ماجرای تلخی که از جانب مخالفان دولت در ارتباط با برگزاری مراسم جشنی زنانه که توسط همسر رییسجمهور در کاخ سعدآباد پیش آمد و تبدیل به بحران سیاسی شد و بازبودن دست مخالفان رییسجمهور برای ساخت فیلمهایی علیه روحانی - که از قضا توسط دفتر رییسجمهور، «ناصحیح» خوانده شده است- مقدم بر هر امر دیگری، متاسفانه، نزول سطح اخلاقی بخشهایی از جریانات سیاسی را به نمایش میگذارد.
آفتابنیوز : آفتاب: صادق زیباکلام در ادامه یادداشت خود در شرق نوشت: آنچه بر این تلخی دامن میزند، سوال و جوابها و محتوای برخی جملات و عباراتی بود که در حاشیه جلسه روز چهارشنبه هفته گذشته مجلس اتفاق افتاد. از ماجرای فیلمهایی که یک موسسه بر ضدروحانی ساخته، فعلا میگذریم. اما در موضوع نخست، مجلس مورد مناقشه، مجلسی زنانه بوده است و صرفنظر از آنکه در این مجلس دقیقا چه اتفاقاتی افتاده و آیا امر خلاف عرف، شرع و اخلاقیاتی در آن صورت گرفته یا نه، علیالقاعده امری است که مردان یا به تعبیر شرعی نامحرمان، نمیتوانستهاند از آن خیلی علم و آگاهی پیدا کرده باشند. با وجود این نکته بدیهی، مخالفان دولت مدعی هستند که نهتنها از جزییات آنچه در آن مجلس اتفاق افتاده، علم و اطلاع و آگاهی دارند بلکه بهنظر میرسد ظاهرا فیلمی هم از آن در اختیارشان است.
بحث بر سر محترم شمرده شدن حریم خصوصی نیست. بحث بر سر آنکه آیا حریم خصوصی شهروندان باید دستکم از منظر شرعی، رعایت شود یا نشود نیست. بحث بر سر اینکه آیا در دولت مورد قبول تندروها، کسی میتوانست فیلمی علیه احمدینژاد بسازد و به وی اتهام بزند و تقاضای پخش در دانشگاهها را نیز داشته باشد هم نیست. بحث متاسفانه خیلی ابتداییتر از اینهاست. بحث بر سر آن است که کسانی که در فقره مجلس زنانه همسر رییسجمهور - از قبل- درصدد گزارش یا فیلمبرداری برآمدهاند و صدالبته که قصد و غرضشان بهرهبرداری سیاسی از این کار بوده، به استناد کدام مجوز و حجت شرعی، عرفی و اخلاقی، اقدام به چنین کاری کرده بودند؟ آیا واقعا حریم خصوصی بهکل معنا و مفهوم خود را در منازعات سیاسی ما از دست داده است؟
آیا واقعا هدف تا به این حد، وسیله را توجیه میکند؟ بهراستی پای کدام هدف مقدس و پای کدام مصالح و منافع ملی در میان بوده که اقتضا میکرده تا یک میهمانی خصوصی که همسر رییسجمهور، میزبان آن بوده، ابزاری شود برای تهدید به افشاگری و حمله به دولت؟ فرض بگیریم برخی انتقادات به آن محفل وارد بوده باشد. آیا بهراستی هدف منتقدان دولت، اصلاح و تذکر بوده یا یافتن مستمسک و بهانهای برای حمله به دولت؟ آیا بسیاری از موارد اینچنینی که در دولت مورد حمایت اصولگرایان اتفاق میافتادند، هرگز با واکنشی از این دست مواجه میشدند؟ صرفا بهعنوان یک نمونه، آیا اصولگرایان در دورانی که سری سوا با دولت قبلی داشتند، کلامی درباره همراهی بیش از یکصدنفر همراه رییسجمهور در سفر نیویورک ابراز کردند؟ آیا آنها هرگز انتقادی از هزینههای میلیاردی که در سفرهای استانی رییسجمهور قبلی ریختوپاش میشد وارد کردند؟ در همهجای دنیا عرف است که همسر رییسجمهور، برخی وظایف و امور اجتماعی را برعهده میگیرد. در جمهوریاسلامیایران بدیهیترین و ابتداییترین چنین وظیفهای، تجلیل از مقام زن در روز بزرگداشت زن است. این چه استدلالی است که اگر همسر رییسجمهور میخواستند چنین مراسمی برگزار کنند، در منزل شخصیشان باید آن را ترتیب میدادند که بیتالمال هزینه نشود؟ اگر عین همین ماجرا در زمان آقای احمدینژاد هم اتفاق افتاده بود منتقدان اصولگرای امروز، همین واکنش را نشان میدادند؟ نهتنها، بهنظر میرسد که ما اخلاق را کنار گذاشتهایم، بلکه صفاتی چون کرامت، سعهصدر، مروت و انصاف را نیز کمکم داریم فراموش میکنیم. گویی برای بسیاری از ما، ملاک و معیاری برای «حسن و قبح» وجود ندارد و بهتعبیر فقها، «حسن و قبح ذاتی» برای بسیاری از ما خیلی جایگاه روشنی ندارد. آنچه در عمل برای ما ملاک و میزان است، آن است که حسن یا قبح را چه کسی انجام داده است؟ بهتعبیر دیگر و معالاسف، «حسن» آن است که دوستان ما انجام میدهند و «قبح» آن است که مخالفان و رقبای سیاسیمان مرتکب میشوند. به کجا رسیدهایم؟