسال آمادگی دارد جام جهانی دوره بعد را به ایران بدهد و اگر متقاضی هستیم درخواست فدراسیون فوتبال را برای فیفا ارسال کنیم . واقعا هم فکر میکنم موقعی که این تصمیم گرفته میشد اگر فدراسیون بعدی خوب و فعال برخورد میکرد میتوانستند میزبانی جام جهانی را بگیرند چون همه چیز آماده بود تا میزبانی را به ایران بدهند. حتی آقای بنهمام بعدا به من گفت قبل از این که رایگیری به عمل بیاید به دلیل این که اطلاعات ارسال شده ناقص بود با ایران تلفنی تماس گرفتیم و گفتیم که اطلاعاتتان را کامل کنید تا انتخاب شوید ولی خوب عمل نشد و میزبانی را به ایران ندادند.
شما منتقدان زیادی داشتید، مثل آقای محمد دادکان که بعدها مشاور شما شد. آیا در مجمع انتخاباتی که ایشان به عنوان رئیس انتخاب شد به اعضای مجمع توصیهای از طرف شما شد؟
من نمیدانم منظور شما از توصیه چیست!
بعد از انتخاب دادکان گفته شد که شب قبل از انتخابات شما نقش موثری در رای آوردن او داشتید.
خیر، اصلا چنین چیزی نیست. انتخابات در دی ماه بود و من آخر شهریورماه استعفا دادم. در آن فاصله من یک بار هم در فدراسیون حضور پیدا نکردم و روزی که به فدراسیون فوتبال برگشتم در زمان کمیته انتقالی بود . در آن بین تماس کاری با هیچ کس نداشتم. دلایل کنارهگیری من هم به خاطر مسائل روزمره نبود که با پادرمیانی برگردم اتفاقا یادم هست در آن تاریخ آقای هاشمی طبا رئیس کمیته المپیک بودند . تماس گرفتند و گفتند چرا این کار را کردی؟ من هم گفتم که تصمیمام را گرفتم و قابل تغییر نیست.
درباره انتخاب آقای دادکان هم هیچ نقشی نداشتم، فقط دو نفر از آقایان با من تماس گرفتند و گفتند این افراد نامزد هستند به نظر شما در بین نامزدها کدام یک موثرتر است؟ من گفتم آقای دادکان بین اینها از همه مفیدتر است ولی نه برای کسی تبلیغ کردم و نه وقت گذاشتم. اگر میخواستم این کار را بکنم علنی میگفتم.
شما که همیشه می گفتید منتقدانتان باج نمیدادید، چرا دادکان را به کار دعوت کردید؟
دلیلی نداشتم به کسی باج بدهم چون هیچ انتفاعی از فدراسیون نمیبردم و بارها گفتهام یک ریال حقوق از فدراسیون نمیگرفتم. هیچ گاه برای سفرم یک ریال ارز از فدراسیون دریافت نکردم. من با وجود گرفتاریهای زیادی که داشتم روزی 8 تا 10 ساعت برای فدراسیون وقت میگذاشتم و لزومی برای باج دادن به کسی نداشتم. آقای دادکان در یک سال آخر حضورم در فدراسیون به عنوان مشاور همکاری میکردند و وقتی بنده رئیس سازمان لیگ بودم ایشان هم در کنار من در جلسات سازمان لیگ شرکت میکردند. در مورد اینکه ایشان منتقد من بود و چرا به فدراسیون فوتبال آمد به نظرم موضوع مهمی نبود. این نشان میدهد من حاضر بودم با منتقدم هم کار کنم و نگران نباشم. مهم این است که آیا زمانی که ایشان با فدراسیون و مشکلاتش آشنا شد آیا باز هم منتقد بود؟! ایشان در جلسه انتخابات هم گفته بود من عینا برنامه فدراسیون قبلی را ادامه میدهم.
همیشه دو سئوال درباره سال های فعالیت تان در فوتبال هست. اتفاقات مربوط به برکناری ایویچ و باخت تیم ملی در بحرین.
خیلی چیزی یادم نیست و علاقه ای به صحبت ندارم.
راجع به خود محوری بعضی از بازیکنان در دوره جام جهانی 98 حرف و حدیث های زیادی هست و این که شما در مقابل آنها کوتاه آمدید؟
برایت یک مثال می زنم. بنده یکی از آقایان که در فدراسیون بعد هم صاحب پست شد را به فرانسه و کمپ تیم ملی فرستادم و مقدار زیادی دلار به ایشان دادم برای امور جاری.یادم هست وقتی به فرانسه رسیدم ایشان به دنبال من آمد و در داخل ماشین از بنده سوال کرد پولی به همراه دارم ؟! هم عصبانی شدم و تعجب کردم و از او سوال کردم شما آن همه دلار را چه کردید ؟ از پاسخهای متوجه شدم که بعضی بازیکنان در اردو با خود محوری و اعتراض گفته بودند پول می خواهند و این دوست گرامی مبالغی را بین بازیکنان تقسیم کرده بود.اولین کاری که بعد از حضورم در کمپ تیم ملی در فرانسه انجام دادم این بود که بازیکنانی را که بانی این ماجرا بودند را به آمفی تئاتر بردم و به آنها تذکر دادم که اینجا تیم ملی است و این رفتارها را برنمی تابم ، از این دست اتفاقات آفتی است که بلای جان هر تیمی می شود .
سوالی دیگر راجع به حواشی مدیریت شما بر فدراسیون فوتبال داریم،قبول دارید که بازی با بحرین و حواشی قبل و بعد آن یک نکته منفی در دوران مدیریت شماست؟
من باید به واقعیات اشاره کنم فردای روزی که ما وارد بحرین شدیم یک بازی از سری رقابتهای مقدماتی جام جهانی در تایلند برگزار می شد که ورزشگاه محل آن بازی آتش گرفت و به خاطر همین دیدار به تعویق افتاد.فیفا هم که مسئول مستقیم بازی ها بود به همه اعلام کرد کلیه دیدارها 48 ساعت به تعویق می افتد اما به ما اعلام شد که بازی ایران و بحرین 72 ساعت بعد برگزار می شود آن زمان بود که ما نه می توانستیم برگردیم و هم شرایط کلا تغییر کرد البته من در همان هتل بحث انگیز اتاق داشتم و این چیزهایی که راجع به رفتار بازیکنان می گویند قبول ندارم چرا که من ناظر بر اتفاقاتی که در اردو می افتاد بودم اما مسئله ایی که باعث باخت شد برمی گردد به روز قبل از بازی و تمرینی که بچه ها کردند.
آن روز چند خبرنگار که سر تمرینات بودند می گفتند که شما برنده اید .پس از این حرفها و بعد از تمرین بلاژویچ به اتاق من آمد و گفت من برای این بازی خیلی نگرانم چرا که بچه ها در تمرین گفته اند که ما بحرین را 5 هیچ می زنیم . این یعنی تیم من فردا به زمین می رود و بحرین را دست کم می گیرد و دیدید که همین اتفاق افتاد به نظر من آفت تیم آن غروری بود که بچه ها داشتند و سبب شد به جام جهانی نرویم. این بدترین بازی زندگی من بود .... ولی قبول دارم که آن هتل جای بدی بود البته بعضی جا به جایی ها مثل جایگزینی کریم باقری به جای هاشمی نسب باعث حاشیه شد و حتی به خاطر بد اخلاقی های این بازیکن مربی تصمیم گرفت که او به ایران برگردد