آفتابنیوز : آفتاب: فاضل میبدی در ادامه یادداشت خود در شرق نوشت: شایسته است که سخنان این مرجع تقلید توسط سایر عالمان دین پی گرفته شود تا جلو تحریفها و اختلافاتی که در این ایام، مخصوصا، روی منابر گفته میشود گرفته شود. اگر پارهای از گفتارهایی که در رابطه با حضرتزهرا(س) روی منابر ایراد میشود به صورت مکتوب درآید و مورد مطالعه اسلامشناسان و مورخان اسلام و مراجعتقلید قرار گیرد، بهتر خواهیم دید تحریفها و اختلافاتی که به نام اسلام و تشیع ترویج میشود تا چه میزان است؟ بهویژه آنگاه که بر کینههای قومی میافزاید.
در این ایام در یکی از جلساتی که بهعنوان حضرت زهرا(س) تشکیل شده بود شرکت کردم. سخنران جلسه حجتالاسلام و المسلمین سروشمحلاتی بود. ایشان در رابطه با دخت پیامبر(ص) چنان با استدلال و پخته و علمی سخن گفت که آرزوکردم.
کاش این سخنرانی در صداوسیما برای عموم مسلمانان پخش میشد، و همه واعظان و خطیبان بر اساس سند و درایت سخن میگفتند و بهدنبال تحریک احساسات نبودند. خلاصه حرف این استاد درس خارج حوزه - «نقل به مضمون» - این بود که براساس آیات قرآن در میان اولیای الهی اختلاف در روش وجود داشته است، ایشان دو مورد از قرآن مثال آورد: یکی جریان حکمیت حضرت داوود و حضرت سلیمان که در سوره انبیاء آمده و دیگری داستان خضر و موسی که اختلاف در فهم داشتند و این اختلاف در روش میان حضرت زهرا(س) و شوهرش امام علی(ع) در برخورد با حوادث پس از مرگ رسولالله وجود داشت و دخت پیامبر نظر شویش را بر خویش مقدم داشت. سپس سخنران محترم به مواردی در زمان اقتدار حضرت علی(ع) و با استناد به خطبه 162و نامه 62 نهجالبلاغه با استفاده از شرح مرحوم علامه تستری اشاره کرد که کسانی چون عمربنحمق و حجربنعدی و در جایی دیگر یاران آن حضرت از قوم بنیاسد مسایل خلفای پیشین را نزد حضرت مطرح کردند و از اینکه خلافتی که حق شما بود چرا به ناحق گرفته شد؟ امام در عین اینکه به برادر اسدی خود حق سوالکردن را داد، به او فرمود: و هلم الخطب فی ابن ابیسفیان. (خ162) یعنی در مورد معاویه سوال کن که امروز بلای جامعه اسلامی است و از اختلافات پیشین دست بردار. یعنی فکر و نگاهمان به حال و آینده جامعه مسلمین باشد که دودمان ابیسفیان و عافیتجویان دیروز بهعنوان میراثخواران اسلام بازنگردند. بهجای حرفهای اختلافبرانگیز که ریشه در گذشته دارد، باید به فکر حال و وحدت جامعه مسلمین بود. روضهها و سخنرانیهایی که کینههای قومی را افزایش دهد و شیعه و سنی را در برابر همدیگر قرار دهد و از دل آن تکفیری به وجود آید و برخی عالمان وهابی، شیعه را رافضی بدانند و خون انسانی ریخته شود، گناهی بس بزرگ است.
آقای سروش خاطرهای از آیتالله منتظری نقل کرد که قابلتوجه بود و آن اینکه در زمان آیتالله بروجردی مرحوم علامه امینی برای سخنرانی به اصفهان دعوت شده بود، ایشان در سخنرانیهای خود بهگونهای سخن گفته بود که تشیع و تسنن را در مقابل هم قرار میداد. مرحوم آیتالله بروجردی، آیتالله منتظری را احضار کرده و او را روانه اصفهان میکند تا به مرحوم امینی بگوید در این زمان جای طرح این مسایل نیست. پس از پیغام آیتالله بروجردی توسط آیتالله منتظری مرحوم علامه به احترام آیتالله بروجردی سخنرانی خود را نیمهتمام میگذارد. خلاصه آقای بروجردی به سخنرانیهای مرحوم امینی واکنش نشان داده بود، با این بیان که در این روزگار برادران اهل سنت در برابر اسراییل غاصب مورد تهاجم هستند و دنیای اسلام برای دفاع از سرزمینهای اسلامی باید متحد شود، چنین سخنرانیهایی ممکن است به زیان جامعه اسلامی تمام شود. دقیقا همان سخنی که امام علی به برادر اسدی خود گفت که الان دشمن مشترک ما آلابیسفیان است و جالبتر پیامی که مرجع بزرگ شیعیان، آیتالله سیستانی در سال 2007 در عراق صادر کرد، چنین آورد: هیچ اختلاف واقعی میان شیعیان و سنیها وجود ندارد. بنده خادم همه عراقیها هستم. بنده همه مردم را دوست دارم. دین اسلام دین محبت است و از اینکه دشمنان توانستند میان مذاهب اسلامی تفرقه بیندازند شگفتزده شدم... من از همه کسانی که در پی حقوق خود هستند حمایت میکنم. برخی از اهل سنت در نظام سابق (صدام) به من میگفتند ما شیعه شدیم میپرسیدم چرا؟ آنها میگفتند برای ولایت اهلبیت(ع) و من میگفتم ائمه چهارگانه اهل سنت از ولایت اهلبیت دفاع میکنند (نقل از سایت تابناک). هنگامی که نگاه یک عالم مسلم دینی به مانند آیتالله سیستانی که تاریخ اسلام را به نیکی میشناسد به مسایل جهان اسلام چنین کلان نگاه میکند و این مرزهای کاذب میان مذاهب اسلامی را برساخته دشمنان میداند، چرا باید در ایران در برخی مجالس بهگونهای عزاداری شود که میان شیعه و سنی سد پولادین به وجود آورد؟
شکی نیست که برخی از این مراسمها و این نوع سخنرانیهای تفرقهافکن در نزد برخی جزو فرهنگ اسلام و شیعه تلقی میشود و اگر چنین وانمود شود که پس از مرگ پیامبر تمام یاران حضرت نسبت به هم خیانت کردند و کینه ورزیدند و این دینی که عمده پیامش وحدت مسلمین بود، به اختلافات قومی کشاندند، یعنی پیام پیامبر همان روزهای نخست ناکام ماند و امروز در برخی مجالس چنین وانمود میشود و سعی میکنند دشمنیها را بزرگتر و بیشتر نشان دهند. با تاسف برخی شبکههای ماهوارهای، یا بهعنوان شیعه افراطی یا سنی افراطی، آتش این اختلافات را شعلهورتر میکنند. و از آن سو، صهیونیستها از این اختلافات، خیال خود را راحت میبینند.
بنابراین ضرورت دارد عالمان دین در همدردی با آیتالله شبیری زنجانی و آیتالله سیستانی نظارت بیشتری بر این روضهخوانیها و مداحیها داشته باشند تا جلوی تحریفها و مطالب تفرقهانگیز گرفته شود، چراکه اسلام دین برادری و برابری و محبت و انساندوستی است. در تعجبم برخی آقایان اگر اندک لغزشی از دولت یا در مسایل اجتماعی ببینند یا درمورد شبکههای ارتباطی نظر میدهند و یا سیزدهبهدر را بدعت میدانند چرا در موارد تحریف و تفرقه در تاریخ و دین ساکتند؟