آفتابنیوز : آفتاب: سايت رويكرد نوشت: مراسم یادبود شهید علیرضا مشجری اولین شهید ایرانی کمک به شیعیان عراق، با حضور مسئولین کشوری،لشکری و جمعی از خانواده های معظم شهداء در مسجد شهید بهشتی خیابان نبرد برگزار شد.
به گزارش خرداد، اين سايت در مطلبي ديگر با عنوان "هو الشهید؛ چه تناسب زیبایی بود روز شهادتت با روز میلاد صاحب الزمان" نوشت: تو برای رسیدن به کربلا جانت را فدا کردی و از پس این فدا شدن دلهای رفقایت به غروب کربلا رفت؛ در آن صحنه ای که دختر ۲ ساله ات، محدثه ات را میگویم، در کوچه و پس کوچه این شهر دنبال بابایش میگشت...
نزدیکی های ظهر بود، ظهر روز جمعه. شهر در انتظار آمدن حجت خدا بود، میلادش آمده بود اما خود او نه و شاید سکوت ظهر جمعه همین نیامدن باشد.
صدای پیامک بود که همه چیز را یکدفعه در سکوت برد. خیلی خلاصه و کوتاه اما عمیق و دردناک. ـ هو الشهید. علی مشجری به جمع شهدای حرم آل الله پیوست.
بغض جان را تسخیر کرده بود و اشک تسکینی بود برای درد از دست دادن او.
علی هم رفت. ساده و بیسر و صدا. هیچ کس نمیداند او چه دید که دیگر تاب ماندن نداشت. این شوق چه بود که او را از همه تعلقات دنیایی عبور داد و به آسمان برد.
رفتنش درد داشت بخصوص برای آنهایی که تصویر خندههایش را به یاد داشتند. خندههایی که سرشار از انرژی بود و تو انگار بودی تا همه شاد باشند.
اما رفتی بیآنکه ادعایی برای رفتن در میان رفقایت به جای گذاشته باشی. خیلیها، حرف رفتن را فریاد میزدند اما تو در هیاهوی حرف های کر کننده، دست به کار شدی، کوله ات را بستی و خود را به کربلا رساندی.
آنقدر بیهیاهو بودی که نمیدانم برای توصیفت چه بنویسم و چگونه سلوکت را تبدیل به جملات سازم. آری تو مسیر سلوکت را در خلوت میان خود و خدایت طی کردی و تنها چیزی که برای ما به یادگار گذاشتی مزاری بود در قطعه بهشت زهرا...
تو برای رسیدن به کربلا جانت را فدا کردی و از پس این فدا شدن دلهای رفقایت به غروب کربلا رفت؛ در آن صحنه ای که دختر ۲ ساله ات، محدثه ات را میگویم، در کوچه و پس کوچه این شهر دنبال بابایش میگشت...
انگار رسم بیبابایی ارث تاریخی دختران آل الله است تا مهری باشد بر سند مردانگی مردان خدا....
و چه تناسب زیبایی بود روز شهادتت با روز میلاد صاحب الزمان و قبول باشد قربانی ات...