آفتابنیوز : آفتاب: چند وقت پیش 117 هنرمند سرشناس عرصه هنرهای تجسمی با انتشار بیانیهای دیدگاه خود را درباره فعالیتهای اخیر موزه هنرهای معاصر تهران مطرح کردند. در متن این بیانیه گفته شده بود که موزه هنرهای معاصر تهران توان آن را دارد که به یکی از نهادهای مهم فرهنگی در حوزه هنرهای تجسمی بدل شود. هدف اولیه این نهاد که در سال 1356 افتتاح شد خرید و گردآوری آثار تجسمی مدرن و روزآمد جهان و نمایش آنها به صورت یک موزه دائمی بود.
با این حال به جز سالهای نخست تاسیس موزه، متأسفانه هدف اصلی آن محقق نشد و موزه هنرهای معاصر تهران در عمل به صورت یک گالری بزرگ برای نمایشهای کوتاه مدت و بعضاً سفارشی و فاقد کیفیت در آمد. هنرمندان در این نامه خواستار شده بودند گنجینه موزه به روز شود و برای مرمت آن اقداماتی صورت بگیرد.
پس از انتشار این بیانیه چند هنرمند حوزه هنرهای تجسمی در گفتوگو با خبرنگار ایسنا، مشکلات موزه، وضعیت فعلی آن و راهکارهای بهتر شدن این وضعیت را بیان کردند.
محمدعلی بنیاسدی در اینباره میگوید: موزه هنرهای معاصر در بسیاری اوقات نقش کار راهانداز را برای مشکلات بخش هنر بازی میکند. سالهاست که این بحث مطرح شده که موزه هنرهای معاصر باید در جهت نمایش گنجینه و ارتباط و تعامل با موزههای دیگر دنیا گام بردارد یا اینکه محلی برای برگزاری نمایشگاه دوسالانهها باشد.
او میافزاید: درست است که هر هنر در جای ارزش خاصی دارد، اما برپایی بعضی نمایشگاهها، شخصیت و موجودیت اصلی موزه را از آن میگیرند. موزهای که امکانات زیادی دارد و گنجینه ارزشمندی در اختیار دارد که میتواند آرام آرام به سمت استفاده از آن و تعامل با موزههای دیگر قدم بردارد. البته حرکت اخیر موزه که برپایی نمایشگاهی از گنجینه چاپ هنرمندان بزرگ بود، اتفاق جذاب و جالبی بود و بعد از مدتها شاهد حرکتی در موزه بودیم.
او درباره تاثیر هنرمندان در تعریف عملکرد موزه نیز اظهار میکند: حالتهای روانی جامعه هنری میتوانند نقش هنری موزه را به آن بدهند یا پس بگیرند. مدیر موزه تقریبا تابع خواستههای جمعی هنرمندان منطقه است. مشکلاتی که در بسیاری موارد در جای خودشان حل نمیشوند، به موزه واگذار میشود و موزه نقش کار راهانداز را بازی میکند. پیشنهاد من به هنرمندان این است که خواستههای خود را در دل این مجموعه تعریف کنند و اینکه چه چیزی میخواهند تا بر اساس یک برنامهریزی تحقق پیدا کند.
نصرالله افجهای نیز در اینباره اظهار می کند: موزه هنرهای معاصر تهران از دهه 70 به بعد، معنا و تعریف واقعی خود را از دست داده است. آخرین سالهای فعال بودن موزه به معنای واقعی، سالهای اول دهه 70 و همچنین زمان ریاست جمهوری آقای خاتمی بود. در واقع آن روزها خون هنر در رگهای موزه جریان داشت. الان حدود 20 سال است که موزه هنرهای معاصر فقیر مانده و فعالیت آنچنانی نداشته است.
این هنرمند میگوید: موزه تعریف و معنای خود را از دست داده است. حتی هزینه حقوق پرسنل موزه هم روی دست دولت سنگینی میکند. هنرمندان تجسمی امیدوارند در زمان دولت آقای روحانی، همانطور که خانه سینما باز و از هنرمندانی مثل آقای عزتالله انتظامی دلجویی شد، موزه هنرهای معاصر هم از مهجوریت خارج شود و مراکز هنری ما فعال شوند.
رضا بانگیز، هنرمند پیشکسوت، نیز درباره انتظار هنرمندان از موزه هنرهای معاصر میگوید: انتظار هنرمندان از موزه نمایش کارهای خوب گنجینه برای علاقهمندان است که مستلزم استفاده درست از بودجه و امکانات است. موزه میتواند با برنامهریزی و استفاده درست از امکانات و بودجه موزه، کارهای خوبی از هنرمندان مختلف ایران و دنیا را به نمایش بگذارد. حالا اگر در گذشته این روند پیگیری نمیشد دلایل زیادی داشت که مدیریت هم میتواند بخشی از این دلایل باشد.
او خاطر نشان میکند: مدیران میتوانند جدا از سیاستی که حاکم است، استقلال بیشتری در اداره موزه و برپایی نمایشگاههای آن داشته باشند. موزه هنرهای معاصر تهران به عنوان یکی از 10 موزه برتر دنیا گنجینه بزرگی دارد که میتوان به خوبی از آن بهره گرفت.
نصرتالله مسلمیان میگوید: عملکرد مدیران فرهنگی و موزه هنرهای معاصر همواره تحت تاثیر فضای سیاسی حاکم بوده و آنها کمتر مستقل عمل کردهاند. تغییر رویکردهای مدیریتی در موزه هنرهای معاصر متأثر از تغییرات سیاسی در دورههای مختلف است. در حقیقت سیاستگذاریهای فرهنگی در هر دورهای با تغییر دولت همسو میشوند و پیش میروند که این حد از وابستگی اصلا پسندیده نیست. برنامهریزیهای فرهنگی باید مستقلتر باشند و مدیران فرهنگی گرایشهای سیاسی خود را در کار دخالت ندهند.
او میافزاید: در هشت سال گذشته بخش فرهنگ بیشترین بیتوجهی را به خود دید. موزه هنرهای معاصر هم به عنوان بخشی از زیرمجموعه فرهنگ عملا تعطیل بود. موزه باید به نقش اصلی خود یعنی حفظ و خرید آثار هنری بازگردد. برنامهیزی درست میتواند موزه معتبری چون موزه هنرهای معاصر تهران را در جهت ارتباطات فرهنگی بینالمللی قویتر کند و از فضا به درستی بهره بگیرد. مدیریت مناسب میتواند موزه را به بخش فعال هنری جامعه و محلی کارآمد برای تبادل آثار هنری بزرگ دنیا تبدیل کند.
پرویز کلانتری نیز درباره وضعیت موزه هنرهای معاصر اظهار می کند: موزه هنرهای معاصر در سالهای گذشته با ناهنجاریهای بسیاری دست به گریبان بوده، اما به نظر میرسد گامهایی در حال برداشته شدن است. بهترین دوره موزه هنرهای معاصر مربوط به دورانی میشود که آقای سمیعآذر در آنجا حضور داشتند. بعد از این دوره بود که موزه با ناهنجاریهای بسیاری دست به گریبان شد.
کلانتری همچنین عنوان میکند: به تازگی از آقای بنکدار شنیدهام که ایشان برای تعمیر آثار مدرن موزه دعوت به کار شدهاند. این آقا کسی است که پیش از انقلاب و پس از راهاندازی موزه، برای گذراندن دوره به انگلیس فرستاده شد و پس از بازگشت به ایران، ابزارهایی برای تعمیر و مرمت آثار مدرن با خود آورده بود که بسیار شگفتانگیز بودند. او پس از انقلاب از پرسنل موزه کنار گذاشته شد و همانطور که خودش میگفت دوباره برای حضور در موزه دعوت شده است.
او ادامه میدهد: بنابراین بیانصافی است که این کار را در زمان حضور آقای ملانوروزی در موزه نادیده بگیریم. این کار قدمی برای تجدید حیات موزه و حرفهای شدن آن است. وقتی صحبتهای آقای بنکدار را مبنی بر بازگشتش به موزه شنیدم خیلی خوشحال شدم و دلم میخواست در دیداری با آقای ملانوروزی از او تشکر کنم.
آرمان استپانیان، هنرمند عکاس نیز معتقد است: موزه هنرهای معاصر در هشت سال گذشته از ضعف مدیریتی رنج برده و از روزهای طلایی خود فاصله گرفته است. موزه هنرهای معاصر در سالهای گذشته از ضعف مدیریت هنری رنج برده است. در حالی که این نوع از مدیریت به تنهایی یک ژانر محسوب میشود. در دورهای که من به موزه میرفتم از هنرمندان جوان کار خریده و به گنجینه اضافه میشد. در دوره آقای احمدینژاد که واقعا دوره ننگ تاریخ هنر بود کسی بر موزه مدیریت میکرد که نتوانست آن رویه را دنبال کند.
استپانیان میدهد: مدیریت هنری باید در این مملکت تعریف شود. دین یکی از ارکان فرهنگ است، اما رکن اصلی نیست. با این وضعیت آینده خوبی برای هنرهای تجسمی و موزه هنرهای معاصر نمیتوان متصور شد. من مدتهاست از گنجینه موزه خبر ندارم و نمیدانم کار میخرند یا نه، اما آن دورهای که من خاطرم هست کارشناسان هنری میفرستادند به گالریها تا از هنرمندان جوان کار بخرند.
استپانیان خاطر نشان می کند: من آقای ملانوروزی، سرپرست جدید موزه را پشت تریبون دیدهام و از آگاهی، سواد و معلوماتشان درباره مدیریت هنر چیز زیادی نمیدانم، اما شنیدهام که آدم خوبی است و امیدوارم با حضور ایشان شاهد تحول در حوزه مدیریت هنر باشیم.
معصومه مظفری، رییس انجمن هنرمندان نقاش، نیز میگوید: موزه هنرهای معاصر تهران نیازمند غنا بخشیدن به منابع اطلاعاتی خود و برگزاری نمایشگاههای دایمی از سبکهای مختلف هنری است. زمانی که موزه هنرهای معاصر تاسیس شد ظرفیت آن برای انجام فعالیتهای آن مناسب به نظر میرسید، ولی اکنون با گذر حدود 40 سال از تاسیس آن و افزایش جمعیت، تعداد هنرمندان و افزایش خریدهای داخلی نیاز به وجود دو موزهی هنرهای معاصر احساس میشود.
او همچنین بیان میکند: اکنون موزه هنرهای معاصر از بخش دایمی خود محروم شده است و نیاز داریم که این بخش راه بیفتد، چون دانشجویان در همه دانشگاههای هنر نمیتوانند با کیفیت مناسب تصاویر لازم را ببینند و موزه هنرهای معاصر میتواند جایی باشد که هنرمندان و دانشجویان از همه نقاط کشور بیایند و آثار مختلف هنری را ببینند. موزه هنرهای معاصر که اعتبار جهانی دارد نیازمند ارتقا بخشیدن به بخشهای مختلف خود است.
بهرنگ صمدزادگان هم میگوید: موزه هنرهای معاصر در هشت سال گذشته نه تنها هیچ کار پژوهشی در زمینه هنر نداشته بلکه برخی از آثار ارزشمند آن آسیب دیدهاند. کارهایی که در هشت سال گذشته در موزه هنرهای معاصر تهران انجام شد در هیچ یک از استانداردهای مدیریتی تعریف شده نبود. در بازدید از موزه شاهد بودم که یکی از آثار هنری این موزه که حدود 25 میلیون دلار قیمت دارد با پولیش دادن دچار خطخوردگی شده بود. اتفاقی که باعث شده این اثر به هیچ عنوان همان قیمت را، امروز نداشته و به شدت از ارزشش کم شده باشد.
صمدزادگان همچنین عنوان میکند: شاید نبود دغدغه جدی در این زمینه باعث به وجود آمدن این وضعیت در اداره موزه هنرهای معاصر شده باشد. موزهای که علاوه بر نمایش آثار هنری معاصر دنیا و بالا بردن سطح سواد هنری جامعه، میتواند عامل درآمدزایی باشد و اصلا دغدغه بودجه هم نداشته باشد. موزه میتواند با دادوستد با موزههای دیگر و نمایش آثار برتر هنرمندان بزرگ دنیا و اجاره دادن آثار بزرگی که در گنجینه دارد درآمدزایی کند و مشکلی برایش پیش نیاید.
او میافزاید: موزه هنرهای معاصر میتواند علاوه بر نمایش آثار، در جهت بالا بردن سواد پژوهشی هنر معاصر تاثیرگذار باشد، نه اینکه با نمایشگاهها و کارهای عادی و برنامه پر کن سر خود را گرم کند.
هادی جمالی نیز معتقد است: موزهی هنزهای معاصر باید به رسالت موزهای خود، شامل برگزاری همایش، برگزاری سخنرانی و خریدن آثار هنری مطرح دنیا توجه کند. فکر میکنم شأن موزهی هنرهای معاصر بالاتر از این حرفها است که دائما محل برگزاری نمایشگاههای افراد مختلف باشد. موزهی هنرهای معاصر باید رسالت موزهای خود را انجام دهد و با گالریهای موجود در سطح تهران فرق کند.
او دربارهی مدیریت مجید ملانوروزی بر موزه هنرهای معاصر توضیح میدهد: مجید ملانوروزی مدت کوتاهی است که موزه هنرهای معاصر را مدیریت میکند. تازه آمده و به نظر میرسد که با هنرمندان همراه است و خیلی مایل است که حرفهای هنرمندان را بشنود و ما نیز از آمدن او راضی هستیم چون او خود هنرمند و البته سرد و گرم چشیده است. به نظرم باید به او فرصت داده شود.
محمد حسین عماد، مجسمهساز، نیز میگوید: موزه هنرهای معاصر طی دورههای مختلف و زیر نظر مدیریت افراد گوناگون از رویکرد اصلی خود فاصله گرفته است. اثاری که موزه در طول سالیان گذشته خریداری کرده در انبارهای موزه خاک میخورند و بدون اینکه مورد استفاده هنرجویان و در معرض تماشای عموم مردم قرار بگیرند، در موزه نگهداری میشوند.
به گزارش ایسنا، او میافزاید: موزه اصلا نباید با چنین نمایشگاههایی برنامههای خود را پر کند. آنها باید به فکر نمایش آثار مطرح نگهداری شده در موزه باشند و آنها را با سایر آثار مهم در دنیا مبادله کنند.در این صورت است که موزه میتواند به رویکرد اصلی خود بازگردد و به وظیفه خود به عنوان یک مرکز هنری معتبر عمل کند. وقتی یک مدیر سرکار میآید سیاستهای خود را اعمال میکند همین باعث میشود که موزه نتواند در حد خودش بروز پیدا کند و نزول میکند. کسانی که بر سیاستهای موزه تاثیرگذار هستند نه هنرمندان و نه کارشناسان هنری، بلکه کسانی هستند که از طرف دولت معرفی میشوند. موزه زیرنظر وزارت ارشاد است و وزارت ارشاد هم جزوی از دولت است. بنابراین نمیتوان آن را از دولت جدا دانست اما هر موزه در هر نقطهای از دنیا دارای قواعد، قوانین و چارچوبهایی است که باید به آن پایبند باشد.