آفتابنیوز : آفتاب: درباره فیلم های اکران عید و بهترین های این اکران
کیوان کثیریان
خط ویژه3.5 ستاره
در سالی که همه از قصه فرار میکنند و معمولا فیلمها برش خامی از یک ماجرا هستند، و آغازها آغاز نیستند و پایانها پایان، و فیلمسازها یا خودخواسته از قواعد درام فرار میکنند یا بلد نیستند قصه تعریف کنند، «خط ویژه» با قصهای سر راست، موقعیتهای بامزه و داستانی پرکاراکتر توانست یک قصه ساده را خوب تعریف کند و آن را گسترش دهد و خوب جمع کند. این فیلم فضای شاد و سرحالی دارد که در سینما از آن غافل شدهایم. همه فراموش کردهایم سینما برای سرگرم کردن آدمهاست و قرار نیست با سینما مخاطب را عذاب بدهیم یا او را سر کلاس درس بنشانیم. «خط ویژه» سعی میکند قصهاش را تعریف کند و ارجاعاتی هم به موضوعات و مسائل روز دارد. فیلمهای شبیه «خط ویژه» باید بیشتر ساخته شود و بعد فراتر برویم و فیلمهای بهتر و سرگرم کننده تری ساخته شود. اما ما الان هنوز در اصول ماندهایم و باید بگوییم سینما مثل خیلی از فیلمهای حال حاضر، فقط برای عذاب دادن و درس دادن به مخاطبان نیست. «خط ویژه» خلاف این رویه عمل میکند، خوشساخت است و بازیهای خوب و قصه ای سرراست و سرپا دارد و در مجموع فیلم قابل قبولی است.
*
طبقه حساس2.5 ستاره
در داستان اصلی «طبقه حساس» موقعیت خوبی خلق شده اما توقع من از فیلمنامهای که پیمان قاسمخانی آن را نوشته، بیشتر است. رضا عطاران اجرای خوبی از موقعیت ها دارد، از مخاطبان فیلم خنده میگیرد و قصه خوب پیش میرود اما به نظرم لحن فیلمنامه و قصه از اواخر آن تغییر میکند. این فیلم موقعیتهای کمیک خوبی دارد که مدیون اجرای خوب عطاران است. اما این موقعیتها پراکنده هستند و کلیت فیلم راضی کننده نیست. اگر اجرای عطاران را از فیلم کم کنیم، از فیلم چیز زیادی نمی ماند. ترکیب کمال تبریزی و پیمان قاسمخانی میتوانست نتیجه بهتری داشته باشد. اما خوشحالم که «طبقه حساس» خوب میفروشد.
*
چ1.5 ستاره
یکی از نقاط قوت «چ» این است که سراغ یک شخصیت معاصر رفته. شخصیتی که بین ما نیست و ما او را به عنوان یک قهرمان میشناسیم. با استناد به اسم فیلم، اگر موضوع فیلم، شخصیت چمران است، به هرحال باید شناخت کاملی از این شخصیت به مخاطب بدهد. هر چند قرار نیست کل زندگیاش را نشان بدهیم اما فیلم باید مخاطب را توجیه کند که این شخصیت چرا قهرمان است. قهرمان باید عمل قهرمانانه انجام بدهد، کاری کند که ما نمیتوانیم انجام بدهیم، کاری که ما هم آرزو داریم اگر در موقعیت او بودیم، انجام بدهیم ولی توان انجامش را نداریم. قهرمان یا باید مثل آرنولد توان جسمانی فوقالعاده داشته باشد، یا مثل پوآرو توان ذهنی بیش از ما داشته باشد یا از نظر روحی بتواند بخششها و ایثارها و فداکاریهایی خارج از حد ما به خرج دهد. اما قهرمان «چ» این گونه نیست. چمرانِ فیلم منفعل است و در ماجرای پاوه نقش چندان تاثیرگذاری ندارد. وقتی قرار است فقط برای یکبار سراغ شخصیت چمران برویم، باید تصویر دقیقتری از شخصیت او به مخاطب بدهیم. چمرانی که ذهن ما میشناسد چریک است اما ممکن است کسی تصمیم بگیرد و بگوید که ما آن جنبه چریک بودن را قبول داریم اما کنارش گذاشتهایم و میخواهیم درباره جنبه عرفانی و معنوی این شخصیت حرف بزنیم. اما سینمای ما هنوز نتوانسته آن بخش اصلی زندگی چمران را نشان بدهد. به نظرم مقطع زمانی که در این فیلم انتخاب شده، انتخاب مناسبی نیست. حالا ما باید حسرت چه ویژگی این چمرانِ فیلم را بخوریم. چمرانِ فیلم به بهانه صلح طلبی، منفعل است. به هر حال «چ» بیشتر درباره شخصیت اصغر وصالی است؛ آنقدر که حتی بعضیها به شوخی می گفتند بهتر است اسم فیلم را «و» یا به خاطر پاوه «پ» بگذاریم. در این فیلم کماهمیت نشان دادن نقش ارتش به چشم می آید. ظاهرا قرار بوده پایان فیلم هم با حضور تکاورهای ارتش باشد اما به دلیل قهر آقای عرب نیا تغییر کرده. به هر حال در نهایت ما خروجی فیلم را میبینیم و وقتی مسائل درون فیلم و اختلاف درونی به فیلم ضربه میزند، این نقطه ضعف کارگردان است. الان هم به خاطر ضعف گروه و کارگردان و مشکلی که برای بازیگر وجود داشته، فیلم پایان ضعیفی دارد و به نظرم کامل نشده است.
*
معراجیها1 ستاره
فیلمهای آقای دهنمکی عموماً خوب میفروشد و این به سود سینماداران است. اما به لحاظ ساختاری و هوشی که از کارگردان یک فیلم سینمایی توقع میرود، ده نمکی پیشرفتی نداشته است. البته نفس اینکه ایشان فیلم می سازند خوب است و کسی حق ندارد بگوید او نباید فیلم بسازد. اما وقتی ایشان فیلم میسازد باید منتظر نظرات دیگران درباره فیلمهایشان هم باشد و توقع تمجید هم نداشته باشد. اما ایشان بیش از اینکه دنبال پیشرفت در کارگردانی باشد، حواشی را پررنگتر میکند. به هر حال این حواشی به گیشه فیلم رونق میدهد. ایشان در فیلمهایشان درباره موقعیتها و قصههایی حرف میزند که کسی حق پرداختن به غالب آنها را ندارد و دیالوگهایی در فیلمهایش گفته میشود که کسی نمیتواند در فیلمهایش بگوید. وقتی چارچوبی شکسته میشود، همه دوست دارند آن را ببینند. گذشتن از خط قرمزها همیشه جواب میدهد. در «اخراجیها» هم همین طور بود. آدمهایی از طبقات ناهنجار جامعه وارد جنگ شدند که میتوانستند برقصند و آواز بخوانند یا جوک های اس ام اسی بگویند. به هر حال این شکل ورود آنها به جبهه جدید و جالب است. از طرفی جامعه ما به شدت به خنده و شادی نیاز دارد و وقتی کسی در فیلمهای ایشان این شادی و خنده را ببیند، یا حداقل اسمش این است که این شادی و خنده را دارد، تمابل دارد فیلم را ببیند. از طرفی بخشی از مردم هم این نوع شوخیها و فضا را دوست دارند. «معراجیها» تبلیغات خاص تلویزیونی، حمایتها و پیش خرید بلیت و بلیتهای رایگان و نیمبها دارد اما البته بدون اینها هم میفروشد. شاید کمی کمتر بفروشد اما نکته این است که عدهای این شکل شوخیها و قصهها را دوست دارند. از طرفی فروش صرف یک فیلم ملاک ارزش نیست. با توجه به میانگین قیمت بلیت، فیلمهایی مثل «در امتداد شب» و «قیصر» و «عقابها» و... تعداد مخاطبان بیشتری از فیلم های ده نمکی داشتهاند. جامعه ما ترکیبی از آدمهای مختلف است از آدمهای نخبه و روشنفکر تا آدمهای عادی است و بالاخره عدهای به دیدن این فیلمها نیاز دارند. کمکاری در بخش دیگری است. ما در این سالها در بخش قرینه «معراجیها» کاری نکردهایم و کمدی فاخر و با ارزشی نساختهایم که مردم به تماشای آن بروند. وقتی فیلمی مثل «ورود آقایان ممنوع» ساخته میشود، مردم از آن استقبال میکنند. به هر حال آقای دهنمکی شیوه خودشان را دارند که محترم است و این فیلمها سقف توانایی ایشان است.
*
بهترین بازیگررضا عطاران به خاطر تسلطی که بر خلق لحظههای کمدی در سینمای ما دارد بهترین بازیگر اکران عید است. او میتواند به خوبی با تماشاچی ارتباط برقرار کند، بازیگر برجستهای است و میتواند با اجرای ظرایف ویژه خودش مخاطبان فیلمها را به خنده بیاندازد.
بهترین کارگردانفیلم «چ» موقعیتها و صحنههای خاصی مثل سکانس سقوط هلیکوپتر را دارد ولی من کارگردانی را فقط تکنیک و کارهای سر صحنه نمیدانم. کارگردان باید بر همه اجزای فیلمش مدیریت داشته باشد. اما در فیلم «چ» ماجرای اختلاف با عربنیا به وجود آمد و به فیلم لطمه زد. این نشان میدهد مدیریت درستی بر اجزای فیلم وجود نداشته. حاتمیکیا در انتخاب مقطع زمانی اتفاقات فیلمنامه هم اشتباه داشته و او را برای «چ» کارگردان موفقی نمیدانم. در بین این 4 کارگردان، مصطفی کیایی انتخاب من است چون خروجی کار کیایی فیلم خوبی است و از طرفی هم توقعی که از کمال تبریزی داشتم برآورده نشده. کیایی نشان داد یک کارگردان آیندهدار است.
این مطلب در همشهری جوان شنبه 30 فروردین ماه 93 به چاپ رسیده است